qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

جنبه ایمان و جنبه کفر در وجود انسان



الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا و حبیب قلوبنا و طبیب نفوسنا و شفیع ذنوبنا ابا القاسم المصطفی محمّد
اللهم صل علی محمد وآل محمد و آل الطاهرین المعصومین المکرمین
اللهم العن ابا الشرور و اتباعه فی کل لحظة من الازل الی الابد بعدد ما احاط به علمک
اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمه تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدعاة الی طاعتک و القادة الی سبیلک و ترزقنا بها کرامة الدنیا و الاخرة
صلواتی برای امام زمان(علیه السلام) مرحمت بفرمایید.

یکی از زوایایی که ما از شب اول بحث بررسی کردیم، تغییر است، ما در حال دنبال کردن یک تغییر و تکامل هستیم. چرا که تغییر از خصوصیات انسان است و خدا برای انسان مقدر کرده است که تغییر کند و همین تغییر است که محور و بستر هدایت قرار می‌گیرد. خداوند هم استعداد انسان کامل را به اندازه‌ی ظرفیت‌ هرکس به او عنایت کرده و هم استعداد سقوط و هبوط را به او داده است. این نکته‌ی مهمی است؛ اینکه «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ فِی اَحْسَنِ تَقْویم» شما هر چه استعداد داشته باشید یا فراهم کنید، بالاست اما «ثُمَّ رَدَدْنَاهُ اَسْفَلَ السَّافِلِین»، (پایین ترین درجه) هم هست. هم جنبه‌ٔ انسانیت هست هم جنبهٔ پست تر از حیوان «اُولَئِکَ کَالْاَنْعَام بَلْ هُمْ اَضَل».

از افتخارات امیر المومنین (ع) است که در کنارش عباس به وجود می‌آید، مقداد و سلمان ساخته می‌شود و همین طور در کنارش معاویه شکل می‌گیرد؛ خوب دقت کنید، این نکته‌ی مهمی است، در ما این طور دیدگاهی کم است و ما باید این ها را پیدا کنیم. این درست است، این که حضرت علی(ع) می‌تواند در حد حسن(ع) و حسین(ع) را نشان دهد و از آن طرف هم امامت اش طوری است که عکس آن را هم نمایان می‌کند، یعنی معاویه بودن را هم نشان میدهد، و باطن آن فرد را از وجودش بیرون می آورد. ما معمولا یک بعدی نگاه می‌کنیم و می‌گوییم انسانهای خوب مشخص شوند، نه! بالاخره مهم است که آدمهای بد هم مشخص شوند.
الان جمهوری اسلامی را نگاه کنید؛ در جمهوری اسلامی چه استعداد های شگفت انگیزی معلوم شدند، مثل شهید مدنی، شهید دستغیب، شهید صدوقی، شهید باکری و همت و…. از آن طرف هم شما نگاه کنید، افرادی که بریدند مثل گنجی، مثل کدیور، مثل سروش، مثل مهاجرانی، لیدرهای این‌ها مثل خاتمی، لیدر بزرگتر این افراد مثل همان کسی که از دنیا رفت….
این خیلی مهم است و توانایی جمهوری اسلامی را می‌رساند، این قدرت دو پهلوی جمهوری اسلامی است، شمشیر دو لبه است؛ که هم استعدادهای خوب را می‌تواند نشان دهد و رشد دهد و هم یک هرزه را نمایان کند که می‌تواند قدرت پیدا کند و بالاترین هرزه‌گی را کند، اما از این نباید ترسید.
از این‌که در کنارتان شرورترین انسان‌ها مشخص شوند نباید هراس داشته باشید، مشخص شدن این‌ها خیلی مهم است، اصلا جنبه‌ی ولایت اهل بیت همین است؛ قرآن هم همین‌طور است «وَلَا یَزِید الظَّالِمِینَ اِلاَّ خَسَارَا»،
توجه کنید، شفاء و رحمت برای مومنین، ولی برای غیر اینها، فقط خسران و گمراهی. قرآن هم دو پهلوست و دارای یک پهلوی خیر است و شفاء برای مؤمنین، و یک پهلوی شر برای ظالمین. همین قرآنی که می‌خواند و خودش هم اثباتش می‌کند؛ در میدان عمل هم اثبات می‌شود و زمینه ها فراهم می‌شود.
در وجود ما هر دو جنبه هست، هم جنبه‌ی ایمان هست و هم جنبه‌ی کفر. به همین دلیل اگر ایمان را رشد دادیم، ایمان صعود می‌کند و آن جنبه ی دیگر سقوط میکند، ولی اگر ایمان را رها کردیم! کفر صعود می‌کند و ایمان سقوط. زمینه‌ی رشد در آن طرف دیگر پیدا می‌شود. برای همین است که یک لقمه هم اثر دارد! و حالت والدین در حین انعقاد نطفه تاثیر گذار است، حتی دارد که در حین انعقاد نطفه اگر مرد حواسش به زن دیگری باشد، بچه‌ای که به وجود می‌آید، عقب‌مانده خواهد بود. اثر را ببینید! اگر در حین انعقاد نطفه صحبت کند بچه‌ لال خواهد شد. اگر فلان کار را کند بچه نابینا می‌شود و بر عکس اگر فلان کار را انجام دهد بچه اذان‌گو می‌شود، موذن زاده می‌شود. اگر این موقع باشد بچه مرجع تقلید می‌شود؛ در فلان وقت باشد بچه قاری قرآن می‌شود و…..
همه‌ی حالات در سرشت انسان نهادینه میشود و این سرشت خودش را نشان می‌دهد و دایره‌ وجودی انسان را شکل می‌دهد.
عمده ترین مسئله ی ما؛ که در حال پرداختن به این مسئله هستیم جریان ولایت و جریان محبت است که دایره‌ی تربیت انسانها و هستی را شکل داده است. چرا ما می‌گوییم منتظر امام زمان(عج) هستیم؟ ما حج داریم زکات و خمس داریم و… این همه مباحث را در دین داریم. همه‌ی این موارد را امام و حجت مدیریت می‌کند و او باید باشد، او باید بیاید و کار را یکسره کند و این مجموعه را به کار ببندد. بلا تشبیه، مثلا شما در وجودت انواع استعدادها را داری، ولی یک عقل لازم است تا این استعدادها را جمع کند و الا استعداد زیاد است که اگر عقل نباشد این استعدادها از بین می‌رود.
عقل است که جایگاه را معلوم می‌کند؛ امام و ولایت است که جایگاه را معلوم میکند و پر می‌سازد. به همین دلیل اگر دایره‌ی ولایت و محبت در انسان شکل نگیرد، همه‌ی استعدادهایش می‌سوزد. مثلا یک فردی حافظه اش خوب باشد؛ نبوغ داشته باشد کلا همه چیزش خوب باشد، ولی از طرفی آدمی هم هست که نمی‌فهمد و متوجه نیست. حالا هر چقدر هم با استعداد باشد، نفهمی نمی‌گذارد هیچ کدام از استعدادهایش رشد کند.
ولایت هم همین‌ طور است برای همین هم گفته‌اند امام وسط است، این امام و حجت است که همه‌ی امر را در وجودت شکل می‌دهد. پس شما هم حجت را در وجودت نهادینه کن «والله لنور الامام فی قلوب المومنین انور من ضیاء الشمس» به خدا قسم نور ائمه، نور امام در قلب‌تان زیاد است؛ اصلا این نور ظاهری که نور نیست! چه طور وقتی خورشید می‌تابد، روشنایی لامپ، دیگر به چشم نمی آید؛ همین‌طور وقتی امام نور می‌تاباند، در واقع خورشید نوری ندارد. این نور امام را در وجودتان شکل دهید.

این صحبتها مقدمه‌ی این بود که بگویم آن چیزی که ما را به آن مقصد و مقصود می‌رساند زحمتی ندارد. هر جا دیدید مشقت و زحمت است و انرژی می‌گیرد، بدانید آنجا اشتباه عمل کرده اید. امام جواد(ع) فرمودند: راه خدا از راه تعب و سختی نیست؛ در همین حکم شرعی روزه داریم که اگر کسی روزه برایش مشقت باشد، نباید بگیرد. ایستاده نماز خواندن برایش مشقت دارد، باید بنشیند! نشسته مشقت دارد، باید بخوابد! اگر وضو گرفتن باعث مشقت است و نباید آب به دست‌هایش برسد، تیمم کند؛ این دین است. کسی که زندگی خودش لنگ است خمس ندارد؛ کسی که مستطیع نیست حج بر او واجب نیست؛ دین این‌گونه تعریف شده است. راحتی دین را پیدا کنید. شما با دین گاهی سخت تعامل می‌کنید! چون دین به شما سخت القاء شده، در حالی که این‌طور نیست.

مادری آمد خدمت امام باقر(ع) گفت: من قصد دارم برای پسرم شغلی پیدا کنم، امام فرمود: در همین نزدیکی ما یک خیاطی هست، برو و من را معرفی کن و پسرت را بفرست در خیاطی کار کند؛ این مادر در حال رفتن بود که سر راه یک آهنگری دید، با آهنگر صحبت کرد، دید پول خوبی هم می‌دهد، پسرش را گذاشت آهنگری، رفت و بعد از یک یا دو سال دوباره آمد خدمت حضرت(ع) – حضرت علم امامت دارد- فرمود چه کردی؟ پسرت را کجا گذاشتی؟ گفت آقا او را راهی آهنگری کردم. حضرت فرمود من که گفتم بگذار خیاطی، مادر گفت من با خودم فکر کردم آهنگری برود پول بیشتری می‌گیرد! حضرت فرمود: این طور نیست، اگر خیاطی هم می‌رفت همین پول را می‌گرفت فقط من می‌خواستم پسرت به زحمت نیفتد. دقت کنید ائمه تا این مسائل جزئی را هم در نظر داشته اند.
چرا سفارش شده نماز شب بخوانید؟ آقای بهجت می‌فرمودند: در روایت هست اگر کسی یازده رکعت در شب روی پاهایش بایستد و نماز شب بخواند، این خستگی که به خاطر ایستادن طولانی بر پاهایش وارد شد، خدا دیگر راضی نمی‌شود این آدم برای معیشت‌اش و اقتصادش سختی بکشد، خدا روزی اش را با این کار تضمین می‌کند. مثلا گاهی دو تا مغازه‌ی کنار هم را میبینی، یکی شلوغ است و یکی هم خلوت! این رزق است، رزق، دست و پازدن ندارد، اگر جایی دیدید در حال دست و پا زدن هستید، مطمئن باشید جای دیگری را خراب کردید و آن فاکتور های روزی را از بین برده اید، مثلا مجردید. فرد مجرد رزق ندارد، به خاطر همین به او عذب میگویند، عذاب هم از همین ریشه هست، یعنی همین طور که در حال راه رفتن است زمین نفرین‌اش می‌کند و می‌گوید این دیگر کیست که بر من راه می‌رود. خدا رزق را برای کسی که ازدواج کند قرار داده است.
این ها فرمول شیعه بودن است، با فرمول های اروپایی نمی‌شود زندگی کرد، حتی نمیشود بخشی از زندگی‌مان الگوگرفته از اروپایی‌ها و روان‌شناس ها و سند بیست سی باشد بعد آنوقت بخش دیگر از زندگی‌مان بر گرفته از متون دینی مثل صحیفه باشد، « و لا تلبسوا الحق بالباطل» شما مراجع ما را ببینید، طول عمرشان معمولا بالای نود سال است، در حالی که نه ساز و آواز گوش می‌دهند و نه این بازی‌ها و سرگرمی‌ها را دارند، نه مشروب می‌خورند و نه شطرنج بازی می‌کنند، نه قمار باز هستند. نه اینکه شما فکر کنید همه‌عمر در حال عبادت هستند نه، بگو بخند هم دارند و مشغول زندگی معمولی هستند اما در زندگی‌شان غیبت و تهمت نیست، سر گرم امور خودشان هستند. این عمر نود ساله در همان قالب اسلامی نود سال شده است.
اروپایی ها هم اگر راست میگویند یک نمونه نشان بدهند که در نود سالگی همین حالات روحی و روانی را دارد.

آقای گلپایگانی را برای معالجه بردند لندن، آقازاده‌ ایشان می‌گفت دکترهای معالج لندن تعجب کرده بودند و می‌گفتند قلب شما چه طور اینقدر جوان مانده است، ایشان برای اینکه حواس آنها را پرت کند گفته بود: من پنجاه سال است، روزی یک لیوان گل‌گاوزبان با لیمو عمانی خورده ام، البته این هم جزو دستورات دین هست، ولی درواقع فقط آن آرامش ناشی از ایمان موثر است.
«ألا بِذِکْرِ الله تَطمَئِنّ القُلوُب» قانع بودن!
الان یک جوان به زندگی‌اش قانع باشد، نگوید پدر من در حق من کوتاهی کرده است. ما یک وقت در نظام آباد تهران در پنجاه و پنج متر خانه، هجده نفر زندگی می‌کردیم، اتفاقا لذت هم داشت، سرحال و با نشاط هم بودیم چون پذیرفته بودیم، مرتب هم منزل‌مان جلسه بود. این قناعت خیلی مهم است. ما باید با ساز و کار دین رشد کنیم. شماهایی که دغدغه‌ی اقتصادی دارید صبح‌ها یک ربع مانده به اینکه خورشید طلوع کند بیدار باشید، یا از این طرف نماز خواندید، یک ربع بیدار باشید و این ذکر را بگویید: «سبحان الله العظیم و بحمده استغفر الله فاسئلوه من فضله» بعد از یک ماه ببینید وضع اقتصادی تان چه می‌شود. ما قائل هستیم که یک نرم‌افزاری، یک فرمولی در پشت این پرده هست.

امام باقر(ع) فرمود: پنجشنبه ها از سمت چپ شروع کنید و ناخن نُه انگشت‌تان را بگیرید اما یک انگشت آخر را بگذارید برای جمعه، یعنی ناخن انگشت آخر را جمعه بگیرید، فرمود من ضامنم که دست شما هیچ‌گاه از پول خالی نشود. اینها فرمول‌ اقتصاد است. بله البته تلاش هم مهم است. طرف مغازه بزرگ دارد، اما در حال ورشکسته شدن است، کارخانه دارد با چه سرمایه‌ای اما به ورشکستگی افتاده است، پس علاوه بر تلاش یک چیزهای دیگری هم دخیل است. دست مادرت را ببوس به همین نیت که روزی‌ات زیاد شود، بعد ببین چه طور روزی‌ات زیاد می‌شود، به پدرت احترام بگذار.
در همین ماه رمضان به نیت زیاد شدن روزی‌ات خرما افطار بده. صبح جمعه یا شب جمعه چندتا ساندویج ساده درست کن، به دست مردم بده،کاری هم نداشته باش که فقیر است یا پول‌دار همین که ساندویج را از تو گرفت کافی است، به همین نیت چند دفعه این کار را تکرار کن ببین چه طور تحول اقتصادی در زندگی‌ات رخ می‌دهد.
استغفرالله زیاد بگو، ما هر وقت رسیدیم خدمت آقای بهجت و گفتیم یک ذکر بفرمایید، می‌فرمودند: استغفرالله. اینقدر این ذکر عجیب است که ائمه هر کدام یک استغفار ویژه دارند. امامی که گناه نکرده است استغفار دارد! آن‌وقت ما که همیشه در حال گناه کردن هستیم استغفر الله نمی‌گوییم.
«استغفرالله الذی لا اله الا هو الحی القیوم الرحمن الرحیم ذو الجلال و الاکرام من جمیع ظلمی و جوری و اسرافی علی نفسی و اتوب…».
این استغفار امیرالمومنین که یک جزوه است، پیدا کنید و مدتی بخوانید بعد ببینید چه طور تغییر وتحول در زندگی‌تان رخ می‌دهد. ما معتقدیم عالم وجود بر اساس یک نرم‌افزاری به نام دین تعریف شده است، نه اینطور که اروپایی ها می‌گویند. اگر آنها می‌توانستند و دانش‌اش را داشتند کار خودشان را درست میکردند.
خلاصه‌ی بحث این است که تا میتوانید معصوم شناس باشید، امام حسن(ع) را بشناسید، امام‌تان را بشناسید دقت کنید اگر امام حسن(ع) را شناختید بقیه‌ی ائمه را هم شناخته اید، چون ائمه نور واحد هستند و این یعنی بقیه هم همین طور هستند.

برای نمونه چند مورد از شناخت امام را برای‌تان بگویم: اباصلت روایت می‌کند که امام رضا(ع) فرمودند: از کاخ مأمون بیرون برویم، می‌گوید ما هم اسب‌ها را آماده کردیم و سوار شدیم و با یک عده‌ای بیرون آمدیم. در راه حضرت(ع) آدرس خاصی را می‌دادند تا رسیدیم به جایی که تشییع جنازه یک جوان بود. حضرت از اسب پایین آمدند و پشت سر بقیه، تشییع کردند تا رسیدند بالای قبر. اهالی قصد داشتند جنازه را درون قبر بگذارند که حضرت فرمود قدری صبر کنید و نشست بر سر جنازه و دست مبارکش را بر دور کمر این میت گرفت و بادست دیگرش هم پهلوی میت را گرفت و صورت را برسینه‌ی آن پسر جوان میت گذاشت و فرمود بهشت مبارک‌ات باشد. ابا صلت می‌گوید من عرض کردم: آقا شما که مدینه بودید! این روستای دور افتاده اینجا چکار میکند؟! حضرت فرمود اباصلت چه می‌گویی؟ هرکدام از دوستان ما در هر نقطه‌ی عالم که از دنیا بروند، ما ائمه همین‌گونه به تشییع جنازه‌ اش می‌رویم.
امام‌تان را بشناسید. نمی‌خواهد به امام‌تان چیزی را بفهمانید، امام بیشتر از خودتان، شما را می‌شناسد، امام می‌داند تا قیامت فرزندانت با اسم چه کسانی هستند.
شما اصلا نمی‌دانید ده روز دیگر چه خبر است. بعد حضرت فرمودند: اباصلت انسان نباید کم معرفت باشد، ما با خودمان برای شیعیان کفن می‌آوریم، کفنی غیر از این کفن ظاهری که بر تن میت می‌کنند؛ (البته ما نمی‌بینیم) بعد حضرت فرمود ما خود غسل‌شان می‌دهیم و بر شیعیان‌مان نماز می‌خوانیم، به خاطر احترامی که برای ما قائلند. محبتی که از حسین ما در دل دارید، محبتی که از مادر ما در دل دارید ما را وادار می‌کند که با شما این گونه رفتار کنیم.
در تعبیر دیگری حضرت فرمود اگر محبت مادرمان در دلتان باشد و برای مادر ما گریه کنید ما همه چهارده معصوم بالای سر شما می‌آییم. این رابطه ها که شوخی نیست!!! چرا کم لطفی می‌کنید؟! چرا وقتی مریض هستید قبل از هر پزشک، امام زمان(عج) را صدا نمی‌زنید؟! چرا وقتی گرفتار می‌شوید یا صاحب الزمان نمی‌گویید؟! چرا الغوث نمی‌گویید؟! چرا حجت بن الحسن را صدا نمی‌زنید؟ او که همه کاره‌ی هستی است، آن‌وقت کار تو مگر چیست!؟ امام است که عالم را اداره می‌کند «غیر مهملین مراعاتکم ».
می‌گوید خدمت امام زمان(عج) رسیدم، دیدم به نامه‌هایی که برایش نوشته شده است نگاه می‌کند، مشاهده کردم بعضی از نامه ها را به چشم‌هایش می‌مالد و می‌فرماید: اینها نامه هایی است که به عموی من عباس نوشته شده برای من، اینگونه به ما نگاه می‌کنند.
یک امر مهم دیگر که باعث میشود آن گره‌های معرفتی‌تان باز شود و بدانید با محبت چه کسانی در حال زندگی کردن هستید، این است که بدانید امام نسبت به شما معرفت دارد و امور شما را مدیریت میکند و اینکه شما با امام ارتباط داشته باشید.
وقتی زلیخا به یوسف تهمت زد، یک نوزادی در آغوش مادرش شهادت به پاکی یوسف داد، بعد از چند سال یک روز جبرئیل جوانی را به یوسف نشان داد و گفت این همان نوزاد است. یوسف خیلی خوشحال شد که دوباره آن کودک را دیده است، او را با خود به خانه برد و از او پذیرایی کرد و هر چه هدیه‌های گرانبها داشت را تقدیم آن جوان کرد. بعد دید جبرئیل در حال خندیدن است! پرسید چرا می‌خندی؟ جبرئیل گفت این کودک شهادتی بر زبانش جاری شد که خودش هم نمی‌دانست چه می‌گوید و تو اینقدر به او لطف کردی، در شگفتم که خداوند به آن کسانی که از روی علم شهادت هایی به وحدانیتش میدهند، چه عطا خواهد کرد؟!
وقتی می‌گویی اشهد ان علیاً ولی الله خدا به خاطر این شهادت چه به تو خواهد داد؟!
امامت را اینگونه بشناس. اینطور نگاه نکن که امامت بی‌ارتباط با تو است، نه! هر چند که اتصال ما قطع است، اما اتصال امام قطع نیست. تک تک ما به اراده‌ی امام زمان(عج) به دنیا آمده ایم و به اراده‌ی امام زمان (عج) صاحب ایمان شده‌ایم و به اراده‌ی امام زمان تا الان در دین مانده‌ایم و گرنه هزاران اتفاق افتاد تا جدا شویم اما دست ما را گرفتند. این معرفت اگر در وجود ما شکل بگیرد و من بدانم صاحب دارم و با او مرتبط هستم، گزارش کار به او بدهم و از صاحبم عذرخواهی کنم و فقط رضایت او را در نظر بگیرم، دیگر به همه‌ی آنچه که می‌خواستم رسیده‌ام.