qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

عقاید دینی، رفتار دینی


الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام علی سیدنا و نبینا و حبیب قلوبنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطاهرین.
اللهم اللعن ابا الشرور و اتباعه فی کل لحظةٍ من الأزل الی الأبد بعدد ما احاط به علمک.
اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ الی سَبِيلِكَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة.
صلواتی برای امام زمان «علیه السلام» مرحمت بفرمایید.

اگر شما ترسیم ذهنی‌تان را بر مبنای عقاید دینی شکل ندهید، رفتار شما تابع عقیده شما نخواهد بود. رفتار از یک جایی نقش می‌گیرد، یا نفس و شیطان است و یا خدا. ببینید مثلاً شما اگر قائل به این نباشید که بخشش چیز خوبی است، خدمت رسانی چیز خوبی است،‌ این‌ها جزو باورهای شما نباشد، اگر مبلغی را هم به پدرت بدهی خسارت حساب می‌کنی، می‌گویی این خسارت است، پولم رفت. چرا؟ چون باور ذهنی شما غلط است. اگر باور شما براساس ایثار و بخشش شکل می‌گرفت تا مرز شهادت هم تعریف داشت، می‌ارزید که آدم برود گمنام کشته بشود، خونش ریخته شود تا یک جامعه اسلامی راحت زندگی کنند. چون این باور در وجود من شکل نگرفته من آن جا کم می‌آورم.
یا مثلاً شما اگر رفتن به اربعین را مقدس ندانی، ندانی که پیاده‌روی برای امام حسین(ع) چقدر قرب است، هر یک قدمی که بر‌داری و خسته شوی به خودت فحش می‌دهی! میگویی چرا من این جا هستم. چون دیدی همه می‌آیند شما هم آمدی، پس کم می‌آوری. ولی اگر باورت عوض شد میفهمی که هر یک قدم به اندازه یک حج است،‌ قرب الی الله است، هر چه شما سختی بکشی کیف می‌کنی. می‌شود «افضل الاعمال احمزها».
پس پای من هیچ کاره است، پای من تابعی از ذهن و عقیده من است. الان شما ببینید پانزده یا شانزده ساعت ماه رمضان است اگر کسی این باور ذهنی‌اش درست نشده باشد که خدا می‌گوید من خودم ثواب روزه‌ شما هستم. نه که ثواب می‌دهم، در همه جا خدا می‌گوید من ثواب می‌دهم ولی روزه را می‌گوید من خودم ثوابش هستم. خب آدم وقتی سختی می‌کشد کیف می‌کند.
«افضل الاعمال احمزها» را می‌فهمد، پس خیلی مهم است من چارچوب عقیدتی‌ام را شکل بدهم. الان مثلا در سینه زدن، بعضی‌ها زورشان می‌آید سینه بزنند. باورشان همین است. اگر آن فرمایش امام حسن مجتبی(ع) را بفمهند که می‌فرماید: ” بدانید که هر بار دست‌ شما می‌رود و به خاطر ما به سینه‌تان می‌خورد، حسابش فقط نزد خدا است”،‌ از روی حساب و با عشق سینه میزنند، اگر بفهمند…!
اگر من بفهمم خدمت به مادرم خدمت به حضرت زهرا(س) است. مادرم راضی باشد مثل این است که حضرت زهرا(س) راضی شده، با این که مادر من خیلی هم آدم مقدسی نیست، گناه هم می‌کند، نافرمانی خدا هم می‌کند، ولی مادر است. خدا گفته اگر مادر راضی بشود رضایت معصوم است. این باورها را باید درست کرد.

ببینید ما بر اساس باورها داریم شکل می‌گیریم، آمدیم دور هم جمع شدیم. یک امر ساده‌ای ما را اینجا نیاورده. خیلی جاها یک امر ساده مردم را جمع می‌کند. می‌خواهند بستنی بدهند، می‌خواهند یک آدم بیخود را برای ریاست جمهوری کاندید کنند، بعد هم گیر کنند، نفهمند از کجا خوردند. یک شبه حزب درست می‌شود، خب معلوم است یک شبه هم به هم می‌خورد، ولی برای شما اینطور نیست. شما تا زمانی که این جا هستید از عقیده تان حظ می‌برید. این روضه‌ای که این جا خوانده شد، این جلسه ای که برگزار شد، عادی پیدا نمی‌شود. کم پیش می‌آید جلسه دست به دست هم بدهد نتیجه اش این بشود. قلوبی منعطف این جا میشود و شب دور هم جمع میشوند، ما که هم دیگر را نمیشناسیم، یک دفعه می‌بینی یک کسی با قلبی پاک می‌آید اصلاً جلسه را زیر و رو میکند. مداح حظش را می‌برد، منبری هم کیفش را می‌کند.
مثلاً این که شما قائل به برکت باشید، می‌گویید برکت خوب است «بقیة الله خیرٌ لکم إن کنتم…» در راه خدا خرج کردن برای شما هیچ چیز نیست. حضرت فرمود اگر از جای خودش برداری جای خودش خرج کنی خدا پر می‌کند. این برکت است، روزی است.
من می‌گویم آقا برو ازدواج کن می‌گوید من شغل ندارم. گفتم اصلاً ربطی به هم ندارد، ولی تا این شخص بفهمد که این دو امر ربطی به هم ندارند، ده سال کار دارد. اصلاً ربطی ندارد، این دو مقوله جداست. می‌گوید خب به من زن نمید‌هند، می‌گویم یک جایی برو که از شغلت نپرسند. هستند کسانی که به شغلت کار ندارند. شخصی آمد خدمت حضرت گفت آقا من فقیرم هیچ چیز ندارم.
حضرت فرمود برو زن بگیر. به حرف حضرت گوش کرد، رفت زن گرفت، بعد از مدتی آمد گفت: آقا وضعم خوب نشده، حضرت فرمود برو یک زن دیگر هم بگیر! خیلی آدم متدین و مخلصی بود حرف گوش کرد. برگشت آمد گفت: که آقا خیلی اوضاع بد شده، بیچاره شدم، حضرت فرمود معلوم است که باید سومی را هم بگیری. مؤمن مخلصی بود، رفت سومی را هم گرفت. یعنی این قدر مشکلات به او فشار آورد دیگر رسید به آن جایی که نباید برسد، با یک حالت خاص خدمت حضرت آمد، گفت آقا این سومی که دیگر بدتر از قبل شد. حضرت فرمود باید بروی چهارمی را هم بگیری. ببینید چه عقیده ای، رفت چهارمی را هم گرفت، ناگهان فتح الفتوح شد، یک اوضاعی پیدا کرد که دیگر اصلاً در مدینه معروف شد. البته این نسخه مال این یک نفر بود! مال شماها نیست شماها همان یک دانه را نگه دارید، رزق‌ شما در همان است!
ببینید ما اصلاً نمی‌دانیم علت چیست که حضرت چنین نسخه ای را به آن فرد می‌دهد. یا مثل آن کسی که سرما خورد، رفت خدمت حضرت، ایشان فرمود ماهی بخور، گفت آقا می‌گویند ماهی برای سرماخورده خوب نیست، حضرت فرمود برای شما ماهی خوب است. ما که نمی‌دانیم، ما به طور کلی شنیدیم ماهی بد است، ترشی بد است، شاید برای من یک نفر ترشی خوب باشد. مثلا به دلیل داشتن صفراء. سرماخوردگی هم مربوط به صفرای من است،‌ صفرای من زیاد است. کبد گلیکوژن زیاد تولید می‌کند. ترشی برای من خوب است.
الان شما می‌دانستید سرکه دوای قلب است؟ مردم اگر سرکه بخورند هیچ کسی رگ‌های قلبش نمی‌گیرد. این معالجه قطعی قطعی است. سرکه بخورد، داخل غذایش سرکه بریزد، یک قاشق سرکه بریزد در یک لیوان آب بخورد. سه ماه، چهار ماه بخورد. ما نمی‌دانیم این چیزها را. ما نفهمیدیم که بین الطلوعین بیدار باشیم چقدر روزی‌مان زیاد میشود. چه کسی بین الطلوعین بیدار می‌ماند؟ اصلاً از نظر ما بهترین وقت خوابیدن است! شیرین‌ترین وقت خوابیدن بعد از اذان صبح است. ولی خدا رزق و روزی را در همین ساعت قرار داده، که حضرت فرمود نه جزوِ شب و نه جزوِ روز است، از ساعات بهشت است. می‌خواهی بفهمی آب و هوای بهشت چه طور است، بین الطلوعین بیدار بمان، مخصوصاً ماه رمضان‌ها اگر کسی بتواند بین الطلوعین بیدار بماند، ولو نیم ساعت، ولو یک ربع، زود نخوابد. حظّ معنویت را می‌برد.
من تحقیق کردم علمای بزرگ می‌گفتند ما بین الطلوعین را با سحر عوض نمی‌کنیم. عالمی می‌گفت ممکن است سحر خواب بمانم ولی بین الطلوعین را رها نمیکنم این را راجع به سحر نگفتند. ساعتی از ساعت‌های بهشت است. حضرت فرمود اگر کسی بین الطلوعین بیدار بماند، دیگر نمی‌خواهد برای روزی اش بدود، آماده است.

یا مثل صدقه، این کاردی که می‌گذارند دم گلوی حیوان می‌خواهند او را ذبح کنند، چقدر فاصله از فشار دادن تا بریدن است؟ یک فشار بدهی کار تمام است. حضرت فرمود صدقه از این زودتر کار را به نتیجه می‌رساند. اگر شما روزی مشکل مالی پیدا کردی، یک هفته بمباران صدقه کن. حتی کارهای کوچک، یک لیوان آب بده به مادرت. حواست باشد هر وقت خواست آب بخورد، سریع به او بده. برو ظرف‌ها را بشور، برو نان بخر، به همسایه‌تان یک دانه نان بده، یک تخم‌مرغ بپز، یک ساندویچ درست کن بده به یک نفر بخورد. بمباران صدقه کن، این قدر در به در بیمارستان و دکتر و عکس و تیغ جراحی و این‌ها نشو. آقای بهجت همراه یکی از دوستان در میدان فاطمی قم در ماشین بودند، همراهشان تعریف میکند درِ ماشین باز میشود و یک لحظه آقا نزدیک است بیفتد. می‌گوید من سریع حاج آقا را گرفتم، وقتی ما پیچیدیم صاف شدیم، حاج آقا گفت: زنگ بزن به فلانی بگو یک گوسفند برای ما ذبح کند و صدقه بدهد. چرا؟ حاج آقا فهمید که این شروع یک بلا است. اگر یک موقع شما دیدی یک جایی تصادف کوچکی شد، بدان شروع یک بلای بزرگ است. الان وقت صدقه دادن است. به این مسئله معتقد باش.

مثلا در ناخن گرفتن، شما ناخن‌هایت را پنج‌شنبه‌ها بگیر از این انگشت کوچک شروع کن. بسم الله هم بگو، بقیه را هم به ترتیب بگیر، بعد شصت سمت راست را هم بگیر، فقط این یک انگشت کوچک دست راست را نگیر، بماند برای جمعه. امام باقر(ع) فرمود: من ضامن میشوم از این هفته تا هفته بعد دست‌تان خالی از پول نشود. هر کسی در هر رده‌ای که هست. یک نفر پول‌هایی که دستش می آید دلار است، از دلار خالی نشود. یک نفر میلیونی است میلیونی خالی نشود. هر کسی در شأن خودش، حالا اصلاً چه ربطی دارد؟ ربطش این است که شما حرف خدا را گوش کردی. خدا به خاطر این حرف گوش کردن، دارد یک چیزی به شما می‌دهد، نه این که حالا بخواهی در خود این عمل دنبال یک چیزی بگردی. بلکه چون حرف گوش کن شدی، به خدا اعتماد کردی، خدا هم می‌گوید روزی ات را بگیر.
شاربت را بگیر، در خانه‌ات سفره بینداز. این مشکلات پیچیده ای که الان شما می بینید در جامعه ما خیلی زیاد شده، و قرار بوده این مشکلات با امور کوچک رفع بشود، ولی نشده. گاهی می‌بینی نتیجه کم شدن روزی یک طلاق است، درحالی که روزی را می‌توانست با بیداری بین الطلوعین و یک مقدار تلاش و مواظبت و دروغ نگفتن، زیاد کند. خدا که بخیل نیست، در یک روایت دارد که خداوند میگوید اگر من به یکی از شماها به اندازه همه آن چه که تا حالا به همه بندگانم، از اول خلقت تا الان دادم، بدهم از خزینه من یک ذره کم نمی‌شود. این خداست، عالم هستی را یک دفعه به یک نفر می‌دهد. در یک خانواده‌ همه پیغمبر میشوند: اسحاق، یعقوب.. ابراهیم….تا آخر. یک موقع می‌بینی در یک طایفه یک نفر نمازخوان نیست. ولی یک طایفه همه شان پیغمبر می‌شوند. پس کم ندارد که بخواهد به تو ندهد.
یک آقایی می‌گفت که من یک ناراحتی معده و گوارش داشتم خیلی اذیتم می‌کرد، جزو مسؤولین هم بود، می‌گفت من هر جا پزشک درجه یک بود رفتم. می‌گفت تا رسیدم آلمان، گفتند یک پزشک ایرانی در فلان جا هست. من هم خرج زیادی کرده بودم، باید می‌رفتم. بعد رفتم آن آقا را پیدا کردم. گفتم آقا من یک ناراحتی این طوری دارم. ایشان یک نسخه‌ای نوشت گفت شما باید همین قدر که این طرف آلمان آمدی، باید بروی آن طرف آلمان، داروی این نسخه آن جا است. گفت من هم رفتم. آنجا که رسیدم، دیدیم که آن فردی که معرفی کرده بود به من سنجد داد. گفت من خیلی عصبانی شدم گفتم که این آقا ما را دست انداخته؟ برای این که روی او را کم کنم باید دوباره برگردم … می‌گفت خرج زیادی کردم و دوباره خودم را به جنوب آلمان رساندم، خلاصه شروع کردم به یقه گیری و داد و بیداد کردن. ناراحتی معده هم که خودش حالت عصبانیت می‌آورد. می‌گفت هر چی به دهنم آمد به او گفتم که من را مسخره کردی؟ چه فکر کردی؟ خسارت همه پول‌هایی را که خرج کردم از تو می‌گیرم. او با ملایمت گفت که آقای عزیز من قصد اذیت شما را نداشتم. چون شما خیلی جاها رفته بودی و خوب نشدی اگر این جا به شما می‌گفتم داروی شما سنجد است می‌خندیدی. وقتی رفتی این همه راه و آن جا دیدی، باورت شد. آلمان مصرف سنجد بالا است. به من گفت اگر روزی هشت دانه سنجد بخوری معده‌ات خوب می‌شود، این هم تلفن و آدرس، شما برو اگر خوب نشدی در همان تهران به یک نفر می‌‌گویم همه خسارتها را به شما بدهد.
حضرت فرمود پوست سنجد برای پوست شما خوب است، صورت‌ها را میزان می‌کند، پوست بدن را از خشکی در می‌آورد، طراوت می‌دهد. گوشت سنجد برای گوشت شما و هسته سنجد برای استخوان شما خوب است.
یک نفر میگفت کم‌خونی داشتم، رفتم پیش یک آقایی گفت شما روزی 21 عناب بخور. حضرت فرمود فضیلت عناب بر سایر میوه‌ها مثل فضیلت ما ائمه است به شما. خب ما این را نمی‌دانستیم. چند عدد بخورید مثل گلبول قرمز، خون تولید می‌کند. پس ببینید گاهی خدای متعال امرش را در یک چیز ساده مثل سنجد می‌گذارد. شما اعتقادت را عوض نکن.
شخصی ‌آمد حرم حضرت معصومه (س) مقدار زیادی آب برمی‌داشت، پرسیدند آقا آب را کجا داری می‌بری. گفت بچه‌هایم مریض هستند، هر موقع مریض می‌شوند می‌آیم حرم حضرت معصومه(س) این ظرف را پر از آب می‌کنم به بچه‌ها می‌دهم می‌خورند، سریع مریضی شان خوب میشود! این اعتقاد است. حضرت فرمود اگر به یک سنگ ریزه هم معتقد بشوی جواب می‌دهد، حالا این‌ها که دیگر در عالم وجود حقیقت هم دارند.
پس ما باید قالب ذهنی‌مان را درست کنیم. اگر قالب ذهنی شما درست شد، دیگر چیزی را شما صاحب اثر نمی‌دانید.
داعش با چه سرعتی ماشینهای جنگی‌اش را راه انداخت، تا آمریکا و اسرائیل بیایند و به مشهد برسند. برای مشهد برنامه ریخته بودند. میخواستند سریع تهران را بگیرند. نامه کوچک مرجعی مثل آیت‌الله سیستانی اصلاً زمین‌گیرشان کرد. این‌ها گفتند فلوجه دیگر قطعا جزو مرکز خلافت ما می‌شود. چه شد؟ آن‌ها الان به یک نتایج دیگری راجع به داعش رسیدند. این انفجاری که امروز در آمریکا شده شوخی نیست پنجاه و خورده ای کشته! آن هم در یکی از چهار ایالت مهم آمریکا، یکی از چهار ایالت ناامن شد،‌ تمام شد. آن جا مثل این جا نیست که هر اتفاقی بیفتد مردم ایمان‌شان تکان نخورد. آن جا یک شلیک بشود یک ماه پس لرزه دارد، کسی از خانه بیرون نمی‌آید. تمام تجارت‌ها می‌خوابد. باورها را باید درست کرد.
ما امام زمان داریم، ما هنوز پیغمبر داریم، دارد کار می‌کند. هنوز خدا دارد امور را می‌چرخاند، جبرائیل داریم، میکائیل داریم، امام حسین(ع) داریم، امام رضا(ع) داریم، اعتقادات ما این‌ها است، ما داریم با این‌ها زندگی می‌کنیم، نمی‌شود با این‌ها شوخی کرد، نمیشود از این‌ها عبور کرد. دو دو تا چهار تا! شما به علم امروز بنشین محاسبه کن، این تعداد مردم بلند می‌شوند اربعین می‌روند، با دست خالی. یعنی آن جا نه هتل چهار ستاره ای هست، نه امکاناتی، درست همزمانی که آن سال مردم به حج رفتند و آن همه در منا کشته شدند، این‌ها هم بعدش در ایام اربعین کربلا رفتند، آنجا از دماغ یک نفر خون نیامد. خدا قدرت‌نمایی می‌کند!‌ این ثابت شده برای ما که یک امر دیگری دخیل است.

امروز دیدم که کاروان‌های دانشجویی برای عتبات راه افتاده، الحمدلله خدا این طوری به ما فهماند که عمره دانشجویی نبرید. تا این اتفاقات نیفتد نمی‌فهمیم که عمره را باید کنار بگذاریم و درعوض به عتبات برویم. ببینید این درک حاصل نمی‌شود. یک تشکیلات عریض و طویل برای حج تشکیل شده، بابا در عوض راه بیندازید بروید مشهد، هزار حج است، فقط آن‌هایی که حج واجب دارند، بروند. چرا چیزی که خدا به شما داده نمی بینید و فکر میکنید مرغ همسایه غاز است. امام رضایی که اگر زیارتش برویم زیارت الله است، افضل بر زیارت ابا عبدالله است، مثل خانه کعبه است، هزار حج است.
پیغمبر(ص) در مدینه که باید مردم را به سمت خودش دعوت کند فرمود، بروید مشهد، پاره تن من مشهد است، این باورها است. این امامزاده‌هایی که در محله های شما هست، شوخی نیست. آقای بهجت یک موقع می‌فرمود این قبرهایی که توی حرم حضرت معصومه(س) از علما وجود دارد که از زمین یک ذره بالاتر است این‌ها ستون‌های اجابت دعا است. به مادرت بگو دعایم کن. این را از من قبول کنید، پیش هیچ کسی نمی‌خواهد بروی. فقط به مادرت بگو فردا صبح من یک مشکلی دارم دعا کن. بلند بشود دو رکعت نماز بخواند برای شما دعا کند تمام است. یک صدقه که میدهی باور کنی فردا خدا مشکلت را حل می‌کند، به این سمت بروید، رفقا اگر این سمت را درست نکردید کم می‌آورید. الان کم آوردیم. مدام در معادلات ریاضی افتادیم، می‌گوییم نه از این آب باریکه پولی در نمی آید. ولی اینطور نیست، روزی ما آب باریکه نیست. می‌بینی کارخانه ها تعطیل شدند. کارخانه ارج تعطیل شد، حالا ارج یک نمونه است.
خدا می‌خواهد ثابت کند قدرت دست من است، هر کسی بیاید با من راه برود نفت را می‌کنم 140 دلار، با من راه نرود پول بشکه‌اش هم در نمی‌آید. خدا میخواهد این را ثابت کند، اگر این را ثابت نکند راه اشتباه می‌شود، آدرس اشتباه می‌شود. با من من کردن کار درست نمیشود. الان باران نمی‌آمد شما چه کار می‌کردید. همین باران هوا را خنک کرد. در این چند روز دمای هوا در اهواز بین ۴۰ تا ۴۸ درجه در نوسان است. پس دست اوست که کجا را خنک کند، کجا را گرم کند. باید باور من درست بشود، باورم که درست شد دیگر همه چیز حل است. نه از کسی می‌ترسم، نه کسی می‌تواند من را شارژ یا تشویق کند. ما مشکل‌مان این است؛ با یک چیز کوچکی ذوق می‌کنیم،‌ با یک چیز کوچکی هم مأیوس می‌شویم. آیه قرآن خواندم «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ…»
(حدید/23)
در امور خوش آیند خیلی خوشحال نشوید، ممکن است لحظه ای دیگر از دستش بدهید. اگر این را باور کردیم مبنا درست می‌شود. حالا من یکی از این راهکارها را به شما می‌گویم که زندگی شما را روغنکاری می‌کند، زندگی‌تان را شفاف می‌کند، راه‌تان را روشن می‌کند، محتاج به هیچ کس نمی‌شوید، اگر هر روز پانصد مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد بفرستید. و به این عادت کنید، این عدد را هم من از خودم نمی‌گویم، روزی پانصد تا صلوات بفرستید این دیگر آسان‌ترین کار است. تمام امور شما به همان سمتی می‌رود که می‌خواهی. به همان سمتی می‌رود که خدا می‌خواهد، علم شما زیاد می‌شود، فهم شما زیاد می‌شود، محبتت در دل مردم زیاد می‌شود، دوست داشتنی می‌شوی،‌ سفره‌ات رنگین می‌شود، محتاج کسی نمی‌شوی.
السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک….