qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

مسیر الهی

ما محتاج به این هستیم که یک مسیر برای ما ترسیم بشود تا در مسیر راه برویم. نه این‌که دوباره مسیر را برویم پیدا کنیم یا دنبال کنیم و ببینیم راه کجاست؟ ما این قدر توان نداریم، قرار است ما در مسیر راه برویم. ببین شما وقتی وارد بیمارستان‌ها می‌شوید، چند تا رنگ هست، یک رنگ زرد است که شما را به طرف داروخانه راهنمایی می‌کند. یک رنگ سبز است که شما را به قسمت جراحی راهنمایی می‌کند. یعنی یک آدم بی‌سواد هم بیاید احتیاج نیست از کسی سؤال بکند. همان دم در به او می‌گویند همین رنگ سبز را بگیر و برو این می‌شود طریق واضح،‌ این می‌شود هدایت. این می‌شود مسیر. نباید دوباره دنبال مسیر بگردد.
ما اشکالمان این است که در مسیر هستیم ولی بیرون می‌رویم. ما در وجود خودمان فهمیدیم که انجام واجب داشته باشیم، این دستور خداست که باید این کار بشود.

انجام واجب و ترک حرام، مسیر است. نماز که می‌دانم واجب است، روزه که می‌دانم واجب است، صله رحم را هم خیلی‌ از ما می‌دانیم. فحش را هم می‌دانیم حرام است، دروغ را همه‌ی ما می‌دانیم حرام است. ربا را هم می‌دانیم حرام است. پس انجام واجب و ترک حرام کنیم. خب این باعث می‌شود که من وقتی این‌ها را می‌دانم، این‌ها در مسیر است.
صد تا تابلو در اتوبان است، صد تا تابلو می‌خواهد شما را به جلو ببرد. شما کافی است یک تابلو را رعایت نکنید، بگویی آقا من این یک تابلو را قبول ندارم، همین کافی است. نمی‌شود خانم بگوید من روزه می‌گیرم، برای امام حسین(علیه السلام) گریه می‌کنم، حالا حجاب هر چی شد، این نمی‌شود! برای همین خودش هم می‌فهمد، که هم هست، هم نیست. می‌فهمد آن اطمینان در او نیست، یقین در او نیست، آرامش در او نیست. دعا را می‌بیند مستجاب نمی‌‌شود، مؤمن این جوری نیست، مؤمن دعایش مستجاب است چون همه را قبول دارد. آقا کسی که همه تابلوها را قبول دارد سالم به مقصد می‌رسد، ولو ماشینش یک خرده مدلش پایین باشد. ولی یک ماشین مدل بالا اگر بخواهد سی تا تابلو را کنار بگذارد سالم به مقصد نمی‌رسد.
پس من لازم است بروم ببینم خدا چه می‌گوید. شما الان ببینید، فرض کنید یک آقایی در دروس دانشگاهی است و می‌خواهد امتحان بدهد، یک دانه سؤال از او رد نمی‌شود. می‌داند که آن جا بارم دارد، ضریب دارد، بعضی از این‌ها ضریب دو یا ضریب سه است، هر سال هم تکرار شده، می‌گوید این سؤال را هم بخوانیم. چرا می‌گوید؟ می‌گوید آن نمره بستگی به این دارد. شما در نماز رکوعت را ول کن، بگو همه‌ی قسمت‌های نماز درسته، رکوع آن هر چی شد. خب زندگی‌ات هم می‌شود هر چی شد! خمست را نده، همه دین را رعایت کن ولی خمس مالت را نده!

ما برای حمله‌ی دشمن ده تا نقطه کور که نمی‌خواهیم، یک نقطه کور بس است. عباس دوران از یک نقطه کور وارد عراق شد و آن را زد. یک نقطه کور پیدا کرد که اگر هواپیمایش در سطح پایین حرکت کند این جا دیگر رادارها نمی توانند او را کنترل کنند. نفوذ از یک نقطه است، یک جا خوش‌‌بینی و سادگی در مدیریت کشور باشد کار تمام است. ولایت فقیه هم روی هوا است، اقتصاد هم روی هوا است، چون شما نپذیرفتی این نفوذ است. خوش‌بین هستی. شما در سلامت و بهداشت یک جای آلودگی را بپذیر، دستت آلوده است، زخم است بگو این را صرف‌نظر می‌کنم. همه‌ی قسمت‌های بهداشت را رعایت می‌کنم. یعنی می‌فهمم در دین هم همین است.
ببینید حضرت چه می فرماید: غیبت نکردن، پیش خدا بهتر است از هزار رکعت نماز مستحبی.
بهتر است آدم غیبت نکند، نمازهای مستحبی را هم نمی‌خواهد بخواند. یعنی اگر کسی هزار رکعت نماز مستحبی بخواند و یک غیبت هم بکند، دیگر تمام شد. برای چی این را می‌گویند؟ دارند خطر را می‌گویند. یعنی غیبت یک چیزی است که تمام پایه‌های ارتباطات اجتماعی، روحی و معنوی را به هم می‌ریزد، دشمنی درست می‌کند. من الان از این جا بیرون می‌روم، پشت سرم حرف بزنند، شما از این جا بیرون بروی، پشت سرت حرف بزنند، دیگر پا نمی‌گیرد. دائم جلوی من دولا و راست بشود، من می‌فهمم غیبت من را کرده است.
حضرت فرمود که انتظار نداشته باشید که وقتی غیبت یک کسی را کردید، اگر او را دیدی او تحویل‌تان بگیرد. یعنی می‌فهمد. یعنی روح، این جوری است که اگر در خانه‌اش هم باشد باز هم روح است، شما روح را آزرده کردید، روح جسم نیست که این جا نباشد. روح این جا هم هست. الان شما می‌گویی آقا من به یاد شما افتادم، آن آقا که خارج از کشور است. روح که خارج از کشور نیست. جسم خارج از کشور است. پس ببینید اگر راهی به نان صراط پیدا کردی در صراط بمان، این ور و آن ور نرو.

حالا می‌گویی یک خرده سخت است، بابا دزدی هم سخت است! الان داعش که به درک واصل می‌شوند کار آسان انجام می‌دهند؟ آن‌ها هم دارند سختی می‌کشند. این شهید می‌شود، آن به درک می‌رود. خیال می‌کنی او سختی نمی‌کشد؟ او گرسنگی نمی‌کشد؟ به او آفتاب نمی‌تابد؟ او نمی‌ترسد؟ بمباران نمی‌شود؟ از خانواده‌اش دور نیست؟ همه‌ی این‌ها هست. این در حق است ولی آن در باطل است. پس در باطل هم زحمت هست، منتها اگر شما در مسیر حق قرار گرفتی، مسیر حق به شما امتیاز می‌دهد، راه را پیدا می‌کنی. مگر دین چند تا دستور دارد؟ همه‌ی دین را جمع کنی روزانه ده تا دستور نیست، باور بفرمایید راهنمایی و رانندگی دستوراتش بیشتر از دین است، این قدر باید و نبایدی که در راهنمایی و رانندگی هست در دین نیست. ولی ما همه را انجام می‌دهیم، آقا همین پراید را ببینید! خود پراید یک طرف، کمربندش یک طرف! می‌بینی کمربندش را تا شیراز بسته و دارد خفه می‌شود، دارد گلوی او را واقعاً خفه می‌کند، می‌گوید اگر بردارم جریمه‌ام می‌کند. الان کدام دستور دین این جوری است؟ شما روزه‌ هم نتوانستی بگیری، می‌گوید واجب نیست. دختر 9 سالش هم شده باشد، می‌گوید مگر 9 سال تکلیف‌آور است؟ روزه را نمی‌تواند بگیرد، نماز را می‌تواند بخواند. نماز الان به او واجب است، وقتی که توانست روزه بگیرد به او واجب می‌شود. ببین چقدر قشنگ است.
مسافرت که می‌روی، اصلاً خود دین می‌گوید، می‌گوید حالا که مسافری! برو خوش بگذران آن جا دیگه روزه نگیر، آن جا به اندازه کافی درگیری و مشکلات مسافرت داری، دیگه روزه هم برای شما یک مشکل نشود. دین این جوری جلو می‌رود. نمی‌خواهد شما را به مشقت بیندازد. پس من از صراط بیرون نیایم. بچه‌ها شما از صراط بیرون نروید. ما از صراط بیرون نرویم. من هر موقع خدمت آقای بهجت می رفتم، به حاج آقا می‌گفتم مشکل دارم، می‌گفت «دعائکم ذنوبکم و دوائکم الاستغفار»
می‌گوید علت این که الان گیر افتادی به خاطر این هست که یک گناهی کردی، برو استغفار کن، یعنی راه را داری اشتباه می‌روی. گناه نه به این معنا که شما از دیوار یک نفر بالا رفتی! نه، یک حقی ضایع شده، یک داد سر خانمت زدی و حق این کار را نداشتی. خسیس بازی درآوردی، حق این کار را نداشتی. همه برکاتی که به روی تو باز شده به خاطر همین زن و بچه است. اصلا مال این‌ها است. حضرت فرمود در خانه هایتان خرج کنید، بریز و بپاش داشته باشید، اینها اصلا اسراف نیست. بیرون سفت بگیرید، دعوت نکن، نگو آقا همه برویم بستنی میهمان من باشید. تو چه کاره‌ای همه را به بستنی میهمان می‌کنی؟ یعنی چه؟ بستنی چیه؟ نه آب است، نه نان است. اگر کسی خواست برود بستنی بخورد، لااقل آب مهمان کن، برای هر نفر یک شیشه آب بخر. کار حضرت عباس (علیه السلام) را بکن. برای سی، چهل نفر ساندویچ بخر تا بخورند. آقایی که چند نفر را به مشهد می‌برد و می‌گوید همگی در هتل مهمان من باشید. بعد خدا فقر را به جانت می‌اندازد، به خاطر همان کارهای غلطی که کردی، تا برای دیگران الگو نشوی. بعد بگویند این آقایی که همه را به مشهد برد، ببین ورشکست شد، خدا راه‌های غلط را می‌‌بندد.
یک نفر اگر کلاهبرداری بکند تا آخر هم کلاهبردار بماند، فاتح بشود، بچه‌هایش هم کلاه بردار بشوند، نخیر اینطور نیست! باید با بیست تا کلاهبردار به زندان برود که این راه نشود. وقتی خدا بخواهد راه را نشان بدهد، راه‌های غلط را می‌زند. اگر کسی صداقت داشت تا آخرش هم موفق است، پیروز است. می‌گویند ببین این چون صادقانه زندگی کرد خوب زندگی کرد. نمی‌گویند چون با حیله زندگی کرد، خوب زندگی کرد.
عمرعاص روز آخری که به درک واصل شد به حالت انگشت به دهان از دنیا رفت. گفتند چی می‌گفت؟ گفت هیچی من نقشه‌ها را ریختم ولی علی پیروز شد. یزید بعد از کربلا سه سال زنده ماند، و به درک واصل شد. عایشه، معاویه را در چاه انداخت که به او ثابت بکند تو نمی‌توانی این طوری راه بروی. اگر این‌ها می‌ماندند، مثل معاویه می‌ماند راه غلط می‌شد، مسیر را باید فهماند. زندگی‌تان را براساس تقوا بچینید. این را هم به شما بگویم، تقوایی که می‌گویم نه تقوای آقای بهجت، تقوای آقای بهجت مال خودش است، مال ما هم نیست. هر کسی تقوای خودش را باید داشته باشد. ظرفیت شما این قدر است، همان اندازه که ظرفیت داری، می‌فهمی، توان داری، همان قدر، خدا از شما می‌خواهد. الان کسانی هستند در این ماه رمضان نمازهای زیادی می‌خوانند، عبادتهای سنگین انجام می دهند. من همین واجبش را انجام بدهم خیلی مهم است. ده ساعت هم بخوابم خدا نمی‌گوید چرا خوابیدی، من توانم همین قدر است. ولی یک نفر دیگر هست که اگر یک ساعت اضافه بخوابد، خدا یقه‌اش را می‌گیرد، از او یک تقوای دیگر می‌خواهد.
شما به اندازه‌ای که می‌فهمی و توان داری انجام بده. هر وقت کم آوردی استغفار کن. ببین! ریل را خراب نکن، در مسیر باش.
امیرالمؤمنین (علیه السلام)
(جان عالمی فدای امیرالمؤمنین، یک صلواتی برای ایشان بفرستید) حضرت فرمود: در راه باشید ولو با لغزش باشد. از راه بیرون نروید. ببینید خدا از شما چه می‌خواهد؟ بروید دستورات دینی را یاد بگیرید و انجام بدهید.