پخش زنده
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت امام باقر -علیهالسلام-
مسألهی امامت و ولایت بحثی نیست که امروز و فردا بتوان آن را تمام کرد؛ بلکه امر شناوری است که باید هر روز مطرح شود و تازگی آن حفظ شود. مثل آب که هر روز باید نوشیده شود تا بدن تازه بماند.
باید هر لحظه، متذکر به وجود نعمتی با این عظمت به نام ولایت و بخصوص امامت و بخصوص امام و بخصوص محمدبنعلیبنالحسین-علیهالسلام- باشیم.
اعتقاد به ولایت، یک امر کلی است که در وجود شماست. اعتقاد به امامت هم نازل منزلهی همان ولایت است؛ اما وقتی به شخص امام باقر-علیهالسلام- معتقد شدید، در یک مواجههی خاص قرار گرفتهاید.
مثل اینکه میگوییم در عالم، چیزی به نام آب وجود دارد، که منظور ولایت است؛ و اینکه پشت سدّ آب است، و سد همان امامت است.
اگر به امام معتقد شدیم، تمام وجود ما سیراب میشود. توحید ما به یک نوع سیراب میشود؛ با نبوت به نوعی؛ و با ولایت به نوعی دیگر؛ «وَ اَللَّهِ لَنُورُ اَلْإِمَامِ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ اَلشَّمْسِ اَلْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمُ اَلَّذِينَ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ اَلْمُؤْمِنِينَ» «والله نور امام در دل مؤمنان از نور خورشيد تابان در روز روشنتر است و ايشاناند كه دلهاى مؤمنين را منور كنند.» (اصولکافی/ج۱/ص۲۷۷)
بحث ما دربارهی این است که ولایت امام باقر-علیهالسلام- اتفاق بیفتد و وجود ما سیراب شود.
این تغذیهای که شما از علم دارید، از ثمرات امام محمد باقر-علیهالسلام- است.
مثلا، گاز بوده است، اما اینکه گاز در منزل ما باشد و ما استفاده کنیم مهم است. اگر جوهرهی امامت و حقیقت امامت در وجود ما شکل بگیرد، درک صحیح از حقایق بیکم و کاست در وجود ما ایجاد میشود. مثلا اگر ما یک با یک چوب خطکشی کنیم، تا اینکه با یک خطکش، خطکشی کنیم فرق دارد، با یک خطکش، مدرّج و دقیق است.
وقتی امری در وجود انسان شکل بگیرد که بتواند حقایق را بفهمد مهم است. مثلا ساعت، زمان را نشان میدهد، طی مسافت هم نشانگر زمان است، اما ساعت خیلی دقیقتر است و حتی ثانیههای آن نیز حساب میشود. مثلا اگر یک کلیه را بخواهند به بیمارستان دیگر ببرند، ثانیه هم مهم است.
اینکه من در نمازم خشوع داشته باشم و خضوع هم در آن پیدا کنیم و … از عهدهی ما بر نمیآید؛ ما نهایتا خضوع را میتوانیم حاصل کنیم.
ربط این حقایق با امام باقر-علیهالسلام- است؛ معنی شکافنده این است که همینطور میشکافد تا اینکه به توحید نفوذ میکند نه به شرک. میرسد به اینکه اشتهای انسان، علم مفید میشود نه هر علمی. در وجود انسان خشوع ایجاد میشود؛ قساوت قلب، غیر از نرمی جسم قلب است.
محبت امام یک امر خاصی است که چنین مدیریتی در وجود ما دارد. اینکه عقل ما درست کار کند مهم است. ما با چه علمی میتوانیم به این عقل تسلط پیدا کنیم؟ این وسعت عقل، خطر ایجاد میکند؛ وقتی در یک داروخانه ده تا داروست، خطری ندارد زیرا میتوان آنها را شناخت؛ اما اگر هزار تا دارو باشد، یک مغز پیچیدهتر می خواهد که آنها را اشتباه نکند و مصرف آنها را بداند.
این دادهها و پردازشها در امور مادی این همه حساس است، تا چه رسد به امور معنوی. شما یک نفر را میبینید که خوب نماز می خواند یا … و اینگونه نسبت به عملکردش او را میشناسید. اما یک نفر هست که هیچ سر و صدایی ندارد؛ او را فقط با نور امام میتوان شناخت. وقتی این نور در چشم بیاید، مؤمن را از غیر مؤمن، سید را از غیر سید، نماز شب خوان را از غیر آن، و مؤمن را از منافق میشناسید.
این سهم ما از نور امام است که به تناسب ظرف ما برای ما حاصل میشود. علم امام نیز به ما منتقل میشود. وقتی علم پیش فرد حاضر میشود، حقایق را میفهمد و نیازی به دست و پا زدن و درس خواندن ندارد؛ علم پیش او حاضر است لذا سراغ زوائد نمیرود و دوست را از دشمن میشناسد و این گستره برای امام است. لذا این همه راجع به امام تاکید شده است؛
«اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم و اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتی» (مائده/۳) رضایت امام باعث رضایت خداست.
«وَ بمُوالاتِكُمْ تَمّتِ الْكِلمَةُ وَ عَظُمَتِ النِّعْمَةُ وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ وَ بمُوالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ» «و به ولايت شما كلمهی توحيد كامل شد و نعمت بزرگ شمرده شد و پراكندگى و جدايى به ائتلاف و يكپارچگى تبديل شد و به ولايت شما اطاعت واجب پذيرفته مىشود.» (مفاتیحالجنان/زیارت جامعه کبیره) مراد از فُرقه همین جدا بودن امور از هم است که با نور امام همهی این امور را یکجا میفهمد.
الان گلی مثل کاکتوس هم جزء گلها شده است، گل نرگس هم گل است. گرگ هم حیوان است، طاووس هم حیوان است. اینجا هم همینطور است؛ گاهی فرد یک ساعت صحبت میکند که ده دقیقهاش حقایق است و ده دقیقهاش مخلوط حق و باطل است، اینها را چطور میتوانید بفهمید؟
قرآن کلام خداست و بهتر از کلام خدا چه چیزی هست؟ با وجود این، کلام خدا هم گمراه کننده میشود مگر اینکه از وجود امام برای فهمیدن قرآن استفاده کنیم. در وجود امام چیزیست که میشود کلام خدا را با او میفهمید؛ فعل انسان را تصحیح میکند.
«مَثَلُ نُورِهِ کمِشْکاةٍ» (نور/۷۵) اگر امام نبود، علم را هم اشتباه میگرفتیم. بقدری ایشان علم را تنزیل دادند تا ما هم بتوانیم آن را بگیریم. همه نمیتوانند از مشکات نور بگیرند، فقط امام میتواند این کار را بکند.
لذا خدا جریان امامت را طوری قرار داد که اگر به کسی رسید، ایمان از کفر و سِره از ناسِره جدا شود، و در وجودش کفر و عصیان را نپذیرد.
امامت کلی حتی زمان حضرت موسی-علیهالسلام- هم بوده است و او هم میدانسته است که دوازده امام هستند؛ اما این مهم است (شخص امام را بشناسیم و) بدانیم امام باقر-علیهالسلام- هست، که نماز و ساعت خاص دارد، روز و دعای خاص و میهمانی و ضیف خاص دارد. و سهمی از آن چهارده معصوم-علیهمالسلام- دارد که اگر در وجودم باشند، می توانم درست بفهمم.
بقیه هم تِلو این چهارده معصوم-علیهمالسلام- هستند حتی اگر پیامبر باشند. در بین این چهارده معصوم هم پنج تن-علیهمالسلام- میدرخشند. باید مقام پیامبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- را آنچنان که هست بفهمیم و امیرالمؤمنین-علیهالسلام- را آنطور که هست بشناسیم و نیز سایر ائمه-علیهمالسلام- را. اگر این میزان یک ذره نادرست باشد، در وجود ما همه چیز به هم می ریزد. لذا فرمودهاند که این امور را از این امام بخواهید و آن امور را از امام دیگر؛ زیرا هر امری بر عهدهی یکی از آنهاست. مثلا شفای مریض را از امام کاظم-علیهالسلام- و رزق را از امام جواد-علیهالسلام- و … بخواهید.
اگر اینطور شد، ما دنبال علوم زائد نمیرویم. چقدر خوب است که شما به این مقام رسیدهاید که علم ائمه-علیهمالسلام- را مطالعه کنید. اگر صحیفه سجادیه را مطالعه کردید به مغز علم رسیدهاید و غیر آن تفاله است. اگر کسی مطالبی غیر از این مطالب اهلبیت-علیهمالسلام- خوانده باشد، لابلای مغزش نفوذ میکند و باعث میشود راه را اشتباه برود.
«یا کمیل، لا تَأخُذ اِلّا عَنّا تَکُنْ مِنّا» « ای کمیل، علوم معارف را تنها از ما فرا گیر تا در زمرهی ما و تحت ولایت ما باشی.» (بحارالانوار/ج۷۴/ص۴۱۲) اگر این امور را فهمید، وقتی که باید بچهدار شود، میشود و به حرف دیگران توجه نمیکند؛ اگر باید لعن کند، لعن میکند؛ منتها فهم شرائط انجام آن را به او میدهند.
وصلیاللهعلیمحمدوآله.