پخش زنده
بسم الله الرحمن الرحیم
اقتضائات دینداری (محرم)
«الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمین الصَّلوةُ وَالسَّلامُ علیٰ سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا وحَبیبِ قُلوبِنا وَطَبیبِ نُفوسِنَا وَشَفِیعِ ذَنوبِنا اباالقاسِمِ المُصْطَفیٰ مُحَمَّد و آلِهِ الطّاهَرین الْمِعْصومینَ المُکَرَّمین؛
اللّهُمَّ الْعَنْ أبَاالشُّرُورِ وَ أتْباعَهُ فِی کُلِّ لَحْظَهٍ مِنَ الأزَلِ إلَی الأبَدِ، بِعَدَدِ ما أحاطَ بِهِ عِلمُک؛
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ.»
صلواتی مرحمت بفرمایید
دینداری ما به چه چیزی بستگی دارد؟ چه اتفاقی میافتد که گاهی ما در حوزهی دین لطمه میخوریم؟! گاهی کم میآوریم؟! گاهی فکر میکنیم راه دین سخت است؟!
چون شناخت کافی وجود ندارد. کسی که به موضوع دین احاطه دارد، اصلا اینطور فکر نمیکند؛
کسی که به اوامر و نواهی خدا احاطه دارد، اینطور فکر نمیکند.
ما یک بُعد آخرتی داریم که کِششهای معنوی به خاطر آن هست؛ یک بُعد دنیایی هم داریم که کِششهای دنیایی مربوط به آن است.
هر دوی اینها درست عمل میکنند و هیچ اشتباهی نمیکنند. یعنی روح که برای عالمِ قُدس است و برای اینجا نیست در وجود ماست؛ «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِی» «از روح خود در او دمیدم» (ص/۷۲)
روح خدایی هیچ اشتباه نمیکند و درک صحیحی از دین، خدا و معنویت دارد. این روح خدایی در وجود همهی شما هم هست. همهی شما در وجودتان یک روح خدایی دمیده شده دارید که بوسیلهی این روح، گرایشهای شما شکل میگیرد.
کنار این روح، یک جسم هست که گرایشهای دنیایی ما از آن است. این بُعد هم مهم است. یک جسمی هست که دنیا را میشناسد. جسم کار خودش را انجام میدهد، روح هم کار خودش را. درست هم انجام میدهند.
جسم میل دارد بخوابد، میل دارد بخورد، میل دارد نگاه کند. پس در این قسمت هیچ اشکالی نیست. اینجا تربیت دخالت ندارد؛ نه اینکه مثلا انسان از تربیت دور باشد.
روح، روح است! وقتی روح در مسجد قرار گرفت تکلیفش را میفهمد؛ از در مسجد بودن، استفاده میکند؛ میداند که این مُهر است؛ این قبله است؛ این نماز است.
جسم هم وقتی در رستوران قرار گرفت میداند این خورشت چیست؛ این سالاد چیست.
پس اشکال کجاست؟ خوب دقت کنید!
ما متدینین بنا به یک برداشتهایی وقتی رستوران میرویم، آن حظّی که یک کافر از رستوران میبرد را نمیبریم.
ما به خاطر گرایشهای معنوی که داریم، صد تا سؤال در ذهنمان هست و این سؤالها نمیگذارد تا در رستوران راحت غذا بخوریم؛ خوشمزه غذا بخوریم. شما بقیهی زوایای این موضوع را در خودت پیدا کن.
جای کافر در رستوران است. ببین چطور حظّ میبرد! اما من این حظّ را نمیبرم. دهها مسئله برای من هست که مزاحمت ایجاد میکند و نمیگذارد که من حظّ ببرم.
الان ما بچه مذهبیها، پارک هم راحت نمیتوانیم برویم. اگر این بچه مذهبی با خانمش با یک زنبیل، فلاسک، نون و پنیر پارک نزدیک خانهشان بروند، انگار جادهی چالوس رفتند و برگشتند. اما کوتاهی میکنند و نمیروند، اگر هم بروند، زهر میکند؛
به خانمش گیر میدهد؛ خودت را بپوشان، ببین این به ما نگاه میکند، خندیدی؟! این غذاها اصلا زشت است ما اینجا آوردیم؛ اگر ما را اینجا ببینند!؟ اینجا کجاست؟! و دهها مسئله ی دیگر.
این را در بُعد جسم داشته باشید.
حالا در بُعدِ روح میآییم؛
روح را میخواهیم به مسجد ببریم؛
مثلا میخواهیم اعتکاف برویم. روح را در اعتکاف تکه پاره میکنیم و بر میگردانیم؛ هر چه دعا بوده خواندیم، هر چه ذکر بوده گفتیم، یک روح خسته، از اعتکاف بیرون میآید؛ ولی یک نشاطی هم دارد.
مثلا بچه هیئتی هستیم، خودمان را در هیئت خسته میکنیم. تعادل بین روح و جسم نداریم.
این خستگی نشانه دارد؛ خروجی دارد؛ خروجیاش هم این است که در نماز، که وقتِ روح است، جسم مزاحم میشود. حواسمان میرود دنبال چیزهایی که گم کردیم. اینها برای جسم هست، برای روح نیست؛ روح برای این عالَم نیست. جسم، مزاحم روح میشود؛
کلید را کجا گذاشتی؟ قرارمان چه شد؟
در مثال رستوران هم روح قدسی آمد و مزاحم جسم شد.
اصلا این غذا برای توست، تو باید راحت بخوری و لذت ببری.
مثلا فلان پرده را ما میخواهیم بزنیم.
شروع میکند؛ که بابا این پرده اصلا مناسب خانهی ما بچه مذهبیها نیست. با اینکه پرده هم حلال است؛ هم پردهی شیکی است؛ محافظ است؛ خوشرنگ است؛ دل آدم را شاد میکند؛ رنگهای خوبی هم دارد؛ گلهای ریزی هم دارد؛ فاصلهی گلها هم رعایت شده و…
ولی هیچ لذتی از این پرده نمیبرد! خب اصلا نمیخریدی.
یکی از اصحاب میخواست خدمت امام صادق-علیهالسلام- برسد، اشتباهی درِ یک اتاق دیگری را باز کرد، دید عجب اتاقی هست! همه چیزش درجه یک است! هر دفعه به خانه امام صادق-علیهالسلام- میآمد، میدید زیلو هست. ساده هست. یک دفعه کُپ کرد. حضرت-علیهالسلام- روی شانهاش زد و فرمود: ما وقتی ازدواج میکنیم، مهر زنهایمان را همان موقع تقدیم میکنیم و میگوییم برو و هر چه دلت میخواهد بخر. این اتاق خانمم است. هر چه دوست داشته با پول خودش خریده است.
ما از پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- نباید جلوتر باشیم. پیغمبری که اصلا وجودش برای آن عالم است در این عالَم چه کار میکند؟ ولی پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- در این عالَم زندگی میکند، در این عالم غذا میخورد. «إِنَّما أَنَا بَشَر مِثْلُکُمْ» (کهف/۱۱۰)
با حضرت خدیجه-سلاماللهعلیها- که بهترین تاجر هست، معاملات سنگین انجام داده. فقط حلال را رعایت کرده تا در حرام نیفتد؛ که تُجّار نگویند که اگر پیغمبر داخل تجارت میآمد، معلوم میشد چقدر امین هست! رفت داخل تجارت و آنجا هم امین شد؛ قبولش کردند.
پس ما نه از روح که برای عالم قدس است، درست استفاده میکنیم تا ما را بالا ببرد و نه از جسم.
در روایت هست که اگر مردی در حین مجامعت و انعقاد نطفه، حواسش به یک زن دیگر باشد، بچه مونگول میشود. دین تا اینقدر مواظبت کرده و جالب است که به شما بگویم که در دین همهی آن چیزهایی که برای جسم خوب است، آورده شده؛
مثلا وضو؛ وضو برای جسم خوب است، در مرحلهی دوم، روح هم فایده میبرد؛ «الوضوءُ نُورٌ» (وسائلالشیعه/ج۱/ص۳۷۷) وضو نور است.
الان شما سر سفرهای که برای جسم هست، باید بسم الله الرحمن الرحیم بگویی. دین در جنبههای جسمانی هم روحت را لحاظ میکند.
قرآن میفرماید: «وَ ابْتَغِ فِيمَآ آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا» «در آنچه خدا به تو عطا كرده است سرای آخرت را بجوی، و سهم خود را از دنیا فراموش مكن» (قصص/۷۷)
بعضیها این را بد معنا میکنند و میگویند که دنبال دنیا بروید. نه برعکس است. میفرماید: نصیب آخرتیات را در دنیا فراموش نکن. در دنیا که هستی موقع نماز، صلهی رحم یادت نرود.
خب تا اینجا، صورت مسئله بود. حالا میخواهیم مسئله را حل کنیم. پس معلوم شد که یک جنبهی روحانی داریم که مالِ روح است. خدا استعداد و قدرتش را به ما داده است تا ما با روح بتوانیم راه خدا را برویم. این روح را در یک جسمی قرار داده که این جسم در دنیاست و باید لذت مادی ببرد. این صورت مسئله است. حالا خدا چکار کرده؟ اینجا معجزه را ببینید، خدا یک نفسی را آورده که نه جسم است و نه روح. در عین حال، هم روح است و هم جسم. خدا یک نفسی خلق کرده و واسطهی بین این دو قرار داده است. هم جنبهی جسمانی دارد و هم روحانی.
هم «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» (یوسف/۵۳) هست و هم «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِیة» (فجر/۲۷-۲۸) هست.
مشکل ما در رابطه با نفس هست، چون ما نه ارتباطی با جسم داریم و نه ارتباطی با روح داریم. ارتباط ما با جسم و روح از طریق نفس هست. یعنی اگر شما درست عمل نکنی، نفست را خراب کردی. دیگر نفست توان ندارد با روح همراهی کند. نفْست توان ندارد جسمت همراهی کند.
اینطوری است که شما یک جوان را میبینی که قدرت دارد، ولی در خانه نشسته و زانوی غم بغل گرفته است!
نفْس این جوان مُرده است؛ اعتماد به نفس که ما میگوییم همین است؛ اعتماد به نفس این آدم نابود شده است؛ چرا؟ چون آنجایی که باید جنبهی دنیایی به نفس داده میشد تا سر پا بشود و جان بگیرد، به موقع داده نشد؛ آن وقتی که باید روح حاضر باشد، حاضر نشد. مثل نماز، الان شما میگویید اللهاکبر! الان دارید نماز میخوانید؛ روح منتظر است که شما او را به وسیلهی نفس تغذیه کنید.
خب «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»
این کلمات دنیایی نیستند! اینها اثر روحانی دارند؛ اما چون من نفسم را خراب کردم، این نماز به درد روح نمیخورد.
مثلا من دیر خوابیدم؛ وقتی من دیر خوابیدم، صبح دیگر نمیتوانم یک نماز خوب بخوانم و با آن نفسم را تغذیه کنم، چون این نفس خسته است. این نفس مثل جسم نیست که جدای از روح باشد و کاری به روح نداشته باشد؛ نه! نفس دو تیکه است؛ هم روح است و هم جسم. من نفس را خسته کردم، لذا الان در نماز با من همراهی نمیکند تا روح بهرهاش را ببرد و روح از این نماز بهرهای نمیبرد.
پشت سر هم زیارت میرود؛
در حرم امام رضا -علیهالسلام- شب تا صبح بیدار میماند، خودش را خسته میکند، موقع زیارت جامعه چرت میزند چون خسته است و بیچاره با این حال زیارت میخواند. اینطوری این نفس را، این جسم را آش و لاش میکند.
نفس، هم جنبهی روح دارد و هم جنبهی جسم؛ وقتی شما این کار را کردی، اول ضرر را به نفس رساندی.
به موقع ازدواج نمیکند؛ جسم را از لذت حلالی که باید ببرد، محروم میکند.
این نفس یک نفس آتل و باطل هست که نه به جنبهی روحانی کمک میکند و نه به جنبهی جسمانی.
لذا گفتند تزکیهی نفس؛ نگفتند تزکیهی جسم!
ما تزکیهی نفس داریم.
دوستان خوب دقت کنید! همانقدری که ما میگوییم در دنیا و مادیات غرق نشوید، همان مقدار هم میگوییم که زیادی وارد معنویات نشوید.
رسول خدا-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- فرمودند:
«لا رهبانیه فی الاسلام» « رهبانیتی در اسلام نیست.» (دعائمالاسلام/ج۲/ص۱۹۳)
اینکه به یک غاری پناه ببری؛ در یک بیقولهای بروی و خودت را از دنیا جدا کنی نداریم؛ ما در اسلام اینها را نداریم.
ما امت وسطیم؛ خدا ما را آورده و میخواهد به قوم حضرت عیسی-علیهالسلام- و حضرت موسی-علیهالسلام- تفاخر کند. بگوید من اینها را وسط دنیا آوردم؛ مثل قوم عیسی-علیهالسلام- نگفتم ازدواج نکنید! آوردم وسط دنیا!
ببینید یک زنی کنار پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- هست، که در واقع دشمن حضرت-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- هست؛ جنگ جمل راه میاندازد؛ ولی پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- تمام بهرهی دنیاییاش را از این زن میبرد.
پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- همهی ارتباطهای صحیح را حفظ میکند.
آقای خوشوقت -رحمةاللهعلیه- میفرمودند: پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- حتی یک لحظه عصبانی نشد؛ حالت عصبانیت به او داده نشد. چون متعادل بود؛ چون سهم طبیعی برده است.
الان ما حتی چایی را هم درست نمیخوریم؛ داغداغ میخوریم! با ده تا قند میخوریم! شما وقتی چایی را درست نخوردی، نماز را درست میخوانی؟!
وقتی ما حال پدرمان را رعایت نکردیم، میخواهیم به ولی فقیه کمک کنیم!؟ وقتی به ولی فقیه نمیتوانیم کمک کنم آیا به امام حسین-علیهالسلام- میتوانیم کمک کنیم؟! ابدا! معلوم است که نمیتوانیم. این خیال است.
من وقتی میتوانم به ولی فقیه کمک کنم که اول به پدرم کمک کرده باشم.
آیا من که دنبال مادرم نیستم، دنبال فاطمهی زهرا -سلام الله علیها- هستم؟! دروغ است. اگر شما راست میگویی فاطمهی زهرا -سلاماللهعلیها- در خانهی شماست؛ اگر شما به مادرت احترام کردی به فاطمهی زهرا -سلاماللهعلیها- احترام کردی. وگرنه بلد نیستی.
شما نفست را خراب کردی، نه دنیا داری و نه آخرت. قرآن میفرماید: «خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ» «دنیا و آخرت را از دست دادهاند، و این است همان زیان آشكار.» (حج/۱۱)
عزیزان! از چیزهایی که در دنیا برایتان حلال است، خوب استفاده کنید؛ همان مقداری که هست. ما خیلی وقتها برای خودمان آرزو درست میکنیم؛ مثلا ای کاش فلان ماشین را داشته باشم؛ این در حد آرزو نمیماند تبدیل به مُطالبه میشود، به زودی احتیاج میشود، به زودی این احتیاج، تلاش میشود؛ زندگیات را میگذاری پای همین که برای تو نیست.
الان از همین ماشینی که داری، موتوری که داری لذت ببر! از همین موقعیتی که داری لذت ببر! همین چیزی را که داری برای خودت تلخ نکن.
هر چه سر سفرهتان هست، بخورید؛ اگر شما الان قانع باشید و هر چه هست بخورید و کیف کنید، این برای شما جان میشود.
گاهی از یک نان و پنیر و چای شیرین یک حظّی میبری که از فلان غذا نمیبری. گاهی اوقات آدم وقتی خیلی گرسنه است دو سیخ جگر گرفته خورده، یه سیرابی گرفته خورده، یه کیفی کرده که وقتی بهترین غذا را خورده، اینطور کیف نکرده است.
کیف وقتی هست که جسم، سالم هست روح لت و پار نشده باشد. لذا نفس متعادل است؛ هم حظّ روحی میبرد و هم حظّ جسمی.
برای همین است که می بینی یک نفر اینقدر کیْفش کوک است.
آقای بهجت-رحمةاللهعلیه- در سن نود و چهار سالگی درس میداد و تا روز آخر آمادهی درس دادن بود؛ حافظهاش عین ساعت کار میکرد. آیا آقای بهجت-رحمةاللهعلیه- ترک دنیا کرد؟ نخیر! دنیا اصلا برای اقای بهجت-رحمةاللهعلیه- بود.
یک روز در یک جلسهای در خانه آقای بهجت -رحمةاللهعلیه- سوهان آوردند و پخش کردند؛ سوهانها را تکه تکه کرده بودند و هر کسی یک تکه برمیداشت. آقای بهجت -رحمةاللهعلیه- به اندازهی یک نخود برداشت؛ همهی ما سوهانهایی که بزرگ بود را در دهنمان گذاشتیم و زود قورتش دادیم و تا آخر جلسه دیدیم که حاج آقا هنوز این سوهان در دهانشان است و مزمزه میکنند و کیف میکنند.
همین حمام را رفتن را ببینید؛ در حمام خانهتان میشود خوب کیسه کشید؛ میشود سدر زد؛ یک گل ختمی روی سر گذاشت؛ حنا روی بدن گذاشت و یک لیف خوب هم زد؛ وقتی بیرون میآیی میبینی زنده شدی.
اینطوری هم میشود که زیر دوش بروی، شبیه گربه خودت را یک تکانی بدهی و بشویی؛ بعد که بیرون میآیی یک نفسی هم بکشی و بگویی رفتیم حمام!
شما با یک آفتابه آب هم میتوانستی این کار را بکنی؛ این حساب و کتابش است ولی شما حوصلهاش را نداری.
سوار ماشین میشوی، با عجله اینطرف و آنطرف میروی، این همه تلاش میکنی، که آقا ما بدویم و برویم.
یک آقایی در هواپیما بود، میگفت: خوب است ایران سفارش دهد هواپیماهایی که برایش درست میکنند درش از بغل باز شود؛ چون یک در به درد ایرانیها نمیخورد؛
یک دفعه در باز میشود، همه بیرون میریزند! چون هنوز هواپیما کامل ننشسته، همه سرپا هستند!
بابا کجا میخواهی بروی! یکجا بنشین. آرام باش.
نفس تربیت نشده؛ «يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوٓا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارة» «ای مؤمنان! خود و خانواده خود را از آتش که هیزم آن انسانها و سنگهاست حفظ کنید» (تحریم/۶)
نفستان را نگه دارید؛ به نفستان رسیدگی کنید. ناخنها را به موقع بگیرید؛ دستور امام صادق-علیهالسلام- هست.
به موقع بخواب؛ بعد از نماز عشا هر طور شده نیمساعت بخواب؛ آن نیمساعت چهار ساعت خواب هست. خواب ساعت یک که خواب نیست، تفاله است.
فستفود نخور! فستفود از بدنت انرژی میگیرد. ولی آبگوشت به بدنت انرژی میدهد؛ کتلت انرژی میدهد؛ کوکو سبزی انرژی میدهد. درون ماست شیرهی انگور بریز بخور، به تو انرژی میدهد. روی پنیر سیاهدانه بریز با سبزی خوردن و چای شیرین بخور، حالش را ببر.
چه کار میکنی؟ «فأَیْنَ تَذْهَبُونَ؟» (تکویر/۲۶) کجا میروید؟ این چه زندگیای است که برای خودت درست کردی؟!
یک چیز دستت میگیری و هی گاز میزنی. ساخارین داخل کبدت میریزی؛ کبدت را متلاشی میکند؛ نمیگذارد نماز بخوانی، چه برسد به نماز شب. یهود این کار را کرده است.
پس وظیفهی ما این است که نفس را نگه داریم. نفسی که یک بعد روحانی دارد و یک بعد دنیایی. این کِی اتفاق میافتد؟!
وقتی تعادل در معنویات و مادیات داشته باشیم.
وقتی به هم میرسید، به همدیگر دست بدهید؛ خدا در این دست دادن برکاتی قرار داده است. اولش این است که گناهان هر دو طرف با این کار ریخته میشود. حضرت-علیهالسلام- میفرماید: خدا دستش را بین دست این دو نفر میگذارد و کف دست خدا به سمت کسی هست که دیگری را بیشتر دوست داشته باشد.
ببینید این همه برکات برای یک دست دادن هست؛ این بین ما متروک شده.
سلام هم که اصلا نیست! به جای سلام کردن سر تکان میدهند. کلهی یک مَنی را تکان میدهند اما زبان سه مثقالی را نه! از کجا میخواهید نشاط پیدا کنید؟!
من میخواهم یک آدرس به شما بدهم، بروید از این استفاده کنید؛ استنشاق را یاد بگیرید؛ یعنی وقتی وضو میگیرید، آب داخل بینی بریزید و برگردانید.
اگر همین یک کار را انجام بدهید، من ضمانت میکنم که شما هیچوقت افسردگی نگیرید.
من با یک فوق تخصص صحبت میکردم آن اقا به من گفت: ما در آزمایشگاه با ادرار و مدفوع و خون آدمها سر و کار داریم اما با آب بینی اصلا. همهی عفونتها و مرضها اینجاست. چقدر اسلام دستور دارد که هنگام وضو استنشاق کنید! عجیب اینکه در روایت دارد که وقتی آب وضو داخل بینی برود و برگردد، قسمت مغز هم نورانی میشود، اگر در دهانت هم آب بگردانی و بیرون بریزی، دهانت هم با آب وضو نورانی میشود؛ یعنی دیگر حرفهای رکیک نمیزنی.
کِیف داخل اینها هست. حالا من دنبال چه کِیفی دارم میگردم!؟
شما شاربت را بزنی، در آن یک کِیف هست؛ این شارب زدن روز جمعه لذت زیادی دارد!
این دستور حضرت ابراهیم-علیهالسلام- هست. حضرت-علیهالسلام- ده تا کار میکرد؛ دو تا از کارهایش این بوده که ناخن میگرفت و شاربش را میزد. خدا بخاطر همین، لقب حنیف را به حضرت-علیهالسلام- داد.
ببینید خدا لذت را در کجاها قرار داده است!
لذت را در زدن شارب قرار داده است. حالا من دنبال چه میگردم؟! مردم دنبال چه میگردند؟!
یک بچه در خونه چهار دست و پا راه میرود، چقدر برای این پدر و مادر، برای این پدربزرگ و مادربزرگ حظ دارد. حالا حیوان داخل خانه میآورند! چرا این کار را میکنند؟ دنبال چه میگردند؟!
هویتشان را از دست دادهاند. باید به هویت خودمان برگردیم! به مکتب خودمان برگردیم؛ به دین خودمان برگردیم؛ لذت ببریم. زندگی را با صفا قرار بدهیم؛ خانه را گرم نگه داریم.
به زنت احترام بگذار؛ بگذار برای بچههایت مادری کند. به زنت توهین نکن.
هر توهین تو، در خانه برای او یک شکست است.
زنی که به او توهین شده، سرپا نمیشود و دیگر به حالت اولش بر نمیگردد.
اینها دستورات اسلام است ما از خودمان نمیگوییم.
وقتی از این دنیا قشنگ استفاده کردی، گریه هم که بکنی، برای روحت است؛ اینطوری، هم دنیا را داری و هم آخرت را. هر دو یک تعادل در تو ایجاد میکند و یک عقل سالم ایجاد میشود.
وصلیاللهعلیمحمدوآله.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کرج؛ هیأت رزمندگان؛ نورالشهداء؛ محرمالحرام ۱۴۴۰؛ شبسوم؛ ۹۷/۶/۲۱