بسم الله الرحمن الرحیم
راهکارهای تعالی روح (محرم)
«الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمین الصَّلوةُ وَالسَّلامُ علیٰ سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا وحَبیبِ قُلوبِنا وَطَبیبِ نُفوسِنَا وَشَفِیعِ ذَنوبِنا اباالقاسِمِ المُصْطَفیٰ مُحَمَّد.
اللّهُمَّ الْعَنْ أبَاالشُّرُورِ وَ أتْباعَهُ فِی کُلِّ لَحْظَهٍ مِنَ الأزَلِ إلَی الأبَدِ، بِعَدَدِ ما أحاطَ بِهِ عِلمُک.
این دعا را با من تکرار کنید دعای بسیار پرخیری است.
شب جمعه و شام جمعه وارد شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
«اَلْحَمْدُلله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها وَ مِنَ الآخِرَه اِلی بَقائِها. اَلْحَمْدُاللهِ عَلی کُلِّ نِعْمَه، اَسْتَغْفِرُالله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه، وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ.»
اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَة
صلواتی برای امام عصر-علیهالسلام- مرحمت کنید.
قبلا گفتیم که ما از یک طرف روح داریم که کششهای معنوی من و شما به خاطر آن است. روحی که خدا در انسان دمیده؛ «وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِی» «از روح خود در او دمیدم» (ص/۷۲)
این روح اصلا از عالم قدس است و برای این عالم نیست، چیزی از این عالم به آن اصابه نمیکند، خدا در وجود ما قرار داده است. بعد گفتیم که یک جسم هم هست که کششهای مادی و دنیایی ما به خاطر آنست. روح و جسم هیچکدام به خودی خود در امور معنوی، جذب و دفعی ندارند. خدا نفس را واسطهی بین روح و جسم خلق کرده است. آن چیزی که ما با آن کار داریم، این نفس است. ما با روح که از عالم امر است، ارتباطی نداریم. ارتباطی هم با جسم نداریم. جسم هم کار خودش را انجام میدهد.
ما یک نفسی داریم که اگر این نفس، در وجود ما روحانی بشود، نفس مطمئنه میشود. اگر نفس در وجود ما حیوانی بشود، نفس اماره می شود. ما استعداد هر دو را هم داریم. هم استعداد داریم خدایی بشویم و هم استعداد داریم شیطانی بشویم. اتفاقی که میافتد اینست؛ که شما باید وجودت را با معنویات سازگار کنی؛ خوب دقت کنید! من و شما باید وجودمان را سازگار کنیم. مثل وقتی که ماشین نو میخرید و به شما میگویند باید ماشینتان را آببندی کنید. اگر ماشین آببندی نشود و خوب از کار درنیاید، ماشین نیست. نفس هم همینطور است. نفس اگر از کار در نیاید، نمیتواند راه خدا را برود.
خدا سه تا امر را برای کمک به این نفس آورده است؛
یکی خود دین، انجام واجب و ترک حرام. یکی عقل و یکی هم ولایت است.
این سه تا به کمک نفس آمدند تا راه را اشتباه نرود؛ راه شیطان را نرود.
چیزی که امشب میخواهم خیلی روی آن تأکید کنم، اینست که؛ خواهش میکنم شما هیچ موقع در خیالتان، در تصورتان، در خوابهایی که میبینید، دنبال دین نباشید؛ به اینکه فکر کنید مثلا باید یک نوری از بالا بتابد و شما آن نور را ببینی و بعد بگویید احساس معنویت کردم. یک خواب خوبی ببینی و بعد با آن خواب، احساس کنی رشد کردی! یا یک حالت معنوی به شما دست بدهد و شما در آن حالت فکر کنی چیزی گیرت آمده است. نه! همچین چیزی نیست. پس دین کجاست؟خوب دقت کنید! بعضی وقتها دین در تیمم است. به قول حضرت اقای بهجت-رحمةاللهعلیه- خاکبازی! شما همین که با خاک تیمم میکنید، این معنویت شما را زیاد میکند. این تیمم یک چیزی در وجود شما ایجاد میکند که آن حالت روحانی نمیتواند.
آببازی! شما الان وضو میگیری، همین وضو که با آب سروکار داری، اگر طبق دستور خدا انجام بدهی؛ صورتت را بشویی، دست راست و بعد دست چپ، در آخر هم مسح بکشی، خدا از این وضو نوری به تو میدهد که آن نور، معنویت میشود. پس ببینید این وضو، برای شما معنویت شد، نور شد، وجودت نورانی شد.
حالا ین وجود نورانی برای چیست؟ وجود نورانی تقوای شما را نگه میدارد، نمیگذارد گناه انجام بدهی. این نور باعث میشود از گناه بدت بیاد. کم کم از پلشتی بدت بیاید. از شراب بدت بیاید.
ببینید الان شما خیلی از گناهان را اصلا انجام نمیدهید؛ مثلا از دیوار کسی بالا نمیروید. جیب کسی را نمیزنید. این اتفاق خیلی مبارکی است. خیلیها الان اینجا هستند که فحش نمیدهند؛ از فحش بدشان میآید.
پس این اتفاق افتاده است. به خاطر نورانیت است که این اتفاق افتاده است.
حالا نماز را نگاه کنید! یک جایی به نام قبله هست. یک جهت مادی است. شما باید به آن جهت بایستی؛ باید دستت را بالا بیاوری؛ با دست کار دارد نه با فکر و خیال. یک الفاظی را باید بگویی؛ اللهاکبر!
برای قنوت دستهایت را باید بالا بیاوری؛ برای رکوع باید کمرت را خم کنی؛ برای سجده باید آن حالت را داشته باشی. اینها همه مادی است؛ ارتباط با دست و پا دارد. ملموس هست. پیشانیات را حتما باید روی مهر بگذاری، روی یک خاک سجده کنی. همهاش ملموس است.
ننشین فکر و خیال کن؛
با خودت یک فکر و خیالهایی میکنی، یک تصوراتی میکنی، حالت روحانی به خودت میگیری! نه این نیست! باید بلند شوی یک کاغذی را که بین دو جلد است، اسمش هم قرآن است، لمس کنی؛ باز کنی؛ تلفظ کنی؛ «بسم الله الرحمن الرحیم» باید تلفظ کنی.
پس با فکر و خیال، نورانیت به دست نمیآید.
حضرت-علیهالسلام- میفرمایند: در نماز جماعت وقتی صدای امام جماعت را متوجه نمیشوید، شما ساکت نباشید، ذکر بگویید. سبحانالله بگویید؛ الحمدلله بگویید.
ماه رمضان چیست؟ ماه رمضان سحری خوردن است. باید بخوری تا سحری بشود. بعد هم افطاری است که آن هم خوردن است. در روایت آمده که مؤمن در ماه رمضان دو تا کِیف میکند؛ یکی اینکه روزه گرفته و یکی دیگر اینکه موقع افطار میخورد.
بعضی از ما نوعاً اگر کاریکاتوری از ما بکشند، یک کلهی دو سه منی هستیم با کلی فکر و خیال.
مینشینیم و به سقف خیره میشویم، میخواهیم یک اتفاقی برایمان بیفتد. بعضیها آرزو دارند؛ آقا آرزو، آدم را بیچاره میکند؛ آرزو یعنی فردا؛ کدام فردا؟
فردا همین امروز است.
وقتی شما امروز تلاش نمیکنی فردایی هم نداری.
پس این نفسی که قرار است روح مرا بکِشد و ببرد؛ روح من را تحمل کند؛ چرا یک موقعهایی نماز برایش سنگین است؟ مگر چهار رکعت بیشتر است؟ این آدمهایی که در باشگاه وزنههای خیلی سنگین بلند میکنند، چهار دقیقه بیشتر وزنه را نگه نمیدارند؛
نماز هم چهار دقیقه بیشتر نیست؛ چرا چهار دقیقه نماز اینقدر سخت است؟! چون هنوز من امری به نام نماز در وجودم شکل نگرفته است و الّا اگر شکل میگرفت، من از نمازم کیف میکردم.
وصیت شیخ انصاری-رحمةاللهعلیه- این بود؛ برای من پنجاه سال نماز بخوانید چون من اینقدر نمازهایم را با کیف خواندم که نمیدانم برای کیفم نماز میخواندم یا برای خدا! اینقدر سرحال بوده! اینقدر در نماز بانشاط بوده.
چرا یک نماز دو رکعتی اینقدر برای ما سخت است! نوک میزنیم، بلند میشویم؛ رکوعمان خوب نیست؛ قنوتمان خوب نیست. مگر چقدر طول میکشد! آن وقت ما میخواهیم با این نمازمان به جایی برسیم!
ببینید شما وقتی میگویی «بسم الله الرحمن الرحیم قل هوالله احد» توحیدت را بالا میبری. چرا بیتوجهی؟! «قُلْ هُوَ اللهُ احَد، اللهُ الصَّمَد» این روی نفس تو اثر میکند.
پس من میبایست خودم را در جایی قرار بدهم که بدانم این نفس من، تحمل دو رکعت نماز را دارد.
رفقا! اگر دیدید نفس شما تحمل دو رکعت نماز را ندارد؛ یعنی شما هنوز برای نفست کاری نکردی که زیر بار دین برود. حالا چطور میخواهم با این نفس کارهای بزرگتر انجام بدهم!
گفتیم که سه امر اینجا دخالت میکند و در واقع به نفس کمک میکند؛ دین، عقل، ولایت. میخواهم بگویم که جریان امام حسین-علیهالسلام- اینجا چه دخالتی دارد. ولایت اباعبدالله-علیهالسلام- چه کار کرده است.
شما ببینید همهی امور روضه یک چیز ملموس است. اشک است. اشکی که ما میبینیم. همین اشک پیش خدا خریدار دارد.
امام صادق-علیهالسلام- فرمودند:
«مَن بَکی أَو أَبکی أَو تَباکی فی مُصیبهِ الحُسین حُرِّمَت جَسَدَهُ علی النار و وَجَبَت لَهُ الجَنَّه» «هرکس در مصیبت امام حسین-علیهالسلام- بگرید یا بگریاند و یا حالت گریه بگیرد جسدش بر آتش حرام شده و بهشت بر او واجب میگردد.» (بحارالانوار/ج۴۴/ص۲۸۸)
سینهزنی ملموس است. دست به سینه میخورد این ملموس است. یک آقایی امام حسن مجتبی-علیهالسلام- را در خواب دید. حضرت-علیهالسلام- فرمود: گلایهی من از شما اینست که بیست و هشت صفر برای ما سینه نزدید. گفت: آقا! ما همه کار کردیم، فقط سینه نزدیم. حضرت-علیهالسلام- فرمودند: نمیدانید هر باری که دستتان به سینهتان میخورد و جدا میشود، پیش خدا چقدر ثواب دارد.
این آقا در خواب، در آشپزخانه مشغول بوده، حضرت-علیهالسلام- به او میفرماید: آشپزها را جمع کن، من خودم نوحه میخوانم، شما سینه بزنید. اینها دستهایشان را بالا میبردند و سینه میزدند. این آقا میگفت: ما هر بار که سینه میزدیم، بالا میرفتیم و مقام میگرفتیم.
همین را از ما میخواهند. نه اینکه شما بنشینید و فکر و خیال کنید. نه! سینه بزن. حجاب هم همینطور است. ملموس است. یک پوشش است و این همه ثواب!
سلام کردن یک لفظ است، ماده است.
پس هیچوقت در امر دین، دنبال اینطور چیزها نباشید که بخواهید با خیال به جایی برسید. ما هر چه در خیالمان درست کنیم برای خودمان هست؛ حتی در مورد خدا! شما راجع به خدا خیلی فکر نکنید. این آیهی قرآن
«وَ أَنَّ إِلي رَبِّکَ الْمُنْتَهی» (نجم/۴۲) به ما میگوید که وقتی به خدا رسیدید، توقف کنید. چون ما راجع به خدا تصوری نداریم. شما تصور هم بکنید، غلط است. در مورد خدا یک هستی و وجود است که برای ما معلوم است، با آیات و خلقتش خود را به ما نشان داده است. اما اینکه جنس خدا از چیست آیا از آتش است؟! ما نمیدانیم.
رسول خدا -صلیاللهعلیهوآلهوسلم- به حضرت علی-علیهالسلام- فرمودند: خدا را جز من و تو کسی نشناخت و تو را کسی غیر از خدا و من نشناخت. من را هم جز خدا و تو کسی نمیشناسد. پس ما این فهم را نداریم.
حالا ما با یک مغزی که به اندازهی سیر کردن یک گنجشک هم نیست، چطور میخواهیم همه چیز را بفهمیم؟! اصلا این برای ما نیست.
یک چیز جالبتر برایتان بگویم؛ میدانید چرا خدا از بین این همه آدم، ائمه-علیهمالسلام- را انتخاب کرد؟! ائمه-علیهمالسلام- یک خصوصیت ویژه دارند! طبق روایات این حرف را میزنم؛ خصوصیت ائمه-علیهم السلام- این است که نمیخواهند از دستگاه خدا چیزی بدانند؛ نمیخواهند سر دربیاورند. به خاطر این خصوصیت است که خدا ایشان را پذیرفته و اینقدر به خدا نزدیکاند. ائمه-علیهمالسلام- نمیخواهند از خدا چیزی بدانند؛ از دستگاه خدا بدانند، از مرگ و حیات بدانند؛ نمیخواهند بدانند.
برای همین به ائمه-علیهمالسلام- «الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ» (نساء/۱۶۲) گفتند.
«الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» یعنی همینکه نمیخواهند بدانند.
اگر خدا میخواست ائمه-علیهمالسلام- چیزی بدانند، به اینها میفهماند. لذا در روایت داریم که گاهی امام جلوی پایش را هم نمیبیند! حجت خداست! وقتی انگور سمی را برای امام رضا-علیهالسلام- آوردند، امام رضا-علیهالسلام- نباید بداند که در این انگور سم هست. این در روایت آمده که بارها این اتفاق برای حضرت-علیهالسلام- افتاده بود و حضرت-علیهالسلام- انگور سمی را نخورده بودند اگر هم میخوردند به خواست خدا اثر نمیکرد. اما وقتی این انگور را آورد و تعارف کرد، آن فرشتهای که اسمش “محدث” است و کنار امام رضا-علیهالسلام- است و باید به امام خبر میداد که بخورد یا نخورد، آن فرشته نبود، امام رضا-علیهالسلام- فهمید که باید بخورد. خدا هم نخواهد اثر نمیکند.
شما سیدالشهداء-علیهالسلام- را ببینید!
میخواهد یک چیزی به ما بفهماند؛ امام حسین-علیهالسلام- حجت خداست؛ اما اینکه امر خدا چه خواهد شد و چه اتفاقی خواهد افتاد تا لحظهی آخر بین خودش و خدای خودش باقی ماند.
من نمونه را به شما بگویم، میخواهم توحیدتان را قوی کنم. به نظر شما اسماعیل-علیهالسلام- باید ذبح میشد یا نباید ذبح میشد؟ آیا حضرت ابراهیم-علیهالسلام- میدانست که پسرش ذبح میشود یا نمیدانست؟ ارادهی خدا این بود که ذبح بشود یا ارادهاش نبود؟ این یک سؤال است.
راجع به حضرت آدم-علیهالسلام- هم همین سؤالات وجود دارد. آیا ارادهی خدا این بود که حضرت آدم-علیهالسلام- از بهشت بیرون بیاید یا نه؟ اردهی خدا بود که از درخت بخورد یا ارادهی خدا نبود؟ سؤالات اینهاست. خدا به ابراهیم-علیهالسلام- دستور داده سر اسماعیل-علیهالسلام- را ذبح کند ولی نخواسته که اسماعیل-علیهالسلام- ذبح بشود، خدا به حضرت آدم-علیهالسلام- نهی کرده که طرف درخت نرود، ولی میخواست که از آن درخت بخورد؛ چرا؟ چون میخواهد از بهشت بیرون بیاید. چون میخواهد زندگی دنیا تشکیل بشود. چون میخواهد انبیاء-علیهمالسلام- بیایند. چون میخواهد ائمه-علیهمالسلام- بیایند. چون قرار است اینجا هدایت صورت بگیرد. یک عدهای بهشتی شوند و یک عدهای هم جهنمی.
حالا بروید در زندگیتان اینها را دنبال کنید. خیلی مواقع در زندگیتان همینطور است.
آقا! شما قرار است پسردار بشوی یا نشوی؟ قرار است صاحب دختر بشوی یا نشوی؟ قرار است شما عقیم باشی یا نباشی؟ قرار است شما این خانه را بخری یا نخری؟ طرف حساب شما خداست. شما تکلیفت را انجام بده، توقف نکن. از خدا هم بخواه. درست هم بخواه. نگو اگر مصلحت است به من بده. این مصلحت را هم نگو. چون مصلحت را هم خدا معلوم میکند. از خدا بخواه؛ همه را هم بخواه. خدا در امرش بداء دارد، یعنی امرش را عوض میکند.
امام سجاد-علیهالسلام- در صحیفه به ما یاد میدهد که خدایا! اگر من جز اشقیاء هستم، مثل ابنملجم-لعنةاللهعلیه- هستم ، از تو میخواهم عوض بشوم. مثل حرّ بشوم. الان بعضی از ماها جهنمی هستیم از خدا میخواهیم؛ خدایا! اگر اسم من در جهنمیهاست، عوض کن، خدا عوض میکند. در حاجتهایت از خدا بخواه. شما حاجت را اینطوری فکر کن. حاجت را به ما یاد دادند. اینطوری به ما یاد دادند. دستهایت را هم بالا بیاور و از خدا بخواه. بگو خدایا! من یک ماشین خوب میخواهم، با عافیت هم بخواه. این کلمه را هم بگو. این دعا هم از اولویتهای شماست. صد بار این را بگو. صد روز این را بگو. نمیدانم خدا کی میخواهد، حاجت من را بدهد، شاید میخواهد روز صدم بدهد که دیگر دعا نمیکنم. شاید نودونه تا دعا کردی، خسته شدی ول کردی. اگر برای صدمین بار هم دعا میکردی، خدا به تو میداد. این موضوع در روایتهای ما هست. وظیفهی شما خواستن است.
امر دست خداست؛ خدا، یا ماشین را میدهد یا بهتر از ماشین را میدهد یا بجای ماشین خانه میدهد یا الان نمیدهد؛ وقتی میدهد که به دردت بخورد. مثلا طرف میخواهد زمینش را بفروشد، هرکاری میکند، فروش نمیرود، نذر هم میکند، اما باز فروش نمیرود. یکدفعه آن زمین گران میشود بعد مشتری خوب میآید. خب این خواست خدا بوده است. مثلا شاید چون یک دفعه، صد کیلو برنج برای امام حسین-علیهالسلام- داده، حالا خدا میخواهد اینطوری برایش جبران کند که وقت ارزانی فروش نرود، حالا که گران شده بفروشد. یا مثلا ماشینش را میخواهد بفروشد، نخریدند. مستأصل هم هست. یک دفعه ماشین گران شد.
در روایت هست که گرانی و ارزانی دست ماست. چون میخواهیم یک عده را پولدار کنیم، یک عده را بیپول. وقت پولداری این پولدارها گذشته است. میخواستیم اینها ده سال پولدار بشوند که شدند. حالا میخواهیم فقرا پولدار بشوند؛ لذا زمینهای اینها را گران میکنیم. خانههای اینها را گران میکنیم.
یک آقایی به من میگفت: ما در هیئت صدوبیست میلیون تومان وسایل صوتی گرفتیم، همان آقای فروشنده آمده و میگوید: همین الان چهارصد میلیون به شما میدهم و همه را تحویل میگیرم. آن موقع که آمد وصل کرد، صدوبیست میلیون بود، حالا شده چهارصد میلیون!
عالم حساب و کتاب دارد.
جریان کربلا هم اتفاق میافتد، چون خدا میخواهد همه را با امام حسین-علیهالسلام- هدایت کند. «اِنَّ الله شاءَ اَنْ یَراکَ قَتیلاً» (بحارالانوار/ج۴۴/ص۳۴۶)
اصلا میخواهد زینب-سلاماللهعلیها- پنجاه منزل اسیر بشود، حتی محلهی بردهفروشها هم برود، خدا اراده کرده، چه کسی میتواند ارادهی خدا را به هم بزند؟!
به امام سجاد-علیهالسلام- گفتند: آقا! شما چرا ناراحتید؟ مگر شهادت در خانواده ی شما رایج نیست؟!
حضرت-علیهالسلام- فرمودند: بله، اما اسارات در برنامهی ما نبود. خدا اسارت را هم گذاشته است. خدایا! به ما تحمل بده.
امام حسین-علیهالسلام- روز عاشورا سوار اسب شد، خیمهها را ترک کرد و داشت میرفت، زینب-سلاماللهعلیها- دنبال اباعبدالله-علیهالسلام- میدوید، دید حسین-علیهالسلام- اصلا او را نمیشناسد.
زینب-سلاماللهعلیها- فرمود: «مَهْلاً مَهْلا یَابْنالزَّهْرا»
صدایش زد و گفت: اقا! کجا میروی؟
اباعبدالله علیهالسلام- فرمودند: باید بروم زینب جان!
زینب-سلاماللهعلیها- میفرماید: حسین جان! میروی پس این زن و بچه باید چه کار کنند؟!
امام حسین-علیهالسلام- میفرمایند: اینها کفیل دارند، من که کفیل اینها نیستم. من خودم هم کفیل دارم.
یک موقع من به آقای بهجت-رحمةاللهعلیه- عرض کردم که آقای فلانی فوت کرده، شش تا بچه کوچک دارد، الان موقع رفتن آقای فلانی بود؟! پس بچههای این آقا چه میشوند؟! ایشان خندیدند و گفتند: خدا کفیل اینهاست.
این بچهها بزرگ شدند؛ این آقا بالای سر سه تا از بچه بزرگترها بود اما کوچکترها را اصلا. اتفاقا این کوچکترها را که خدا کفیل اینها شده بود، جور دیگری شدند.
شما نگران چه هستید!؟ وقتی مسافرت میروی، دو تا دو رکعت نماز، در خانهات بخوان و برو. یعنی خدا را کفیل زن و بچهات کن به خدا بسپار. بچهات را پنجره فولاد امام رضا-علیهالسلام- ببر و بگو آقا این پسرم را به تو سپردم، من نمیتوانم تربیتش کنم.
وصلیاللهعلیمحمدوآله.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کرج؛ هیأت رزمندگان؛ نورالشهداء؛ محرمالحرام۱۴۴۰؛ جمعه؛ ۹۷/۶/۲۳