بسم الله الرحمن الرحیم
قالب دین(محرم)
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُصْطَفیٰ مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِين ألمَعصومین المُکرَّمین سیَّما بقیَّةَالله فِی الاَرَضین»
«اَللّهُمَ صَلِّ عَلي علي بن مُوسَي الِّرِضا المَرُتَضي اَلاِمامِ التَّقيِّ النَّقيِّ وَ حُجَتِكَ عَلي مَن فَوقَ الاَرضِ و َمَن تَحت الثَّري اَلصِدّيقِ الشَّهيدِ صَلاةً كَثيرَةً تآمَّةً زاكِيَةً مُتَواصِلَةً مِتَواتِرَةً مُتَرادِفَة كَاَفضَلِ ما صَلَّيتَ عَلي اَحَدٍ مِن اوليائِكَ.»
صلواتی برای امام رضا-علیهالسلام- مرحمت بفرمایید.
.
اینطور نیست که ما هرطوری وارد دین بشویم نتیجه بگیریم. دین هم برای خودش قالب دارد؛ فرمول دارد؛ حساب کتاب دارد. کلاسبندی دارد؛ دبستان دارد؛ دبیرستان و دانشگاه هم دارد. مرحله به مرحله هست؛ در آن امتحان هست؛ نمره دارد؛ استاد و ناظر دارد. خیلی پیچیده است.
منتهی چون فضای حاکم، امور دیگری بوده و فضای دین دست متولیان اصلی آن نبوده، دین به حاشیه رفته است.
ما هم در حاشیه با دین آشنا شدیم؛
مثل اینکه شما سوار یک قطار بشوی اما واگنت را نمیدانی، کوپهات را نمیدانی، شمارهی صندلیات را نمیدانی ولی در قطار هستی و قطار به طرف خدا میرود.
هرکسی هم یک جایش را گرفته؛ یکی قرآن زیاد میخواند، یکی نماز زیاد میخواند، یکی زیارت میرود، یکی حسین حسین میگوید، یکی ذکر میگوید، یکی صدقه میدهد.
خروجی دین میشود اینکه شما میبینید! یعنی خروجی دین خروجی خوبی نیست چون دین در حاشیه هست.
اگر ما بخوایم دین نتیجه بدهد باید دین در متن زندگی ما بیاید. اگر دین در متن زندگی ما آمد، دین تعیینکننده میشود، تأثیرگذار میشود.
شما به زندگی علمای ربانی، مراجع و آنهایی که دین را به ما گفتند، نگاه کنید!
آنها حقیقتا دین را دنبال کردند؛ قبول کردند؛ به آن پایبند هستند.
نگاه کنید زندگی متدینانه دارند.
هم سلامت جسمی و هم سلامت روحی دارند. بالای نود سال هم عمر میکنند. سن هشتاد، نود سالگی تازه شروع کار آنهاست؛ چون روح از یک سنی به بعد کارآمد میشود که جسم دیگر در آن سن کارآمد نیست.
آقای بهجت-رحمةاللهعلیه- اواخر عمرشان که نود سال به بالا بودند روزانه هفده ساعت کار میکردند. این کار روح است و اِلّا جسم ایشان اینقدر توانایی نداشت.
لذا اگر ما دین را با قاعده و فرمول خودش دنبال کنیم این نتیجه بایسته است و ما هم حتما این نتیجه را پیدا میکنیم. ولی اگر دین را با قاعدهی خودش دنبال نکنیم دین مسیر خودش را نمیرود، به حاشیه میرود.
برای اینکه دین در مسیر خودش حرکت کند، سه عنصر باید کنار هم قرار بگیرد؛ باید این سه فاکتور در وجود ما مستحکم بشود تا دین شکل بگیرد.
دین یک فاکتور نیست؛ اینکه من مثلا فقط نماز بخوانم نه! نماز به تنهایی جواب نمیدهد. یا مثلا فقط حج بروم این هم به تنهایی جواب نمیدهد؛ با اینکه اینها جزء دین هستند.
اولین عنصری که باید در وجود مؤمن شکل بگیرد، عقل هست. یعنی یک عقل خاص و متدینانه در وجود فرد شکل بگیرد و به صورت یک نور در وجود یک نفر مستقر شود.
عقل با هوش فرق دارد؛ خیلیها باهوش و نابغه هستند ولی عقل ندارند؛ خیلیها ریاضی میدانند ولی عاقل نیستند؛ خیلیها هم، عاقل هستند ولی ریاضی نمیدانند. این دو تا اصلا به هم ربطی ندارند.
میبینی یک نفر پزشک است خیلی هم موفق است ولی این عقل را ندارد. عقل، یک چیز دیگری هست.
مثلا اگر میخواهی بفهمی در خانه یک بچهای عاقل هست یا نه ببین که آیا این بچه بابا بودن پدر خانواده را میفهمد یا نه! این پدر برای بچه فقط حسین آقا هست!
اگر گفت این حسین آقاست یعنی یک کسی هست که باید برود کار کند زحمت بکشد و پول در بیاورد؛ یک وظیفهای به عهدهاش هست. ولی اگر همین حسین آقا را به عنوان پدر شناخت میفهمد که او هم یک وظیفهای نسبت به پدرش دارد؛ پدر احترام دارد؛ باید قدرشناس او باشد و این فهم، خیلی چیزهای دیگر به دنبال دارد.
اگر این خانم در خانه به عنوان مامان فهمیده شد نه مثلا فاطمه خانم؛ یعنی در این خانه فهم هست. چون این را هرکسی نمیفهمد! عاقل میفهمد.
مثلا الان سفره انداختند نان گذاشتند غذا گذاشتند؛ عاقل میفهمد که این نعمت است؛ نعمت را از دست نمیدهد.
یا مثلا پدرش یک جفت کفش خریده این کفش را یک سال نگه میدارد؛ چون عاقل است. اما کسی که این عقل را ندارد هر دو ماه یکبار باید برایش کفش بخری.
اگر شما این عقل را تأمین کردی و آوردی و این فرد فهمید که عاقل شده، این فرد به دین وارد شده است؛ یعنی او میتواند در دین بیاید و دین، او را بپذیرد.
چون دین خیلی فاکتورها دارد که اگر عقل نباشد این فاکتورها زمین میماند در نتیجه دین هم زمین میماند.
ببینید عقل چقدر مهم است! اگر این فاکتورها نباشد دین روی زمین میماند.
همین نماز خواندن را ببینید!
عاقل بلند میشود نماز صبح میخواند یا جاهل؟! نماز خواندن این دو تا هم خیلی با هم فرق دارد! عاقل طوری نماز میخواند که مزاحم کسی نباشد؛ مثلاً شیر آب را طوری باز نمیکند که اسراف شود سروصدا کند. به هر حال عاقل، حساب همه چیز را دارد. این نیست که اگر مشغول یک کاری هست از ده تا کار دیگر باز بماند. همهی کارها را با هم انجام میدهد؛ حواسش هست؛ اولویتبندی دارد.
عبارت خلاصهتر و سادهتر این است که عقل، تشخیصی به نام مصلحت دارد؛ تشخیص مفسده دارد. عقل مصلحت و مفسدهی من را میفهمد و به من میگوید.
الان این آقا برای چه با خانمش اینطوری حرف زد! خانمش یک هفته است که ناراحت است. اگر این آقا مصلحتسنجی را در نظر میگرفت، مفسده را در نظر میگرفت این حرف را نمیزد یا به شکل دیگری میگفت.
ببینید چقدر مهم است! مصلحت خودش را نفهمید؛ یک حرفی زد که با آن یک عروسی را به هم ریخت؛ یک مهمانی را به هم ریخت.
صلهی رحم نمیرود؛ گاهی هم بهانهاش دین است میگوید اینها مذهبی نیستند.
به هر حال برادر شماست؛ ولو اینکه مذهبی هم نیست و عروسیاش هم پر از گناه است شما یک ساعتی به عروسی او برو که گناه نمیکنند. یک دسته گل هم ببر که نگویند بچه مذهبیها خسیس هستند! بچه مذهبیها شلخته هستند! یعنی ارتباط را با برادرت با فامیلت به هم نزن.
امام باقر-علیهالسلام- با یک گروهی به تشییع جنازه رفتند. در این تشییع جنازه، یک زنی تکخوانی میکند؛ نوحهسرایی میکند؛
خبر به حضرت-علیهالسلام- میرسد که آن گروه دوستان امام باقر-علیهالسلام- ،
تشییع جنازه را ترک کردند و رفتند. حضرت-علیهالسلام- پرسیدند: چرا؟ گفتند: به خاطر اینکه این خانم میخواند و حرام است لذا تشییع جنازه را ترک کردند و رفتند.
حضرت-علیهالسلام- فرمودند: اینها این همه ثوابی را که در تشییع جنازه هست به خاطر یک امری (نوحهخونی زن) از دست دادند. (مشکاةالأنوار فی غررالأخبار/ج۱/ص۱۳۷)
تشخیصها را ببینید! یعنی همان دینی که محکم میگوید فلان کار حرام هست از این طرف هم میگوید مصلحتسنجی کن که ثواب تشییع جنازه را از دست ندهی.
گاهی لازم میشود که آدم متدین راست را نگوید؛ یکجا لازم میشود دروغ بگوید.
مردم فکر میکنند که وقتی صحبت میکنی، یا راست میگویی و یا دروغ اما حضرت-علیهالسلام- فرمودند: وقتی با مردم صحبت میکنی سه تا امر هست؛ راست، دروغ و مصلحت.
گاهی مصلحت است که شما یک چیزی
بگویی که اختلاف این دو نفر حل بشود.
فهم این چیزها، عقل میخواهد. اینجا جوهرهی عقل خیلی کارایی دارد.
مثلا بفهمم که الان سِنی از پدر و مادرم گذشته باید مراعاتشان را بکنم. این خانم بفهمد که شوهرش غیرتی است به غیرت شوهرش کمک کند؛ همراهی کند؛ برعکس او را تحریک نکند. این آقا هم بدبینی و بد دلی را نسبت به خانمش کنار بگذارد.
الان این آیهی قرآن را معنا کنید؛ «یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى» (نساء/۵۴) یعنی در حالت مستی نماز نخوانید.
من حالا از شما میپرسم مگر مؤمن شراب میخورد که خدا میگوید در حالت مستی نماز نخوان!؟ کدام مؤمن شراب میخورد که خدا به او بگوید در حالت مستی نماز نخوان!؟ یعنی اگر شراب خوردی در حالت مستی نخوان در حالت غیر مستی بخوان؟! آیا خدا راجع به مؤمن چنین فرضی دارد که شراب میخورد؟! مسلم است که اینطور نیست.
پس معنای این آیه چیست؟ یک نفر که اتفاقا آدم سختگیری هم بود، معنای این آیه را از حضرت-علیهالسلام- پرسید؛
حضرت-علیهالسلام- فرمودند: یعنی خسته و خوابآلود نماز نخوان (تفسیرعیاشی/ج۱/ص۲۶۹) وقتی شکمت پُر است نماز نخوان؛ وقتی کسل هستی نماز نخوان؛ وقتی حالت خوب نیست نماز نخوان. کمی استراحت کن تا حالت جا بیاید و بعد نماز بخوان که بفهمی چه میخوانی.
حالا شما بیا و بگو که حتما باید اول وقت خواند! هیچی اول وقت نمیشود! شما این حرف را از کجا آوردی؟! خوب دقت کنید! همان کسی که نماز اول وقت را به تو یاد داده همان میگوید که اگر حالت خوب نبود نمازت را برای وقت دوم بگذار. همانی که همیشه سفارش میکند که نماز اول وقت یادتان باشد، نماز اول وقت خیلی مهم است، نماز اول وقت، پشت سر امام زمان-علیهالسلام- نماز خواندن است و خیلی ثواب دارد، همان میگوید که اگر شما حالتان خوب نبود، وقت دوم بخوان. این را از دین قبول کن.
این دین است! دینی که به شما میگوید پول نداری، مکه نرو. شما الان ماشین احتیاج داری ماشین بخر. الان شما خانه میخواهی،. مکه نرو خانه بخر. چون دین اینها را در شرط استطاعت پیشبینی کرده است. الان مکه یک پول حسابی میخواهد؛ یک بخشی از پول خانه میشود. چهل میلیون تومان باید پول مکه بدهی، ده بیست میلیون هم باید برای بعد از آن پول تالار و غیره خرج کنی. پنجاه شصت میلیون میشود! شما الان خانه هم ندارید، ماشین هم ندارید. برو ماشین بخر؛ فعلا حج به تو واجب نیست. دین این است!
میگوید خمس به شما واجب نیست. درآمد شما اینقدر نیست که به خمس برسد. آدم باید با این دین راه بیاید.
من معتقدم اگر مردم با این دین که پیش علما هست، پیش مراجع هست، آشنا بشوند، هیچکس در جمهوری اسلامی نیست که از این دین بیرون برود. چون میبیند که این دین را میشود اجرایی کرد؛ میشود انجام داد.
من نیایم و روی منبر چیزی به دین اضافه کنم.
مثلا ما در غذا فلفل اضافه بریزیم و بگوییم برای این غذا زحمت زیادی کشیده شده، لطفا بخورید! میگویند: تند است! نمیخورند. حالا این بچه مذهبی نباید برود و در خانه فلفل زیادی به دین بزند.
«اِنِّى بُعثْتُ عَلَى الشَّريعَةِ السَّمْحَةِ السَّهْلَةِ»
«من بر آيين راحت و آسان مبعوث گشتهام» (وسائلالشیعة/ج۸/ص۱۱۶)
پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- دین را اینطور معرفی کردند.
دین آسان بوده، ما آن را سخت کردیم. شما ایستاده نمیتوانی نماز بخوانی نشسته بخوان. نشسته نمیتوانی دراز بکش.
الان چرا این همه آدم برای نماز خواندن روی صندلی مینشینند؟! چون اینها به دستور دین عمل نکردند؛ اینقدر فشار به زانوهایشان آوردند که زانوهایشان خراب شده حالا روی صندلی نماز میخوانند. باید از همان اول که به خاطر سن و سالات احتمال میدادی که به پاهایت فشار میآید نشسته نماز میخواندی تا کارت به اینجا نرسد. نه اینکه درد بگیرد بعد روی صندلی نماز بخوانی. دین میگوید همین که شما احتمال دادی، شما هم باید روی صندلی بنشینی و نماز بخوانی.
ببینید! اگر ما دین را اینطوری دیدیم، دین قابل پذیرش هست. اما اگر ما دین را کم و زیادش کردیم قابل پذیرش نیست.
یک عدهای هم که اصلا دین را ول کردند و لاابالی شدند؛ یک عده هم دین را آنقدر سخت کردند که فقط برای خودشان خوب است؛ کسی نمیتواند آن را انجام بدهد. بخصوص من به خانمهای مذهبی میگویم شما زیادی باید مواظب باشید که با حرکات و رفتاهای شما بچههای شما بیدین نشوند؛ از دین بیرون نروند. الان منزل ما در قم بین حرم و جمکران هست. الان من یک آدرس هم بدهم؛ ما در قم یک هیئتی داریم که هر شب جمعه، روضه داریم. آدرس؛ قم، بلوار جمهوری، مسجد المصطفی. کنار این مسجد یک حسینیه هست که ما آنجا هیئت داریم.
البته این دههی محرم که ما کرج هستیم تعطیل کردیم. شبهای جمعه که برای زیارت قم میآیید ما روضه داریم هیئت داریم تشریف بیاورید؛ هیئت ما بین حرم و جمکران است؛ آدرس هم گفتم. انشاءالله بیایید آبگوشت ما را هم بخورید؛ آنجا آبگوشت درست میکنیم همهی موادش هم طبیعی است.
منزل ما، پیاده به اندازهی پانزده تا بیست دقیقه تا حرم و جمکران فاصله هست. با ماشین هم پنج دقیقه راه هست. اما ما هیچ موقع بچههایمان را نه حرم بردیم و نه جمکران؛ هیچ موقع!
به آنها گفتیم که حرم لیاقت میخواهد؛ جمکران مسجد امام زمان-علیهالسلام- است هرکسی نمیتواند برود.
برای آنها شرط میگذاشتیم؛ اگر این کار را کردی و غیره تو را جمکران میبریم.
بچه را به مسجد حریص کنید؛ به هیئت حریص کنید؛ به مشهد حریص کنید. مثلا الان ببینید شبها تا صبح در حرم میمانند! بچهها نمیتوانند، هی چرت میزنند. شما عادت کردی، آنجا خوابت نمیبرد! بچه چه گناهی کرده که این آقا هی با چوبپَر بیاید و بیدارش کند؟!
شما حرم امام حسین-علیهالسلام- هر جا بخوابی کسی با شما کاری ندارد ولی حرم امام رضا-علیهالسلام- تا چرت بزنی این چوبپر روی سرت است.
این بچه چه گناهی کرده که شما او را به حرم بدبین میکنی؟! زیارت ساعت دارد؛ زیارت یک سحر دارد؛ یک بینالطلوعین دارد؛ یک ساعتهایی هم برای نماز است. یک کاری بکن که این بچه از مشهد رفتن خوشش بیاید. دعواهایش را برای مشهد گذاشته؛ با زن و بچهاش در مشهد دعوا میکند! اگر اینطوری میخواهی مشهد ببری اصلا نمیخواهد ببری. مشهد ارزانی خودت!
الان چرا ما مهمانی نمیدهیم؟! روزیهایمان کم شده، گنجشکی شده، محتاج به یارانهایم!
چرا خانههایمان قفسی شده؟! چون صلهی رحم نداریم. میگوید: برادرم خانهی ما نمیآید چون خانمم اجازه نمیدهد. پدر و مادر من نمیآیند، پس پدر و مادر شما هم نباید بیایند.
کسی خانهی ما رفت و آمد نمیکند؛ سفرهدار نیستیم.
یک بُعد دیگر این قضیه هم تجملات است؛ نوع خورشت و نوع غذاهای ماست. ما طوری غذا درست میکنیم که سالی یکبار بیشتر نمیتوانیم کسی را دعوت کنیم. انگار عروسی است! یک غذای ساده بدهیم. مهمانی است عروسی که نیست! اینکه سر سفرهی ما بیایند و غذا بخورند مهم است. چیزی که مهم است کنار رفته و چیزهایی که مهم نیست اصل شدهاند. آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی!
حالا ظروف را ببین چه ظروفی است! ولی هیچ موقع کسی چیزی در آن ندیده.
ببینید ما اینها را از دست دادیم؛ صلهی رحم و سفره داری. به خاطر همین روزیمان کم شده است.
پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- فرمودند: «اَلضَّيفُ يَنزِلُ بِرِزقِهِ وَ يَرتَحِلُ بِذُنوبِ أَهلِ البَيتِ» «ميهمان، روزى خود را مىآورد و گناهان اهل خانه را مىبرد.» (بحارالأنوار/ج۷۲/ص۴۶۱)
آیا این حرف راست است یا دروغ!
پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- که دروغ نمیگوید راست میگوید. مهمان روزیاش را میآورد؛ بلا را از خانهی شما میبرد؛ گناه را از خانهی شما میبرد.
یکی از دوستان به ما زنگ زد و گفت: آقای فلانی ممکن است شما دو هفتهی دیگر فلان روز منزل ما شام تشریف بیاورید؟ گفتم: به چه مناسبت؟ گفت: مناسبت ندارد، بیایید من قصه را به شما میگویم. گفتم: چشم میآییم.
به منزلشان رفتیم. پرسیدم: چه شد که ما را دعوت کردید؟ گفت: ببین! خانوادهی ما بیشتر وقتها در خانه هست؛ بچهداری میکند؛ زندگی ما را اداره میکند؛ خیلی کار میکند؛ رفت و آمد بیرون هم کم دارد.
ما گفتیم که شما را دعوت کنیم؛ به خانم هم گفتیم که فلانی دو هفتهی دیگر خانهی ما میآید. این خانواده ما هم روی مهمان حساس هست؛ دو هفته است فکر میکند که چی بپزد؛ خانه را چطور تمیز کند؛ خلاصه مشغول هست. بعد هم که شما آمدید خانوادهها همدیگر را دیدند ما هم همدیگر را دیدیم روحیهمان تازه شد، دو هفته هم است که حاج خانم دارد خانه را جمع و جور میکند. من پیش خودم فکر کردم که این به صرفه است؛ من به جای اینکه پول بیمارستان روانی و افسردگی و قرص و این چیزها را بدهم اگر ما هر ماه یک دعوت اینطوری داشته باشیم همهی ما شاد هستیم؛ حال همهی ما خوب است؛ اتفاقی هم نمیافتد.
این یک فکر است! بالأخره نشسته و به این فکر کرده است. الان شما نشستهای فامیلی را ببینید! من الان دوستانی را میشناسم که فامیلی با هم برنامه دارند؛ صندوق دارند؛ بچههایشان حفظ قرآن دارند؛ جایزه میدهند؛
خانوادگی، خودشان را حفظ کردند.
ما یک چیزی را بعد از انقلاب اشتباه کردیم؛ الان دوباره داریم برمیگردیم. فکر کردیم انقلاب که شده همه چیز ما دیگر تضمین است و از جلسات خصوصی قبل از انقلاب؛ از هیئتی بودن؛ از دور هم بودن که با هم کار میکردیم؛ از همه جدا شدیم.
بعدا فهمیدیم که واقعا باید باز هم به همان شکل، دین خودمان را حفظ کنیم.
الان چرا مدارس مسجدمحور راه افتاده است؟ چون من بچهام را هر جایی نمیتوانم بفرستم. مجموعههایی هستند که اصلا نمیدانیم چه کار میکنند؟!
خب من الان با دوستانم یک مجموعه درست میکنم، کار فرهنگی میکنم. اینطوری، هم نظامم را تقویت میکنم و هم تدین بچههایم را حفظ میکنم. به خصوص این بچه هیئتیها حفظ میشوند.
همینکه یک ربط خیلی مختصری با هیئت داشته باشند حفظ میشوند. ولی کسی که این ربط را ندارد حفظ نمیشود. پرتاب میشود و میرود.
عقلمداری بر اساس دین مهم است.
عقل مناسب تدین لازم داریم و این خیلی کارایی دارد. دین هم پر از فاکتورهای عقلی است؛ شما از همهی اینها میتوانید استفاده کنید تا عقل تربیت بشود و شما بدانید که جهتیابی دین به سمت عقل و عقلانیت است؛ عقل شما را رشد میدهد.
حتی در آب خوردن هم عقل به شما یاد میدهد که آب را یکدفعه نخور. الان اکثر کسانی که ناراحتی آسم یا رفلکس دارند، بخاطر این است که یکدفعه آب میخورند، یکدفعه نوشابه را سر میکشند، جرعه جرعه آب نمیخورند لذا این دریچهی مری که به سمت ریههاست آسیب دیده و یکدفعه اسید معده را بالا برده است.
یک دستور ساده است! آب خوردن، غذا خوردن، برای همهی اینها دستور داریم. چقدر ما سر سفره برای غذا خوردن دستور داریم؟! فاکتور عقل در دین خیلی اهمیت دارد. حالا دین گذشته از اینکه دین است، برای زندگی برنامه دارد. حالا اگر یک نفر که اصلا اعتقادات مذهبی هم نداشته باشد، به دستورات دین عمل کند، یک زندگی خوبی خواهد داشت.
بخصوص به عزیزانم عرض میکنم سه تا کتاب را فراموش نکنید؛ هیچ موقع از خودتان دور نکنید! قرآن، مفاتیح، رساله.
کتابهای دیگر را بعدا میشود خواند. اینها را از خودتان جدا نکنید. این سه تا کتاب عقل انسان، قلب انسان و رفتار انسان را عوض میکند. در فرصتهای دیگر هم، این بحثها را خدمتتان عرض میکنم انشاالله.
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.»
وصلیاللهعلیمحمدوآله.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کرج؛ هیأت رزمندگان؛ نورالشهداء؛ محرمالحرام ۱۴۴۱؛ ۹۸/۶/۱۱