qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

شکل‌گیری هویت انسان در سایه‌ی دین‌داری (محرم)

«الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمین الصَّلوةُ وَالسَّلامُ علیٰ سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا وحَبیبِ قُلوبِنا وَطَبیبِ نُفوسِنَا وَشَفِیعِ ذَنوبِنا اباالقاسِمِ المُصْطَفیٰ مُحَمَّد و آلِهِ الطّاهَرین الْمِعْصومینَ المُکَرَّمین وَ لَعْنُ الدّائم علیٰ اعدائِهِمْ اجٔمَعین
اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»

صلواتی برای امام عصر-علیه‌السلام- مرحمت بفرمایید.

قرار هست هر کدام از ما یک هویت شخصی در دین‌داری و ولایت کسب کنیم؛
این هویت، نیرو و پتانسیل ما در بلا، حیات، رشد و زندگی هست و ما به آن محتاج هستیم. مثلا فردی که ورزش‌کار هست باید متناسب با آن ورزش در وجود خودش نیرو جمع کند تا بتواند خودش را به سکوی قهرمانی برساند. این هویت ورزشی فرد است که وقتی ما نگاه می‌کنیم می‌فهمیم که فرد، ورزش‌کار است.
یک هویت وجودی هم در ما هست که معطل است؛ یعنی نه در گذر زندگی پیدا می‌شود، نه در خوشی‌ها شکل می‌گیرد، نه در ناراحتی‌ها خودش را نشان می‌دهد و نه جایی هست که به ما مهارتش را یاد بدهند؛ لذا این هویت روی زمین معطل می‌ماند.
مثلا در فرودگاه یکی از شهرها، نمی‌دانستند آن کریدوری که خریداری شده برای چیست و کسی هم که آن را خریده بود نگفته بود که کارکرد این کریدور چیست! این کریدور سه سال گوشه‌ی فرودگاه به عنوان آهن پاره مانده بود؛ بعدا یک آقایی گفته بود چرا از این استفاده نمی‌کنید که کارتان راحت‌تر بشود!؟

خیلی چیزها هم در وجود ما این‌جوری معطل مانده‌اند که ما با آن‌ها نا‌مأنوس هستیم و به عهده‌ی دین است که این چیزها را از معطلی در بیاورد تا در وجود ما فرایند بشوند، لذا دین متولی این کار است. مثلا دین می‌گوید: ایثار! ما اگر خیلی تلاش کنیم ممکن است از خورشت‌مان دو تا گوشت برداریم و در ظرف پدرمان بگذاریم!
ایثار در قاموس ما تعریف نشده است.
یا مثلا تقوا، الان مفهوم تقوا در بین متدینین نا‌مفهوم است. تقوا یعنی در آن‌جایی که هیچ‌کس نباشد یک نیرویی آدم را نگه می‌دارد و فکر می‌کند همه هستند و خطا نمی‌کند.

ممکن است شما بگویید ما تقوا را کمی می‌شناسیم، اما اگر بگویند یقین یعنی چه؟ هیچ‌کدام از ما نمی‌دانیم!
امام رضا-علیه‌السلام- فرمود: «لَم يُقسَمْ بَينَ العِبادِ شيءٌ أقَلُّ مِن اليَقينِ» (کافی/ج۲/ص۵۲) کم‌ترین چیزی که خدا بین مؤمنین تقسیم کرده یقین است.
ولی با این حال یک چیزی به نام یقین در سبد غذایی دین هست.
مثلا دیدن امام زمان-علیه‌السلام- برای ما خیلی آسان است و می‌شود ایشان را دید؛
«اَللّهُمَّ اَرِنی الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ
وَ اكْحُلْ ناظِری بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ عَجِّلْ فَرَجَهُ»
ما خیلی راحت این را می‌گوییم ولی نمی‌دانیم ظرفی که ما را به امام زمان-علیه‌السلام- می‌رساند چیست.
مثلا چطور در ورزش می‌گوییم که یک کُشتی‌گیر باید در تست‌ها این‌قدر توان در وجود خودش ایجاد کند تا او را به مسابقات قهرمانی ببرند
یا مثلا وقتی نماز می‌خوانیم و به سجده می‌رویم انگار نوک به مهر نماز می‌زنیم! در نهایت به ما می‌گویند که با طمأنینه نماز بخوانید و خشوع داشته باشید.
من ترشی را می‌فهمم چیست، می‌دانم هفت بیجار و سیر‌ترشی چیست، ولی خشوع را نمی‌دانم چیست؛ یعنی هیچ تجربه‌ای از خشوع ندارم و برای من نیست.

یا می‌گویند در نماز خضوع داشته باشید و هفت عضوتان باید موقع سجده روی زمین باشد و بگویید «سُبْحانَ ربیَ الاَعْلیٰ وَ بِحَمْدِه» اما این مشتقات و احکام برای ما مفهومی ندارند، چون ما اهل دنیا شدیم و فضا و جوِّ ما مناسب این مسائل نیست.
برعکس اگر به ما بگویند فلان نوشابه‌ی انرژی‌زا یا فلان قهوه خوب است ما فوراً می‌رویم و آن‌ها را تست می‌کنیم.

پس فضای ما خراب شده و آن را از ما گرفتند، و اِلّا اگر فضای معنوی برای ما باقی می‌ماند تا می‌شنیدیم یقین، مفهومش برای ما واضح بود. الان مثلا چرا بعضی‌ها سگ را به خانه نمی‌برند؟ یا چرا بچه‌مذهبی‌ها نمی‌پذیرند که به گردن یک سگ قلاده بزنند و با خود ببرند و چرا با مفهوم سگ‌بازی گارد می‌گیرند؟ چرا بچه مذهبی‌ها با شراب مخالف هستند؟ چرا بچه مذهبی‌ها نمی‌پذیرند که از دیوار مردم بالا بروند؟

پس هر چقدر شما در فضای معنوی قرار بگیرید آن مرزبندی‌ها و هویت اصلی دین‌داری شما درست می‌شود.

مثلا الان بچه هیئتی‌ها یک شکل هستند و هر جا بروند یا صحبت کنند مردم می‌فهمند این‌ها بچه‌ هیئتی هستند. پس یک جریانی آمد و خط‌کشی‌ها را شروع کرد که ما این خط‌کشی‌ها را نمی‌بینیم ولی وجود دارند؛ دانه دانه جدا شدند و این افکار را پذیرفتند. مثلا شما چرا سیاه پوشیدید؟ به شما بخش‌نامه دادند یا از کسی تقلید کردید؟ خودتان این کار را انجام دادید.

حالا دریافت‌تان از کجاست؟ ازهمان انطباقی است که در آن افکار برای شما پیدا شده و کم‌کم از فضای دنیایی جدا و هویت اصلی دین‌داری شما درست می‌شود.
لذا غذا خوردنتان تغییر می‌کند و هر لقمه که برمی‌دارید «بسم الله الرحمن الرحیم» می‌گویید و غذای حلال می‌خوردید. مرزبندی‌ها دیگر رعایت می‌شود؛ این مَحرم است این نامحرم؛ این‌جا می‌توانم بروم آن‌جا نمی‌توانم بروم؛ این را می‌توانم بگویم آن را نمی‌توانم بگویم؛ به این فرد می‌توانم نگاه کنم به او نه.
ببینید در نهایت چه می‌شود؟ هویت می‌شود. این هویت‌دهی دارد در چهارچوب اتفاق می‌افتد.
من باید مواظبت کنم و صیاد خوبی باشم؛ خوب دقت کنید! باید باتیز‌بینی تمام، آن چیزی که هویت من را دارد به این سمت شکل می‌دهد زودتر بگیرم و آن را در خودم ایجاد کنم و این کار مُحرم است، این کار امام حسین-علیه‌السلام- و ابوالفضل العباس-علیه‌السلام- است.

مثلا در ماه رمضان خیلی باید تلاش کنیم تا برای مردم یک چیزی به اسم روضه را ثابت کنیم؛ یا بخواهیم نماز را ثابت کنیم و بعد بگوییم شما بیایید نماز بخوانید، این خیلی سخت است.
ولی یک نفر آمد و همه چیز را آسان و ساده کرد و آن امام حسین-علیه‌السلام- است.

الان تقریبا این‌جوری هست که عوام مردم از علما جلوتر هستند؛ از علما یاد گرفتند ولی خوب یاد گرفتند.
در قم عده ای از آقایان خدمت آقای بروجردی-رحمة‌الله‌علیه- رسیدند و گفتند آقا! ما یک‌سال مقلد شما هستیم؛ خواهش می‌کنیم اجازه بدهید این ده روز را دیگر مقلد شما نباشیم و بتوانیم در دستگاه امام حسین-علیه‌السلام- کارمان را انجام بدهیم و نیاییم این‌جا آن مرزبندی‌ها را انجام بدهیم.
ببینید حتی تا این حد!
در صورتی‌که این قالب همان قالب است و نیاز به کار خاصی نیست.

امام حسین-علیه‌السلام- آمد و این را ایجاد کرد، برای همین گفته می‌شود «إنَّ الحُسَینَ مِصباحُ الهُدی وسَفینَةُ النَّجاةِ» (سفينةالبحار/ج۱/ص۲۵۷)
«هُدیٰ» همان «هادِی» است که رسول خدا-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- به امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- فرمود: «أَنَا اَلْمُنْذِرُ وَ أَنْتَ اَلْهَادِی» «من منذرم و ای علی! تویی هادی» (کشف‌الغمة/ج۱/ص۴۲۹)
تو هدایت می‌کنی ولی حسین-علیه‌السلام-مصباح‌الهدی است. هر کس می‌خواهد چراغش را روشن کند باید نزد حسین-علیه‌السلام- بیاید. لذا شما می‌بینید شب غدیر، شب فطر، شب قدر، شب جمعه و در روز عرفه زیارت امام حسین-علیه‌السلام- وارد شده است. شما یک روز مهم ندارید که خالی از حسین-علیه‌السلام- باشد، این چیست؟ این همان هویت‌بخشی است، این همان جوّی هست که ما اگر در آن قرار نمی‌گرفتیم، علما نمی‌توانستند آن فضای دین‌داری را برای ما ایجاد کنند؛ اگر ماه محرم و صفر نبود اگر همه‌ی شما نمی‌آمدید علماء نمی‌توانستند فضای معنوی و دین‌داری را برای ماه رمضان، برای مسجد، برای تکالیف دینی ایجاد کنند.

خب شما چطوری آمدید؟ مگر این‌جا آدرس فرق می‌کند؟ یا نماز مگر متفاوت است که در آن‌جا سخت باشد ولی در این‌جا آسان؟
بله متفاوت است!
حالا من تفاوت را بگویم؛ الان شما بخواهید مثلا نماز ظهر بخوانید سه یا چهار دقیقه طول می‌کشد، ولی برای ما کُشنده است؛ آن خم و راست شدن با این هیکل و وزن برای ما قابل تحمل نیست!

حالا اگر امام جماعت هم بخواهد یک مقدار نماز را طول بدهد بی‌تاب می‌شویم که زود تمام بشود! ما برای نماز چهار دقیقه را نمی‌توانیم تحمل کنیم، ولی در جلسه‌ی امام حسین-علیه‌السلام- چهل دقیقه‌اش برای‌مان یک دقیقه است.
این آن حرفی بود که می‌خواستم در هویت‌بخشی به شما بگویم؛
چه فرقی دارد! هر دو عمل دینی هستند و عبادت محسوب می‌شوند؛ یکی به صورت نماز و یکی هم مثل روضه و شما آمدید عبادت انجام بدهید؛ شما که این را از خودتان به وجود نیاوردید بلکه این سیره هست.

امام باقر-علیه‌السلام- در خانه روضه می‌گرفتند و بعد پرده می‌زدند و می‌فرمودند: خانم‌ها هم پشت پرده بیایند و صدای گریه‌ی زن‌ها شنیده می‌شد، بعد حضرت-علیه‌السلام- می‌فرمودند: یک قنداقه هم به من بدهید، قنداقه جلوی دست‌شان بود و روضه‌خوان هم روضه‌ی علی‌اصغر-علیه‌السلام- را می‌خواند.
ببینید عبادت در این‌جا آسان شد ولی در نماز سخت! خوب گوش بدهید.

ببینید امام حسین-علیه‌السلام- همه‌ی هستی‌اش را به خدا داد، خدا هم امام حسین-علیه‌السلام- را معطل نکرد و بهترین‌ها را که در خدایی‌اش بود یک‌جا به حسین-علیه‌السلام- و به دوستان حسین-علیه‌السلام- داد. در نماز، ما خضوع داریم به رکوع می‌رویم و مؤدب می‌ایستیم. خشوع چیست؟ این‌که با محبت، با رغبت و با لذت شما نماز بخوانید. این‌ها را به این آسانی به شما نمی‌دهند.
چه موقع لذت در نماز می‌آید؟ وقتی قلب بپذیرد، قلب من هنوز در نماز نیامده است، دست‌هایم بالا می‌رود و الله اکبر می‌گویم، ولی قلبم هنوز آن را نپذیرفته! لذا نماز برایم سخت می‌شود، قرآن هم همین را می‌گوید: «انَّها لَکبیرَة» (بقره/۴۵) نماز سخت است، ولی در جریان حسین-علیه‌السلام- اول قلب می‌آید.

به میرزای شیرازی-رحمة‌الله‌علیه- گفتند: شما قبل از تکبیره‌الاحرام چه می‌گویید؟ ایشان فرمود: من قبل از این‌که الله‌اکبر بگویم می‌گویم: «صَلی اللهُ عَلیْکَ یا اَباعَبْدِالله» پرسیدند: برای چه این را می‌گویید؟ فرمود: این قلب در نماز نمی‌آید الّا این‌که اسم حسین-علیه‌السلام- را ببرید، اسم حسین-علیه‌السلام- را که می‌برید و می‌گویید «صلی الله عَلَیْکَ یا اباعَبْدلله»، قلب در نماز می‌آید و نماز را راحت می‌خوانیم و برای‌مان دیگر سخت نیست، خدا هم این نماز را دوست دارد. محدث نوری-رحمة‌الله‌علیه- در کتاب دارالسلام، جلد سوم می‌گوید: ما فقط به خاطر این‌که تکلیف‌مان ساقط بشود داریم نماز می‌خوانیم تا خدا نگوید نماز نخواندید. از کسی هم نماز را قبول نمی‌کنند الّا از آدم‌های خیلی خاص که آن‌ها هم پیغمبر و امام و اولیاء هستند. گفته‌اند نماز هفت حجاب دارد و به این آسانی از حجاب اول بالاتر نمی‌رود. بعضی از علما وقتی که نمازشان تمام می‌شد و می‌گفتند «السَّلامُ علیکم والرحمة الله وبرکاة» جایشان را عوض می‌کردند، علتش را پرسیدند، گفتند: این نماز را از ما قبول نمی‌کنند، برمی‌گردد و به سرمان می‌خورد!
محدث نوری-رحمة‌الله‌علیه- می‌گوید: خدا روی نماز خیلی سخت‌گیری دارد، لذا خدا گفته اگر دو رکعت نماز را از شما قبول کنم، بس است. ما این همه نماز می‌خوانیم اما اگر فقط دو رکعت آن از ما قبول بشود کافی است و این در روایت آمده است.
باز محدث نوری-رحمة‌الله‌علیه- می‌گوید: اگر کسی با تربت امام حسین-علیه‌السلام- نماز بخواند، نمازش در هیچ کدام از آن هفت حجاب گیر نمی‌کند و مستقیم به دست خدا می‌رسد.

شما با امام حسین-علیه‌السلام- می‌توانید در این دهه‌ی محرم همه چیز از خدا بگیرید؛ قبولی نماز بگیرید؛ اخلاق بگیرید؛ روزه بگیرید؛ قرآن خواندن بگیرید؛ خشوع را بگیرید؛ یقین بگیرید؛ حج بگیرید؛ همه چیز را می‌شود از امام حسین-علیه‌السلام- گرفت.
اگر شما از امام حسین-علیه‌السلام- عبور کردید کارتان سخت می‌شود.

خدا یک دستگاهی گذاشته به نام دستگاه اباعبدلله-علیه‌السلام- شما هم سرمایه‌اش را دارید! آن سرمایه چیست؟ اشکِ شما!
لذا می‌توانید با این سرمایه در دهه‌ی محرم از امام حسین-علیه‌السلام- همه چیز بگیرید. خدای متعال می‌خواهد هر چه خیر در این عالم هست را به ما بدهد. اولین خیرش هم این است که اگر یک قطره اشک برای امام حسین-علیه‌السلام- از چشم کسی ریخته شد، خدای متعال یک ذره گناه در پرونده و وجود او قائل نمی‌شود. برای جاری شدن اشک‌تان هم خدا کمک کرده و به جبرئیل گفته پیراهن حسین-علیه‌السلام- را از یمین عرش آویزان کند تا اعلام عزا شود، برای همین است که شما راحت سیاه پوشیدید و به این‌جا آمدید، برای همین است که کُتل‌ها، علم‌ها، پرچم‌ها و دیگ‌ها برقرار است، و إلّا واقعا در این اوضاع و احوال سخت است، ولی برای ما آسان شد، چرا؟ چون جبرئیل اعلام اقامه‌ی عزا کرد.

حالا عزادار کیست؟ فاطمه‌ی زهرا-سلام‌‌الله‌علیها- ؛ حضرت-سلام‌الله‌علیها- فرمود: در گریه‌ای که بر حسینم می‌کنم به من کمک کنید چون من عزادار حسین-علیه‌السلام- هستم. ما که عزادار حسین-علیه‌السلام- نیستیم! ما تباکی می‌کنیم، آن کسی که دارد گریه می‌کند حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- است.

شخصی برای اباعبدالله-علیه‌السلام- جلسه گرفت و قرار شد امام صادق-علیه‌السلام- هم بیایند، اما ایشان را ندید وقتی جلسه تمام شد می‌گوید: دیدم حضرت-علیه‌السلام- دم در نشستند، گفتم یابن رسول‌الله! شما که جایتان آن‌جا نیست، شما باید صدر مجلس می‌آمدید می‌نشستید! حضرت-علیه‌السلام- فرمود: هر موقع مجلسی برای امام حسین-علیه‌السلام- بر پا می‌شود، مادرمان حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- صدر مجلس می‌نشیند و من به‌‌خاطر مادرمان این‌جا نشستم.

پس جلسه‌ی من و شما ندارد، حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- فرمود: هر جا جلسه‌ی امام حسین-علیه‌السلام- باشد روضه‌ی من است، جلسه‌ی من است و من در آن شرکت می‌کنم و شما هم با گریه‌هایتان به من کمک می‌کنید و این مصیبت بزرگی برای حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- هست و اولین مصیبت هم برای خود فاطمه‌ی زهرا-سلام‌الله‌علیها- اتفاق افتاد؛ وقتی حضرت-سلام‌الله‌علیها- بین در و دیوار قرار گرفت و دشمنان با این کار راه را باز کردند که در کربلا این اتفاق افتاد.

وصلی‌الله‌علی‌محمدوآله.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کرج؛ هیئت رزمندگان؛ نورالشهداء؛ محرم‌الحرام ۱۴۴۱؛ شب‌اول؛ ۹۸/۶/۹