qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

تاثیر محیط بر رشد معنوی انسان(محرم)

«الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمین الصَّلوةُ وَالسَّلامُ علیٰ سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا وحَبیبِ قُلوبِنا وَطَبیبِ نُفوسِنَا وَشَفِیعِ ذَنوبِنا اباالقاسِمِ المُصْطَفیٰ مُحَمَّد.
الحَمْدُلله مِنْ اوَّلِ الدُّنْيا اِلیٰ فَنائِها وَ مِنَ الاخِرَةِ الیٰ بَقائِها، الحَمدُللهِ علیٰ كُلِّ نِعْمَةٍ وَ اسٰتَغْفِرُالله مِنْ كلِّ ذَنْبٍ وَ اَتوبُ الَيْه.
اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»

صلواتی برای امام عصر ارواحنا فداه مرحمت بفرمایید.

انسان جزء موجوداتی است که خدای متعال در طول زمان برایش استعداد رشد قرار داده و این استعداد رشد، تحت تأثیر زمان و مکان تغییر می‌کند.
انسان هر چه‌قدر بتواند بیشتر در معرض آن‌چه باعث رشدش می‌شود قرار بگیرد؛
بیش‌تر رشد می‌کند.
برعکس؛ اگر در معرض آن‌چیزی قرار بگیرد که مانع رشدش باشد؛ سقوط می‌کند.

انسان یک وجود ثابت ندارد. خمیر‌ه‌‌‌‌ی وجودش می‌تواند حالت متغیر به طرف کمال و یا سقوط داشته باشد. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» «ما انسان را در نیكوترین نظم و اعتدال آفریدیم» (تین/۴)

مثلاً شما ببینید بعضی از کشورهای آفریقایی خاک حاصل‌خیزی دارند که در رشد گیاه آثار عجیبی دارد. بعضاً از مناطق دیگر می‌روند و این خاک را برای رشد بهتر محصولات می‌آورند.
هر چه‌قدر هم آن گیاه ژن رشد در خودش خوب باشد، ولی این خاک باعث می‌شود آن استعداد بیش‌تر شکوفا شود. لذا در زمین معمولی چنین رشدی را نخواهد داشت.

در وجود ما هم همین است؛ اگر شما در محیط معنوی قرار بگیرید؛ یک‌طور رشد می‌کنید و اگر هم در محیط مادی باشید یک‌طور دیگر. یعنی در محیط مادی از کیفیت رشد انسان کم می‌شود.
مثلا اگر شما صبح تا شب با بازار و پول سر و کار داشته باشید فرآیند تربیت شما یک‌طور است و اگر با امور معنوی سر و کار داشته باشید؛ طور دیگر تربیت می‌شوید.

بلبل به باغ و جغد به ویرانه تاخته
هر کس به قدر همت خود خانه ساخته
این را باید انسان انتخاب کند.
«إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» (انسان/۳)

اصل شاخص دین جریان امامت است
وقتی رسول خدا-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- دین اسلام را آورد؛ در مراحل اولیه مردم فکر می‌کردند که همه چیز به طور کامل آمده. مثلا وقتی رسول خدا-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- حج را بیان می‌کند، نماز را می‌گوید، مردم فکر می‌کردند که ایشان تمام جزئیات را بدون کم و کاست بیان فرموده و حالا فرمول‌های حقیقی رشد را به دست آورده‌اند.
لذا به نماز و روزه و حج چسبیدند.
گویا پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- می‌خواسته فقط همین‌ها را بیاورد. اما خدای متعال یک برنامه‌ی دیگری داشت که آن برنامه را در امامت تعریف کرده بود.

خدا برنامه‌ی رشد دینی انسان را در پذیرش و پیروی از امام تعریف کرده، نه در دین بما هو دین.
برای همین در جریان غدیر گفته می‌شود: «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً» (مائده/۳)
چون خدا می‌خواهد آدرس درست بدهد تا مردم به‌ دنبال آدرس غلط نروند. با امام، دین، اکمل و اتمم می‌شود. بدون امام هیچ کاری حتی از نماز بر نمی‌آید! این خیلی مهم است.

بلاتشبیه مثلا دارو در داروخانه هست؛ همه‌ی داروهای قلب؛ داروهای ریه و….موجود است؛ اما باید یک دکتری تشخیص بدهد که مشکل شما چیست؛ چه مقدار دارو و با چه دوزی و برای چه مدتی باید این دارو را مصرف کنی؛ نمی‌شود خوددرمانی کرد. نهایتا اگر فله‌ای قرص را بخوریم و خوددرمانی کنیم چه اتفاقی می‌افتد؟ نمی‌دانیم!

این‌جا هم همین است. دین با امام تعریف شده ولی مردم دین را به خودی خود گرفتند و امام را رها کردند.
ولی شیعه نه؛ شیعه امام را گرفت و دین‌دار شد. شیعه امام شناس شد.

در روایت است که اصل تقوا ولایت است.
کسی که ولایت امیرالمومنین-علیه‌السلام- را دارد، اصل و شاخص تقوا را دارد. اگر این فرد بلند شود؛ نماز بخواند نمازش نماز است. اگر مؤدب باشد ادبش فایده دارد. اگر یک ریال ببخشد؛ خدا بخشیدنش را می‌پذیرد. اگر پول قرض بدهد باارزش است.

پس دین با انسان کامل تعریف شده و لذا اولین شاخص دین امیرالمؤمنین-علیه‌السلام-شد.
ولی مردم آمدند دین را گرفتند و علی-علیه‌السلام- را رها کردند و به نظر خودشان دین را گرفتند؛
به دنبال آن، امام حسن-علیه‌السلام- را رها کردند؛ تا این‌که به کربلا رسید.
این‌ها فکر می‌کردند خیلی عادی است و هیچ اتفاقی نیفتاده. حالا اگر امام نباشد چه می‌شود؟ فرض کنید در دین ده تا آموزه است این‌ها به نظر خودشان نُه جزء دین چیزهای دیگر بود و یک جزء هم قائل شدن به امامت. این‌ها این‌طور فکر می‌کردند!

فکر می‌کردند این امور همه با هم، هم‌عرض هستند. بعد می‌گفتند خب ما نُه تا را گرفتیم؛ آن یکی را رها می‌کنیم. مثل کسی که دزدی می‌کرد و صدقه می‌داد؛ بعد می‌گفت دزدی یک گناه دارد ولی صدقه ده برابر پاداش دارد؛ پس برای من نُه پاداش باقی ‌مانده!
این‌ها نمی‌دانستند که خدا دین را با امام و حجت تعریف کرده.

مثل این مطلب که خیلی مهم است! دقت کنید؛
زندگی و خانه با پدر تعریف شده. حواس‌تان باشد! اگر کسی می‌خواهد بفهمد زندگی چیست؟ باید بفهمد پدر یعنی چه؟ خیلی مهم است که متوجه جایگاه پدر باشد.
جامعه‌ی دینی با مرجع تقلید تعریف شده. اگر شما مرجع تقلید را‌ حذف کنی؛ جامعه‌ی دینی هیچ چیز ندارد.
در یک مرتبه‌ی بالاتر، حکومت با ولی فقیه تعریف شده. اگر حکومت ولی فقیه نداشته باشد، حکومت نیست. حتی اگر همه‌ در آن نماز بخوانند و همه‌ی آداب اسلامی رعایت شود.

ما باید این تعریف‌ها را پررنگ ببینیم. جامعه‌ای که امیرالمؤمنین-علیه‌السلام را بپذیرند ولی کاهل نماز باشند؛ بهتر است تا جامعه‌ای که معاویه-لعنة‌الله‌علیه- را بپذیرند و همه اول وقت نماز بخوانند. چرا؟ چون آن کاهل نماز‌هایی که امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- را قبول کرده‌اند، امید هست که نماز این‌ها در آینده درست شود و راه دین را بروند. ولی آن‌هایی که با معاویه-لعنة‌الله‌علیه- هستند نمازشان هم به درد نمی‌خورد.

الان شما کشورهای اسلامی مثل عربستان را ببینید؛ خادم‌الحرمین است ولی تمام بودجه‌اش برای کفر استفاده شده؛ علیه مسلمانان یمن رفته. چرا؟ چون آن کسی که بالا ایستاده و دستور می‌دهد؛ مثل همان معاویه و یزید-لعنة‌الله‌علیهما- است که جامعه را به سمت کفر جهت می‌داد.

افراد زیادی با بنده مشاوره‌ داشته‌اند؛ من به شما می‌گویم بدانید زندگی با پدر تعریف شده؛ اگر شما دیدید مادرتان نسبت به پدرتان کم‌مهری دارد به مادرتان هم تکیه نکنید. این مادر نمی‌تواند زندگی را نگه دارد. از پدر طرفداری کنید. البته در دعوای پدر و مادر اصلاً وارد نشوید ولی در وجودتان بدانید که باید طرفدار پدر باشید.
یک چیزی که خدا تعریف بکند اشتباه نیست. خدا پشت سر یک پدر بی‌عرضه می‌ایستد ولی پشت سر یک مادر زیرک باعرضه نمی‌ایستد! این را خدا تعریف کرده؛ شما تعریف خدا را نمی توانید تغییر دهید.

خدا دین را با علی-علیه‌السلام- تعریف کرده
و چون با علی-علیه‌السلام- تعریف کرده نمی‌توانید این تعریف را تغییر دهید.
امام باقر-علیه‌السلام- می‌فرماید: «ما أَكْثَرَ اَلضَّجِيجَ وَ أَقَلَّ اَلْحَجِيجَ» «چقدر داد و فریاد زیاد است ولی حاجی چقدر کم است» (بحارالانوار/ج۱/ص۱۸۱)
یا در روایت دیگر فرمودند: «رُبَّ تالَ القرآن و القرآنُ یَلعنُه» (مستدرک‌الوسائل/ج۱/ص۲۹۱)
چه بسا قرآن‌خوان‌هایی که قرآن لعنت‌شان می‌کند. چون از قرآن خواندن آن‌ها ولایت علی-علیه‌السلام- حاصل نشد.

ما باید خیلی از دیدگاه‌هایمان را اصلاح کنیم. شما اگر می‌بینی تلاش‌های زیادی می‌کنید ولی جواب نمی‌دهد دلیلش همین است. اگر شما چینش را درست انجام دهی این اتفاق نمی‌افتد.

خدا می‌خواهد امامت را پررنگ کند؛ یعنی همان چیزی که مردم باید دنبالش باشند. خدا می‌خواهد به مردم بفهماند که باید دنبال امام باشند. ولی مردم برای این‌که بخواهند دنبال امام باشند، با کلمات امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- این را نمی‌فهمند، با یوم‌الغدیر نمی‌فهمند، با تذکرات رسول خدا-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- نمی‌فهمند. چون گیرنده‌ی آن‌ها ضعیف است.

من گاهی به پدرها و مادرها می‌گویم گیرنده فرزندتان ضعیف است، شما فرستنده را قوی کنید. ای پدر خوب! یک مقدار اخلاقت را درست کن تا فرزندت حرف شما را بپذیرد؛ چون آن چیزی که شما داری خیلی باارزش است؛ باید این فهم شما به او منتقل شود؛ ولی وقتی اخلاق شما آن‌طور که باید نیست؛ آن فهم به هدر می‌رود.
حتی اگر کنار تنبیه، اخلاق باشد، تنبیه زینت پیدا می‌کند. تا آن‌جا که دستور است حتی اگر کسی را برای اعدام می‌برند باید محترمانه و مؤدبانه ببرند؛ دستور این است.
شما به فرزندت ظرفیت بده که حرف خوبت را بپذیرد؛ وقتی به او ظرفیت ندهی نمی‌پذیرد.

خدا در جریان کربلا به مردم ظرفیت داد.
مردم یک‌دفعه دیدند با همین حرف‌های ساده که خدا کافیست،کتاب خدا کافیست (یعنی به امام نیازی نیست)؛ علیه خود خدا قیام کردند؛ علیه قرآن بلند شدند و فهمیدند این اتفاق در جامعه یعنی چه!

در روایت آمده: وقتی قرار شد حادثه‌ی کربلا اتّفاق بیفتد؛ خدا جریان شهید شدن امام حسین-علیه‌السلام- در کربلا را در آن عالم به همه عرضه کرد؛ همه‌ی انبیاء-علیهم‌السلام- نشسته بودند؛ غیر از پیغمبراکرم-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- و امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- که وظیفه‌شان معلوم بود، سؤال شد چه کسی حاضر است در کربلا این نقش را داشته باشد و تحمل این مصیبت را بکند؟ در آن صحنه هیچ پیغمبری بلند نشد. این‌قدر پذیرش آن سخت بود!
اباعبدالله-علیه‌السلام- بلند شد؛ فرمود: من حاضرم. امر شد بنشین. بار دوم سؤال شد؛ اباعبدالله-علیه‌السلام- دوباره بلند شد. امر شد بنشین. بار سوم سؤال شد. و اباعبدالله-علیه‌السلام- بلند شد و خدا قبول کرد.
آن‌جا میثاق نوشته شد و امام حسین-علیه‌السلام- قبول کرد که در کربلا همه چیز را بپذیرد.

خدا پای همه‌ی انبیا-علیهم‌السلام- را به صحرای کربلا باز کرد؛
حضرت ابراهیم-علیه‌السلام- که به کربلا رسید پایش زخمی شد. از آن منطقه داشت عبور می‌کرد؛ پایش به سنگی گرفت و خون آمد. ناراحت شد، با خودش گفت مگر این‌جا چه اشتباهی کرده!؟ جبرئیل نازل شد و فرمود: خطایی نکردی، خدا می‌خواست خون شما این‌جا ریخته شود که با خون پسر پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- یکی شود و شما ثواب کنید.

در جریان اسماعیل-علیه‌السلام- حضرت ابراهیم-علیه‌السلام- ناراحت شد که چرا اسماعیل-علیه‌السلام- ذبح نشد؛ چون می‌دانست که مقام واقعی‌اش به ذبح کردن اسماعیل-علیه‌السلام- است.‌ به او گفته شد که ای ابراهیم! آیا مصیبت فرزند پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- برایت سنگین‌تر است یا مصیبت فرزند خودت؟ ابراهیم-علیه‌السلام- ، حسین-علیه‌السلام- را می‌شناخت. گفت: مصیبت حسین-علیه‌السلام- ؛ بعد مصیبت امام حسین-علیه‌السلام را خداوند برای ابراهیم-علیه‌السلام- توسط جبراییل نقل کرد. ابراهیم-علیه‌السلام-گریه کرد و اشک ریخت. ندا آمد ابراهیم! این چند قطره اشکی که تو برای حسین فاطمه-علیهما‌السلام- ریختی، ارزشش بالاتر از این است که اسماعیل-علیه‌السلام- ذبح می‌شد.

شما هم قدر اشک‌هایتان را بدانید. اگر اشک ندارید التماس کنید ولو به اندازه‌ی یک بال پشه خدا به شما اشک بدهد.
این نکته مهمی است! خیلی‌ها الان دارند راجع به اشک جفا می‌کنند؛ نسبت به این جلسات کم‌لطفی می‌کنند؛ می‌خواهد حرف بزند، می‌گوید: آقا خیلی چیزهای دیگر هم هست. چرا این‌طوری حرف می‌زنی؟! شما به گریه کار نداشته باش! به سیاه‌پوشی ما کاری نداشته باش! بگو آدم باید خوش‌اخلاق هم باشد؛ احتکار هم نکند؛ دزدی هم نکند؛ این‌ها را بگو؛ چه‌کار به اشک داری؟ شما اصلا نمی‌دانی قصه‌اش چیست.
از هیچ چیز خبر ندارد؛ بعد می‌گوید آقا اصلا شما برای چه اشک می‌ریزی؟! نمی‌فهمد این اشک‌ها و جلسات چه اثری دارد.

یک روز آقای بهجت-رحمة‌الله‌علیه- نشسته بود همین سؤال از ایشان پرسیده شد؛ ایشان فرمود: وقتی‌ کسی در مصیبت امام حسین-علیه‌السلام- اشک از چشم‌هایش می‌آید؛ در واقع این از مجرای اشک نیست؛ بلکه یک چشمه‌ای است در علیین، که از آن چشمه این قطرات اشک ریخته می‌شود و از چشم این مؤمن بیرون می‌آید. این‌ها چه می‌دانند که چیست؟

امام رضا-علیه‌السلام- فرمودند:
«يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ‏ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ-علیه‌السلام-» (وسایل‌الشیعه/ج۱۳/ص۵۰۳)
اگر زمانی از یک چیزی یا اتفاقی اذیت شدی؛ مثلا ماشینت را دزدیدند یا اهانتی به تو کردند؛ ناگهان بغضت ترکید، برای حسین-علیه‌السلام- گریه کن؛ اشکت را خرج او کن.

در روایت آمده که زهرای مرضیه-سلام‌الله‌علیها- در این جلسات حاضر می‌شود در حالی که ظرفی دست ایشان است؛ آن را زیر چشم‌های گریان می‌گیرد و این اشک‌ها را جمع می‌کند. وقتی قیامت می‌شود حضرت-سلام‌الله‌علیها- با این اشک‌ها در مقابل پروردگار قدرت‌نمایی می‌کند و خدا خریدار این اشک‌هاست.

در روایت دارد که وقتی مؤمن در قیامت هیچ چیز ندارد ولی اشک دارد، اشک‌هایش به‌صورت مروارید درآمده ندا می‌آید که برو برای این‌ها قیمت بگذار؛
خدمت حضرت ابراهیم-علیه‌السلام- می‌رود؛ ایشان نگاه می‌کند می‌بیند نمی‌شود قیمت گذاشت خیلی گران است. خدمت عیسی و موسی-علیهماالسلام- می‌رود آن‌ها هم نمی‌توانند قیمت بگذارند. خدمت امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- می‌رود ایشان می‌فرماید: این‌ها را خدمت امام حسین-علیه‌السلام- ببر؛ و بعد حضرت-علیه‌السلام- می‌فرمایند: من خودم بهای این اشک‌ها هستم.

روی اشک کار کنید. از ارزش اشک غافل نشوید.

از امام صادق-علیه‌السلام- روایت شده‌ است که فرمودند:
«مَن بَکی أَو أَبکی أَو تَباکی فی مُصیبهِ الحُسین حُرِّمَت جَسَدَهُ علی النار و وَجَبَت لَهُ الجَنَّه» «هرکس در مصیبت امام حسین-علیه‌السلام- بگرید یا بگریاند و یا حالت گریه بگیرد جسدش بر آتش حرام شده و بهشت بر او واجب می‌گردد.» (بحارالانوار/ج۴۴/ص۲۸۸)
من از خودم نمی‌سازم که شما بگویی دارد
بازار گرمی می‌کند.
حالا دلیلش چیست؟ خوب گوش کنید؛ قصه‌ی امام حسین-علیه‌السلام- این است؛
ببینید عزیزان! می‌شود در دین ساختگی و نمایشی وارد شد؛ با ادا و تظاهر؛ الان در همین جمهوری اسلامی خیلی‌ها هستند اصلا تدین ندارند ولی می‌توانند این‌طور نشان بدهند که خیلی متدین هستند؛ یعنی دیگران را فریب می‌دهند. مثلا فرد طوری نماز بخواند که دیگران از قرائتش تعجب کنند، کاری ندارد! یک ربع در رکوع بماند، شما بگویید عجب آدم مقدسی‌ است! چهار تا انگشتر هم دستش کند. پس می‌شود در دین حقه‌بازی کرد؛ خیلی کارها می‌شود در دین انجام داد. ولی یک کار را نمی‌شود کرد. در دین با قلب نمی‌شود بازی کرد. باید اول قلب آماده باشد.

لذا شما ببینید وقتی در نماز می‌گویید الله‌اکبر! چه‌قدر حواس‌تان پرت می‌شود. حال آن‌که باید در نماز قلب خاشع باشد؛ ولی خشوع کجاست؟ نیست! تا آخرش هم نیست. پس چه‌کار کنیم؟

ولی وقتی که شما به جریان امام حسین-علیه‌السلام- می‌رسی می‌بینی بحث قلب حل شده؛ تا می‌شنوی «السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِالله» همین قلبی که مثل سنگ شده، «لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ» (بقره/۷۴) از درونش آب جاری می‌شود.
کجا چنین چیزی هست؟ شما هزار رکعت هم نماز بخوانی, باز قلبت همان قلب است. ولی یک بار که می‌گویی «السَّلامُ عَلَیْک یااَباالفَضْل العَبّاس» می‌بینی چه‌قدر قلبت ارتباط می‌گیرد. چه‌قدر با این نام گره می‌خورد. خدا این قلب را به امام حسین-علیه‌السلام- داد.

آقای میرزای شیرازی بزرگ-رحمة‌الله‌علیه- که تنباکو را تحریم کرد، فردی که مکبرش بوده، کنارش می‌ایستد؛ می‌شنود ایشان قبل از این‌که الله‌اکبر بگوید یک چیزی می‌گوید؛
بعدا می‌پرسد: آقا! این چیست که قبل از تکبیر می‌گویید؟ ایشان می‌فرماید: می‌گویم «صَلّی اللهُ عَلیْک یا اَبا عَبْدِالله» می‌پرسد: چرا؟ می‌فرماید: چون قلب ما در نماز این طرف و آن طرف می‌رود مگر این‌که حسین-علیه‌السلام- مراقبش باشد. ببینید چه‌قدر مهم است!

در کتاب دارالسلام‌ محدث نوری-رحمة‌الله‌علیه- جلد سوم مطلبی آمده که عرض خواهم کرد؛ این کتاب را حتما بگیرید و بخوانید. اتفاقا جلد سومش ترجمه‌ی فارسی هم شده؛ خیلی کتاب با ارزشی‌است!
چند نویسنده هستند که آثارشان خیلی عجیب است؛ یکی آقای نهاوندی است؛ یکی آقای سبزواری که از منبری‌های قدیم هستند؛ یکی هم علامه مجلسی-رحمة‌الله‌علیه-‌ ؛ یکی هم محدث قمی-رحمة‌الله‌علیه- و یکی هم این آقای محدث نوری-رحمة‌الله‌علیه- ؛ کتاب‌های ایشان برای منبر مناسب است.
در آن کتاب که عرض کردم روایتی را نقل می‌کند؛
نماز فرد را در روز قیامت به طبقه‌ی اول می‌برند می‌گویند این فرد فلان عیب را داشته نماز را قبول نمی‌کنند و برمی‌گردانند. به آسمان دوم می‌برند باز می‌گویند این عیب دیگر را داشته و برمی‌گردانند. همین‌طور تا آسمان هفتم می‌برند و برمی‌گردانند. فقط نماز افراد بسیار کمی قبول می‌شود؛ مثل انبیاء-علیهم‌السلام- و اولیا. خداوند در نماز خیلی سخت‌گیر است. ولی همین محدث نوری-رحمة‌الله‌علیه- می‌گوید: اگر کسی با تربت امام حسین-علیه‌السلام- نماز بخواند؛ آن نماز را بدون سؤال نزد خدا می‌برند. یعنی امام حسین-علیه‌السلام- نمازش را نماز کرد.

لذا اگر وجودت با امام گره خورد و به حجت خدا وصل شدی؛ دینت درست می‌شود که در قضیه‌ی کربلا این اتفاق افتاد؛ یعنی ما اول با امام آشنا شدیم؛ و امام به ما دین را یاد داد.
لذا من به شما می‌گویم به افرادی که ائمه-علیهم‌السلام- را دوست دارند؛ بی‌مهری نکنید. هرعمل بدی هم از آن‌ها دیدید آن‌ها را انسان خوب بدانید؛ فقط بگویید عملش بد است.
حضرت-علیه‌السلام- فرمود: بگویید فاسق‌العمل است؛ نه این‌که خودش انسان بدی است. چون اگر خودش بد بود امام حسین-علیه‌السلام را پیدا نمی‌کرد.

من به پدرها می‌گویم اگر فرزندت در دین‌داری کاهل است ولی امام حسین-علیه‌السلام- را دوست دارد نترس؛ برمی‌گردد. در آینده خیلی خوب می‌شود؛ با او مدارا کن که چنین فرزندی، تضمین شده خوب می‌شود و وارد بهشت می‌شود.

رسول خدا-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- فرمودند: «اَلا وَ صَلَّی اللهُ عَلَی البَاکینَ عَلی الْحُسَین رَحْمةً وَ شَفقَةً» «آگاه باشید که خداوند بر گریه کنندگان برای حسین-علیه‌السلام-، از روی رحمت و مهربانی درود می‌فرستد» (بحارالانوار/ج۴۴/ص۳۰۴)
شب اول محرم جبرائیل پیراهن امام حسین-علیه السلام- را در یمین عرش آویزان می‌کند‌ و اعلام عزا می‌کند؛ خود خدا دستور عزاداری می‌دهد.

خدا دارد با گریه‌ی بر امام حسین-علیه‌السلام- همه چیز را حل می‌کند. پس جوهره‌ی من و شما در مصیبت زده‌گی و عزاداری امام حسین-علیه‌السلام- خوب رشد می‌کند.
لذا به شما توصیه می‌کنم بعضا در خانه‌‌ات روضه بگیر؛ اگر امکان روضه نداری هر روز که می‌خواهی ناهار درست کنی نیت کن بگو این ناهار را برای حضرت ابالفضل-علیه‌السلام- می‌پزم. این چای را به نیت حضرت ابالفضل-علیه‌السلام- دم می‌کنم؛ اصلا هرچه می‌خوری به نیت حضرت ابالفضل-علیه‌السلام- باشد. بعد می‌بینی که همین قند و چای موجب هدایت می‌شود؛ چون به نام امام حسین-علیه‌السلام- است.

یک روز آقای حاج سعید حدادیان قم آمده بود. با چند مداح دیگر خدمت آقای بهجت-رحمة‌الله‌علیه- نشسته بودیم؛
آقای بهجت-رحمة‌الله‌علیه- رو کرد به این‌ها فرمود: مداح و ممدوح و عزاداران امام حسین-علیه‌السلام- مقام‌شان به اندازه‌ی امام حسین-علیه‌السلام- بالا می‌رود. مواظب باشید پایین نروید!

کجا یک چنین چیزی هست که شما به این سرعت بالا بروید؟ راه‌های دیگر خیلی سخت است. مثل آسانسور است که اگر شما بخواهی پنجاه تا پله را بالا بروی چه‌قدر سخت است ولی با آسانسور یک دکمه را می‌زنی وارد یک اتاقک می‌شوی و با یک چشم به‌هم زدن به مقصد می‌رسی.

بله امام حسین-علیه السلام سفینه‌النجاة است؛ یعنی خودش دنبال شما می‌آید. ما در این دنیا غرق شدیم؛ یک دفعه ما را صدا زد همه بدون بخش‌نامه سیاه‌پوش شدیم.

و امسال به دلیل فشارهایی که آمده، مردم خیلی بهتر به امام حسین-علیه‌السلام- دل می‌دهند، می‌فهمیم که تنها پناه‌مان امام حسین-علیه‌السلام- است. باید پناه ببریم؛ چون امام حسین-علیه‌السلام- کهف است.

«السَّلامُ عَلیْکَ یا اَباعَبْدالله»
می‌خواهی کجا بروی از این‌جا بهتر؟ تو را برای نوکری پذیرفتند. اگر خلقت ما فقط همین باشد که گریه‌کن امام حسین-علیه‌السلام باشیم بس است. چیز دیگری از خدا نخواه. بگو خدایا! من نوکر امام حسین-علیه‌السلام- باشم. یک پرچم سر در خانه‌ات بزن. اسم بچه‌ات را حسین بگذار تا فاطمه‌ی زهرا-سلام‌الله‌علیها- کیف کند؛ وقتی صدایش می‌کنی می‌گویی حسین! حضرت-سلام‌الله‌علیها- می‌شنود.
در روایت آمده که در آن لحظه می‌فرماید: اگر حسین خودت را می‌گویی که خدا نگهش دارد و اگر حسین من را می‌گویی؛ بین دو نهر آب با لب تشنه شهیدش کردند و سرش را از قفا بریدند.

ای حسین فاطمه! چه کردی با عالم؟ چه کردی با ما؟ با این قلب ما؛ با این جگر ما؟ وقتی می‌گویی حسین گویی قلبت می‌خواهد بترکد. واقعا هم همین‌طور است. خیلی مواقع خودشان آرام‌مان می‌کنند؛ وگرنه دق می‌کنیم.

«وَ عَلی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِک»
می‌دانید این یعنی چه؟ آن زمان که ما در کربلا نبودیم؛ ارواح ما بوده. یعنی ارواح ما که در کربلا بوده فدای حسین-علیه‌السلام- شده. برای همین الان به یاد داریم در کربلا چه اتفاقی افتاده. هرکس عمیق‌تر دل می‌دهد و بیش‌تر اشک می‌ریزد معلوم است پررنگ‌تر به یاد دارد.

امام صادق-علیه‌السلام- فرمود: وقتی شیعه‌ای نام حسین-علیه‌السلام- را می‌برد ولی اشکش نمی‌آید و دلش می‌خواهد اشک بریزد؛ حضرت-علیه‌السلام- با تمام زخم‌هایش جلوی او می‌نشیند و می‌گوید من حسینم؛ ارباب تو؛ بدنم را نگاه کن! هزاران زخم برداشته؛ نگاه کن!

اسم حسین-علیه‌السلام- را که می‌بری می‌سوزی.
بله مگر شوخی است؟ حسین است!
با محبت حسین-علیه‌السلام- یک مدال باارزشی به ما دادند!
«عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ الله اَبداً ما بقیتُ وَ بَقیَ الَّیل و النَّهار» چون مصیبت زده‌ی حسین-علیه‌السلام- شدیم خدا یک مدال دیگر هم به ما داد؛ وقتی خدا بخواهد به حسین-علیه‌السلام- سلام بدهد؛ آن سلامش را به ما می‌دهد که برای حسین-علیه‌السلام- ببریم.

حسین جان من سلام خدا را آوردم؛ سلام خودم نیست؛ جوابم را بده؛
و امام حسین-علیه‌السلام به ما جواب می‌دهد؛ که ما آن را برای خدا ببریم.
لحظه‌ای که دارد اشکت جاری می‌شود و خوب داری می‌سوزی، در رفت و برگشت این سلام حالت این‌طور شده.
«وَ لا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ
 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ»

وصلی‌الله‌علی‌محمدوآله.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هیئت نورالشهداء؛ شهریور ۹۷؛ شب دوم محرم