بسم الله الرحمن الرحیم
دین اسلام دین سمحهی سهله(محرم)
«الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمین الصَّلوةُ وَالسَّلامُ علیٰ سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا وحَبیبِ قُلوبِنا وَطَبیبِ نُفوسِنَا وَشَفِیعِ ذَنوبِنا اباالقاسِمِ المُصْطَفیٰ مُحَمَّد و آلِهِ الطّاهَرین الْمِعْصومینَ المُکَرَّمین وَ لَعْنُ الدّائم علیٰ اعدائِهِمْ اجٔمَعین
اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
صلواتی برای امام عصر-علیهالسلام- مرحمت بفرمایید
«اِنِّى بُعثْتُ عَلَى الشَّريعَةِ السَّمْحَةِ السَّهْلَةِ» (وسائلالشیعة/ج۸/ص۱۱۶)
منِ پیغمبر بر یک دین آسان مبعوث شدم.
این تابلوی دین پیغمبر ماست؛
«اِنِّى بُعثْتُ عَلَى الشَّريعَةِ السَّمْحَةِ السَّهْلَةِ»
سهله یعنی آسان؛ سمحهی سهله یعنی آسانِ آسان.
چرا این بحث را مطرح میکنم؟
میخواهم یک ظرفیتسازی در وجود ما بشود تا این تلقینهای شیطانی و وساوس شیطانی را بیاثر کنیم که میگویند راه خدا سخت است؛ اگر هم سخت است ما آن را سخت میکنیم.
راه خدا نرفتنی است!؟ نشدنی است!؟
برعکس است. یعنی مهم این است که انسان در راه خدا قرار بگیرد؛ اگر کسی در راه خدا قرار گرفت خیلی کارها آسان میشود. مثل کسی که گواهینامه میگیرد و خودش رانندگی میکند در جابجاییها خیلی کارهایش آسانتر میشود تا کسی که گواهینامه ندارد؛ ماشین سوار نمیشود و رانندگی نمیکند. این خودش یک مسیر بازکن است.
حالا من شقوق این سهل و آسانی را بگویم؛
مثلا یک حسینیه با یک منبر و یک مستمع و یک روضهخوان، مجلس امام حسین-علیهالسلام-میشود.
یا در مسجد با وجود یک امام جماعت، یک مکبر، یک نمازخوان، نماز جماعت با آن برکات بر پا میشود!
نماز جمعه هم همینطور است؛ نماز جمعه را ما سخت کردیم؛ طبق احکام، امام جمعه به همراه هفت نفر نماز جمعه را تشکیل میدهند. همین کافی است. اگر هشت نفر شد خیلی خوب است. حالا اگر بیست نفر شدند یعنی آن شهر خیلی پُرخیر است. ولی ما میگوییم در نماز جمعه باید جمعیت موج بزند؛ این درست نیست! نماز جمعه با هفت نفر صحیح است.
دین سمحهی سحله این است؛ با شهادتین مسلمان میشوی و حرمت پیدا میکنی یعنی خون تو، مال تو و جان تو محترم میشود. با یک عقد دختر و پسر محرم میشوند. سختگیریهای الان مثل تالار و آینه و شمعدان و جهیزیه جزء ازدواج نیست. ازدواج چهار تا کلمه است؛ یعنی خانم به فارسی بگوید من خودم را به ازدواج شما با این مقدار مهر در آوردم و آقا هم بگوید من قبول کردم. این فارسی از عربی نافذتر است. این دو مَحرم و حلال میشوند و یک زندگی تشکیل میشود و بعد صاحب نسل میشوند. ولی ما چه کردیم؟ الان اصلا دسترسی به ازدواج نیست. اصل ازدواج چه بود اینها چیست؟ همه را ما درست کردیم. اینها جزء دین نیست! ما درست کردیم و اینها را در دین وارد کردیم.
فردی گناه کرده، بله گناه زیاد کرده، ولی حالا استغفرالله میگوید. اگر شما ماشینت را بیمه کنی از شما تعهد میگیرند که چپ نکنی؟ آن آقا میگوید اگر چپ کردی به من ربطی ندارد؟ یا اینکه میگوید اگر چپ کردی ما خسارت شما را میپردازیم. اگر ماشینت را همچین بیمهای کردی و با تصادف از بین رفت ما موظفیم یک ماشین نو به شما بدهیم. اگر سرنشینها را بیمه کردی به شما نمیگوید که با این شرایط بیمه نمیکنم بلکه میگوید طبق این شرایط بیمه میکنیم.
خدا یک امام حسین-علیهالسلام- برای ما قرار داده که با یک قطره اشک بر او همهی گناهان را میبخشد به هیچکس هم مربوط نیست! هرکس این را قبول نمیکند خودش اشکال دارد چون نمیداند که یک قطره اشک چیست!
قالب دینی را باید درست کرد. نماز چقدر است؟ نماز صبح دو رکعت است کل نمازها در شبانهروز هفده رکعت است. واجب است شما در روز هفده دقیقه برای خدا وقت بگذارید. شما بقیهی روز، کارهای خودت را انجام بده.
خدا نماز قضا را برای ما قرار داد؛ دین حکیمانه این است که در آن نماز قضا است. یک جوانی خوابش سنگین است یا دیر خوابیده نمازش قضا شده. دین شکننده، دینی است که میگوید یقهی او را بگیر و بلندش کن و بگو زود وضو بگیر نماز بخوان! ما همچین دینی نداریم؛ میگوید اگر کسی نمازش قضا شد قضایش را بخواند. ما الان چه بلایی سر نماز آوردیم؟! خب این جوان ایمانش کم است هنوز در اول کار است ایمانش که خوب شد نماز شب هم میخواند.
در قرآن یک سورهی بلند به نام سورهی بقره داریم یک سورهی کوتاه هم به نام سورهی توحید داریم. شما اگر سه سورهی توحید بخوانی برابر با یک ختم قرآن است.
دین سمحه؛ دین سهله!
سلمان-رحمةاللهعلیه- میگفت: من هر روز روزه هستم چون مستحب است. به او گفتند: ما میبینیم که تو هر روز غذا میخوری!؟
سلمان-رحمةاللهعلیه- گفت: پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- فرمود: نیت روزه کن وقتی به تو چیزی تعارف کردند بخور ثواب روزه را به تو میدهند؛ هم روزهدار هستی هم خیلی زحمت نکشیدی! ثواب آن آقا را هم میدهند. لذا سلمان-رحمةاللهعلیه- وقتی در خانه کسی غذا تعارف نمیکرد یا کسی در خانه نبود بیرون میآمد و سرش را پایین میانداخت میگفت: «رَحِمَ اللهُ مَنْ اَفْطَرَنا» کسی هست به ما افطاری بدهد؟ دیر شده، خدا رحمت کند کسی را که روزهی ما را باز کند. (لئالیالاخبار/ص۲۱۴)
الان شما ببینید چه ورزشهای عجیب و غریبی وجود دارد. این رکوع، این سجده، این قنوت برای یک جوان توانا و نیرومند چیز سنگینی است؟!
امام صادق-علیهالسلام- که جان عالمی فدای ایشان فرمودند: خدا احکام را دون طاقت شما آورده؛ بیشتر از توان شما نیست بلکه کمتر از آن چیزی است که شما فکرش را میکنید. «وَ اَللَّهِ مَا كَلَّفَ اَللَّهُ اَلْعِبَادَ إِلاَّ دُونَ مَا يُطِيقُونَ؛ إِنَّمَا كَلَّفَهُمْ فِي اَلْيَوْمِ وَ اَللَّيْلَةِ خَمْسَ صَلَوَاتٍُ وَ كَلَّفَهُمْ فِي كُلِّ أَلْفِ دِرْهَمٍ خَمْسَةً وَ عِشْرِينَ دِرْهَماً وَ كَلَّفَهُمْ فِي اَلسَّنَةِ صِيَامَ ثَلاَثِينَ يَوْماً وَ كَلَّفَهُمْ حِجَّةً وَاحِدَةً وَ هُمْ يُطِيقُونَ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ.» «بخدا قسم كه خدا تكليف نكرده است بندگان خود را مگر كمتر از آنچه توانائى دارند؛ در شبانهروز فقط پنج نماز به آنها تكليف كرده است و در هر هزار درهم پول نقره بيست و پنج درهم زكات به آنها تكليف كرده و در مدت يك سال سى روز روزه به آنها تكليف كرده و در عمر يكبار حج به آنها تكليف كرده با اينكه بيش از اينها توانائى دارند.» (خصال/ج۲/ص۳۰۸)
دین سمحه؛ دین سهله.
کجا ما با دین مشکل پیدا میکنیم؟
شما آدمهای خوشفهمی هستید؛ مربوط به زمانی هستید که مطالب را روی هوا میگیرید و تیز هستید.
شخصی پیش حضرت-علیهالسلام- آمد و گفت: آقا برای بعضیها هر چه یک مطلبی را توضیح میدهیم باز هم نمیفهمند؛ اما دستهی دیگری از مردم هستند که هنوز مطلب را نگفتیم میفهمند.
حضرت-علیهالسلام- فرمود: دستهی دوم زمانیکه بدنیا میآمدند خدای متعال خلقتشان را با آفرینش عجین کرده؛
“ف” میگویی میفهمند. حضرت-علیهالسلام- فرمودند: سورهی توحید را خدا برای شما آورد چون شما «قُلْ هُوَ اللهُ اَحَد» را میفهمید.
ما باید دین را آرامآرام در وجودمان هضم کنیم؛ نفس ما با بند و بیلش با هر چه هست از شهوت، غضب، نفساماره و لوّامه و هر چه که دارد باید ما یک کاری کنیم این دین به خورد ما برود؛ در وجود ما به قول شماها نهادینه بشود؛ در وجود ما شکل بگیرد.
اگر در آن موقعی که فرد، متدین میشود نتواند دین را در وجود خودش بیاورد دیگر نمیتواند.
مثلا در مورد رانندگی؛ زمانیکه طرف میخواهد پشت رول بنشیند اگر وحشت کند دیگر راننده نمیشود ولی اگر یک آدم حاذق و واردی باشد که ترس این فرد را از او بگیرد، ترس جاده را از او بگیرد، ترس رانندگی را بگیرد و راننده بشود دیگر تا آخر راننده خواهد بود.
اشکال ما هم در دین همین است؛ مثلاً راجع به حجاب خانمهای ما بلد نیستند چطور دخترانشان را متوجه حجاب کنند. در آن سنی که قرار است این حجاب به خورد این دختر برود نمیرود و بیرون میماند؛ لذا همیشه برای او یک چیز بیگانه است. این دختر میخواهد زیباییها و قشنگیهایش را نشان بدهد و این با حجاب تعارض دارد. چون من نتوانستم این قالب را جا بیندازم.
شخصی میگفت: من در شرکتی کار میکردم؛ یک آقای ماهری آنجا بود. ما هر وقت میخواستیم پیچ را ببندیم این پیچ ومهره را روی هم میگذاشتیم و زود سفت میکردیم؛ ولی وسط کار به مشکل بر میخوردیم و هر چه فشار میدادیم درست نمیشد. این آقا گفت: میدانی اشکالت چیست؟ گفتم: نه!
گفت: پیچ را که روی مهره میگذاری اول یک دور به عقب برگردان بعد ببند؛ در این صورت پیچ درست جا میافتد.
این هم یک فن است!
در دین هم همین است؛ دین سنگین است «وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ» (بقره/۴۵)
ولی شما با دین همانجور که سمحهی سهله هست باید برخورد کنید.
مثل درس خواندن؛ الان ریاضیات سنگین است؛ جبر و مثلثات سنگین است؛ فرمولهای فیزیک پیچیده است؛ فرمولهای شیمی پیچیده است.
ما استادی در دبیرستان داشتیم که مهندس یکی از این شرکتهای شکلات بود؛ چهل تا شکلات هر روز سر درس شیمی میآورد و به بچهها میداد. هم برای آن شرکت تبلیغ میکرد و هم اینکه همهی دانشآموزان در مدرسه شکلات میخوردند و شیمی هم گوش میکردند. رتبهی شیمی آن دبیرستان در منطقه اول شد.
الان من میخواهم بچهام را نمازخوان کنم ولی بلد نیستم. یک مادری میگفت: که من صبحها وقتی میخواهم بچهام را برای نماز صبح بیدار کنم اگر فصل گل باشد یک گل از باغچه میچینم و میگذارم جلوی بینی بچهام تا با بوی گل از خواب بیدار شود و اگر گل نباشد با یک عطر یا ادکلنی که دوست دارد برای نماز آمادهاش میکنم.
یک مادری هم میگفت: من زیر سجادهی این بچهام یک جایزه قایم میکنم.
چرا الان ما در مسئلهی حجاب به مشکل خوردیم؟ چون باید حجاب را مثل همین پیچ و مهره در جامعه جا میانداختیم ولی این کار را نکردیم. قرار نشد که علما حجاب را جا بیاندازند بلکه قرار شد نیروی انتظامی حجاب را جا بیاندازد. خب نیروی انتظامی چطور میتواند این کار را بکند! اینطور ما مشکل پیدا کردیم. هر موقع هم میخواهیم اقدامی بکنیم میگویند باید فرهنگسازی بشود. فرهنگسازی هم یک چماق شده!
الان دیگر جای این حرفها نیست که این به ما جسارت میکند و میخواهد با ما مقابله کند.
امیرالمؤمنین-علیهالسلام- که جان عالمی به فدایش میفرماید: اگر خسته بودی، کلافه بودی و موقع نماز شد نماز را سریع تمام کن. به این بهانه که من عادت دارم اینطور نماز بخوانم نماز را طولانی نکن! زود سر و ته نماز را جمع کن. پرسید: آقا چرا؟ حضرت-علیهالسلام- فرمود: در موقع خستگی است که شیطان شما را اذیت میکند. چهار رکعت نماز میخوانی آنقدر سنیگنش میکند که به اندازهی چهل رکعت به نظر میرسد! هر چه میخوانی تمام نمیشود. چرا؟
چون ما یک نفسی داریم که خیلی باارزش است؛ اگر این نفس اژدها است خب باشد! یک نفس ضعیف که بدرد نمیخورد. فرض کنید الان یک جایی منکری هست؛ این فرد هیچ حرفی نمیزند! این نفس، ضعیف است. حضرت-علیهالسلام- فرمود: این بدرد ما نمیخورد. ما یک نفس قوی میخواهیم.
شما آقای سید حسن نصرالله را ببینید چطور اسرائیل را به سلابه کشیده؟ نفس است ولی نفسی که بواسطهی دین جهتش را پیدا کرده. من اگر نتوانم این دین را به خورد نفسم بدهم همین دین، همین نماز، همین قرآن، من را از بین خواهد برد.
مثلا یک نفر امسال هیأتی شده؛ الان اول کار هست خدا رحمتش را شامل حال این فرد کرده و شوق امام حسین-علیهالسلام- را در دلش انداخته است؛ حالا چطور از این لطف خدا استفاده میکند؟
از این هیئت به آن هیئت؛ هفت هشت نفر را هم با خودش همراه کرده است. دو سال طول میکشد؛ سه سال یا چهار سال هیأتی میماند بعد سال پنجم دیگر هیأت نمیرود چرا؟ چون خودش را خسته کرد.
بگذارید یک شوقی در وجود شما بماند.
یک نفر قرآنخوان شده مرتب قرآن میخواند. یک نفر علاقه به مداحی پیدا کرده؛ در ماشینش مداحی، در خانه مداحی، موقع خواب مداحی! آقا زده میشوی!
خانم درخانه یا در آشپزخانه دائم رادیو معارف را گوش میدهد؛ این طرف میرود رادیو قرآن، آن طرف…..
چنین چیزی نمیشود! دین سنگین است.
شما خیال کردی اگر همینجور اینها را گوش کنی متدین میمانی؟ نه! باید مراعات نفست را بکنی.
مراعات نفس یعنی اینکه ما نفس را برآورد کنیم؛ اندازه گیری کنیم؛ ببنیم الان چقدر طاقت دارد به همان اندازه دین به او بدهیم.
از این گذشته امروز نفس یکجور است و فردا هم یکجور دیگر است.
شما باید در نماز جماعت شرکت کنی؛ چرا شماها نماز جماعت نمیروید؟
به خاطر اینکه نماز جماعت گاهی سنگین است. خب نماز جماعت سنگین است، شما مسجد برو خودت نماز بخوان؛ ولی مسجد برو. یا هر دو نمازت را با یک نماز امام جماعت بخوان؛ تا امام به رکوع رفت بگو اللهاکبر! یک رکعت تمام شد. رکعت دوم هم خدا بزرگ است شاید خدا یه بلایی سر امام جماعت آورد و نماز تبدیل به فرادا شد.
میگفتند قبل از انقلاب در یکی از مساجد یک پیشنمازی بود. در آن مسجد مراسم ختم زیاد میگرفتند و پول خوبی هم میدادند. آن آقا تعدادی هم مرید داشت. هر چه با این آقا صحبت میکنند که شما در این مراسم ختمی که مسجد میگیرند ما را هم دخالت بدهید و شریک کنید قبول نکرده بود. در آخر این لاتها با یک نفر صحبت میکنند تا امام جماعت بشود؛ او را آماده میکنند؛ آن آقا هم سید بود و یک عمامهی مشکی هم سرش میگذارند. وقتی امام جماعت به سجده میرود یک چسبی به دهانش میزنند و بلندش میکنند امام جماعت را میبرند و یک امام جماعت دیگر جای او میگذارند. مردم هم وقتی از سجده بلند میشوند نمیدانند که امام جماعت عوض شده است.
دین را باید به سمتی ببری که با وجودت سازگار بشود. آنوقت است که نماز صبحت را اول وقت میخوانی؛ نه تنها نماز صبح که نماز شب هم میخوانی. نمازهای مستحبی هم میخوانی با رقبت هم میخوانی. پس اگر قرار شد من یک فرد متدین بشوم باید مواظب باشم! نگویم دین حق است؛ بله دین حق است ولی من هم باید ظرفیت خودم را در نظر بگیرم.
یک گروهی اربعین پیادهروی آمدند. به زمین و آسمان به همهی مقدسات فحش میدادند! چرا؟ چون طاقت اربعین را ندارند. اربعین آنجا یک چیز بهم ریختهای است؛ کسی به کسی نیست؛ باید از یک ایمان برخوردار باشی که وارد صف اربعین بشوی. اول راه صد متر برو و برگرد؛ دین این مسائل را پیشبینی کرده؛ کسانی که نمیتوانند پیادهروی کنند از در منزلشان ده قدم بیرون بروند به نیت اینکه ما هم دوست داشتیم روز اربعین راهپیمایی برویم ولی نتوانستیم. این ده قدم را خدا حساب میکند.
به حضرت-علیهالسلام- گفت: یک نفر نذر کرده بود پیاده به مکه بیاید ولی تازه اینجا یادش افتاد؛ حضرت-علیهالسلام- فرمود: عیب ندارد؛ ده قدم از بیرون مسجدالحرام به طرف مسجدالحرام بیاید. خدا این را به جای آن نذر قبول میکند.
چرا اگر به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی-علیهالسلام- بروی برابر زیارت امام حسین-علیهالسلام- هست! چرا؟ چون دین سمحه هست. چرا گفتند زیارت از راه دور؟ چون دین سمحه هست. یعنی خدای متعال این دین را جوری قرار داده که همه بتوانند انجام بدهند همه بتوانند بیایند. منتها من ظرفیت خودم؛ عقل خودم؛ طاقت خودم؛ علم خودم؛ ایمان خودم؛ همه را باید در نظر بگیرم. قدرت هم که شرط تکلیف است؛ بعد دو رکعت نماز بخوانم.
من با شما متفاوت هستم؛ شما هم با من تفاوت داری؛ من دین شما را ندارم؛ شما هم دین من را نداری.
خدا رحمت کند آقای بهجت را؛ به حرم حضرت معصومه-سلاماللهعلیها-میآمد و ایستاده زیارت جامعه میخواند.
اما گاهی آقای بهجت-رحمةاللهعلیه- دو صفحهی اول زیارت جامعه را میخواند ورق سوم خمیازه میکشید؛ چون شب نوهاش نگذاشته بود که بخوابد و خسته بود. مفاتیح را میبست. زیارت جامعه را نمیخواند. کارهایش را انجام میداد و میرفت.
حالا شما میگویید که نه! ما زیارت جامعه را شروع کردیم باید تمام کنیم.
شبهای قدر به ما میگویند جوشن کبیر را بخوانید. حالا واقعا کسی که در طول یک سال اصلا هیچ دعایی نخوانده و مفاتیح را اصلا باز نکرده به چه جرمی باید از اول تا آخر این دعا را بخواند؟ خب بگو امینالله را بخوان! امینالله دعا نیست؟!
موقع قرآن سر گرفتن گاهی قرآن کوچک گیر نمیآورد یک قرآن بزرگ روی سرش گذاشته آقای مداح هم ماشاالله برای هر امامی روضه میخواند! خب آخر قرآن سر گرفتن چه بر سر این فرد میآید!
اگر در دین درست حرکت کنیم دیگر کسی
نمیتواند القای شبهه کند.
آن آقا میگوید در اربعین یک هفته مردم بیکار هستند و تولید ملی ما روی زمین مانده!
چطور موقع نوروز از بیست و پنج اسفند مملکت تعطیل است و پزشکها هم اروپا هستند هیچکس غصه نمیخورد؟ حالا که به اربعین رسید تولید ملی خوابید!
آن هم چی! این فرد عالِم است، عمامه به سر است، ادعای علم هم دارد ولی این قسمت را نفهمیده! آن وقت القای شبهه میکند.
به چه کسی شبهه القا میکند؟
کسی هم که پیادروی اربعین رفته و خسته هم شده میگوید این آقا راست میگوید. کولهپشتی را کنار میگذارد و میگوید: برویم تولید ملی را زیاد کنیم. شبهه به این فرد اثر میکند. ولی کسی که دین را دقیق فهمیده این شبهه روی او اثر نمیکند.
من از پدرها و مادرها به خصوص متدینین خواهش میکنم در خانه با بچههای متدیّنتان راه بیایید تا این دین در وجودشان سازگار شود؛ در وجودشان شکل بگیرد و این بچه هم راه شما را برود.
بعدها نماز شبخوان میشود. روزههای مستحبی میگیرد. هیئت به هیئت میرود.
رفقا! اگر دیدید در سن من نمیتوانید در جلسهی هیئت بنشینید بدانید افراط کردهاید؛ خسته شدید. اگر میبینید پنج سال پیش، ده سال پیش، دعای کمیل میرفتید و الان نمیروید قبول کنید که افراط کردید!
و اِلّا باید دعای کمیل بروید. چهجوری دعای کمیل رفتید که الان زده شدید؟ دعای کمیل که همان دعای کمیل هست! چرا زده شدید؟ این را درست کنید! این را برگردانید.
خدا دین را طوری قرار داده که «حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ» «تا برایت یقین فرا رسد.» (حجر/۹۹)
تا آخرین لحظه، تا لحظهی مرگ شما باید هیأتی باشی؛ سینهزن باشی؛ گریهکن باشی؛ قرآنخوان باشی؛ نماز شب خوان باید باشی؛ نمازت را اول وقت بخوانی؛ در نماز جمعه شرکت بکنی؛ نماز جماعت شرکت کنی؛ صلهی رحم داشته باشی؛ اگر به تو خمس و زکات تعلق میگیرد پرداخت کنی؛ صدقه بدهی. همهی کارهایت را باید انجام بدهی.
چه شده که انجام نمیدهم و همه را کنار گذاشتم؟ چون زیادهروی کردم؛ افراط کردم.
ما از دو جا ضربه میخوریم؛ یکی افراط یکی تفریط. وارد کاری میشویم سر و صدا بپا میکنیم بعد هم یکدفعه کنار میگذاریم. این یکدفعه زمین گذاشتنها خیلی سخت است. خیلی مشکلات برای ما درست کرده و نمیتوانیم از داخلش بیرون بیاییم. هیأت هم همینجور است؛ نماز جماعت هم همینجور است؛ در خانه هم همینجور است. اگر این رعایت بشود انشالله آثار و برکات در دینداری ما باقی خواهد ماند.
وصلیاللهعلیمحمدوآله.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیئت رزمندگان کرج؛ نورالشهداء؛ محرمالحرام۱۴۴۱؛ شبدوم؛ ۹۸/۶/۱۰