پخش زنده
بسم الله الرحمن الرحیم
معجزه ی خدا(محرم)
«الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمین الصَّلوةُ وَالسَّلامُ علیٰ سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا وحَبیبِ قُلوبِنا وَطَبیبِ نُفوسِنَا وَشَفِیعِ ذَنوبِنا اباالقاسِمِ المُصْطَفیٰ مُحَمَّد و آلِهِ الطّاهَرین الْمِعْصومینَ المُکَرَّمین وَ لَعْنُ الدّائم علیٰ اعدائِهِمْ اجٔمَعین
اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
صلواتی برای امام عصر-علیهالسلام- مرحمت بفرمایید.
اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم.
خدای متعال از روی معجزه و حکمتش میخواهد بر روی زمین یک موجود زمینی را مانند یک موجود آسمانی و بهشتی تربیت کند. «وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِیآدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا» «به یقین فرزندان آدم را كرامت دادیم، و آنان را در خشكی و دریا بر مركبهایی كه در اختیارشان گذاشتیم سوار كردیم، و به آنان از نعمتهای پاكیزه روزی بخشیدیم، و آنان را بر بسیاری از آفریدههای خود برتری كامل دادیم» (اسراء/۷۰)
ما این مسیر رامیرویم و خداوند در نقطهی تقرب، ما را از خودش بهرهمند میکند.
«يَآ أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ» «ای انسان! یقیناً تو با كوشش و تلاشی سخت به سوی پروردگارت در حركتی، پس او را دیدار میكنی» (انشقاق/۶)
این ملاقات با خدا اتفاق میافتد؛ بین ما و خدا ملاقات صورت میگیرد.
خدا میخواهد از هیچ همه چیز درست کند. شما به قرآن هم نگاه کنید همینطوری است میفرماید: «قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَآ أَكْفَرَهُ» «مرگ بر انسان، چه كافر و ناسپاس است!» (عبس/۱۷)
در یک جای دیگر میفرماید: «يَآ أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيم» (انفطار/۶)
در مقابل خدا ایستادهای تکبر میکنی؟! «مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيم»!
یک جای دیگر میفرماید: «وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ» (عصر/۱)
اما یک جایی دیگر هم میفرماید نه! این انسان میتواند تبدیل به آدم شود؛
«وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا» (اسراء/۷۰)
ما به بنیآدم احترام میگذاریم؛ او را در دریا و خشکی حمل میکنیم؛ برتری میدهیم؛ جایگاه میدهیم.
«وَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ» (جاثیه/۱۳) آسمان و زمین را به تسخیر شما در میآوریم.
یک جای دیگر هم میفرماید: «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا» «ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس» (انسان/۳)
چهطور یک نطفهی گندیده یک انسان کامل میشود! «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» «ما انسان را از گِلی خشك كه برگرفته از لجنی متعفّن و تیرهرنگ است آفریدیم» (حجر/۲۶)
چهطور خدا میتواند این کار را بکند؟ آنجا هم میتواند.
«أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِها» (مفاتیحالجنان/زیارت وارث)
«إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» (احزاب/۳۳)
ببینید خطابها نسبت به ائمه-علیهمالسلام- چگونه است؟ خداوند دارد مخلوق را رشد میدهد؛ خدا کیمیاگری میکند؛ این کیمیاگری خداست. چهطور یکدفعه خاک به طلا تبدیل میشود؟ چهطور نقره میشود؟ چهطور عقیق میشود؟ چهطور فیروزه میشود؟ چهطور دُرّ میشود؟ چهطور یاقوت میشود؟ چهطور خاک الماس میشود؟
اینها را من برای چه میگویم؟
برای اینکه شما تاریخچهی فکری که در قلب و ذهنتان دارید را برگردانید و مؤمنانهاش کنید؛ یعنی به گذشتهی خودت نگاه نکن و نگو مادرم این است! پدرم که اینجور بوده، طایفهی ما هم که این بوده! نه!
یک موقع خدا از میان همین مردم پیغمبری را بیرون آورده که شده موسی-علیهالسلام-؛
این موسی شدن، دست خدا است.
خدا کیمیاگری بلد است. منتها من به شما خواهم گفت که اقتضائش چیست؟ و من چه کاره هستم؟ من چه کار باید بکنم ؟
امام حسین-علیهالسلام- آسانترین راه هدایت
آسانترین مسیر را برای ما قرار دادهاند، همین که شما دستت در دست معصوم-علیهالسلام- باشد کافی است؛ دستت را از دست امام حسین-علیهالسلام- در نیاور.
خودشان فرمودند: «مَنْ لَزِمَنَا لَزِمْنَاهُ وَ مَنْ فَارَقَنَا فَارَقْنَاهُ» «هر کس با ما ملازم و همراه باشد ما با او همراه خواهیم بود و هر کس از ما جدا شود ما نیز از او جدا خواهیم شد.» (عیون اخبارالرضا/ج۱/ص۱۶۳)
هر کس که با ما بیاید او را با خود میبریم؛ «فَعَلَیْنَا الاِْصْدارُ کَما کَانَ مِنَّا الاِْیرادُ» «بر ماست که شما را از سرچشمه، سیراب بیرون آوریم چنان که ما شما را به سرچشمه بردیم» (احتجاج/ج۲/ص۴۶۷)
تا اینجا هم ما شما را آوردیم.
شما اصلا نمیدانستید کربلا چیست؟ شما اصلا نمیدانستید امام حسین-علیهالسلام- یعنی چه؟ مثل خیلیها که الان نمیدانند. مگر افرادی در همسایگی شما نیستند که نمیدانند!؟ مگر آشناهای شما نیستند که در خانه سگ نگه میدارند؟ مگر آشناهای شما نیستند که به این چیزها اصلا معتقد نیستند؟ خدا در تغییر و تحولی به شما نگاه کرد و شما به شخصی که الان هستید تبدیل شدید؛ از اینجا به بعد هم همین است .
«فَعَلَیْنا الاِصْدار» کاری که به عهدهی ما هست خیلی سخت نیست. تنها سختی که دارد این است که شما این دیدگاه را حفظ کنید؛ در این مسیر شک نکنید؛ چیزی بین تو و اینها فاصله نیندازد؛ همین. و الّا خداوند متعال امرش را محقق میکند.
الان در چه زمانی هستیم؟! در زمان تکنولوژی، ماهواره، کامپیوتر، دیجیتال، عصر اتم، عصر صنعت، این هیئت در این زمان چه معنایی دارد؟ اگر هزار سال پیش بود توجیه داشت، الان شما این عقاید را از کجا آوردهاید؟ چهطور امام حسین-علیهالسلام- را پیدا کردید؟ چهطور معتقد ماندید؟ این خیلی مهم است!
مردم کنار امیرالمؤمنین-علیهالسلام-بودند ولی ایشان را قبول نداشتند! کنار امام حسین- علیهالسلام- بودند نمازخوان هم بودند ولی امام را انکار میکردند! شما که اصلا حسین-علیهالسلام-را ندیدهاید. چهطور ایشان را پیدا کردید؟ این همان مسیری است که «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (نور/۳۵)
خداوند قادر است نورش را در وجود یک فرد منتقل کند، و این فرد توسط این نور، راه را پیدا کند و برود.
هدایت خدا به شکلهای مختلف است؛ خدا راهش را به بشر نشان میدهد.
«إنَّ الحُسَینَ مِصباحُ الهُدی وسَفینَةُ النَّجاةِ» «همانا که حسین-علیهالسلام- چراغ هدایت و کشتی نجات است.» (سفينةالبحار/ج۱/ص۲۵۷)
و تو حسین-علیهالسلام- را پیدا کردی که چراغ هدایت دست اوست همان که صاحب هدایت است؛ همانی که صاحب چراغ است؛ همانی که خدا معرفی کرد و فرمود:
«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَة»
شما همان را پیدا کردی. پس شما انتخابت درست بوده؛ تیز بودی؛ زرنگ بودی؛ همهی تاریکیها را کنار زدی و در آن عالم حسین-علیهالسلام- را پیدا کردی.
جلب رضایت امام تنها وظیفهی ماست
ما در جوهرهی وجودی خودمان یک امر را میخواهیم دنبال کنیم کما اینکه امام هم یک امر را در وجود خودش شکل داد.
برای ما هم یک امر است دو تا امر نیست؛ امری که امام قرار بود در وجود خودش نگه دارد.
امام باقر-علیهالسلام- فرمودند: ما بندگی خدا را انجام دادیم که خدا ما را نگه داشت اگر ما هم بندگی نمیکردیم خدا میگفت شما هم بروید.
ما هم همینجور هستیم؛ ما هم اگر بخواهیم با اینها بمانیم و این امتیازات برای ما هم باشد باید این ظرفیت را پیدا کنیم.
این ظرفیت چیست؟ خوب دقت کنید!
«وَ مَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَنْ يَشَآءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ» «و شما نخواهید خواست مگر آنكه خدا بخواهد» (انسان/۳۰)
اینها خواست خدا را بر خواست خودشان مقدم کردند؛ شما و من هم میبایست خواست اهلبیت و ائمه-علیهمالسلام- را بر خواست خودمان مقدم کنیم. همین یک کلمه است؛ بقیهاش دیگر هیچ نیست.
همهی اتفاقاتی که در حال افتادن است برای این است که من خواست آنها را مقدم کنم.
خدا رحمت کند آقای بهجت را؛ یک روز در سال شصت و یک در حرم حضرت معصومه-سلاماللهعلیها- دو نفری نشسته بودیم؛ گفتم: آقا! حرفهایی که شما میزنید یا آقایون میزنند درست است خیلی هم خوب است، ولی اینکه ما بتوانیم این راه را بیایم این مهم است! این سخت است!
شما لب کلام را بگویید؛ یک چیز آسان و جمع جور به ما بگویید که ما تکلیف خودمان را بفهمیم؛ ما دائم بخواهیم پشت سر شما بیاییم، مرتب رفت و آمد کنیم، این ذکر را بگوییم آن ذکر را بگوییم، این ختم را بخوانیم آن ختم را بخوانیم، این چیزها را که همه میگویند. آنچه که شما پیدا کردید و فهمیدید که مهم هم هست چیست؟ به ما یاد بدهید! ما ذکرها را هم میگوییم؛ ختم را هم میخوانیم؛ کاری که شما میفرمائید را هم انجام میدهیم.
ایشان کف دستشان را باز کردند و فرمودند: شما به کف دست من نگاه کن! بعد فرمودند: هر کاری میخواهید انجام بدهید یک لحظه فکر کنید آیا امام زمانت از این کار تو راضی است یا نه؟ بعد دستشان را بستند و گفتند: اگر دیدی امام زمانت راضی نیست آن کار را رها کن. من گفتم: حاج آقا این را خودم میدانستم! پیش شما نیامدهام که این را به من بگویید؛ من میدانم که باید رضایت امام زمان-علیهالسلام- را جلب کنم؛ اما چهطور رضایت ایشان را جلب کنم؟
من از کجا بفهمم امام زمان-علیهالسلام- از این کار من خوشش میآید و از آن کارم خوشش نمیآید! گذشته از این، کاری که من انتخاب میکنم که کار حرامی نیست! من میدانم که امام زمان-علیهالسلام- کار حرام را دوست ندارد؛ من بین دو تا حلال و دو تا کار درست گیر کردم. مثلا میخواهم به خواستگاری بروم نمیدانم اینجا بروم یا آنجا بروم؛ میخواهم سر کار بروم نمیدانم این شغل یا آن شغل؛ هر دو هم خوب است! به من بگویید اینجا رضایت امام زمان-علیهالسلام-را چه طور پیدا کنم؟ مضمون حرف ایشان این است فرمودند: که امام زمان-علیهالسلام- خواست خودش را به مؤمن الهام میکند، به او میگوید که چه میخواهد. اگر مؤمن گوش بدهد! و نخواهد که حرف خودش را جلو ببرد!
نخواهد قُد بازی دربیاورد؛ نخواهد بگوید این خوب است. بدون شرط باشد؛ بقول ما طلبهها لا بشرط باشد، به شرط شئ نباشد.
فهم خودش و دلایل خودش را تعطیل کند. ببیند امام زمانش چه میخواهد. ایشان فرمودند: که امام زمان-علیهالسلام- خواست خودش را الهام میکند. اگر امام این کار را نکند که کار ما سخت میشود.
هوای نفس بزرگترین مانع در پذیرش حق
چرا من الهام امام زمان-علیهالسلام- را نمیفهمم؟ چون تا میتوانستم با هوای نفسم رفیق شدم و تصمیمهای شخصی گرفتم. مثلا به پدرم گفتم: این چه زندگی است؟خب برای چه این را گفتم؟ آیا اگر من به جای بابام بودم میتوانستم جور دیگری زندگی بکنم که او نکرد؟ اینها همه هوای نفس است. اگر من میتوانستم خودم را به جای بابام قرار بدهم طور دیگری حرف میزدم.
دختر خانم به مامانش ایراد میگیرد! خب این هوای نفس است. تا هوای نفس هست که نمیگذارد من حرف امام زمان-علیهالسلام- را بشنوم؛ نه تنها حرف امام زمان-علیهالسلام- بلکه حرف فرد عاقلی که من را نصیحت میکند را هم گوش نمیدهم! با اینکه خودم این عقل را ندارم.
امروز به یکی از اساتیدم که در سال پنجاه و چهار در تهران شش ماه شاگردش بودم زنگ زدم گفتم: آقا! نصیحتی بفرمائید؛ ایشان گفت: آقای فلسفی قبل از این که طلبهها برای محرم به تبلیغ بروند آنها را جمع میکرد و میگفت: چیزی را که خودت نفهمیدی و قابل قبول و قابل فهم نیست بالای منبر نگو.
این حرف برای منبری چقدر باارزش است! خب من این حرف را باید گوش کنم.
اگر من یک حرف ساده به شما بگویم، در این جلسه با این جمعیت چند نفر حرف من را قبول میکنند؟! خدا پیغمبری قبول کنند نه اینکه احتراماً، نه! مثلا من به شما بگویم حق این است که اگر پدرت راضی به کاری نیست دنبالش نرو که این کار عاقبت ندارد. این حرف را چند نفر از من میپذیرند؟
آنقدر ما دو دو تا چهار تا داریم که اصلا زیر بار این حرف نمیرویم. همهی چوبها را هم از همینجا میخوریم.
آقا! اگر پدرت راضی نیست آن کار عاقبت ندارد؛ اما اگر بابات گفت این کار خوب است همان کار خوب است.
در روایت آمده کسانی که زیر جنازه را گرفتند و در حال تشیع مرده هستند، اگر بگویند: خدا رحمتش کند آدم خوبی بود، در حالیکه این مرده فاسق و فاجر بوده و بدتر از این کسی نبوده. ولی با اینکه دربارهی مرده دروغ میگویند خدا میفرماید: من دروغ اینها را راست حساب میکنم.
دو دو تا چهار تای ما نیست.
آقا پسر! حرف پدرت را گوش کن. دختر خانم! حرف مادرت را گوش کن. اول باید در خانه بابا را قبول کنیم. وقتی تو پدرت را قبول نداری اگر امام حسین-علیهالسلام- هم بیاید و حرفی بزند مثل پدرت میشود! آنوقت هم میگویی امام حسین-علیهالسلام- هم که اینجور است.
حالا الان میگویی امام حسین-علیهالسلام- اگر بیاید و دو تا حرف به تو بزند میپذیری؟! خودت را امتحان کن؛ ببین با پدرت میتوانی کنار بیایی یا فقط ادعا میکنی.
مؤمن مطیع محض امام است
این مقدمه را چیدم تا بگویم باید ظرف وجودی ما به جایی برسد که امام زمان-علیهالسلام- ببیند که ما حرف ایشان را بر حرف خودمان مقدم میکنیم.
اگر این را فهمیدی تمام شد؛ دست ما را میگیرند و آنوقت آقای بهجت-رحمةاللهعلیه- میشوی؛ آقای بروجردی-رحمةاللهعلیه- میشوی؛ حضرت امام-رحمةاللهعلیه- میشوی.
فکر نکنید آقای بهجت-رحمةاللهعلیه- کار عجیب و غریبی کرده؛ از کوه صافی بالا رفته؛ روزی هزار رکعت نماز خوانده؛ چله گرفته؛ نه! اصلا این حرفا دورغ است باور نکنید. آقای بهجت-رحمةاللهعلیه- واجبات را انجام داده محرمات راهم ترک کرده. اگر جایی هم لغزش داشته توبه کرده. ولی چون آقای بهجت-رحمةاللهعلیه- را انتخاب کردند شد آقای بهجت-رحمةاللهعلیه-.
زکریابنآدم-رحمةاللهعلیه- در قبرستان شیخان قم دفن است؛ اگر قم رفتید حتما سر قبر او بروید. در برابر زکریابنآدم-رحمةاللهعلیه- آقای بهجت-رحمةاللهعلیه- کسی نیست .میرزا جواد آقای تبریزی-رحمةاللهعلیه- هم همانجا دفن شده است.
اهل قم به حرفش گوش ندادند! بد تا کردند؛ بد عمل کردند. زکریابنآدم هم قهر میکند و تصمیم میگیرد که از قم برود؛ در حال خروج از قم بود که نامهی امام رضا-علیهالسلام- به دستش میرسد.
امام رضا-علیهالسلام- به زکریابنآدم-رحمةاللهعلیه- در نامه میفرماید: السلام علیک یا زکریابنآدم! از قم بیرون نرو! در قم باش همانطور که خدا بلا را به خاطر پدرم موسیبنجعفر-علیهالسلام- از بغداد دفع میکرد، بلا را از مردم قم به خاطر تو دفع میکند.
این فرد چه کار کرده شده زکریابنآدم؟!
حالا ما فکر میکنیم باید آنقدر نماز بخوانیم؛ آنقدر رکوعهای طولانی داشته باشیم تا یک چیزی به ما بدهند.
نه آقا این حرفها چیست! وجودت را برای یک کسی بساز که میخواهد بیاید. آنقدر آماده باش که او قبول کند تو حرفش را گوش میکنی.
فردی به امام باقر-علیهالسلام- گیر داده بود و هر روز از امام میپرسید: آقا! امام زمان-علیهالسلام- کی میآید؟
حضرت-علیهالسلام- فرمودند: انشاالله
رفت و آمد باز پرسید: آقا امام زمان-علیهالسلام- کی میآید؟
حضرت-علیهالسلام- فرمود: انشاالله
دوباره آمد و پرسید. حضرت-علیهالسلام- فرمود: تو از امام زمان-علیهالسلام- چه میخواهی که دائم میپرسی امام زمان-علیهالسلام- کی میآید؟ تو چه کارهای؟
گفت: آقا! حضرت-علیهالسلام- تشریف میآورند عالم پر از عدل و داد میشود.
حضرت-علیهالسلام- فرمود: ببین الان خوب است! امام زمان-علیهالسلام- بیاید سخت میشود! فقط شش ماه باید سر یک قله نگهبانی بدهی. الان خوب است. الان در خانه در یک جای گرم جای خنک زندگی میکنی. (کافی/ج۲/ص۱۲۷)
من باید آمادگی پیدا کنم. به ما تخفیف دادند
این تخفیف چه بود؟
گفتند ما غایب میشویم تا ما را نبینید؛ چون اگر ما را ببینید باید حرف ما را گوش کنید؛ حرف ما هم سخت است؛ به همین دلیل ما کنار رفتیم.
اطاعت از مراجع در عصر غیبت
حرف فقها و مراجع را که نایب ما هستند گوش دهید که ما آنها را بهجای خودمان گذاشتیم؛ افرادی هستند از بین خود شما که رفتند درس خواندند و رساله نوشتند.
پشت سر مراجع حرف نزنید! رسالهی اینها را تهیه کنید بخوانید و عمل کنید. سرتان را پایین بیاندازید و راه خدا را بروید؛ واجب آنها را واجب بدانید حرامشان را هم حرام بدانید. چون ما اینها را برای شما گذاشتیم.
با هر چه که دارند آنها را بپذیرید. کسی را که همهی علما تأییدش میکنند شما هم تایید کن! خب این که خیلی راحتتر است.
بعد زمینهای فراهم شد و حکومت اسلامی تشکیل شد؛ از همین مراجع و فقها یک نفر ولی فقیه شد؛ به حرف او را گوش کنید. رضایتِ منِ خدا، منِ امام زمان در این است که حرف او را گوش بدهید. نه تنها من و شما، بلکه کسی مثل شهید صدوقی-رحمةاللهعلیه- حرف اینها را گوش میکرده است.
آقای دستغیب-رحمةاللهعلیه- حرف اینها را گوش میکرد؛ آقای هاشمینژاد گوش میکرد؛ آقای حججی گوش میکرد؛ آنطور هم گوش میکرد.
آقای قاسم سلیمانی گوش میکند؛ خب من هم گوش بدهم.
من مطیع باشم ما بقی را امام درست میکند
در مرحلهی اول حرف پدر و مادرم را گوش کنم؛ در مرحلهی بعد در جامعه، حرف اینها را گوش بدهم. اگر به اینجا رسیدم ظرفیتی که خدا بهخاطر امام حسین-علیهالسلام- در قلوب ما ریخته نتیجه میدهد. حتی اگر نمازهایت کمی بالا و پایین بود درست خواهد شد یا فلان گناه در وجود تو هست با استغفار درست میشود. خودشان قول دادهاند که درست میکنند.
برای سیدبنطاووس-رحمةاللهعلیه- خیلی سخت بود که مردم این همه گناه میکنند و باز هم میگویند امام زمان-علیهالسلام-!
به سرداب مبارک رفت؛ نشسته بود که صدای امام زمان-علیهالسلام- را شنید.
چون خیلی شنیده بود صدای حضرت-علیهالسلام- را شناخت؛ دید که امام زمان-علیهالسلام- گریه میکند و میفرماید: خدایا! این شیعیان ما، دوستان ما، مؤمنین ما و رفقای ما به اتکای ما خرابکاریهایی میکنند؛ خدایا! آنها را بخاطر ما ببخش.
سیدبنطاووس-رحمةاللهعلیه- گفت: عجب!
علامه بحرالعلوم-رحمةاللهعلیه- باور نمیکرد که
یک قطره اشک بر امام حسین-علیهالسلام- همهی گناهان را میبخشد! در راهی که به طرف کربلا میرفت دید یک نفر کنارش سوار بر مرکب با او حرکت میکند. آن سوار عصای او را گرفت و پرسید: در چه فکری هستی؟
علامه در حالیکه نمی دانست امام زمان-رحمةاللهعلیه- است جواب داد: در
این فکر هستم که چهطور با یک قطره اشک برای امام حسین-علیهالسلام- خدا همهی گناهان را میبخشد؟
حضرت-علیهالسلام- فرمودند: اگر یک نفر همهی زندگیاش را برای خدا بدهد بعد خدا بگوید من هم همهی خداییام را به او میدهم زیاد است؟! گفت: نه
گفت: امام حسین-علیهالسلام- همه چیزش را به خدا داد؛ خدا فقط خداییاش را نمیتواند به این مخلوق بدهد. حال اگر خدا بگوید: یک نفر که برای حسین-علیهالسلام- گریه کرد من همهی گناهاش را میبخشم، خدا کار زیادی کرده است؟ چه کار زیادی کرده است؟! پس این جور حل شد.
پس ما فقط ظرف وجودیمان را آماده کنیم برای این قابلیت که حرف حق را بشنویم. ما باید این آمادگی را پیدا کنیم که از هرکس حرف حق را بشنویم چون حرف حق است! ولو این حرف علیه من باشد.
ما دیشب که با ماشین اینجا میآمدیم یک آقای جوانی گفت: حاج آقا! شما از اینجا پیاده بیایید؛ برای خودتان هم خوب است چون یک نوع ورزش است. گفتم: آفرین!
ما پیاده شدیم دیدم آدم خوشفهمی است و راست میگفت. این چند قدم را پیاده میرویم هم برای خودمان خوب است هم اینکه میفهمیم کسانی که پیاده میآیند چه میکشند. خب حرف حق است.
اگر قرار باشد شما از حرف حق اذیت بشوی دیگر هیچکس جرأت نمیکند به شما حرفی بزند! آنوقت من حرف امام زمان-علیهالسلام- را گوش میکنم؟!
خواهش میکنم اول حرف پدرت را گوش بده بعد به حرف مادرت گوش کن! به مادرت هم بگو: مامان جان. دستش را ببوسید؛ وقتی دستش را بوسیدی کف دستش را به صورتت بمال. خدا این را خیلی دوست دارد.
همیشه به دوستت پیامک میدهی یکبار هم به پدرت بگو نوکرتم؛ به پدرت بگو مخلصتم؛ یکبار کارت پدرت را شارژ کن؛ یکبار با دست پر به خانه بیا.
اذیتش نکن؛ تا ظهر نخواب. برو یک جای دیگر بخواب؛ برو در خیابان بخواب؛ برو روی کارتون بخواب. چقدر تو را نگاه کند و زجر بکشد و تو تا ظهر در خانه بخوابی! برو تا عاقبت بخیر بشوی. چرا در خانه مایهی دق شدهای؟
بخاطر امام حسین-علیهالسلام- لباس سیاهت را در بیار و بگو یا امام حسین! من لباس سیاهم را درآوردم ولی در عوض به پدرم احترام میگذارم و به حرفش گوش میدهم؛ببین امام حسین-علیهالسلام- به تو چه میگوید.
حالا اگر، هم به حرف پدرت گوش کردی و هم لباس سیاه پوشیدی که دیگر هیچ؛ نور علی نور است.
«السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»
وصلیاللهعلیمحمدوآله.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیئت رزمندگان کرج؛ نورالشهداء؛ محرمالحرام۱۴۴۱؛ شبچهارم؛ ۹۸/۶/۱۲