پخش زنده
بسم الله الرحمن الرحیم
هدایت شیعه توسط امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف-
«السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابَاصالِحَ المَهْدی وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ برَکاتُه»
از خداوند و نبی اکرم-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- و از ائمه معصومين -علیهمالسلام- میخواهیم تا ما را به آن چیزی که باید بر قلب ما جاری شود یاری کنند و قفل را از قلبهایمان بردارند تا انشاءالله آن چیزی که قرار است، در وجود ما شکل بگیرد و امر هدایت برای ما اتفاق بیفتد.
اینطور جلسات یک مقدار برای مزاج ما بهتر است، زیرا ما هیچ حالتی نداریم که بخواهیم موضوع خاصی را سانسور کنیم یا حرفهای دلمان، یافتههایمان و معرفتهایی را که داریم نگوییم؛ انشاءالله که شما هم همینطور در جلسه حاضر شوید.
یکی از دغدغههای شیعه این است که نسبت به گذشتهاش نگران است، نگران کوتاهیها، کسریها، خطاها و زمینههای لغزش است و نگرانیهایی هم برای آینده دارد که آیا راه را درست میروم؟ آیا مسیر را درست انتخاب میکنم؟
اتفاقا القاء شیطان هم همین است، ما را ناتوان معرفی میکند، گذشته را غبارآلود و تاریک نشان میدهد و به رخ ما میکشد، آینده را نیز برای ما دست نیافتنی جلوه میدهد و به ما تلقین میکند که به درد آیندهای که خداوند ترسیم کرده است نمیخوریم.
از این طرف وقتی ما نگاه میکنیم میبینیم همین مقدار راهی را که ما تا اینجا آمدهایم قاعدتاً نباید میآمدیم، چرا که طی کردن این مسیر طولانی از توان ما خارج است.
میبینیم مسیر بسیار زیادی طی شده است که ما به این عقاید رسیدهایم و الان در این جایگاه هستیم، با یکدیگر توافق داریم و خداوند، چهارده معصوم، انبیاء-علیهمالسلام-، قیامت و تکالیف را قبول داریم، ما باید این جایگاه را شناسایی کنیم، اگر ما نتوانیم شناختی از خود و جایگاه خود پیدا کنیم، قطعا شیطان میتواند ما را بازی دهد و به گونهای برای ما جلوه دهد که ما فکر کنیم به درد این راه نمیخوریم و باید مسیر دیگری را انتخاب کنیم.
اگر به داستانهای انبیاء-علیهمالسلام- که در قرآن آمده است دقت کنید میبینید که انبیاء-علیهمالسلام- میخواستند در قدم اول ایمان واقعی در قلب مردم اتفاق بیفتد و چیزهای دیگر را هم تعبداً بپذیرند، ولی همان مرحلهی اول هم اتفاق نیفتاد.
انبیاء الهی میخواستند به مردم بگویند: «قُولوا لااِلهَاِلّاالله تُفْلِحوا» بگویید خداوند یکی است و دست از بتپرستی بردارید، ولی مردم قبول نکردند و باز هم بت پرستیدند.
حضرت موسی-علیهالسلام- با آنکه پیغمبر خداست و کارهای بزرگی انجام داد و خداوند در آن برهه از زمان دو پیغمبر هارون و موسی-علیهمالسلام- را هم زمان فرستاد، ولی وقتی در تاریخ حضرت موسی-علیهالسلام- نگاه میکنیم، میبینیم نتیجهی نهایی در هدایت کردن مردم شکست و گوساله پرستی است و قوم او حتی یک جا هم با موسی-علیهالسلام- همراهی نکردند.
در یک مسیری، نزدیک دالانی بودند موسی-علیهالسلام- به قومش گفت: شما هیچ جا با من همراهی نکردید، اما شما را به خدا داخل این دالان که میشوید فقط کافی است بگویید «حِطَّة» من از شما چیز دیگری نمیخواهم، ولی آنها به جای آنکه بگویند «حِطَّة» گفتند “حنطه”، چون حطه برای آنها کلمهی بیمعنایی بود، ولی حنطه یعنی ما گندم میخواهیم.
ببینید حضرت موسی-علیهالسلام- پیغمبر اولوالعزم است! وقتی که او حرف میزند، مثل این است که خود خدا حرف میزند به آنها میگوید: بگویید «حِطَّة» و آنها میگویند حنطه در حالیکه «حِطَّة»، يعنی خدايا! ما را ببخش و حنطه، یعنی وضع مالی ما را خوب کن.
در داستان جالوت و طالوت میخوانیم که مردم با پیامبرشان به جنگ میرفتند، ولی در بین راه به آنها گفته شد: ما از شما جنگ نمیخواهیم، بلکه میخواهیم وقتی به فلان نهر آب رسیدید از آن آب ننوشید هر فردی که آب نخورد معلوم میشود با ماست، ولی هر کس آب بخورد با ما نیست، اگر ننوشید آن طرفتر یک آب گوارایی هست که میتوانید از آن بنوشید، ولی آنها برخلاف فرمودهی پیغمبرشان از آن آب خوردند بعد هم با آنکه پیغمبر به آنها تخفیف داد و فرمود: نمیگویم نخورید، بلکه به اندازهی یک کف دست اکتفا کنید، آنها به مقدار زیاد خوردند و بعد هم دراز کشیدند.
کسی که ولایت اهلبیت-علیهمالسلام- را دارد هیچ کمبودی ندارد.
میخواهم این را به شما بگویم که یک انسان، وقتی به نقطهای میرسد که «لاإلهالاالله» میگوید، سحری میخورد، بلند میشود و رو به قبله نماز میخواند و چهارده معصوم-علیهمالسلام- را قبول دارد، چنین فردی در روایت آمده است که هیچ کسری ندارد.
خدا همهی انبیاء-علیهمالسلام- را به شما شناساند، تنها قومی که درست به وظیفهشان عمل کردند، قوم حضرت مهدی-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- هستند، این افراد از زمانی که غیبت آغاز شد تربیت شدند قبل از زمان غیبت اینطور نبود.
بعد از اینکه امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف- غایب شدند شکل تربیت عوض شد، شما جمکران بروید و ببینید خیلی از افرادی که در جمکران هستند به واسطهی حضرت-علیهالسلام- هدایت شدند و اصلا ایشان را نمیشناسند، ولی دل آنها در گرو امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- است و به این واسطه تربیت و هدایت شدند، البته نقصهایی دارند که در مورد آن صحبت خواهیم کرد.
باید این جایگاه را بشناسیم
وقتی یک بار “یاحسین” میگویی، نمیتوانی حساب کنی خدا در مقابل چه میدهد، اگر در تمام زندگی یک بار با عقیده “یاحسین” بگویی، فقط خدا حسابش را میداند، اما شیطان طوری این مطلب را مبهم و سیاهنمایی میکند که این عقیده شما را زیر سؤال میبرد و برایت اینگونه وانمود میکند که شما کافر هستی و به درد این راه نمیخوری و مسیرت جدا از مسیر اهل بیت-علیهمالسلام- است؛ یعنی میخواهد از این حالتی که هستی تو را خارج کند.
مخاطب اصلی شیطان شیعیان هستند
ببین پس شما امتیازاتی داری که شیطان میخواهد از شما بگیرد و شما را اذیت میکند، وگرنه اگر شما چیزی نداشته باشی شیطان با شما چکار دارد؟
شیطان با کسی کار دارد که بهرهای داشته باشد و بیشترین کار را هم با شیعیان دارد؛ لذا از بقیه دست برداشته است و کاری با آنها ندارد.
صبحها خود شیطان تمام اهل مکه را برای نماز اول وقت بیدار میکند و به خانهی خدا میبرد، در حالیکه هیچکس احساس خوابآلودگی و خستگی ندارد، ولی شیطان نمیگذارد که یک بچه شیعه بیدار شود و هر روز در صف نماز بایستد، هزار تا مانع برای او درست میکند و چنان خواب سنگینی در جان او میاندازد که نگذارد بیدار شود، ولی شیعه با همین خواب سنگینش و با همین ترکیب بههم ریختهاش خوب است.
فایدهی وجود بعضی اختلافات
گاهی خود حضرت-علیهالسلام- بین علما اختلاف میاندازد! ما الان دو مرجع نداریم که مثل هم حرف بزنند.
این ایجاد اختلاف دلیل دارد، اگر اختلاف نباشد و ما متحد بشویم دشمن تمام نیرویش را برای از پا انداختن ما جمع میکند؛ لذا همینکه میبیند ما اختلاف داریم با ما کاری ندارد.
این اتفاقاتی که اخیرا در تهران افتاد، باعث شد که دشمن تا سی سال دیگر با ما کاری نداشته باشد، دشمن میگوید اینها خودشان از عهدهی یکدیگر بر میآیند، ولی نمیداند که ما کینهای نیستیم و زمان باعث میشود هیچ اثری از اختلاف باقی نماند، چون دشمن دلش از سنگ است و کینهای است و از دویست سال پیش هم کینهها یادش مانده است فکر میکند شیعیان هم همینطور هستند؛ لذا گاهی خدا زمینهای فراهم میکند که اصلا ما نمیدانیم دلیلش چیست؟
شخصی تعریف میکرد که در دانشگاه الاظهر
یکی از علمای اهل سنت در یک کنفرانس علمی در سخنرانیاش گفت: ما باختیم و شیعه برنده شد. سخنگو از او پرسید: چهطور چنین حرفی را میزنی؟ گفت: این تحلیل من است، ما چهار تا مذهب حنفی، شافعی، حنبلی و مالکی داریم، حالا اگر کسی این چهار مذهب را نپسندید باید چه کند؟ باید از مذهب بیرون برود، درحالیکه شیعیان در یک زمان پنجاه تا مرجع معرفی میکنند تا مردم از هر قومیت و سلیقهای که هستند بتوانند مرجع تقلید خود را انتخاب کنند.
خدا آقای بهجت را رحمت کند، میفرمود: هرچه تعداد ما بیشتر باشد به نفع ماست.
عدهای میگفتند: چرا آقای بهجت-رحمةاللهعلیه- در مسائل سیاسی سکوت میکنند؟
مردم دو گروه هستند، عدهای اهل سیاست هستند و دنبال مرجعی میروند که سیاسی باشد؛ لذا دین آنها حفظ میشود، عدهای هم هستند که علاقهای به سیاست ندارند؛ لذا دنبال مرجعی میروند که در مسائل سیاسی ظاهرا دخالت نمیکند، دین این گروه هم حفظ میشود.
من باید تشخیص بدهم راه کدام است و نگذارم شیطان زمینهچینی کند.
مردم ما اهل تشخیص هستند، اگر این اتفاق در هر جای دیگری در این دنیا افتاده بود، معلوم نبود چه بلایی سر نظام آنجا میآمد، ولی چرا در این مملکت اتفاق خاصی نیفتاد در حالیکه دشمن خوابهای زیادی برای ما دیده بود؟ -که بعداً افشا خواهد شد- چرا نتوانست به هدفش برسد؟ زیرا مردم ما شیعه هستند و شیعه را نمیتوان شناخت و تحلیل کرد.
یک روز ممکن است فردی در خیابانها راه بیفتد به نفع یک کاندیدا شورش کند و حتی یک دکه را هم آتش بزند، ولی فردا صبح بگوید خدایا! من را ببخش، عجب اشتباهی کردم! بعد هم توبه کند و برای امام حسین-علیهالسلام- سینه بزند؛ کشور ما اینطور جریاناتی دارد.
بعضی از مسایل را باید پنهان کرد
امام صادق-علیهالسلام- میفرمایند: «استر ذَهابَکَ و ذَهَبَک وَ مَذهَبَک» سه چیز را از دیگران مخفی نگهدار و هر جا آن را افشاء نکن، رفت و آمد، دارایی و عقیدهات را، لذا عقیدهات را برای دیگران و حتی برای رفیقت بازگو نکن؛ چرا؟ زیرا طرف مقابل ظرفیت ندارد و همین باعث میشود به شما برچسب بزند و دوستیها از بین برود یا در هیئتها اختلاف ایجاد شود و سینهزنهای امام حسین-علیهالسلام- کم شوند.
چه لزومی دارد که زن و شوهر عقیدهی خود را دربارهی مسائل سیاسی به یکدیگر بگویند؟
وقتی که میرزای شیرازی بزرگ-رحمةاللهعلیه- تنباکو را تحریم کرد و مردم قلیانها را در کاخ شاه شکستند، عدهای به منزل میرزا-رحمةاللهعلیه- آمدند و دیدند که ایشان گریه میکند و رو به قبله مشغول استغفار است، گفتند: شما که کار به این خوبی و مهمی انجام دادهاید، پس چرا گریه میکنید؟ میرزا-رحمةاللهعلیه- فرمود: ناراحتی من از این است که قدرت شیعه و مرجعیت معلوم شد در حالیکه نباید معلوم میشد! دشمن که بفهمد قدرت مرجعیت چهقدر است، علیه شیعه سرمایهگذاری میکند؛ چه کسی میتواند بفهمد که میرزا-رحمةاللهعلیه- چه درک و فهمی داشته است؟!
در حالیکه ما به سادگی اختلاف ایجاد میکنیم، به سادگی موضعگیری میکنیم و به سادگی خط درست میکنیم.
اهمیت معرفت و بصیرت
چرا برخی از افراد قوی این نظام با آنکه سی یا چهل سال است که فعال سیاسی هستند راه درست را تشخیص ندادند؟ چون معرفت شیعه بودن را ندارند و یک سیاست خشک و خالی و جدای از معرفت شیعی پیدا کردهاند.
در ابتدای غیبت امام زمان-علیهالسلام- یک جریان تاریخی عجیبی وجود دارد، دو نفر بودند که احتمال زیادی میرفت یکی از آن دو نائب حضرت-علیهالسلام- شوند.
آقای شلمغانی فردی بود که با توجه به رفتار، نگاه و صحبتش، همه فکر میکردند نایب سوم امام زمان-علیهالسلام- میشود، طوریکه وقتی حسین بن روح نوبختی را به عنوان نائب انتخاب میکنند، همه گله میکنند که چرا با بودن آقای شلمغانی، حسین بن روح به عنوان نائب انتخاب شده است.
ای شیعه! دقت کن و امام زمانت را پیدا کن، امام زمان-علیهالسلام- شیعهی بامعرفت میخواهد، بقیهی امور خودش درست میشود.
نرجس خاتون-سلاماللهعلیها- انسان بسیار فهمیدهای بود و به همین علت مادر امام زمان-علیهالسلام- شد و خداوند در عرض یک ماه تمام مسائلش را درست کرد، نماز و روزه را آموخت و نماز شب را یاد گرفت.
شما هم اگر دارای این قابلیت باشی، اگر شاکلهات درست شود و دریابی که مردی به نام ولی خدا بالای سرت است که لازم است زیر سایهی ایشان راه بروی دیگر کار تمام است، بدان ایشان شما را قبول کرده است و نقصان نماز و روزهات درست میشود، شیعه باید تمام همتش را روی این مسأله بگذارد.
ما باید مسیر را درست برویم، اگر روزی درون جامعه فتنهای به پا شد، معنایش این است که ما از زیر پرچم امام زمان-علیهالسلام- خارج شدهایم، در حالیکه اگر زیر سایهی ایشان بمانیم فتنهای ایجاد نمیشود.
وقتی حسین بن روح نوبختی انتخاب شد از حضرت-علیهالسلام- سؤال کردند: دلیل انتخاب حسین بن روح چیست؟ زیرا در ظاهر ایشان مناسب این کار نبود و بنا به نقلی در اسطبل کار میکرد؟ حالا ما آرزو داریم حضرت-علیهالسلام- را هر طور شده در خواب ببینیم، ولی ایشان نایب سوم امام زمان-علیهالسلام- میشود! به گونهای که هر وقت میخواست میتوانست خدمت امام زمان-علیهالسلام- برسد، نامهها را تحویل میداد و تماسها را برقرار میکرد، حضرت-علیهالسلام- هم به ایشان مسائل لازم را میفرمود.
حضرت-علیهالسلام- در تعریف از ایشان فرمودند: اگر من زیر عبای حسین بن روح پنهان شوم هیچ کس نمیفهمد، ولی آقای شلمغانی مردی است که هنوز من را از دور ندیده است میگوید من خدمت امام زمان-علیهالسلام- رسیدم.
باید مواظب باشیم دچار کم ظرفیتی نشویم
اگر حال معنوی خوبی به ما دست داد و صبحها زود برای نماز بیدار شدیم، خودمان را گم نکنیم و تصور نکنیم کسی که میخوابد بیدین است و دیگر به درد امام زمان-علیهالسلام- نمیخورد.
زمانی من قلههای معنوی را طی میکنم که بفهمم، فردی که خوابش برده و نماز صبحش قضا شده است، فقط شیطان بر او مسلط شده است و من وظیفه دارم برای رهایی او از دست شیطان دعا کنم، نه آنکه بگویم این فرد بیدین است.
من باید بدانم که فرار کردن از دست شیطان خیلی سخت است، اگر فردی موفق شد دو رکعت نماز بخواند باید هزار بار خدا را شکر کند که بالأخره امروز توانسته است نماز بخواند.
حضرت موسی-علیهالسلام- صبح، ظهر و شب به قوم خود معجزه نشان میداد، ولی آنها آخر سر گوساله پرست شدند.
شیعیان هزار و چندی سال است که به امام زمان-علیهالسلام- اعتقاد دارند با آنکه اصلا ایشان را ندیدهاند و این اعتقاد اتفاق سادهای نیست، انبیا-علیهمالسلام-، اولیاء و افرادی که زحمت کشیدهاند میدانند یعنی چه! پس قدر خودتان را بدانید، نه آنکه مغرور شوید، بلکه جایگاه خودتان را پیدا کنید، سیاستمداری که جایگاه خودش را پیدا نکند و خودش را بفروشد در واقع با یک اشتباه کارش تمام میشود.
بسیار جای تأسف دارد آقایی که عمامه به سر است در دادگاه محاکمه شود! با اینکه فهم خوبی دارد اشتباه به این بزرگی انجام داده است، دلیلش این است که امام زمان-علیهالسلام- را فراموش کرده است و به جای تکیه بر امام زمان-علیهالسلام- بر فهم، قیافه، اطرافیان، پول و قدرت خود تکیه کرده است؛ لذا از امام زمان-علیهالسلام- سیلی میخورد.
باید بدانیم شیعه نمیتواند بدون امام زمان-علیهالسلام- زندگی کند و باید مراقب باشیم که دچار این انحراف نشویم، زیرا انسان بسیار ساده میلغزد و خدا باید انسان را حفظ کند.
این جایگاه را محکم کنید و آن را کوچک فرض نکنید، انبیا-علیهمالسلام- زحمتهای فراوانی کشیدهاند تا مردم حجت خدا را قبول کنند.
در زمان غیبت که هیچ پیغمبر و امامی نیست، خدا مستقیما شیعه را هدایت میکند، خود خدا قلب شیعه را به دست گرفته است و با آنکه زبانش بد است و چشمش ناپاکی میکند، ولی قلب شیعه را محکم نگه داشته است تا آرام آرام چشم و زبانش هم خوب شود، پس مواظب باشید این جایگاه را راحت از دست ندهید.
راه حفظ این جایگاه چیست؟
در ابتدا هر کار خوبی که انجام دادید از خدا تشکر کنید؛ مثلا اگر به مسجد آمدید شکرش را به جا آورید و بگویید “الحمدلله” که امشب به مسجد آمدم و همانجا وعدهی بعدی کار خوبتان را از خدا بگیرید و بگویید خدایا! مرا موفق کن کار خوب بعدی را هم انجام دهم، کار بعدی را که انجام دادید، در همان حال کار خوب بعدی را هم از خدا بخواهید.
دوم، هر کجا خرابکاری کردید و گناهی انجام دادید فورا توبه کنید و به درگاه خداوند اقرار به گناه کنید، سپس استغفار کنید و فورا غفران و بخشش خدا را بگیرید.
به انجام تکالیف توجه کنید، خدا از من میخواهد در مواردی که تکلیفم را میدانم و قدرت هم بر انجام آن دارم کوتاهی نکنم؛ لذا اگر کوتاهی کردم خدا مرا مؤاخذه میکند؛ مثلا در مواردی که خواب سنگین به سراغم آمده است تکلیف ندارم، زیرا خواب هستم، ولی زمانی که وقت خواندن نماز است و من بیدار و سرحال هستم، مهر هم جای دوری نیست و وضو هم گرفتهام خداوند از من میخواهد که نماز بخوانم، پس اگر کوتاهی کنم من را مؤاخذه میکند.
اگر صبح نتوانستم از خواب بیدار شوم و نمازم قضا شد، قضایش را بخوانم، در این صورت خداوند مرا تحسین میکند.
خداوند میگوید شیطان او را به خواب انداخت، در حالی که خودش هم دخالتی نداشته است، زود خوابیده و تا آخر وقت هم فیلم و فوتبال تماشا نکرده است، البته اگر من بیخیال باشم توبیخ دیگری هم دارد.
در حد توان به وظیفه عمل کنید
تا جایی که میتوانید وظیفهی خود را انجام دهید، زیرا خداوند تا آنجا که شما توانایی بر انجام وظیفه دارید با شما کار دارد؛ لذا باید تکلیف را تشخیص دهید، پس اگر میتوانی به پدرت سلام کنی، ولی این کار را انجام ندادی و اگر توانستی پایت را جلوی مادرت جمع کنی، ولی دراز کردی در این صورت خداوند شما را مؤاخذه میکند.
اگر نمیتوانی حسادت درونی خود را کنار بگذاری و یا نمیتوانی چشمت را کنترل کنی در حالیکه قصدی هم نداری از خداوند عذرخواهی کن، حالا با توجه به تمام این حرفها آیا کسی هست که نتواند راه خدا را برود؟
پس آنجایی که قدرت بر انجام فعل وجود دارد و مقدمات آن فراهم است باید کار انجام شود و آنجایی که فعل حرامی است و قدرت بر ترک فعل مهیاست باید ترک شود.
مواردی را هم که نمیتوانی به تکلیف عمل کنی خدا کمک میکند و بدون آنکه بدانی و بفهمی شما را نماز شب خوان میکند و کاری میکند که مزهی خواب از تو گرفته شود یا چشمانت را به گونهای دستکاری میکند که حرامهایی را ترک کنی که اصلا فکرش را هم نمیکردی، مثل یک جوان که به پیرمردها و پیرزنها کاری ندارد، وقتی یک دختر جوان دیدی به او هیچ توجهی نکنی.
خداوند بر تمام این کارها تواناست، ولی زمانی انجام میدهد که ببیند آنجایی که میتوانستی، صرفنظر کردی، پس اگر جایی که میتوانی دروغ نگویی، ولی دروغ گفتی و یا جایی که توانستی نگاه نکنی، ولی نگاه کردی خداوند تو را مواخذه میکند؛ لذا در مواقعی که بر انجام واجب و یا ترک حرام توانایی داری به وظیفهات عمل کن و مطمئن باش که خدا در بقیهی امور عنایت خود را به تو نشان خواهد داد.
گاهی اوقات انسان دچار تردید میشود؛ مثلا میخواهد یک استکان چای را بخورد، بیجهت مردد میشود که آیا خداوند به من این اجازه را میدهد؟ این وسوسهی شیطان است.
ببینید اعمال از پنج حالت خارج نیست واجب، مستحب، حرام، مباح و مکروه مواردی که حرام نیست یا مکروه است؛ یعنی دیگر منعی نداری و خدا راضی است، پس لازم است حرامها را یاد بگیری.
در مواجهه با یکسری امور عرفی مباح هم نباید بلاتکلیف بمانی و لازم است مشورت کنی یا استخاره بگیری، خداوند مردد بودن را دوست ندارد یک استخاره بگیر، اگر استخاره خوب آمد یک مشورت هم داشته باش و بعد آن کار را انجام بده.
وصلیاللهعلیمحمدوآله.