qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

حظ جریان ولایت

ما در شناخت خدایی که اهل‌بیت-علیهم‌السلام- در مقابل‌‌ ما قرار دادند مسئول هستیم تا از سردرگمی نجات پیدا کنیم و‌ ان‌شالله آن بهره‌ای که اهل‌بیت-علیهم‌السلام- در نظر گرفتند به ما برسد.
ما گاهی آن‌قدر غفلت پیدا می‌کنیم که خود انسان بودن برای ما امری عادی می‌شود. ما بر اساس یک حکمتی حیوان آفریده نشده‌ایم و خدای متعال ما را انسان آفرید، خود این‌که ما انسان آفریده شده‌ایم لذت دارد و ما باید حظ و لذت این‌که انسان هستیم را ببریم، نه لذت به خاطر‌ چیزهایی که از آن‌ها بهره می‌بریم‌.
خدای متعال ما را قابل دانست و بعد از انسان بودن، جریانی به نام شریعت و دین را مقابل راه ما گذاشت، وگرنه به طور طبیعی آخر زندگی همین است که شما از غربی‌ها می‌بینید؛ یعنی باید بخورند، بیاشامند، بچرند و یک‌دیگر را بکشند و این جنایت‌ها را انجام دهند تا بتوانند زندگی کنند.
این‌که خداوند یک مکتب و مرامی را به نام شریعت در مسیر ما قرار داد حظ دارد؛ یعنی وقتی شما متوجه شدید که برای نماز خواندن مکلف‌ هستید، باید لذت نماز را ببرید! لذت برای این‌که خداوند با این دستورات قشنگ و خیلی حساب‌ شده به شما اجازه داده است تا وضو بگیرید، رو به قبله بایستید، تکبیرة‌الاحرام بگویید و به این شکل و حالت حمد و سوره را بخوانید، شما هزار هم فکر می‌کردید نمی‌دانستید اسم چنین چیزی نماز است! خداوند آن را به این صورت جمع کرد؛ لذا وقتی رکوع می‌روید باید کیف کنید که خداوند این رکوع را به شما یاد داده است.
فردی گفت ما هندوستان رفتیم و دیدیم که آن‌جا بت می‌پرستند و هر فردی ۱۰ الی ۲۰ تا عروسک با گچ درست کرده و با سنگ تراشیده است و پرستش می‌کند، آن وقت در این اوضاع شما خدای متعال را می‌پرستید! آیا این لذت ندارد؟ حال می‌بینید افراد از این لذت نمی‌برند! فقط می‌گویند چرا فلان چیز را ندارند، چرا فلان جا نیستند، چرا فلان کار را انجام ندادند.
من باید حظ ببرم که خداوند به من اجازه داده است مسلمان زندگی کنم، خدا را بشناسم، پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله- را بشناسم و با پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله- زندگی کنم این خیلی مرتبه‌ی عجیبی است. در اسلام همه چیز معلوم و مشخص است؛ مثلا در معاملات قانون داریم، حلال و حرام داریم، در یک ارتباط معلوم است که با چه کسی باید مرتبط شویم، چه باید بگوییم، نباید دروغ بگوییم، نباید تهمت بزنیم، نباید خیانت کنیم، می‌فهمیم که باید ازدواج کنیم، این خیلی با‌ارزش است! یعنی شما همین‌که چشمان خود را باز می‌کنید‌، می‌بینید که تحت یک برنامه زندگی می‌کنید! لذا لذت آن را باید ببرید.
خدای متعال یک لذت فوق‌العاده‌ای برای ما قرار داده است و آن این است ‌که جریانی به نام ولایت و معصوم-علیه‌السلام- را در زندگی ما وارد کرده است.

ما هر چه‌قدر تلاش کنیم وجود ما وجودی است که سنخیت ارتباط با خداوند را ندارد، هیچ سنخیتی نیست! یعنی بین ما و پروردگار یک حالت بینونت -جدایی، ناسازگاری- است، چرا؟ چون اصلاً خلقت‌ ما این‌طور است و این کاستی بین ما و خداوند واضح است.
خدای متعال ما را با تمام غفلت‌ها و شهوت‌هایی که داریم، با تمام لیاقت و استعدادی که داریم خلق کرد؛ لذا ما حیوان نیستیم، انسان هستیم و می‌توانیم با نماز، روزه و زکات به خداوند نزدیک شویم، ولی از طرف دیگر ما می‌دانیم که عبادت تا یک جایی انسان را بالا می‌برد و به قرب نزدیک می‌کند و اگر هزار بار هم تلاش کنیم از طریق نماز، به اندازه‌ی خودش می‌توانیم بالا برویم! ولی خدای متعال اعجاز کرد، کاری کرد موجودی که اصلاً سنخیت و شایستگی ندارد، یک ‌دفعه شایستگی پیدا ‌کند! لذا خدای متعال حسین-علیه‌السلام- را خلق کرد؛
بنده تمام آن‌چه را که برای بندگی و قرب نیاز دارد، در محبت حسین-علیه‌السلام- پیدا می‌کند.
امام حسین-علیه‌السلام- چه وجودی دارد؟ حسین-علیه‌السلام- وجودی دارد که حاضر نیست به تنهایی این حظ را ببرد و نزد خداوند بماند؛ لذا برمی‌گردد و تمام عالم هستی را نزد خداوند می‌برد! این ارزش حسین-علیه‌السلام- است.
یک موقع انبیاء-علیهم‌السلام- این‌طور بودند که قرب پیدا می‌کردند، ولی حسین-علیه‌السلام- همه‌ی شأنیت را و همه‌ی این فوق‌العادگی را پیدا کرده است؛ لذا برمی‌گردد تا تمام هستی را مثل خودش به سمت خداوند ببرد، منتهی هر کس را به اندازه‌ی ظرف خودش بالا می‌برد.
جریان امام حسین-علیه‌السلام- فقط یک جریان معنوی نیست! حسین-علیه‌السلام- یک راهکار و دست آویزهایی برای ما درست کرده است که ما عملا بفهمیم، فقط با آن راهکارها می‌شود سمت خداوند رفت.
امام حسین-علیه‌السلام- دوستی و محبت خود را در قلب هر کسی که می‌خواست قرار داد و گرفتارش کرد! یعنی اگر حسین-علیه‌السلام- این‌جا می‌ایستاد و می‌گفت من دوست دارم همه‌ی شما را سمت خدا ببرم، بیایید تا برویم، ظاهرا خیلی کار خوبی بود، ولی به شما بگویم این فایده‌ای نداشت! لذا حسین-علیه‌السلام- چه کار کرد؟ محبت خودش را در قلب شما ریخت، شما را وابسته‌ی به خودش کرد و باعث شد شما چه بخواهید و چه نخواهید دنبال ایشان باشید و به سمت خداوند بروید.

خدای متعال برای نمازش هم چنین کاری نکرد که از نماز یک محبتی در قلب شما بریزد که عاشق نماز شوید! خداوند این کار را انجام نداد؛ لذا انسان نسبت به نماز کاهلی و تنبلی دارد، نسبت به روزه هم چنین کاری را انجام نداد و نسبت به چیزهای دیگر هم همین‌طور، ولی محبت حسین-علیه‌السلام- چه خاصیتی دارد که خداوند پذیرفت آن را بدون کم و کاست و بدون ناخالصی در وجود شما قرار دهد؟

یک وقت من می‌گویم از علمم دو درصد به شما می‌دهم یا به شما می‌گویم من یک اعتباری دارم از اعتبارم بیست درصد به شما می‌دهم، شما با همین مقدار کارتان را انجام دهید، ولی حسین-علیه‌السلام- این کار را نکرد از تمام اعتبار خود مایه گذاشت! برای همین فقط مصباح‌الهدی نیست، بلکه سفینة‌النجاة است! همه‌ی وجود و همه‌ی محبتش را در قلب آن کسی که باید جای می‌داد ریخت.
ببینید امام حسین-علیه‌السلام- چه سرمایه‌گذاری کرد! لذا هدایت الهی جواب داد، در حالی‌که قبل از حسین-علیه‌السلام- هدایت جواب نمی‌داد، حسین-علیه‌السلام- که جان عالمی فدایش، این کار را انجام داد که این قلب مرغوب شد و خداوند آن را تحویل گرفت.
الان قلب دوستان امام حسین-علیه‌السلام- در اختیار خودشان نیست، اگر در اختیار خودشان بود مثل اعمالشان می‌شد؛ یک روز با خدا و یک روز مخالف خدا بودند، چون ما در اعمالمان این‌طور هستیم که یک روز نماز را خوب می‌خوانیم و یک روز این‌طور نیستیم، یک روز حالمان خیلی خوب است، یک روز بی‌حال هستیم، یک روز اقبال داریم و یک روز کسل هستیم.
در روایت است که خدا قلب مؤمن را خودش تحویل گرفت، لذا قلب مؤمن تکان نمی‌خورد، بلکه اعمالش تکان می‌خورد؛ یعنی ممکن است چشم‌های او ناپاکی کند، ولی قلبش این‌طور نیست!
ببینید چه‌طور حساب کتاب شد؛ یعنی حسین-علیه‌السلام- به یک نقطه و کمالی رسید که این اعتبار را پیدا کرد که غیر از خودش که مقرب درگاه خداوند شد، اجازه داد تمام عالم هستی بدون هزینه و رایگان سمت خداوند بروند.

خدای متعال محبت حسین-علیه‌السلام- را در قلب مؤمن جای داد و این قلب خواستنی شد، بعد از آن خداوند خریدار این قلب شد و آن را تحویل گرفت! لذا ممکن است اعمال مؤمن پایین و بالا شود، ولی قلبش تکان نمی‌خورد.
باز هم هر سال تاسوعا و عاشورا که می‌شود، مردم به همان شکل می‌آیند و “حسین حسین” می‌گویند، وگرنه اگر قلب‌ ما هم مثل اعمالمان بود هر سال عزاداری نمی‌کردیم، بلکه مثل بقیه‌ی کارهای خود دچار کسالت می‌شدیم، مثل نماز که گاهی احساس کسالت می‌کنیم و با تأخیر می‌خوانیم یا گاهی حال قرآن خواندن نداریم و…. ولی راجع به قلب این‌طور نیست تا “حسین حسین” است ما هم هستیم، چرا این‌‌گونه است؟ زیرا خدا سرمایه‌گذاری کرده است و نتیجه‌‌ی آن را در کلمه‌ی حسین-علیه‌السلام- و در محبت حسین-علیه‌السلام- قرار داده است.
شما با دست خود جایی را نمی‌توانید ببینید، چون دست شما استعداد دیدن ندارد، ولی با چشم‌های خود می‌توانید ببینید! حال آن‌که این هم یک عضو است، ولی خداوند استعداد دیدن را به این عضو داده و به دست نداده است، حالا من از شما می‌پرسم، بین این‌که شما می‌بینید و بین این دستی که هیچ کجا را نمی‌بیند چه‌قدر فاصله است؟ چه‌قدر این چشم باارزش است؟ اصلا می‌شود قیمت گذاشت؟ اصلا می‌شود چشم را با پا مقایسه کرد؟! با دست مقایسه کرد؟! اصلا چشم چه عجایبی درست کرده است، ببینید قبول محبت حسین-علیه‌السلام- چه کار کرده است! یک جریانی به نام حزن و گریه را به وجود آورده است.
جریان حزن اختصاصی معنویت و قرب خداست؛ لذا می‌گویند می‌خواهید قرآن بخوانید با حزن بخوانید! اگر کسی حج برود و حج مقبول پیدا کند، محزون می‌شود و مستی نمی‌کند.
خوبی در عالم ملکوت حالت حزن دارد؛ لذا اگر شما آدم خوبی شدید محزون می‌شوید، اگر قرآن خوب خواندید محزون می‌شوید، اگر اعتکاف رفتید روز آخر اعتکاف، یک حالت معنوی آمیخته با حزن دارید، اگر کار خوب کردید محزون می‌شوید، جوهره‌ی معنویت با حزن است! خدای متعال تمام حزن را یک‌جا به-حسین علیه‌السلام- داده است؛ لذا آن‌قدر این حزن قوی می‌شود که تبدیل به اشک می‌شود؛ حزن مراتب دارد، آخرین مرتبه‌ی حزن اشک و سوز است، آدم می‌سوزد.
مرحوم علامه طباطبایی-رحمة‌الله‌علیه- می‌فرماید: جریان اباعبدالله الحسین-علیه‌السلام- و گریه‌ی بر ایشان، سهم عظیمی در سیر و سلوک دارد؛ لذا اگر کسی بخواهد مسیر خداوند را با تمام تشکیلاتش برود، ساده‌ترین راه با حسین-علیه‌السلام- است که هیچ تشریفات و تشکیلاتی ندارد،‌ البته اگر این را بفهمد!
منتهی اشکال این است که شخصی که اهل گریه است و خوب گریه می‌کند به واسطه‌ی این گریه او را بالا می‌برند، ولی برای این‌که نماز خوبی نمی‌خواند، دوباره پایین می‌افتد؛ با گریه همه چیز به او داده‌اند و می‌گویند آقا بیا! ولی او تنبل است و حرکت نمی‌کند.
می‌بینید فرد اهل گریه و اهل جلسه امام حسین-علیه‌السلام- است، ولی اهل نماز نیست؛ لذا این آدم دوباره زمین خورده است؛ اهل گریه است، ولی با پدر و مادرش بداخلاق است و بدرفتاری می‌کند! این هم به درد نمی‌خورد؛ اهل گریه است، ولی اهل درس خواندن نیست! به درد نمی‌خورد؛ اهل گریه است، ولی مواظب زبان خود نیست! به درد نمی‌خورد؛ اهل گریه است، ولی مواظب چشم خود نیست! به درد نمی‌خورد.
گاهی اصل کاری و روح نماز را که امام حسین-علیه‌السلام- است را به فرد داده‌اند، ولی حالا که جسم او را می‌خواهند و می‌گویند بایست الله‌اکبر بگو! نمی‌آید.

شخصی هم که اهل نماز آن چنانی است، سوز حسین-علیه‌السلام- را به او نداده‌اند؛ لذا می‌بینید این دو با هم در افراد جمع نمی‌شود، اگر کسی این دو را با هم جمع کرد از نوابغ است؛ مثل مرحوم کمپانی-رحمة‌الله‌علیه- که امثال ایشان کم است، ایشان بعد از مرجعیت در اواخر عمر خود، مداح امام حسین-علیه‌السلام- می‌شود و تازه متوجه می‌شود که مدح حسین-علیه‌السلام- و گریه‌ی بر حسین-علیه‌السلام- به درد می‌خورد.
خیلی عجیب است! مداح تا زمانی که مداح است نمی‌فهمد مداحی یعنی چه؟ کارش مداحی می‌شود و لذتش را می‌برد! تازه وقتی می‌فهمد مداحی و مدح حسین-علیه‌السلام- یعنی چه، دست از این کار بر می‌دارد! حالا به بهانه‌ی علمیتش یا به بهانه‌ی فقاهتش و غیره.

پس جریان امام حسین-علیه‌السلام- این‌‌گونه است که خدای متعال کانون هدایت را به امام حسین-علیه‌السلام-عطا کرده است، منتهی از این کانون هدایت چه کسی می‌تواند استفاده کند؟ کسی که بقیه‌ی ابزار آن را بیاورد؛ وقتی محبت امام حسین-علیه‌السلام- در قلب شخص افتاد؛ یعنی می‌تواند مسیر خداوند را برود، ولی وقتی نماز نخواند یا نماز صبح‌های او قضا شد، این شخص نمی‌تواند راه خداوند را برود!
جریان حسین-علیه‌السلام- موشکی است که افراد یا چاشنی پرتاب آن را ندارند یا از آن اصل نمی‌توانند استفاده کنند؛ لذا خدای متعال جریان امام حسین-علیه‌السلام- را طوری قرار داده است که اگر کسی اتکاء به امام حسین-علیه‌السلام- پیدا کند، در تمام معرفت‌ها و معنویت‌ها دست اول و موفق است.
لذا وقتی امام حسین-علیه‌السلام- به دنیا می‌آید پیغمبراکرم-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- مقام پیدا می‌کند، با حسین-علیه‌السلام- است که پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- آخرین مقام را گرفته است، حسین-علیه‌السلام- یک چیزی برای پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- آورده است که با آن، مقام پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- از این هم بالاتر می‌رود.
حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- که آخرین مقام را گرفته است، به برکت امام حسین-علیه‌السلام- باز هم مقام می‌گیرد، امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- به برکت امام حسین-علیه‌السلام- مقام می‌گیرد چرا؟ چون خداوند جوهره‌ی جریان هدایت را به امام حسین-علیه‌السلام- سپرد و در اختیار امام حسین-علیه‌السلام- قرار داد.

لذا شما هر جا می‌روید و هر کاری که انجام می‌دهید یک اتصال دائمی با سیدالشهداء-علیه‌السلام- احتیاج است و آن در روضه‌هاست؛ یعنی هر جا بروید زمینه همین است، اگر ما از روضه‌ی سیدالشهداء-علیه‌السلام- فاصله بگیریم نماز ما خراب می‌شود، دیگر به خوبی‌ها میل نداریم و اخلاق ما بد می‌شود.
خدای متعال در جریان امام حسین-علیه‌السلام- تمام خوبی و محبت را قرار داده است.

وصلی‌الله‌علی‌محمدوآله.