qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

زندگی با عقل دینی

یکی از موضوعات مهمی که برای مؤمن مطرح است و باید آن را بداند این است که آخرت داخل این دنیا شکل می‌گیرد و دنیا هم کنار آخرت است و نمی‌شود آن دو را از هم تفکیک کرد؛ مسائل روح و آخرت و مسائل جسم و دنیا همه به هم مربوط است.
علت این که انسان به سختی جان می‌دهد این است که روح در تمام ذرات جسم فرو رفته است؛ یعنی آخرت در همه‌ی دنیا نفوذ کرده ‌است؛ مثلا وقتی شما تفکر می‌کنید، پشت آن روح است که این امر اتفاق می‌افتد یا وقتی شما می‌خواهید بخوابید، روح باید این را بپذیرد که شما بخوابید، چرا که روح پریشان نمی‌تواند بخوابد.

جایی دیندار‌ی‌ انسان رو به ضعف می‌‌رود که نمی‌تواند بین دنیا و آخرت جمع کند! خیلی‌ از افراد آن دو را جمع می‌کنند، ولی جمع درست از دنیا و آخرت مهم است! یک عده آخرت را رها کردند و دنبال دنیا رفتند و یک عده هم دنیا را رها کردند و به دنبال آخرت رفتند در حالی‌که هر دو اشتباه است و خداوند نمی‌پذیرد. «مَن لا مَعاشَ لَهُ لا مَعادَ لَهُ» «برای هر کس که معاشی نباشد، معادی نیز نمی‌باشد» (بحارالانوار/ج۶/ص۲۹۵) کسی که به او تدیّن درست رسیده است و خداوند یک عقل دینی درست و نورانی به او عطا کرده است، کسی است که بهترین زندگی دنیایی را در کنار بهترین و زیباترین زندگی آخرتی جمع کرده است؛ مثل نبی اکرم-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- که نُه تا همسر داشت، این امتحان خداوند است که می‌خواهد به همه نشان دهد که این پیغمبر چه‌قدر عاقل است و چه دین عجیبی دارد؛ نُه تا همسر، یعنی دنیا، یعنی اگر زن را بخواهید تعریف کنید تمام دنیا زن است؛ در روایت است که اگر زن ‌نبود مردها قبر می‌کندند و در آن زندگی می‌کردند تا بمیرند و اصلا چیزی به نام نشاط دنیایی معنا نداشت. مرد تصوری از دنیا ندارد، خدای متعال وجود زن را طوری آفرید که هم دنیا و هم آخرت را خوب می‌بیند و می‌فهمد؛ وجود حضرت صدیقه طاهره-سلام‌الله‌علیها- بیانگر دنیا و آخرت است، ببینید که امام حسن و امام حسین-علیهم‌السلام- را چه‌طور تربیت کرد و چه‌طور امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- را محافظت کرد، این خیلی مهم است!
اشکال ما این است که نتوانستیم بفهمیم که بین دنیا و آخرت چه رابطه‌ای برقرار کنیم «الدُّنْیا مَزْرَعَهُ الآخِرَه» (شرح‌الکافی/ج۷/ص۱۲۰) دنیا مزرعه‌ی آخرت شماست؛ یعنی شما در این دنیا برای آخرت تلاش می‌کنید، پس باید کاری کرد که دنیا و آخرت کنار هم باشد.
نشاط مؤمن غیر از کافر است، دهان کافر باید باز باشد و قهقه بزند، ولی مؤمن این‌طور نیست، سرور او ذاتی است و قلب او انبساط پیدا می‌کند«أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/۲۸) اگر کافر خروارها بخندد دو مثقال نشاط پیدا می‌کند، ولی برای مؤمن این‌طور نیست، مؤمن نشاط واقعی دارد؛ موقع افطار یک نان و پنیر با چای شیرین می‌خورد و حظ عالم را می‌برد، هم لذت افطاری را می‌برد و هم یک لذت از آخرت می‌برد که روزه است.
اصلا کافر نمی‌داند که عبادت چیست؟ وقتی مؤمن در سجاده‌ی خود نماز می‌خواند، بلند می‌شود و می‌نشیند، روح او پرواز می‌کند، ولی روح کافر از داخل قمارخانه و عیاش‌‌خانه بالاتر نمی‌رود.
روح مؤمن پرواز می‌کند، ولی باید مواظبت کند که برای امر دنیایی‌ او مشکلی پیش نیاید، مؤمن متدیّن باید این فن و مهارت را بیاموزد.
اگر یک مقدار کثیفی در بدن شما باشد، نمی‌توانید مؤمن باشید! باید زود به حمام بروید؛ یعنی این‌قدر امور دنیایی روی آخرت اثر دارد، اگر ساعت خواب شما به‌ هم بخورد، عبادت شما هم به‌ هم می‌خورد، پس باید خواب شما هم میزان باشد و غذایتان را هم باید درست بخورید، به همین دلیل دین در این امور دخالت کرده است.

قرآن یک کتاب آخرتی است و می‌فرماید: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» (اعراف/۳۱) این‌جا نسخه‌ی دنیایی می‌دهد، چرا؟ البته نمی‌خواهد نسخه‌ی دنیایی بدهد، بلکه می‌خواهد بگوید که شما که اهل آخرت هستید در خوردن هم باید مواظبت کنید، اگر ناجور غذا خوردید یا آب زیاد خوردید نمی‌توانید نماز صبح بخوانید، رطوبت اجازه نمی‌دهد که شما بیدار شوید، اگر هم بیدار شوید، نمی‌توانید از جای خود بلند شوید! پس مؤمن باید کم آب بخورد تا حالش میزان باشد.

اصلاً امر دنیا و آخرت باید کنار هم باشد؛ ائمه-علیهم‌السلام- هم چنین دستوراتی فرمودند. در مورد دنیا دستوراتی از ناحیه‌ی معصوم-علیهم‌السلام- است و باید خوب دقت کرد؛ مثلا الان شما می‌خواهید به مسافرت بروید، آیا مسافرت مؤمن با مسافرت اهل دنیا یکی است؟ نه، این‌طور نیست. ائمه-علیهم‌السلام- می‌فرمایند: شما روز پنجشنبه برای مسافرت حرکت کنید، روز جمعه قبل از ظهر و روز دوشنبه هم نروید؛ یعنی چه؟ چرا این‌طور فرمودند؟

چون روز دوشنبه و قبل از ظهر جمعه، حال و هوا و زمان و مکان برای مسافرت مؤمن لذیذ نیست، ولی اگر قبل از ظهر پنجشنبه و جمعه به مسافرت برود، این مسافرت برای او دلچسب است.
حضرت-علیه‌السلام- می‌فرمایند: در طول روز استراحت کنید و شبانه حرکت کنید؛ همین‌طور می‌فرمایند: شب زمین زیر پا می‌چرخد و شهرها به هم نزدیک می‌شود، این یعنی چه؟ ما اصلا نمی‌دانیم، کسانی که شب‌رو هستند می‌دانند که در شب رانندگی راحت‌تر است.
وقتی در روز آفتاب به چشم می‌خورد، مسیر طولانی می‌شود، از طرفی شما مسافت را در طول روز می‌بینید و خسته می‌شوید؛ به عبارتی چشم مسافت را محاسبه می‌کند و می‌گوید الان به سمنان و الان به شاهرود رسیدیم و… ولی در شب این‌‌طور نیست! یک‌ دفعه می‌بینید که سمنان، شاهرود، سبزوار و….. هستید.
حضرت-علیه‌السلام- می‌فرمایند: آداب سفر برای مومن در طول مسیر مسافرت این است که شوخی می‌کند و خوب می‌خورد، ولی در حضر این‌گونه نیست، بلکه جدّی است؛ یعنی من باید بفهمم که وضعیت من نسبت به دیگران فرق دارد.
وقتی می‌خواهید برای مسافرت حرکت کنید چهار قل، آیت‌الکرسی و دعای سفر بخوانید، صدقه بدهید، «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» بگویید و توکل هم داشته باشید.
تمام امور و وسایل خود را برای سفر تنظیم کنید، بعد “بسم‌الله” بگویید و راه بیفتید، هر وقت به یک شهر رسیدید بگویید«یا شَجَر یا مَدَر یا سَریٰ مُحَمّد رَسولُ‌ الله عَلیٌّ وَلیُّ‌ الله یُقْرِئانِکم السَّلام» وقتی حضرت امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- وارد یمن شدند همین دعا را خواندند، بعد ریگ‌ها و درخت‌ها را قسم دادند؛ یعنی خدایا! به اندازه‌ی ریگ‌ها‌ و درخت‌های این شهر به من خیر برسد.
مؤمن نباید در سفر مقید باشد که نماز خود را اول وقت بخواند، بلکه باید به این مقید باشد که اول استراحتگاه خوبی پیدا کند، بعد وقتی دید همه چیز فراهم است آن‌ وقت نماز بخواند؛ دنبال اول وقت نباشید! برای همین نماز در سفر شکسته است، چرا؟ چون مسافر حالت طبیعی ندارد “المسافر کالمجنون”.
رسول خدا-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- با کاروانی می‌رفتند، آن‌ها گفتند: آقا! اول وقت است؛ حضرت-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- فرمودند: آیا این جایی که الان شما ایستاده‌اید برای نماز محل خوبی است‌؟ گفتند: نه! حضرت-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- فرمودند: پس برای چه می‌گویید که اول وقت است!

عقل را باید توسعه داد، معلوم است که اول وقت برای کجاست؟ هشت جا یا سیزده جا مستحب است نماز واجب را عقب بی‌اندازید؛ یکی از آن‌ها جایی است که شرافت مکان دارد؛ مثل حرم امام حسین-علیه‌السلام-؛ لذا با این‌که اگر در هتل نماز بخوانید اول وقت است، ولی در هتل نخوانید! بلکه در حرم امام حسین-علیه‌السلام- نماز بخوانید، هر چند اقامه‌ی نماز در حرم دو ساعت بعد از اول وقت باشد، ببینید این قضیه چه‌قدر مهم است.
حضرت-علیه‌السلام- به مؤمن سفارش دارد که چند چیز را بخورد و به کافر نگوید، چرا که اصلا طبعش برای مؤمن است؛ اول انجیر است؛ حضرت-علیه‌السلام- می‌فرمایند: مؤمن حتما انجیر، زیتون، خرما و عسل بخورد، ولی حالا مؤمن چه چیزی می‌خورد؟ پیتزا می‌خورد که غذای کفار است! سوسیس می‌خورد که غذای مسیحی‌هاست و کالباس می‌خورد که غذای مجوسی‌هاست، چون آن‌ها که مقید نیستند! به خاطر این‌که خوشمزه شود همه چیز در آن می‌ریزند.

دنیا و دین ما اصلا بر اساس لذت تعریف نشده است! بلکه بر اساس آرامش است؛ شراب، قماربازی و عیاشی ممکن است لذت داشته باشد، ولی دین ما بر اساس لذت نیست.
مؤمن باید انگور بخورد و انگور را هم دوست داشته باشد، صبح جمعه انار بخورد؛ حضرت-علیه‌السلام- فرمودند: اگر کسی صبح جمعه انار بخورد تا چهل روز شیطان به او نزدیک نمی‌شود، چرا؟ چون در هر اناری یک دانه‌ی بهشتی است که برای مؤمن است و غیر مؤمن نمی‌تواند آن را بخورد، یک فرشته آن دانه را ‌برمی‌دارد و‌ داخل انار مؤمن قرار می‌دهد و به او می‌گوید بخور.
امیرالمومنین-علیه‌السلام- همین قصه را به ملعون دومی گفت، وقتی حضرت-علیه‌السلام- فرمودند در هر انار یک دانه‌ی بهشتی وجود دارد، گفت: پس ما اهل بهشت هستیم. حضرت-علیه‌السلام- به او فرمودند: بله، اگر می‌توانستی آن را بخوری همین‌طور بود، ولی تو هیچ‌وقت موفق به خوردن آن نمی‌شوی! ملعون دومی گفت: همین الان من جلوی شما انار می‌خورم و یک دانه هم باقی نمی‌گذارم، بعد از این‌که تمام انار را خورد حضرت- علیه‌السلام-فرمودند: این یک دانه انار این‌جا افتاده بود و حضرت-علیه‌السلام- آن یک دانه انار‌ را برداشت و خورد.

خداوند برای مؤمن خواب اول شب را گذاشته است، ولی خواب کافر آخر شب است؛ حضرت-علیه‌السلام- فرمودند: در خوابیدن مثل سگ نباشید! مؤمن اول شب می‌خوابد.

خداوند برای مؤمن خواب اول شب و خواب قیلوله قرار داده است، یعنی چه؟ یعنی شما باید زندگی‌ خود را از کفار جدا کنید، در حال حاضر زندگی ما با زندگی کفار آمیخته شده و مانند آن‌ها شده است.
مؤمن باید روی سرش کلاه بگذارد، ببینید هیچ‌کدام از شما کلاه روی سر خود نمی‌گذارید، چون پرستیژ شما را می‌گیرد، این‌که شما بدون کلاه باشید پرستیژ دارد، ولی یهودی‌ها را نگاه کنید! از ادیان خود، از موسی-علیه‌السلام- یاد گرفته‌اند که این عرقچین را روی سرشان می‌گذارند.
این‌قدر بحث پوشش سر مهم بوده است که وقتی ‌از سر امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- عمامه و عرقچین را برداشتند، این اهانت به حضرت-علیه‌السلام- بود.
کلاه بر سر گذاشتن الان برای ما زشت شده است، خب یک کلاهی تهیه کنید که طراحی داشته باشد و زشت هم نباشد، بلکه قشنگ باشد، چه اشکالی دارد! یک کلاهی باشد که به زمان الان بخورد و قیافه‌ی انسان را زیباتر کند.

می‌گویند ما که مؤمن هستیم، پس چرا نماز ما این‌طور می‌شود؟ چرا اخلاق‌ ما این‌طور است؟ چرا افسردگی گرفتیم؟ نه، کجای شما مؤمن است؟ فکر کردید با همین سینه‌زنی مؤمن شدید؟ مؤمن باید با دست راست غذا بخورد، اگر با دست چپ غذا خورد مؤمن نیست؛ ملعون سنان وقتی نیزه را به دست راست اباعبدالله-علیه‌السلام- زد و دست حضرت-علیه‌السلام- از کار افتاد، حضرت-علیه‌السلام- او را نفرین کرد و گفت: دیگر نتوانی با دست راست آب و غذا بخوری! ببینید با دست راست خوردن موضوعیت دارد، دست راست حق و دست چپ باطل است، وقتی با دست چپ می‌خورید روی شما اثر می‌گذارد، آن ‌وقت مقابل پدرتان می‌ایستید و حرف می‌زنید و خودتان را عاقل فرض می‌کنید.

ذکر” بسم‌الله” همیشه در دهان مومن است، مگر این یکی از نشانه‌های مؤمن نیست؟ امام حسن-علیه‌السلام- فرمودند: مؤمن پنج تا نشانه دارد، یکی این‌که در هر کاری ذکر “بسم‌الله” را بلند بگوید، اگر کسی این‌طور نبود، پس مؤمن نیست.

اگر فردی وقت ازدواجش است، ولی ازدواج نمی‌کند، آن فرد مؤمن نیست؛ فرد مجرد مؤمن نیست، حتی اگر گردن خود را کج کند، نماز شب بخواند، “الهی العفو “بگوید و مدام گریه کند، تمام این‌ها بی‌خود است؛ یعنی وقتی “العفو” می‌گوید همان موقع زمین هم او را نفرین می‌کند؛ لذا اگر موقع ازدواج فرد است ولی ازدواج نمی‌کند، قرآن خواندن و چیزهای دیگر به کار او نمی‌آید؛ حضرت-علیه‌السلام- می‌فرمایند: دو سوم دین در ازدواج است، نه در قرآن خواندن، تمام اعمال دین یک‌ سوم می‌شود، ولی دو سوم بقیه برای ازدواج است.
الان ایمان شما کجاست؟ طرف خواستگاری یک دختر خانم رفته است، به او می‌گویند دخترم می‌خواهد درس بخواند و دانشگاه برود، می‌خواهد دانشگاه برود که چکار کند؟ می‌خواهد‌ به گچساران برود! آن‌جا چه خبر است؟ می‌بینید از این‌جا‌ به بوشهر، به مازندران و…. می‌رود!

حضرت-علیه‌السلام- فرمودند: دخترها را زود به خانه‌ی بخت بفرستید، دختر مثل مِشمِشه است؛ یعنی مثل زردآلو است، زردآلو میوه‌ای است که اگر از حد گذشت، باد و آفتاب آن را خراب می‌کند، حالا منظور از باد چیست؟ باد همین متلک‌هایی است که به او می‌گویند یا پیامک‌هایی است که برای او می‌فرستند یا تلفن‌هایی است که به او می‌زنند و چت‌هایی است که با او می‌کنند، منظور از آفتاب چیست؟ چشم‌هایی است که او را نگاه می‌کنند، خب پس دیگر چیزی باقی نمی‌ماند! کسی‌که می‌خواهد سی سالگی ازدواج کند که مؤمن نمی‌شود! حالا ببینید چند سال بی‌ایمان بوده است.
یک ‌دفعه که انسان با دو رکعت نماز و “الله‌اکبر” متدین و مؤمن نمی‌شود، اصلا این‌طور نیست؛ صاحب حدائق می‌گوید من پیش علامه مجلسی-رحمة‌الله‌علیه- بودم، حتی یک مباح از او ندیدم، مکروه را نمی‌گوید! بلکه می‌گوید یک مباح از او ندیدم.
به حضرت امام-رحمة‌الله‌علیه- گفتند پشت سر فلان آقا نماز بخوانیم؛ یک ‌مرتبه او را در خیابان دیدند که نان خریده است و یک لقمه از این نان را جدا کرد و خورد، دیگر پشت سر او نماز نخواندند، چون مکروه انجام داد.

ببینید چقدر این ساختار ایمان عجیب است، چون می‌خواهد آدم مؤمن ساخته شود.
هیچ فردی با دو رکعت نماز مؤمن نمی‌شود، بلکه باید با دست راست هم غذا بخورد، “بسم‌الله” هم بگوید، نباید اسراف داشته باشد، باید صله‌ی رحم هم داشته باشد، به موقع باید ازدواج کند، به موقع سلام کند، احترام مؤمن را نگه دارد و پشت سر مؤمن حرف نزند، اگر تمام این فاکتورها را کنار هم بگذاریم، آن‌ وقت فرد مؤمن می‌شود، آقای بهجت-رحمة‌الله‌علیه- می‌شود؛
آقای بروجردی-رحمة‌الله‌علیه- می‌شود؛ حضرت امام-رحمة‌الله‌علیه- می‌شود؛ مقام معظم رهبری-حفظه‌الله- می‌شود.

پس دنیا کنار آخرت است، همان‌طور که من مواظب دنیای خودم هستم، باید مواظب آخرت هم باشم، مگر شما سر سفره به یک برنج اکتفا می‌کنید؟ بلکه می‌گویید سالاد هم می‌خواهد، دوغ هم می‌خواهد، نوشابه، سبزی و ماست هم می‌خواهد، مگر چه خبر است! می‌گویید اگر این‌ چیزها نباشد نمی‌توانید غذا بخورید! راست هم می‌گویید، پس شما وقتی نماز می‌خوانید، فقط نمی‌شود که به نماز اکتفا کنید! اذان و اقامه هم دارد، تعقیبات هم دارد، تسبیحات حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- هم دارد، دعا هم دارد، یک مقدار مکث دارد، باید یک مقدار هم زودتر بیایید و سر سجاده بنشینید تا وقت نماز شود و با این نماز به معراج بروید، آن‌ وقت است که این نماز عسل می‌شود و شما را بالا می‌برد، اگر این‌ موارد را انجام دادید، می‌توانید ادعا کنید و بگویید که من این کار را انجام دادم.
از آن طرف دنیا را هم جدا نکنیم و کنار نگذاریم! حالت بی‌خودی درست نکنیم که همه به ما نگاه کنند و بگویند این دیگر کیست؟

مؤمن خفیف المئونه است! «المُؤمِنُ حَسَنُ المَعونَة، خَفیفُ المَئونَة» «مؤمن بیشترین کمک کار مردم و کم‌هزینه و کم‌خرج است.» (اصول‌کافی/ج۲/ص۲۴۱) همان کاری که برای دیگران سخت است برای مؤمن راحت و آسان است. مؤمن اطعام می‌دهد و سفره می‌اندازد، ولی حالا واجب نیست غذای سنگین تهیه کنید یک غذای مختصر و ارزان درست ‌کنید بیست نفر بیایند و غذا بخورند.
شما اگر دَمِ در یک لقمه به کسی دادید این خودش اطعام است؛ پنجاه تا یا ده تا نان لواش بگیرید همراه با پنیر و سبزی آماده کنید و شب‌های جمعه برای اموات خیرات بدهید یا در یک مسجد با نیت به بچه‌ها بدهید تا بخورند، وقتی خداوند این کارها را از شما می‌بیند، شما را به خاطر این کار تحسین می‌کند، و از باب لطف و توجه به شما رزق و روزی عطا می‌کند و این زمینه فراهم می‌شود که مؤمن شوید و دنیا و آخرت را کنار هم جمع کنید.

وصلی‌الله‌علی‌محمدوآله.