پخش زنده
بسم الله الرحمن الرحیم
سه محور اصلی در اموزههای اهلبیت-علیهمالسلام–
آنچه که در آموزههای اهلبیت-علیهمالسلام- به عنوان مسیر برای ما مشخص کردهاند در سه محور اصلی مطرح شده است که باید بر ما حاکم شود، البته بین این سه محور یک رابطهی منطقی وجود دارد.
میزان تربیت، توفیق و هدایت باعث میشود که ما بتوانیم این سه محور را به صورت منطقی بر خود حاکم کنیم، بعد به صورت یک جریان طبیعی در روند هدایتی که خداوند برای ما قرار داده است جلو برویم.
یک نفر که میخواهد شنا یاد بگیرد حتما باید یک مشخصاتی داشته باشد، او به یک مربی نیاز دارد و به یک قوانینی هم احتیاج دارد که بر او حاکم باشد.
اگر این سه امر به صورت منطقی در کنار هم قرار گرفت و با توجه به تفاوت استعدادها در وجود یک فرد ایجاد شد، خود به خود این فرد در روند شنا موفق میشود. اگر فردی در تنفس مشکل داشته باشد؛ مثلا ریهاش عفونت کرده باشد در بهترین استخر با بهترین مربی و حتی با تمام استعداد خویش با این وجود که تمام شرایط برای او فراهم است، همین یک مورد نقص کافی است که این فرد نتواند شناگر باشد، چون تنفس یک شرط اصلی برای شناست و به هیچ نحوی امکان ندارد این مورد را جبران کرد؛ من یک فردی را دیدم که یک دست داشت در حد قهرمانی هم جلو رفته بود، ولی کسیکه ریهاش عفونت کرده است و مشکل دارد جبرانپذیر نیست.
در مسیر هدایت هم همینطور است، وقتی این سه محور به شکل منطقی بر ما حاکم شد و ما آن را پذیرفتیم و بعد در همان روند طبیعی دو رکعت نماز خواندیم یا قنوت یا رکوعی را درست انجام دادیم، خود به خود سرعت حرکت ما در مسیر بهتر میشود؛ سلمان-سلاماللهعلیه- این را برای خودش ایجاد کرد، اینطور نیست که سلمان یک زحمت خاصی بیشتر از ما کشیده باشد و یا اتفاق خاصی برای او افتاده باشد، بلکه او هم مانند ما به واجبات، محرمات، مستحبات و مکروهات توجه داشت.
شاید خیلی از ما در زمینههایی بهتر از سلمان باشیم، چرا که او یک دورانی را در جهالت و بیدینی بهسر برده بود؛ لذا شاید آن سختیهایی که سلمان کشید برای ما اصلا نباشد، ولی سلمان به سرعت جایگاه خود را پیدا کرد و خودش را به آن جایگاه رساند.
اولین محور، ارزیابی و شناخت خودمان است؛ یعنی ما باید بتوانیم خود را برای این مسیر شناسایی کنیم، دقت کنید این شناسایی یک معنای خاصی دارد! ما بحثهای معرفتی و شناخت اصلا نداریم، این بحثهایی که الان مطرح میشود نوظهور است و کلمات عجیب و غریبی هم در آن استفاده میشود که در حقیقت خیلی از این آقایان بخشی از علم خود را از لندن و بخشی هم از فرانسه دارند، اخیراً هم یک مقداری از یونان در حال بهرهگیری هستند وگرنه ما اینطور گسترده بحثهای شناخت و معرفت را نداریم؛ به عبارتی در روایات اینقدر وسیع این مسائل ذکر نشده است، بلکه به یک حد متعادل که ما نیاز داریم بسنده شده است.
ما یک شناختی از خود لازم داریم، شناختی که به واسطهی آن یک حد معمول از معنویات را بپذیریم؛ مثلا فردی که میگوید من آدم نمیشوم، اصلا برای طی این مسیر به درد نمیخورد، کسی هم که میگوید ما آلوده شدیم و اینطور خودش را یافته است دیگر شیطان بر او مسلط است و این فرد هم مناسب این مسیر نیست، فردی هم که امیدی به پروردگار ندارد در این راه نمیتواند قدم بگذارد؛ یعنی اولین سرمایه شناخت در این فرد این است که در وجودش امید داشته باشد؛ قرآن میفرماید: إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُون» (یوسف/۸۷)
کسیکه به روح خداوند امید دارد در وجودش یک احساس بهجت و امیدواری برای طی این مسیر دارد؛ روح خداوند نیروی محرکهی ما و امری است که به واسطهی آن بدانیم خدای متعال مسیرش باز است، احساس کنیم که ما به درد این مسیر میخوریم و میتوانیم در این مسیر قرار بگیریم ولو نفر آخر باشیم.
خداوند “رحمة للعالمین” است «كَتَبَ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» (انعام/۱۲) یعنی خداوند به نفس خود رحمت نوشته است و انسان را در هر مسیری قرار گرفته باشد برمیگرداند.
ما روز مبعث مشهد میرفتیم، داخل فرودگاه یک آقایی به خلبان و کارکنان فرودگاه التماس کرد که او را هم سوار کنند.
کارکنان گفتند این هواپیماست، اتوبوس که نیست بوفه داشته باشد بخواهیم وسط راه مسافر سوار کنیم، صندلیهای هواپیما از قبل به افراد فروخته شده است؛ این آقا گریه و زاری میکرد و میگفت امشب، شب مبعث است و من باید طبق نذر هر سال مشهد باشم.
یکی از این کارکنان آمد و گفت اشکالی ندارد و ما کنار دستشویی هواپیما یک صندلی داریم، پس شما آنجا بنشینید؛ آن آقا گفت عیبی ندارد و سوار هواپیما شد.
این آقا کنار دستشویی هواپیماست، ولی به هر جهت با این جمعیت عازم مشهد است؛ یعنی نفر آخر است، ولی نفر آخری است که داخل هواپیماست که سرانجام به مقصد میرسد.
این باید در وجود شما باشد که خدای متعال از شما دستگیری میکند؛ آقای بهجت-رحمةاللهعلیه- اگر با خودش بود، مگر میتوانست آقای بهجت شود؟ حضرت محمد-صلیاللهعلیهواله- میفرمایند خداوند من پیغمبر را با فضل خود به بهشت میبرد، ببینید اگر خدا بخواهد حساب کتاب کند، مگر پیغمبر -صلیاللهعلیهواله- میتواند پاسخگو باشد؟ این چیزهایی که خدا به پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- هدیه داده و بخشیده است، فوق این حرفهاست که پیغمبر- صلیاللهعلیهواله- بخواهند ادعا کنند که من توانستم کاری انجام دهم؛ لذا امیرالمؤمنین-علیهالسلام- به آن شکل ندبه دارند.
اینجا یک نکته و یک فرمولی است، اصلا به اعمال خوب خود تکیه نکنید و اعمال بد خود را هم مانعی برای عدم پذیرش از جانب خداوند ندانید، برای اعمال خوب شکر و برای اعمال بد استغفار کنید، ما وظیفهای جز این نداریم.
حضرت-علیهالسلام- میفرمایند هر کس برای طاعت خود شکر نکند، مثل کسی است که برای معصیت خود استغفار و توبه نکرده است.
کار انسان مطیع شکر است، اگر دو رکعت نماز بخواند، بعد از نماز میگوید “الحمدالله” که خداوند به من اجازه داد تا نماز بخوانم وگرنه این فرد کافر است؛ آن فردی هم که نماز شب میخواند بعد از نماز شب باید شکر کند.
اگر کسی امروز روزه گرفت “الحمدلله” دارد و اگر کسی معصیت کرد وظیفهی او استغفار است؛ “استغفرالله” فقط به معنای طلب غفران نیست، بلکه به معنای پشیمانی، ندامت، تصمیم به خوب شدن و کار خوب انجام دادن است.
اگر شما در دین چیز دیگری غیر از این متوجه شدید به نتیجه نمیرسید، اگر فکر کردید اعمال خوبتان شما را جلو میبرد به شما گفته باشم که یک پوست موز برای لغزیدن شما کافی است؛ شما بزرگان را نگاه کنید که در دین لغزش داشتند! در همین انقلاب توجه داشته باشید! واقعاً افرادی بودند که جلساتی را اداره میکردند و دوستان زیادی اطراف آنها بودند، ولی الان از طریق ماهواره و از طریق بیانیههایی که بیرون میدهند آلت دست دشمن شدهاند.
پس از یک طرف نباید تکیه به اعمال خوب خود داشته باشید و از طرف دیگر هم نباید بهخاطر اعمال بد خود مایوس باشید.
عثمان بن سعید -دومین نائب امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف-، چون یک دفعه مطرح شد خیلی از افراد او را نپذیرفتند، در حالیکه حضرت-علیهالسلام- تعاریفی بسیار عجیب از این فرد بزرگ دارند؛ یعنی حضرت-علیهالسلام- همه را با این بیان ساکت کردند و در مورد پدر ایشان که نائب اول امام زمان – علیهالسلام- است میفرمایند «خدا از لغزشهای پدرت بگذرد» یعنی چه؟ یعنی ما در ظرفی که هستیم ظرف لغزش، ظرف معصیت، ظرف خطا، ظرف سهو و … است.
سلمان-رحمةاللهعلیه- برای ولایت کم نگذاشت، ولی در جایی کم آورد و یک لحظه در ولایت امیرالمؤمنین-علیهالسلام- توقف کرد، در اینجا حضرت-علیهالسلام- دست ایشان را گرفت و با وجود این قضیه مقام مقداد-رحمةاللهعلیه- بالاتر رفت؛ ابوذر-رحمةاللهعلیه- هم مشکل پیدا کرد، اما مقداد-رحمةاللهعلیه- جایگاه خود را حفظ کرد؛ حضرت-علیهالسلام- میفرمایند مقداد تمام کسانی را که مرتد شده بودند به طرف ما برگرداند.
خب ببینید! سلمان و ابوذر لغزش داشتند، ولیکن دست ابوذر و سلمان را گرفتند! ما خیلی اولیتر هستیم به اینکه دست ما را هم بگیرند، ما سزاوارتر هستیم به اینکه امام زمان-علیهالسلام- دست ما را بگیرند هر چند حضرت-علیهالسلام- از ما دستگیری کرده است.
پس این بحثها را باید کنار بگذارید، بحثهایی مثل اینکه ما در گناه غوطهور بودیم یا ما گناهکار هستیم و نمیدانیم چهکار کنیم؟ شما که قصد انجام معصیت ندارید، اگر قصد انجام معصیت را دارید در واقع خداوند را به استهزاء و مسخره گرفتهاید که قطعاً اینطور نیست و شما خدای متعال را به مسخره نگرفتهاید، میخواهید آدم خوبی باشید، ولی حریف نفس و شیطان نمیشوید؛ لذا بدانید برای شما توبه قرار داده شده است و وظیفهی شما توبه است.
این فرمول را خوب به ذهن خود بسپارید، طاعت شکر و معصیت استغفار میخواهد و ما باید مدام در این دو حال باشیم، خیلی از افراد بهخاطر عدم شکر از طاعت خود بیچاره شدند و خیلی از افراد بهخاطر توبه از معصیت به مقامات بالا رسیدند.
خود را لایق بدانید و فردی بدانید که به درد دین میخورد برای همین شما را وارد این مسیر کردهاند؛ لذا به نفس و شیطان فرصت ندهید تا شما را اذیت کنند تا میخواهید دو رکعت نماز بخوانید یا از معاصی توبه کنید و یک آدم خوبی باشید، یاد یکسری مسائل میافتید و منصرف میشوید، این حالت به درد نمیخورد باید تکلیف را معلوم کنید و مدام خودتان را بالا بکشید.
ما درون یک محور دایرهوار به سمت بالا در حال حرکت هستیم، داخل یک خط صاف نیستیم که بگوییم آقای بهجت-رحمةاللهعلیه- آنجاست، پیغمبر-صلیاللهعلیهواله- هم اینجاست، اینطور نیست که کسی جلو و کسی عقب باشد؛ چرا؟ امام صادق-علیهالسلام- از امام باقر- علیهالسلام- نقل میکنند که پدرم را موقع از دنیا رفتن دیدم که ناراحت است، بالای سر ایشان رفتم و گفتم چرا شما ناراحت هستید؟ حضرت- علیهالسلام- فرمودند نمیدانم الان حکم خدای متعال چیست؟ به جهنم یا بهشت میروم! این چه حالتی است؟ اصلا خداوند جایگاه ایشان را معلوم کرده است و به او نشان داده است، من باید بفهمم که موضوع از چه قرار است؛ این حالت یعنی کار دست خداوند است و ما هیچکاره هستیم با وجود این که امام باقر -علیهالسلام- بهشت را تقسیم میکنند، ولی در وجودشان باید اینگونه باشند، باید بدانند که کار دست خداوند است و به امامت خود، به باقر بودن و به اعمال صالح خود تکیه نکنند.
پس این پایه را برای خود محکم کنیم که ما به درد دین میخوریم، باید در متن دین باشیم و خداوند کسی را به غیر از ما ندارد، حالا اگر شاگرد آخر هستیم، ولیکن داخل کلاس دین هستیم و افرادی که در مسیر نیستند، آن را قبول ندارند، روزه نمیگیرند، سینه نمیزنند و گریه نمیکنند مسیرشان از ما جداست.
ما باید این مسیر را طی کنیم و خود را با احکام شرعی منطبق کنیم، بدانیم که غیر از تکالیف دیگر تکلیفی بر عهدهی ماست؛ به عبارتی ما دیگر وارد دین شدهایم و باید موقع اذان برای نماز آماده شویم؛ لذا در منزل باید یک سجاده و اگر امکان دارد یک عبایی داشته باشیم؛ باید قبله را معلوم کرده باشیم و مواظب باشیم تا دستشویی رو به قبله نباشد، اگر هم رو به قبله است کمی کج بنشینیم تا به سمت قبله نباشیم؛ احکام نماز را بدانیم، مثل اینکه چه لباسی برای نماز مناسب است یا یک خانوم باید بداند حجاب او برای نماز چگونه باشد.
پس در ابتدا با آن شناختی که از خود پیدا کردیم فهمیدیم به درد دین میخوریم، بعد آرام آرام وارد دین میشویم، ببینید همین اندازه ورود در دین هفتاد سال طول میکشد! آقای بهجت-رحمةاللهعلیه- روزی هم که از دنیا رفتند ظرفیت برای بهتر شدن داشتند، منتهی ظرفشان همانقدر بود، امثال آقای بهجت- رحمةاللهعلیه- خواهند آمد و مقامهای بالاتر خواهند گرفت.
ما انبیاء اولوالعزم-علیهمالسلام- داریم که مقام آنها از بقیه انبیاء-علیهمالسلام- بالاتر است یا ولایت امام زمان-علیهالسلام- غیر از ولایت ائمه-علیهمالسلام- است؛ امام صادق-علیهالسلام- فرمودند ولایت امام زمان- علیهالسلام- بر حضرت آدم-علیهالسلام- عرضه شد، ولی برای ایشان سخت آمد و نتوانستند بپذیرند که یک امام خواهد آمد و همهی عالم را از عدالت پر خواهد کرد.
حضرت- علیهالسلام- استناد به قرآن کردند و فرمودند«وَلَقَدْ عَهِدْنَآ إِلَىٰٓ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا» «یقیناً پیش از این به آدم سفارش كردیم پس فراموش كرد و عزمی استوار برای او نیافتیم.» (طه/۱۱۵) ما عزم و جدیتی در این قضیه از او ندیدیم، اگر عزمی برای ایشان بود از انبیاء اولوالعزم قرار میگرفت.
حضرت- علیهالسلام- فرمودند مقامها همینطور است «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا» شما یک مقام و یک نمرهای در دین دارید که مسیرتان را میفهمید و جایگاهتان را پیدا میکنید.
در مرحلهی دوم، تطبیق با قوانین شرع مطرح است و شما باید خودتان را با قوانین شرع منطبق کنید؛ وقتی شما در حال رانندگی هستید نمیتوانید بگویید، چون همه به یک سمت در حال حرکت هستند، پس من از سمت دیگر میروم! شما نمیتوانید بگویید من از این به بعد با سرعت ۱۴۰ حرکت میکنم، چون راننده هستید و قوانین راهنمایی رانندگی بر شما حاکم است.
وقتی برای یک مسافرت طولانی سوار ماشین شدید همان ساعت اول با خودتان چند کلمه صحبت کنید و بگویید که من تا آخر مسافرت باید طبق قوانین راهنمایی رانندگی عمل کنم، ابتدا این را با خودتان عهد کنید بعد حرکت کنید وگرنه اگر با خودتان صحبت و عهد نکنید، یکجا خوابتان میبرد و از زیر تریلی سر در میآورید؛ لذا ما باید خودمان را با احکام شرع منطبق کنیم و به خودمان اینطور بگوییم که ما وارد دین شدهایم و احکام شرعی هم برای ماست برای فرد دیگر نیست و باید احکام شرعی را رعایت کنیم.
انجام احکام شرعی صفر تا صد دارد یک نفر میبینید مواظبتهای خاصی در وضو دارد، دعاها را میخواند، در حین وضو استدامهی در نیت دارد؛ پیامبراکرم-صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- فرمودند: «اَلْوُضُوءُ نِصْفُ اَلْإِيمَانِ» (عوالیالئالی/ج۱/ص۱۱۵) “هر کس با وضو باشد نصف ایمان همراه او است” ولی من این مواظبتها را ندارم، آن فرد در یک درجه است و من هم در درجه دیگری قرار گرفتهام.
خود را آرام آرام با شرع منطبق کنید، یک خانوم حجابش را با بهترین افراد منطبق کند، این مطلب در قشر مؤمنین حساسیت بیشتری دارد، چون تقید بیشتری نسبت به این امر دارند، اصلا چهقدر خوب است که خانمها با آقایان ارتباط نداشته باشند، بیخود هم برای خودتان ضرورت درست نکنید؛ خانوادهی ما اصلا با مرد ارتباط ندارد و خودشان هم این قضیه را ایجاد کردند و هیچ ضرورت و مشکلی هم پیدا نشده است.
عدم ارتباط با نامحرم خیلی به یک خانم توان و نیرو میدهد، آنجا که خانمهای مؤمنه در معنویت کم میآورند، در ایمان ضعف نشان میدهند و خدا آن یقین را به آنها نمیدهد برای این است که در ارتباط با نامحرم رعایت نمیکنند؛ شما الان مراجع ما را ببینید! کسی همسران مراجع ما را میشناسد؟ کسی همسر حضرت امام-رحمةاللهعلیه- را در مصاحبهای یا……. دیده است، خانم مقام معظم رهبری-حفظهالله- را کسی میشناسد؟ این افراد در یک مقام عالی از تقوا هستند، امام-رحمةاللهعلیه- یک فردی بودند که این مسائل را قبول داشتند، ولی خانم ایشان هم اهل رعایت بودند و آقا هم اصلا اصراری نداشتند که بخواهند به کمک ایشان بیایند، این را ارزش بدانیم و خود را با دین منطبق کنیم.
در امر ازدواج هرطور که امکان دارد باید حلال آن انجام شود، اصلا ما ازدواج حرام نداریم.
من به رفقا و حتی به کسانیکه برای عقدکنان میآیند، میگویم، اصلا ما در دین نامزدی نداریم، نامزدی یعنی چه؟ همان موقع یک عقد یک ماهه برای آزمایش خون و فلان و بهمان بخوانند، طوری که کسی هم باخبر نشود، شما الان رفتید و به همه گفتید که این دو نفر نامزد هستند، شاید جواب آزمایش خون آنها منفی شد آنوقت میخواهید چهکار کنید؟ یک محرمیت مخفی که فقط شما دو تا خانواده در جریان آن باشید، شاید اصلا یک ماه گذشت و شما فهمیدید این عروس و داماد برای یکدیگر مناسب نیستند.
پس مرحلهی دوم منطبق کردن خودتان با قانون شرع است؛ در شرع اجازه ندارید محاسن را با تیغ بزنید، منتهی حالا شما نمیخواهد مثل من محاسن بگذارید، اصلا ما مخالف جوانهایی هستیم که محاسن بلند میگذارند، حتی با طلبههایی که عمامه به سرشان است و محاسن آنها مثل مراجع است مخالف هستیم؛ لذا محاسن باید متعادل باشد، این آقایانی که هنوز اول کار هستند با ماشین نمره ۲ یا ۳ محاسن را مرتب کنند که از بیخ با تیغ نزده باشند.
خود را با دین و شرع منطبق کنید و زمینه را برای نفوذ دین در وجودتان فراهم کنید؛ شما هر یک کیلومتری که با ماشین میروید و قوانین را رعایت میکنید این دیگر ملکهی ذهن شما میشود و تا آخر قوانین را میپذیرید، شرع هم همینطور است.
خودتان را به یک اموری که توانایی انجام آن را دارید عادت دهید؛ به عنوان مثال خودتان را به انجام یکسری مستحبات که آسان است عادت دهید، خیلی از این مستحبها کمک میکند که واجبها را راحت انجام دهید.
خود را آرام آرام به شرع نزدیک کنید و افراط و تفریط هم نداشته باشید؛ فردی که مدام در نماز گردن خود را کج میکند یا یک قنوت عجیبی میگیرد این حالتها خیلی دوام ندارد، بعد از سه ماه نماز صبحهایش قضا میشود، حکایت آن نماز شب و این نماز صبح قضا حکایت ماست و دروازه است، همین مقدار واجبات را انجام دهید و محرمات را هم تا جاییکه میتوانید ترک کنید.
در مرحلهی بعد شما بدانید، خداوند یکسری قوانین به نام سنن دارد که این سنتهای خداوند حاکم است «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا» «هرگز برای سنت خداوند تبدیلی نمییابید و هرگز برای سنت خداوند دگرگونی نخواهید یافت.» (فاطر/۴۳) سنتهای الهی تغییرناپذیر است.
«إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» «یقیناً خداوند سرنوشت هیچ ملتی را تغییر نمیدهد تا آنكه آنان آنچه را در وجودشان قرار دارد به زشتی و گناه تغییر دهند.» (رعد/۱۱) خدای متعال حال هیچ قومی را تغییر نمیدهد و این از سنتهای الهی است.
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ» «و هر كس از هدایت من روی بگرداند برای او زندگی تنگ و سختی خواهد بود و روز قیامت او را نابینا محشور میكنیم.» (طه/۱۲۴)
هرکس از ذکر و یاد من اعراض کند و از تکالیفی که من از او خواستم روی برگرداند، زندگی او را مثل آهن زنگ زده میکنم؛ آهن بسیار سخت است، ولی همین آهن درون آب زنگ میزند، خداوند میگوید من این کار را انجام میدهم و این سنت خداوند است.
خداوند میگوید من نعمتی که به یک نفر بخشیدم از او پس نمیگیرم مگر اینکه خودش بخواهد، این سنت پروردگار است «كَتَبَ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» خداوند با رحمتش با ما برخورد میکند، ولی ما خودمان آمدیم به خدا بگوییم که خدایا! هر کاری خواستی انجام بده، حتی من به شما بگویم خودتان را برای جهنم آماده کنید و نگویید جهنم فلان و بهمان است، اصلا اینطور نیست، اگر خدای متعال تشخیص بدهد، بنده وارد جهنم میشود و قطعا خداوند حکیم است و لجباز و کینهای نیست.
امیرالمؤمنین-علیهالسلام- میفرمایند خدایا! اگر یک موقع وارد جهنم شدم، در آنجا به همه میگویم من مثل شما نیستم و خداوند را دوست دارم.
دیوانهها و بچههایی که از دنیا رفتند در قیامت زنده میشوند در حالیکه خداوند نعمت عقل را به آنها عطا کرده است، یک عده به طرف جهنم میروند و عدهای هم نمیروند، به کسانیکه به طرف جهنم میروند میگویند برگردید و به سمت بهشت بروید به آنها گفته میشود اگر شما در عالم دنیا هم بودید، همینطور حرف خداوند را گوش میکردید و عدهای هم که وارد بهشت نمیشوند به آنها گفته میشود شما در عالم دنیا هم بودید حرف خداوند را اطاعت نمیکردید.
با خداوند اینطور معامله کنید، خدای متعال میخواهد شما را اداره کند «كَتَبَ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» هر کس تقوا داشته باشد آبرو، زندگی، همسر و فرزند خوب دارد. مقدرات خداوند به این صورت است که اهل تقوا در خوشی هستند، اصلا من و شما خوشیهای اهل تقوا را نمیدانیم.
یک فردی به نام جبرائیل بود -خدا او را رحمت کند- میگفت آن جبرائیل، جبرائیل آسمان و من جبرائیل زمین هستم.
ایشان حدود نود و سه سال داشت میگفت وقتیکه من با همسرم تنها هستم، مثل دو تا آدم چهارده ساله با هم خوش هستیم، بگو و بخند داریم و با هم صحبت میکنیم.
کسانیکه اهل تقوا هستند یک زندگی و یک آرامش دیگری دارند؛ این سنت خداوند است که زندگی آدم گناهکار باید گرفتاری داشته باشد، چون بدون این گیر و گرفتاری نمیفهمد که بیتقواست «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰٓ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَآءِ وَالْأَرْضِ» «و اگر اهل شهرها و آبادیها ایمان میآوردند و پرهیزكاری پیشه میكردند، یقیناً بركاتی از آسمان و زمین را بر آنان میگشودیم» (اعراف/۹۶)
خدای متعال روزی کسی را که صبح بین الطلوعین از اذان صبح تا طلوع آفتاب بیدار میماند فراوان قرار میدهد و روزی افرادی که در این هنگام خواب هستند با سخت جان کندن و التماس کردن به دست میآید و محتاج یارانه میشوند.
نوع زندگی در شهر قم با شهرهای دیگر فرق دارد، خود شمالیها میگویند برنج مرغوب درجه یک در قم ارزانتر از خود شمال است که علت آن تقواست، قم اینطور نیست که کاسبها بخواهند احتکار کنند؛ لذا برنج را در معرض فروش قرار میدهند با این رویه برنج زیاد میشود و قیمت پایین میآید، ولی برنج در تهران مدام دست به دست میچرخد و قیمت بالا میرود.
در آن زمانها که شیر کم بود یک فردی که از اراک با تریلی شیر میآورد میگفت اکثر وقتها این ماشینهایی که به سمت تهران شیر حمل میکردند دو سه تا از ماشینها نزدیک قم خراب یا پنچر میشد، اگر شیرها زود منتقل نمیشدند، فاسد میشدند برای همین مجبور بودیم شیرها را برای فروش به قم بیاوریم و میگفت که من علت این پیشآمدها را متوجه نمیشوم! گفتم این بهخاطر قنوتهایی است که مردم آنجا دارند؛ منظور از مردم کسانی هستند که مؤمن هستند، چون فردی که مؤمن نیست به نوعی در فشار است در حالیکه مردم مؤمن قم در خوشی و هدایت هستند؛ قم خانهی اهلبیت- علیهمالسلام- است، حضرات معصومین-علیهمالسلام- و حضرت زینب-سلاماللهعلیها-
را بارها آنجا دیدهاند، من این مطلب را از کسی شنیدم و نمیتوانم آن را انکار کنم که این فرد بارها امام زمان -عجلاللهتعالیفرجهالشریف- را در کوچه پسکوچههای قم دیدهاست.
یک روز آقای کشمیری -خداوند ایشان را رحمت کند- مریض شدند- سرطان حنجره گرفته بودند- من منزل حاج آقا فخر-رحمةاللهعلیه- بودم، حاج آقا فخر-رحمةاللهعلیه- داخل این نایلون فریزرها یک مقدار به اندازهی یک استکان کمتر شیر ریخته بودند به من دادند و گفتند این را منزل آقای کشمیری ببرید، آقای کشمیری آن را نمیخورند به ایشان بگویید که این شیر همین الان از آسمان آمده است؛ لذا این شیر را بخورید و شفای شما در این است! گفتم حاج آقا! از آسمان آمده است، یعنی چه؟! گفتند صحبت و تفحص نکنید و این را به ایشان برسانید؛ این قضیه یعنی چه؟ ادارهی خانه و زندگی آدم باتقوا بهتر از خانهی بیتقواست؛ همسرش آرامتر، بچههایش عاقلتر و رزقش روانتر است؛ خداوند این را سنت قرار داده است و در سنت خداوند هم هیچگونه تغییری نیست.
پس سه امر گفته شد، من خودم و جایگاه خودم را شناسایی کنم و به وجودم معرفت پیدا کنم که فردی هستم که بهدرد دین میخورم به اعمال خیرم زیاد توجه نکنم و اعمال شر هم من را ناامید نکند؛ لذا وظیفهام را انجام دهم برای اعمال خیر شکر و برای اعمال شر استغفار داشتهباشم.
در مرحلهی بعد خود را آرام آرام با احکام شرع منطبق کنم. خدای متعال سنتهایی دارد، این سنتها را بر خود حاکم بدانم و بدانم که خداوند هدایت و گمراهی را برای من قرار داده است در گروه افراد گمراه قرار نگیرم که گمراه شوم، بلکه در دسته افرادی قرار بگیرم که در مسیر هدایت هستند.
وصَلَیاللهعَلیٰمُحَمَّدٍوآلِه.