بسم الله الرحمن الرحیم
قرار دادن همهی مصالح و برکات در مسیر ولایت
خداوند متعال برکات، مصالح و آنچه که خیر است را در مسیر ولایت قرار داده است، هر فردی که بخواهد به نعمات خدای متعال دسترسی پیدا کند و تحت حفاظت خداوند قرار گیرد باید خودش را به جاده و رودخانهی ولایت برساند.
شیطان به موازات خداوند متعال صاحب ولایت است و کسانیکه به ولایت خداوند دست پیدا نکنند به ولایت شیطان میرسند.
ما دو راه بیشتر نداریم و راه میانهای در کار نیست، راه حق که همراه با ولایت الله است یا راه باطل که با ولایت شیطان است؛ لذا آن عدهای که به ولایت خدای متعال نمیرسند تحت ولایت شیطان زندگی میکنند و سرپرست آنها شیطان است. «وَالَّذِينَ كَفَرُوٓا أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَٰٓئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» «و كسانی كه كافر شدند، سرپرستان آنان طغیان گران هستند كه آنان را از نور به سوی تاریكیها بیرون میبرند؛ آنان اهل آتش هستند و قطعاً در آنجا جاودانهاند.» (بقره/۲۵۷)
یک عده هم هنوز راه را پیدا نکردهاند؛ یعنی کارهای خوب انجام میدهند، ولی مشغول کارهای فاسد هم هستند! تکلیف این افراد معلوم است و اینطور نیست که بلاتکلیف بمانند؛ لذا یک زمانی شیطان آنها را قبول میکند.
در روایت رسول خدا-صلیاللهعلیهوآله- میفرمایند: «آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اَللَّهِ» « از رحمت خداوند متعال ناامید است» (ارشادالقلوب/ج۱/ص۱۸۷) خدای متعال به این افراد زیاد مهلت میدهد، با وجود این دیگر به درد ولایت نمیخورند؛ لذا به صف ولایت شیطان میروند.
ولایت یکدفعه حاصل نمیشود و ما یکدفعه وارد ولایت خدای متعال یا ولایت شیطان نمیشویم، بلکه کمکم به طرف هدایت خداوند یا ولایت شیطان سوق پیدا میکنیم «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» «ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس باشد» (انسان/۳)
هیچکس یکدفعه به هدایت کامل و عالی نمیرسد و از طرفی کسی یکدفعه مبغوض خداوند نمیشود، بلکه شروع آن ملایم و آهسته است، ورود به ولایت شیطان با یک روزنه فساد یا با یک نافرمانی آغاز میشود، شروع آن طرف هم با یک کار خوب یا با یک نماز خوب یا با یک رفتار سالم است که خدای متعال ضمانت کرده است که اگر فرد مسیر را درست انتخاب کند به او کمک کند.
پس دو ولایت به موازات هم وجود دارد و مدام بین آن دو درگیری است؛ لذا خداوند و هم شیطان در حال سربازگیری هستند.
ما از صبح تا بعد از ظهر در دو جبهه میجنگیم، ممکن است یک نفر از صبح تا ظهر در ولایت خداوند باشد، اما بعد از ظهر مغلوب شود و در ولایت شیطان قرار گیرد و شخصی هم ممکن است از صبح تا ظهر در ولایت شیطان باشد، ولی شب تا صبح در ولایت خداوند قرار گیرد.
خدای متعال به انسان اختیار عطا کرده است و او فقط به خاطر اختیارات خود اشرف مخلوقات شده است، در جامعه هم همین اوضاع برقرار است و اگر کسی فکر میکند جامعه باید یکدست شود، اشتباه کرده است و راه هدایت خداوند را نمیشناسد، وقتی خودِ خداوند شیطان را قبول میکند، به او طول عمر میدهد و اجازه میدهد که در میدان باشد؛ یعنی خدای متعال از روی حکمت کار میکند.
جامعه هیچ وقت یکدست نمیشود، حتی زمانی که حضرت حجت-علیهالسلام- تشریف میآورند و هدایت علنی است، آن زمان هم همین معصیتکارها هستند و خیلی از کارهای فاسد انجام میشود و خیلی از افراد ایمان نمیآورند و مخفی میکنند، ولی در مقابل حضرت-علیهالسلام- کسی نمیتواند بایستد، چرا؟ چون ما در این دنیا که زندگی میکنیم مکان انتخاب است؛ لذا خدای متعال خوبی و بدی را معرفی کرده است، اینطور نیست که شما بگویید خدایا! من نمیدانستم چه کاری باید انجام میدادم، بلکه هرکس میدانست باید چهکاری انجام دهد و حجت تمام است؛ لذا این درگیری در زمانی که هدایت وجود دارد معنا پیدا میکند «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» «پس بزهكاری و پرهیزكاریاش را به او الهام كرد.» (شمس/۸) خدای متعال به شما الهام میکند که به جلسات اهلبیت-علیهمالسلام- بروید، همان موقع الهام شیطان میآید که نروید و رها کنید! حالا دو سه شب رفتید، پس در خانه بمانید، استراحت کنید و فیلم ببینید! لذا شما یک کششهایی برای آمدن و نیامدن به جلسات اهلبیت- علیهمالسلام- دارید که وقتی شما این کششها را پشت سر گذاشتید و در این جلسات حضور پیدا کردید، قطعا پاداش دارید، منتهی وقتی هیچ نیروی کشش و بازدارندهای نباشد، اصلا فایده ندارد.
الان یک عده نماز جماعت یا نماز جمعه شرکت میکنند و یک عده هم شرکت نمیکنند، خداوند متعال برای شرکت در این امور پاداشهایی قرار داده است؛ لذا اسم عدهای که غایب هستند خط میخورد و پاداشی برای آنها در نظر گرفته نمیشود یا فردی میتواند به مکه برود، اما نمیرود برای او آنجا غیبت میزنند و میگویند این فرد میتوانست بیاید، اما نیامد یا یک نفر با چاقو کار خیر انجام میدهد؛ میوه پوست میکند و به دست افراد میدهد، یک نفر هم چاقو را برمیدارد و فردی را مجروح میکند، پس مدام این انتخاب و اختیار در وجود ماست.
چشم ما هر روز یک درگیری دارد و من میفهمم به کجا باید نگاه کنم و به کجا نباید نگاه کنم؛ رسول خدا-صلیاللهعلیهوالهوسلم- از منزل بیرون آمدند و جوانی را دیدند که از میانهی در داخل یک خانه را نگاه میاندازد، آن جوان حضور حضرت-صلیاللهعلیهوآله- را متوجه شد و حرکت کرد، در این هنگام حضرت-صلیاللهعلیهوآله- یک سنگ از روی زمین برداشتند و به دنبال آن جوان رفتند، جوان فرار کرد و حضرت-صلیاللهعلیهوآله- نفسزنان به یکی از اصحاب رسیدند و در حالیکه خیلی برافروخته بودند، فرمودند اگر به او میرسیدم او را میکشتم! چون او به ناموس مردم نگاه کرده است و حکم او قتل است، خداوند داخل منزل را حفاظ قرار داده است و برای آن در و دیوار گذاشته است و کسی حق ندارد درون آن را نگاه کند و حکم متجاوز از آن قتل است.
یک نفر هم با این نگاه و چشم عالِم را نگاه میکند یا قرآن میخواند یا خانهی خدای متعال را نگاه میکند، این موارد یکی هستند؟ نه، یکی نیستند! پس مدام این درگیری است.
خیلی از افراد سوال میکنند که ما الان نمیدانیم در چه وضعیتی هستیم، آیا خدای متعال از ما راضی است یا نه؟ این افراد باید به کارهایی که در طول روز انجام دادهاند نگاه کنند، اگر کارهایی که انجام دادهاند در ردیف کارهای خدایی بوده است، بهترین آدم هستند، پس چرا شک میکنند؟! و اگر کارهایی که انجام دادهاند مقبول شیطان است، باید توبه کنند.
دنیا مکان درگیری و سربازگیری است و این سربازگیری تا لحظهی آخر ادامه دارد؛ در روایت آمده است که یک فرد زاهد و یک فرد لاابالی به مسجد رفتند، وقتی از مسجد بیرون آمدند شخص زاهد لاابالی و آن فرد لاابالی زاهد شده بود!
فردی به سلمان-رحمةاللهعلیه- گفت یا سلمان! این ریش شما مثل دم سگ است! ببینید اینگونه اهانت کرد! سلمان-رحمةاللهعلیه- گفتند ببینیم با این نظری که شما در مورد من و ریش من دادی چه کسی از پل صراط عبور میکند، اگر من عبور کردم، شما نادرست گفتی، ولی اگر من نتوانستم عبور کنم، شما حقیقت را بر زبان آوردی؛ یعنی من نمیدانم فردای من چه خواهد شد، اگر امروز از امام حسین-علیهالسلام- و اهلبیت-علیهمالسلام- دفاع کردم، آیا فردا هم دفاع خواهم کرد؟
دخترخانومی که به دبیرستان میرود، جوّ دبیرستان مثل خانه نیست در آنجا به او حرفهای مختلف میزنند، با کنایه با او صحبت میکنند، او را عقب افتاده میخوانند و هر روز به او چیزی میگویند، این حرفها و کنایهها پیام از ناحیه شیطان است، منتهی شیطان که خودش آنجا نمیتواند بیاید؛ لذا هفت هشت نفر را فریب میدهد تا زبان او شوند، یک نفر هم به این دخترخانوم نگاه میکند و میگوید آفرین بر شما! در این دورانی که اوضاع و احوال اینطور است شما با حجاب کامل به مدرسه میروید، البته اینگونه افراد کم هستند و تعداد کسانیکه با کنایه حرف میزنند زیاد است، در نهایت آن دختر خانوم خودش باید مسیر را انتخاب کند با اینکه انتخاب او سخت و مشکل است یا یک جوان میخواهد محاسن بگذارد به او میگویند این چه کاری است با این کار بیریخت میشوی، محاسنت را بزن تا جذاب شوی، آن جوان چهکار میکند؟ خدای متعال را ناراضی میکند و او را خوشحال میکند! حالا که خودش مسیر خداوند را قبول کرده است که طی کند، چرا او را به معصیت تشویق میکنید؟!
پس یک مسیر برای خدای متعال و یک مسیر برای شیطان است، همواره کشمکش و درگیری بین آن دو وجود دارد؛ لذا اگر زمانی دیدید وضعیت یکدست شده است، آن زمان بدانید مسیر هدایت بسته شده است.
باید یک حلال و حرام باشد تا شما حلال را انتخاب کنید؛ در روایت آمده است که حلال به کسی نمیرسد مگر اینکه اول یک حرامی برای امتحان به او میرسد؛ ما با دعوت یکی از دوستان به یکی از روستاهای مازندران رفته بودیم، آقای صاحبخانه گفت ما باغی داریم که دیوار ندارد و یک مقدار از باغ برای من است و یک مقدار از آن برای کس دیگری است و این درختها نشانه است که این طرف باغ برای من است، بعد گفت شما به باغ بروید و یک مقدار میوهی شاهتوت بخورید، ما با خانواده و آن آقای راننده رفتیم، اتفاقاً شاهتوتهای آن طرف باغ خوردنی و آبدار بود، ولی این طرف که برای این آقا بود خیلی خوب نبود، این فرد مدام تحریک میکرد که این دو درخت از یک آب سیراب میشوند، حالا بچهها بروند بخورند و…..گفتم اینطور که نمیشود و حرام است! گفت آقا شما سخت میگیرید، حالا اجازه بدهید بچهها بخورند، آنها خوردند و ما برگشتیم.
اتاقی که برای ما بود دو تا سطل از این شاهتوتها بود که یکی از این سطلها برای راننده و یکی هم برای ما بود، آن آقا پیام داده بود بخورید و نوش جان شما باشد، من به این آقا گفتم ببین خداوند این حلال را برای من مقدر کرده بود و یک حرامی هم پیش پای من گذاشت، این بندهی خدا از صبح زود به باغ رفته است، این میوهها را جمع کرده و در اتاق ما گذاشته است؛ اینجا هم همین است، اگر قرار است چند میلیون تومان پول به شما برسد، از باب امتحان حرامی برای شما پیش میآید.
اگر ولایت خدای متعال را قبول کردید باید تمام امور شما تحت ولایت خداوند باشد، اگر اینطور نبود خداوند میگوید این فرد با من کاری ندارد، فعلا باید برود تا کاملاً با من کار داشته باشد؛ کسی که زبانش با تندی، ناسزا، جدل و……. است کاری با من ندارد و همراه شیطان است، نمازهایی که خوانده است پیش من محفوظ است، اگر سرباز من شد به او پاداش میدهم، ولی اگر با من نبود نمازش را هم به او برمیگردانم.
شخصی در مسجد نماز میخواند که ناگهان صدای پایی را شنید برای همین «والضالین» نماز خود را کشید و شروع به غلیظ خواندن نماز خود کرد و همینطور رکوع آن را طولانی کرد، وقتی صدای خشخش زیاد شد؛ به سجده رفت و سجدهی نماز را هم طولانی کرد و نماز بسیار زیبایی خواند، بعد که سلام نماز را گفت، برگشت ببیند چه کسی آمده است، متوجه شد درِ مسجد باز بوده است و یک سگ داخل مسجد آمده است!!! یا یک نفر در جبهه کشته شد نزد رسول خدا-صلیاللهعلیهوالهوسلم- آمدند و گفتند یا رسولالله! این فرد شهید شده است؛ حضرت-صلیاللهعلیهوآله- فرمودند نه! چهارپای این شخص فرار کرده بود و به صحنهی جنگ آمد تا آن چهارپا را بگیرد که کشته شد!
کوچکترین کار ما را زیر ذرهبین میگذارند، همه چیز دقیق است و در پروندهی اعمال ما ثبت میشود؛ به عنوان مثال چرا فلانی را به خانهی خود دعوت کردید؟ مینویسند، چون میخواست پرده یا دکوراسیون خانه یا بشقابهای جدید خود را نشان دهد! این کارها را انجام میدهید بعد میگویید چرا در خانهی ما این اتفاقها میافتد؟! چرا فرزندم افتاد و سرش شکست؟! اگر برای خدای متعال هم کاری انجام داده باشید، آن را هم مینویسند.
امام صادق-علیهالسلام- فرمودند اگر در خانه راه رفتید و انگشت شصت پای شما به فرش گیر کرد، همینطور بیتفاوت عبور نکنید، بلکه برگردید و ببینید به اندازهای که این فرش بلند شده است چه خطایی کردهاید! حتما که نباید یخچال شما بسوزد یا تصادف کنید یا فلان بیماری را بگیرید، همین مقدار که این فرش بلند شد و شصت شما به آن گیر کرد نباید اینطور میشد؛ لذا ببینید چرا این اتفاق افتاد! تمام این وقایع که بلا نیست، یک موقع امتحان است و خداوند میخواهد امتحان کند که البته امتحان نشانه دارد؛ در روایت آمده است برای مؤمن چهل روز نمیگذرد که او را امتحان میکنند، البته امتحان هم مدت دارد و تمام میشود؛ فردی به من گفت حاج آقا! من معتقدم که این آیه «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا» (انشراح/۵) وجود ندارد و این آیهی قرآن را باید تغییر بدهند! زندگی من تمام سختی روی سختی است، گفتم خداوند میگوید بروید ببینید که کجای کار شما اشکال دارد.
هر زمان ما مشکلی پیدا میکردیم و نزد آقای بهجت-رحمةاللهعلیه- میرفتیم ایشان این روایت را میخواندند «دَآؤُكُمُ الذُّنُوبُ، وَ دَوآؤُكُمُ الإِْسْتِغْفارُ» (جامعالاخبار/ص۵۷) بیماری شما معاصی شماست و دوای آن هم استغفار است.
اگر کسی دید زندگی او همیشه سر و سامان دارد، تمام امور برای او آماده است و هیچ بلایی سرش نمیآید او بیخیر است.
رسول خدا-صلیاللهعلیهوالهوسلم- برای مهمانی منزل یکی از صحابه رفتند، همینطور که نشسته بودند مرغی روی دیوار تخم گذاشت، یکدفعه تخم افتاد و به یک میخ گیر کرد، رسول خدا-صلیاللهعلیهوالهوسلم- که صاحب معجزه است تعجب کردند و فرمودند تخم مرغ که نباید به میخ گیر کند! آن فرد را خواستند و فرمودند این چه جریانی است که در خانه شما اتفاق افتاد؟ گفت یا رسولالله! این که چیزی نیست، تا الان خون از بینی فرزندان من هم نیامده است و کوچکترین اتفاقی در خانهی ما نیفتاده است، حضرت-صلیاللهعلیهوآله- وقتی این حرف را شنیدند از آن خانه فرار کردند و در روایت آمده است حضرت-صلیاللهعلیهوآله- طوری میدویدند که عبای ایشان کشیده میشد! گفتند یا رسولالله! کجا فرار میکنید؟ فرمودند در این خانه هیچ خیری نیست! چون اگر مؤمن باشد بلا برای او میآید.
پس ببینید بلا وجود دارد و اندازه هم دارد، کدام بلا؟ بلایی که انسان را به خدای متعال نزدیک میکند، نه اینکه وقتی بلا میرسد ایراد بگیرد و بگوید که خدایا! چرا اینطور شد؟
ما یک ولایت خدایی و یک ولایت شیطانی داریم، من به جوانهای عزیز یک سفارش خیلی ساده میکنم، مسیر خدای متعال را که مسیر آسانی است بروید.
این مطلب را امیرالمؤمنین-علیهالسلام- به ما یاد داده است، گذشته را رها کنید و یک دری برای آن بگذارید تا هر موقع حواس شما خواست به گذشته برود، نگذارید و وارد گذشته نشوید، چرا که اگر گذشتهی شما خوب باشد با آن مغرور میشوید؛ من نماز شب خواندم، خوابهای خوب دیدم، درس خواندم، تمام این امور شما را مغرور میکند و اگر گذشته شما بد بوده است، شما را مأیوس میکند؛ لذا خواهش میکنم این درب گذشته، خوب یا بد آن را باز نکنید که بوی خوبی ندارد، آینده را هم رها کنید که طوفان آرزوهاست؛ لذا عقب نمانید در زمان حال زندگی کنید، اگر دیدید امروز خوب هستید، بگویید “الحمدلله” به خودتان آفرین بگویید و نمرهی بیست بدهید که البته این تعریف از خود نیست، اگر هم یک روز گرفتار خطا شدید، استغفار و توبه کنید، به سجده بروید و ذکر یونسیه را بگویید، نماز حضرت حجت-علیهالسلام- و نماز جعفر طیار-رحمةاللهعلیه- را بخوانید، هر چند همیشه نخوانید و گاهی بخوانید.
پس در زمان حال زندگی کنید، مهم این است که امروز حال شما خوب است و بیماری ندارید، چرا غصهی دیروز را که بیمار بودید میخورید؟! چرا غصهی فردا را میخورید که بیمار میشوید؟ اگر در حال زندگی کنید اعصاب شما راحت و ایمان شما هم قوی میشود، اگر گذشتهی شما خراب است این آیه قرآن میگوید:
«إِنَّ الحَسَناتِ يُذهِبنَ السَّيِّئَاتِ ذٰلِكَ ذِكرىٰ لِلذّاكِرينَ» ﴿هود/۱۱۴) خوبیهای شما، بدیهای شما را نابود میکند.
جان عالمی فدای امیرالمؤمنین-علیهالسلام- که در نهجالبلاغه فرمودند مردم سه دسته هستند؛ یک دسته افرادی هستند که قبلا افراد خوبی بودند الان هم خوب هستند، این افراد کار مهمی انجام ندادند، چون خوب بودند و بعد هم خوب هستند؛ یک عده افراد خوبی بودند، ولی بعد تبدیل به افراد بد شدند! حضرت-علیهالسلام- فرمودند وای به حال این افراد! یک موقع درِ خانهی اهل بیت-علیهمالسلام- بودند، قرآن میخواندند و گریه و دعا میکردند، ولی حالا کفر میگویند، یک زمان آنها ما را نصیحت میکردند، ولی حالا ما باید آنها را نصیحت کنیم؛ یک عده هم هستند قبلاً افراد خوبی نبودند، اما حالا خوب هستند، حضرت-علیهالسلام- این افراد را دوست دارند؛ یک نفر بخواهد از سمت بدی به سمت خوبی بیاید خیلی سخت است، اگر کسی توانست دست خود را از دست شیطان خارج کند و فرار کند این خیلی سخت است و آفرین به کسی که یک قدم به سمت خوبی آمده است.
اگر توانستید آقا پسر یا دختر خانم خود را یک قدم به طرف خوبی بیاورید خیلی خوب است، نگویید حتماً باید بسیار خوب شود؛
ما با اتوبوس از تهران به سمت قم میآمدیم، یک آقایی از آذربایجان کنار ما نشسته بود و دختر و همسرش هم آن طرف نشسته بودند، بعد از احوالپرسی گفتم کجا میروید؟ گفت قم برای زیارت مسجد جمکران میرویم؛ گفتم چه خبر؟ جواب داد حاج آقا! زندگی ما از هر لحاظ خوب و مناسب است، فقط یک مسئله زندگی ما را تلخ کرده است! گفتم چه مسئلهای؟ گفت این دختر من که اینجا نشسته است حجاب خود را رعایت نمیکند و من را بیچاره کرده است؛ گفتم شما چهکار کردید؟ گفت حاج آقا! من هفتهای یکی دو بار او را تنبیه میکنم، بعد هم پشیمان میشوم، ولی دیگر چارهای ندارم آبروی ما را برده است؛ یک حالت غیرت مخصوصی هم داشت، وقتی تعریف میکرد اذیت میشد، گفتم فکر نمیکنید که اشتباه کردید؟ جواب داد راه دیگری ندارم، گفتم دختر شما نماز میخواند؟ گفت اگر بگویم نماز امام زمان-علیهالسلام- و نمازهای مستحبی را هم میخواند باور میکنید؟! گفتم بله که باور میکنم، گفت اگر کیف دخترم را باز کنید مهر و مفاتیح میبینید، گفتم روزه هم میگیرد؟ گفت بله! روزههای مستحبی هم میگیرد، گفتم احترام به شما میگذارد؟ گفت بله! گفتم انصاف بدهید فقط حجاب او اینطور است؛ لذا شما چرا با رفتار خود کاری میکنید که آن مقدار از امور را که رعایت میکند هم رها کند و بگوید این را هم نمیخواهم! او تمام کمالات را دارد، حالا یک مقدار در حجاب خود کم گذاشته است، ولی این کار شما باعث میشود بقیه را هم از دست بدهد. گفت چه کار کنم؟ گفتم باید یک مقدار پول خرج کنید، یک خانمی را که دختر شما او را دوست دارد و کارهایش را میپذیرد پیدا کنید، یک مبلغی به او بدهید و بگویید با دختر شما دوست شود و برای دختر شما هدیه بخرد، شما هم در خانه او را دعوا نکنید و سعی کنید به صورت منطقی این امر را به او بفهمانید، به آن خانم هم بگویید یک سانت یک سانت این روسری را جلو بیاورد، دختر شما که با خدای متعال مشکلی ندارد! او اگر بفهمد این مقدار حرام است، همانطور که نماز میخواند حجاب را هم رعایت میکند.
پس اگر من در مسیر خدای متعال قرار گرفتم، خداوند مسیر را برای من روشن میکند.
خیلی از ما به واسطهی نهی از منکر باعث زیاد شدن منکر در این جامعه شدیم، خیلی از جوانها را با راه و روش بد از خودمان و از خدای متعال بیزار کردیم، به یک اموری اشکال گرفتیم که در شرع مقدس اسلام حرام نبوده است، یک منکر را میخواستیم دفع کنیم ده تا منکر روی آن گذاشتیم؛ لذا باید توبه کنیم.
شما گاهی برای حل مسئله مسیر خلاف را انتخاب میکنید، اگر میتوانید کار را انجام دهید، پس جلو بروید، ولی اگر نمیتوانید، آن را رها کنید و کار را خرابتر نکنید؛ مثلا فردی میخواهد فرزندش را نمازخوان کند، میبینید نماز خود را بلند میخواند، غافل از اینکه فرزند او خوابش میآید و زورش هم به پدرش نمیرسد یا چراغها را روشن میکند یا درها را به هم میکوبد، این کارها باعث میشود که فرزند شما برای همیشه از نماز بدش بیاید، او جوان است و خواب را دوست دارد به او بگویید گاهی اوقات صبحها زیر جانماز یک هزاری اتو کشیده میگذارید، جانماز را برمیدارد و میبیند هزار تومان است کیف میکند، همانطور که ما کیف میکردیم.
فردی به یکی از آقایان گفت حاج آقا! من کمرم درد میکند و دو عمل جراحی هم انجام دادم، ولی خوب نشده است، میخواستم شما برای من یک کاری انجام بدهید، گفت من اگر بخواهم یک کاری انجام بدهم خرج دارد و صد هزار تومان میگیرم، شما که یک میلیون تومان خرج کردید و خوب نشدید، صد هزار تومان دیگر هم خرج کنید، گفت چشم حاج آقا، بعد گفت این پول را در گودی کمرت میگذارم و آن را میبندم، بعد یک مدت آن آقا را دیدم گفتم چهطور هستید؟ گفت کمرم خیلی خوب شده است، پیش آن آقا رفتم و گفتم قضیهی اسکناسها چه بود؟ دست شما متبرک بود؟ گفت نه! این آقا ضعف ریال دارد به همین خاطر کمر درد دارد، وقتی یادش میافتد که پشت کمرش یک صد هزار تومانی است خون او گرم و کمرش صاف میشود! باید برای دین خرج کنید، بهترین وسیله را برای دخترتان بخرید و بگویید برای این است که نمازت را خوب خواندی و از اینکه امسال حجاب شما خوب بود، واقعا من لذت بردم، این را مطرح کنید و بگذارید بفهمد، تحقیرش نکنید و نگویید شما به جایی نمیرسی و اصلا به درد نمیخوری!
پس یک مسیر برای خدای متعال و یک مسیر هم برای شیطان وجود دارد و من قرار است یکی از این دو را انتخاب کنم.
شیعهی امیرالمؤمنین-علیهالسلام- اصلاً فسادپذیر نیست، کسی که امام حسین-علیهالسلام- را دوست دارد هر بار که مرتکب معصیت میشود ابراز پشیمانی میکند، گناه را مخفیانه انجام میدهد و از گناه بیزار است، ولی کار خوب را دوست دارد، مانند طلایی است که در لجن افتاده است، اگر به شما بگویند یک تکه طلا در لجن افتاده است آن را برنمیدارید؟ معلوم است که آن را برمیدارید و آب میکشید.
فکر نکنید راه خداوند به روی شما بسته است، تمام انبیا -علیهمالسلام- مرتکب یک خطا شدند؛ به عبارتی ترک اولیٰ کردند، خدای متعال تمام آنها را بخشید؛ لذا ما را هم مورد عفو خود قرار میدهد، خداوند توبه را به ما عطا کرد و عصمت را برای آنها قرار داد، پس اگر من در مسیر ولایت خداوند متعال قرار بگیرم رستگار میشوم.
در این قسمت یک مقدار دقت بفرمایید! این ولایتی که وجود دارد آیا برای خداوند یا برای شیطان است؟ در اموری خداوند و در اموری شیطان ولایت خود را بر ما اعمال میکنند، یکی از جاهایی که ولایت خداوند اعمال میشود در مال است، به اموال خود رسیدگی کنید! حساس باشید که پول شما از کجا آمده است، برای چه کسی است و کجا آن را خرج میکنید.
شما باید ولایت خدای متعال را در مال خود حاکم کنید و مال حلال به خانه بیاورید، خانوم هم باید در خانه قناعت کند و همسرش را مجبور به دروغ و دزدی نکند، پذیرش این ولایت مسیر را به روی شما باز میکند.
ولایت دوم، ولایت روی ناموس است، اگر خدای متعال روی ناموس ولایت نداشته باشد، وقتی ولایت در ناموس قطع شود بر دیگر ولایتها هم اثر میگذارد؛ یک خانم بدحجاب اگر بخواهد بیرون بیاید و با مردم معاشرت حرام داشته باشد یا به وسیله تلفن با نامحرم گفتوگو کند و به طرف مقابل لذت بدهد، اینجاست که ولایت خداوند قطع میشود! چون خداوند ولایتش را در ناموس مستقر کرده است.
حضرت زهرای مرضیه و زینب کبری-سلاماللهعلیهما- آخر شب بیرون میرفتند! ما که قرار نیست چنین کاری کنیم به ما گفتند معاشرت کنید، ولی باید مرزها در معاشرت مشخص شود.
شما خانوم! زمانیکه لباس پهن میکنید، اصلا نگویید پنج دقیقه یا ده دقیقه است، یک مانتو و روسری بپوشید، اصلا چادر هم نمیخواهد با یک پوشش مناسب پشتبام بروید و لباس خود را پهن کنید یا اگر میخواهید سطل آشغال را بیرون ببرید نگویید یک دقیقه است.
یک فردی که راننده بود گفت یک خانمی را با وضع خیلی بدی دیدم که آمده است برای اینکه لباس پهن کند، شیطان هم به من غلبه کرد ایستادم و به مدت طولانی او را نگاه کردم تا مسافر بیاید، بعد از مسافرکشی خسته شده بودم گفتم به خانه بروم یک چای بخورم و برگردم؛ لذا به خانه رفتم، همسرم را دیدم که در حیاط است و یک آقایی او را نگاه میکند، یک مقدار که فکر کردم متوجه شدم، آن آقا همان برقکش است که خودم به او گفته بودم بیاید!
خدای متعال در همین دنیا جزای مورد ناموسی را میدهد، وقتی شما به ناموس مردم نگاه کردید به ناموس شما نگاه میکنند، به خواهر و مادر مردم نگاه کردید به خواهر و مادر شما نگاه میکنند و در همینجا ولایت خداوند است.
بعضی از افراد میگویند چرا ما دعا میکنیم جواب نمیآید؟ چرا ما این همه جمکران رفتیم جواب نمیگیریم؟ شما نمیخواهد جمکران بروید، اصلا نمیخواهد کسی در ماه محرم و صفر به مجالس روضه برود، گریه کند و مشکی بپوشد، ولی با خودش قرار بگذارد به خاطر امام حسین-علیهالسلام- فلان خلاف را ترک کند، ایشان به این مورد راضیتر هستند؛ ما باید کاری کنیم که زندگی ما در مسیر ولایت خدای متعال باشد.
ولایت پروردگار دو جنبه دارد؛ ولایتی که خودش خواسته است و ولایتی که شیطان دارد و هر لحظه هم درگیری و نزاع بین این دو ولایت وجود دارد، ولی این نزاع و درگیری یک جایی تمام میشود، منتهی ما اطلاع نداریم که چه موقع تمام میشود، اگر خوب هستید، دعا کنید عاقبت به خیر شوید، بگویید خدایا! همین را برای ما حفظ کن، خیلی از افراد از اول انقلاب خوب بودند و بعد خراب شدند، این عالَم یک چرخشی دارد، غربال میکند! افراد بد خوب میشوند و افراد خوب هم بد میشوند، یک روز این قضیه تمام میشود یا سرباز خداوند یا سرباز شیطان میشوید! خداوند بهشت و جهنم را برای همین قرار داده است، چون میخواهد یک عده را وارد بهشت کند و از نعمتهایی که گفته است بهرهمند سازد، یک عده را هم میخواهد به جهنم ببرد؛ لذا خود انسان باید کاری کند «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» «ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر و پذيرا باشد يا ناسپاس گردد» (انسان/۳)
وصلیاللهعلیمحمدوآله.