qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

تأثیر ولایت در وجود ما اطاعت از فرمان خداست

ما باید چه‌کار کنیم که تدین ما به هم نخورد؟ یعنی این‌طور نباشد که ده روز آدم خوبی باشیم و وجود ما را صفا بگیرد و ده روز به هم ریخته باشیم؛ مثلا ایام فاطمیه در جلسات آدم خوبی باشیم، ولی جلسات که تمام شد همان آدم قبلی شویم.
بنای خداوند این‌ است که تمام افراد یک حالت محکم پیدا کنند و ساعت به ساعت بر معنویت آن‌ها اضافه شود تا آدم میزانی شوند، خدای متعال این‌طور نخواسته است که بنده به خودش تلقین کند که آدم خوبی نمی‌شود، این حرف از ناحیه‌ی شیطان است.
بنای خداوند این است که من یک فردی باشم که یک گناه هم از من سر نزند؛ اصرار خداوند بر این امر است و حتما می‌خواهد این امر اتفاق بیفتد، اهل‌بیت-علیهم‌السلام- هم همین را از ما می‌خواهند، ولی این خواسته فرمول دارد و این‌طور نیست که من فکر کنم هر طور خودم حرکت کردم این خواسته اتفاق می‌افتد! بلکه فرمول دارد و به معرفت و معارف اهل‌بیت-علیهم‌السلام- نیاز است؛ یعنی این‌که من از روی دین و تدینی که دارم بدانم در زندگی چه کار باید انجام دهم تا این تدینم به هم نخورد و کم و زیاد نشود و رو به کمال برود، اگر به یک جلسه‌ای رفتم و بعد از ده سال من را دیدند، حتما باید یک فردی باشم که به اندازه‌ی ده سال پیشرفت کرده باشم و بدانم که اهل‌بیت-علیهم‌السلام- چه خواسته‌ای از من دارند.
اگر من دیدم که حالم ده روز خوب و ده روز به‌هم ریخته است، بدانم که آن فرمول و قانون به هم خورده است و سر جای خودش نیست؛ شما الان یک تلفن دارید که یک هفته کار نمی‌کند این‌که دیگر تلفن نیست یا شما یک خودکار دارید که دو ساعت می‌نویسد و سه ساعت نمی‌نویسد این به درد نمی‌خورد یا شما یک دستی دارید که چهار ساعت به فرمان شماست که به آن دستور می‌دهید، ولی یک‌دفعه وسط کار شما را رها می‌کند و دستورات شما را جواب نمی‌دهد! این‌طور که فایده ندارد! شما از این‌جا می‌خواهید به مشهد بروید، اگر مغز شما یک‌دفعه جواب ندهد چه‌طور می‌شود؟ لذا یک راهکار و یک فرمول وجود دارد که من اگر روی این فرمول عمل کنم جواب می‌دهد و اگر روی این فرمول عمل نکنم جواب نمی‌دهد که به آن ولایت می‌گویند.
خداوند می‌خواهد روی شما حساب کند! اگر شما می‌خواهید میزان شوید و مسیر را درست بروید لازمه‌اش این است که بدانید این انرژی که برای تدین خود می‌گذارید مهم است! خیلی مایه می‌گذارید، ولی خودتان خبر ندارید که چه‌قدر این انرژی در دستگاه خداوند باارزش است؛ این‌که شما یک‌دفعه در ایام فاطمیه متوجه شدید و سیاه پوشیدید، حتی بعضی از شما از راه‌های دور به جلسه آمدید، معلوم است که شما کسانی هستید که تشخیص دادید باید مرکز تدین و معنویت را که ولایت است رها نکنید؛ شما ولایت‌مدار هستید و در این قضیه کسری ندارید.
وقتی شما نزد اهل‌بیت-علیهم‌السلام- آمدید، آن‌ها خیلی مواظب هستند که وقت شما تلف نشود و می‌گویند زندگی این فرد باید نزد ما میزان شود و زندگی او را سامان‌دهی کنیم، آن‌قدر راجع به من و شما دقت دارند که حتی نسل ما را به خاطر این جلسات اهل‌بیت-علیهم‌السلام- تغییر می‌دهند؛ نسلی که اصلاً شما از آن خبر ندارید.
گاهی یک عزاداری خوب یا یک گریه‌ی خوب یا در جلسه یک مواظبت خوب می‌کنید، اگر در زمان شما ظهور اتفاق نیفتد، خداوند در نسل شما یک نفر را قرار می‌دهد که همراه حضرت-علیه‌السلام- باشد، آن وقت می‌گویند این پسر فلانی است! می‌گویند از کجا این‌طور شد؟ جواب می‌آید به خاطر این‌که در ایام فاطمیه به شأن و جلسات ما مواظبت کرد، پس بنای آن‌ها این است که این اتفاق بیفتد؛ لذا روی قاعده حرکت کنیم، چون آن‌ها کارِ بدون قاعده را نمی‌پذیرند.
الان شما عالم هستی را ببینید! زلزله، خسوف و کسوف را محاسبه می‌کنند؛ هواشناسی وضعیت هوا را پیش‌بینی و محاسبه می‌کند، پس این امور در عالم قانون دارد! حالا چه‌طور می‌شود که دین خداوند قانون نداشته باشد! مگر چنین چیزی ممکن است؟! حتما فرمول دارد و کسانی آمدند تا این فرمول را به ما یاد دهند.
شما بدون قاعده و قانون نمی‌توانید دوچرخه سوار شوید و رکاب بزنید! الان شما استخر بروید و دست و پا بزنید، اگر یک سال هم بروید شناگر نمی‌شوید! منتهی اگر روی قاعده شنا یاد گرفتید، قشنگ می‌توانید طول یک استخر را بدون این‌که خسته شوید طی کنید، حتی خودِ نفس گرفتن در آب قاعده دارد، حالا یک نفر بخواهد همین‌طور دست و پا بزند! قطعا نتیجه‌ای نمی‌گیرد، باید بدانیم در دینداری هم دست و پا زدنِ بی‌هدف جواب نمی‌دهد؛ به عبارتی این‌طور نیست که من هر موقع بخواهم نماز بخوانم؛ هر موقع بخواهم حرف بزنم؛ هر مقدار بخواهم حرف بزنم؛ هر جایی بروم؛ هر چیزی گوش بدهم.
در دینداری نباید افراط و تفریط کرد، چون جواب نمی‌دهد؛ شما ببینید چه‌قدر این دین دقیق است! یک ساعت‌هایی را در ماه رمضان قرار داده است که در آن ساعت‌ها نباید چیزی خورد! شما هم قبول کنید و بگویید درست است و ما قرار است چیزی نخوریم! ولی دیگر مته روی خشخاش نگذارید که اذان مغرب شد هم چیزی نخورید! یا از طرف دیگر نباید دچار تفریط شوید، صبر کنید و پنج دقیقه‌ی دیگر افطار کنید، شما که سیزده ساعت روزه بوده‌اید این پنج دقیقه که دیگر چیزی نیست.
ما در مسیر تربیت یک قانون داریم! وقتی در ماه مبارک رمضان موقع اذان صبح شد و شما چیزی نخوردید تربیت می‌شوید، وقتی اذان شد و به نماز ایستادید این تربیت اثر می‌کند، نماز آخر وقت هم یک تربیتی دارد، ولی غیر از تربیت نماز اول وقت است.
شما چه‌طور باید موج رادیو را میزان کنید تا رادیو معارف یا رادیو قرآن را پیدا کنید؟ اگر شما خوب در حال رکوع قرار گرفتید و “سبحان‌الله” گفتید، این ذکر برای شما فایده دارد! ولی اگر این ذکر را در بین راه گفتید هیچ فایده‌ای ندارد! فرد هنوز سجده نرفته است ذکر “سبحان‌الله” را می‌گوید، حتی اگر ذکر «سُبْحانَ رَبِّی الاعْلیٰ وَ بِحَمْدِه» را عارفانه بگویید، ولی سر شما درست روی مهر قرار نگرفته باشد، اصلا فایده ندارد، پس اگر سرتان را درست روی مهر گذاشتید و “سبحان‌الله” گفتید این جواب می‌دهد، چون نماز خواندن هم قاعده و قانون خاصی دارد.
دین قانون دارد و این‌طور نیست که من هر طور خواستم در دین وارد شوم بعد هم انتظار داشته باشم که امام زمان-علیه‌السلام- به من توجه کند؛ چنین چیزی نیست! حتی عزاداری هم باید حساب شده باشد، چون وقتی در ولایت وارد شدید، ثمره و میوه‌ی آن را به شما می‌دهند؛ لذا این جمله‌ی مهم را گوش کنید، شما ناخواسته با آمدن در جلسات اهل‌بیت-علیهم‌السلام- در حال استفاده از این میوه هستید؛ یعنی قبل از این‌که درخت خود را کاشته و آبیاری کرده باشید و قبل از این‌که درخت شما میوه دهد، میوه‌ی آن را به شما می‌بخشند؛ این خیلی عجیب است! تا شما درختی نکارید و دورانی نگذرد میوه نمی‌دهد، خدای متعال کاری کرده است که در جلسات اهل‌بیت-علیهم‌السلام- آن میوه را به شما می‌دهند، البته میوه‌ را به صورت پوست کنده به شما می‌دهند.
شما وقتی “حسین‌حسین” می‌گویید، چنان لذتی در گفتن این ذکر می‌برید که اگر این جلسات نبود و شما می‌خواستید این لذت را ببرید، شاید پنجاه سال باید ریاضت شرعی می‌کشیدید تا متوجه شوید.
مزه‌ی عبادت یعنی این‌که در جلسه‌ی امام حسین-علیه‌السلام- “حسین‌حسین” بگویید، مزه این است! چرا مزه را زودتر به شما دادند؟! به خاطر این‌که مسیر را درست بروید، اگر مزه را به شما نمی‌چشاندند، طی کردن مسیر سخت می‌شد.
شما هر چه‌قدر مشهد رفتید خودتان را میزان نکردید، با این‌که حتی یک مقدار هم میزان نشدید، ولی کنار ضریح که قرار می‌گیرید می‌فهمید یک خبری است، می‌فهمید آرامش پیدا کردید و با این آقا ارتباط دارید؛ این لذتی که شما در حرم امام رضا-علیه‌السلام- یا در جلسه‌ی اهل‌بیت-علیهم‌السلام- می‌برید، میوه‌ای است که به صورت فوق‌العاده ویژه و از صدقه ‌سر اهل‌بیت-علیهم‌السلام- به شما می‌بخشند! حالا برای چه می‌بخشند؟! برای این‌که بدانید اگر شما توانستید بقیه‌ی امور را میزان کنید از وجود اهل‌بیت-علیهم‌السلام- است؛ «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» «ما انسان را در نیکو‌ترین نظم و اعتدال و ارزش آفریدیم.» (تین/۴)
آن‌ها در ابتدا آن میوه‌ و لذت را به ما می‌بخشند تا بقیه‌ی مسیر را خودمان برویم، اگر این میوه را عطا نمی‌کردند، طی کردن این مسیر خیلی سخت می‌شد؛ لذا خیلی‌ از افراد متدین هم هستند، ولی با این جلسات بیگانه‌اند و اشکال به این جلسات دارند؛ این‌ افراد مسیر طولانی در پیش دارند و معلوم نیست چه زمانی برسند، آن‌ها مسیر طولانی دارند تا لذت دینداری و نماز را بفهمند.
خدای متعال ابتدا در “حسین‌حسین” گفتن لذت گذاشته است و بعد لذت نماز خواندن درست را به شما عطا می‌کند؛ لذا به شما که اهل روضه‌ هستید می‌گوید نمازتان را درست کنید! چون اگر با ولایت نماز خواندید، لذت آن را می‌برید، برای همین ذیل آیه «لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» (بقره/۱۲۴) می‌فرمایند: ولایت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی‌رسد! چرا این روایت را می‌گویند؟ چون اگر نماز را درست بخوانید آن‌جا ولایت را می‌فهمید که چه امری است، کدام ولایت را می‌گوییم؟ همان لذتی که به واسطه‌ی اهل‌بیت-علیهم‌السلام- در درون شما به صورت میوه‌ای شروع به رشد کرد، همان ‌که یک ربع لذت آن را در روضه بردید که به واسطه‌ی آن سایر عبادات برای شما مزه‌دار می‌شود.
آن آقا با همه‌ی اوضاع خرابی که دارد به جلسه‌ی روضه می‌آید و روضه که شروع می‌شود «السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَاعبْدِالله» می‌گوید و می‌بیند که با اهل‌بیت-علیهم‌السلام- ارتباط دارد و از آن لذت می‌برد و بعد آن میوه در وجودش شکل می‌گیرد، ولی دوام آن تا چه زمانی است؟ دوام آن تا زمانی است که با یک امر دیگر مثل نماز گره بزند، پس من برای این‌که معنویت را در وجودم سامان‌دهی کنم و دینداری‌ من درست و با قاعده باشد و جواب بدهد، باید بفهمم که بعد از اهل روضه شدن باید چه کار کنم! این صورت مسأله است، جواب را که پیدا کردم دیگر تمام است.

شما هیچ موقع به حال و حوصله‌ خود کار نداشته باشید! اگر یک موقع به یک جلسه رفتید و دیدید حال شما خیلی خوب نیست، فریب نخورید که بگویید حال ما خوب نیست، پس ما بهره‌مند نمی‌شویم یا جلسه بی‌حال است! حرم امام رضا-علیه‌السلام- یا کربلا رفتید، این‌طور نگویید که ما جلسات امام حسین -علیه‌السلام- چه‌قدر گریه می‌کردیم، ولی حالا که کنار امام حسین-علیه‌السلام- آمدیم آن حالت را نداریم! شیطان شما را وسوسه‌ نکند! آن حال و هوا را یک موقع به شما می‌دهند و یک موقع هم از شما می‌گیرند. این نباید برای شما ملاک باشد، چرا؟ چون اگر این حال، ملاک شما شد یک موقع دنبال آن می‌روید و یک موقع رها می‌کنید، وقتی حال نداشتید با خودتان می‌گویید که از این‌جا برویم، نه! صبر کنید! کم‌کم تأثیر خود را می‌گذارد.
پس اگر قانون را در دینداری‌ فهمیدید و دنبال قانون رفتید به شما جواب می‌دهد.
حالا که صورت مسأله را متوجه شدید به حل مسأله می‌پردازیم.
دین چیست؟ دین یعنی همان ولایتی که ما قبول کردیم، حالا ولایت چیست؟ این‌که ما می‌گوییم ولایت اهل‌بیت-علیهم‌السلام- را قبول کردیم و تابع ولایت هستیم یعنی چه؟ یعنی آن نیرویی که با پذیرش ولایت در وجود ما می‌آید، وقتی این نیرو در وجود ما آمد به هر کسی یک اندازه‌ای از ولایت می‌رسد، یک نفر یک مثقال، یک نفر یک کیلو و …..از این ولایت در وجودشان است، حال تأثیر آن چیست؟! وقتی ولایت در وجود ما آمد، در این ولایت یک چیزی نهفته است که نشانه است و در حال تاثیرگذاری بر روی ماست و آن تاثیر این است که ما را مطیع فرمان خدای متعال می‌کند، حالا کسی که یک کیلو از این ولایت در وجودش آمده است؛ یعنی تمام وجودش تحت فرمان خداوند است؛ مانند سلمان-سلام‌الله‌علیه-، هوای سلمان هوای علی-علیه‌السلام- بوده است؛ خیلی عجیب است! سلمان هوا نداشته است و هوای او هوای علی-علیه‌السلام- بوده است؛ یعنی چه؟ یعنی سلمان می‌فهمید که آقا امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- از او چه می‌خواهد؛ سلمان این مطلب را از کجا پیدا کرد؟ چون ولایت به صورت کامل در وجود سلمان-سلام‌الله‌علیه- نفوذ کرد، سلمان یک فردی شد که امیرالمومنین-علیه‌السلام- در خانه‌ او است و او می‌داند حضرت-علیه‌السلام- از او چه می‌خواهد!
شبی که آن نامردها مقابل خانه‌ی حضرت علی-علیه‌السلام- آمدند، حضرت-علیه‌السلام- در خانه بودند که آن اتفاق افتاد، سلمان-سلام‌الله‌علیه- مقابل امیرالمومنین-علیه‌السلام- بود و به حضرت-علیه‌السلام- نگاه می‌کرد، چون می‌خواست بفهمد که وظیفه‌اش چیست؟ آیا شمشیر در بیاورد؟! چه کار کند! برود یا بماند؟! حضرت-علیه‌السلام- در یک بهتی بودند، حرفی نمی‌زدند و سکوت مطلق بود، سلمان-سلام‌الله‌علیه- از همه‌ی افراد به حضرت-علیه‌السلام- نزدیک‌تر بود، حتی از مقداد هم نزدیک‌تر بود، سلمان به چشمان امیرالمومنین-علیه‌السلام- نگاه کرد، اگر علی-علیه‌السلام- پلک بزند؛ یعنی این‌که شمشیر در بیاورید و قضیه را تمام کنید، اگر علی-علیه‌السلام- پلک نزد؛ یعنی سکوت کنید و مثل من همین‌جا باشید.
اگر درست رفتار کنید و ولایت قشنگ در وجود شما بیاید، آن وقت می‌فهمید که الان امام زمان-علیه‌السلام- از شما چه می‌خواهد، می‌فهمید ولی‌امر از شما چه می‌خواهد؛ سکوت یا داد و بیداد می‌خواهد؛ لذا همراه حق می‌شوید، مارق یا زاهق نمی‌شوید و جلوتر و عقب‌تر هم نمی‌روید، چرا جلوتر رفتید؟! چون با علی-علیه‌السلام- منطبق نشدید، چون ولایت علی-علیه‌السلام- را نگرفتید، به دروغ مدعی شدید و خودتان را به ولایت چسباندید؛ هنوز ولایت در وجودتان نیامده است؛ دقت کنید تا ولایت در وجود شما نیاید فایده‌ای ندارد؛ به عنوان مثال شما پدر و مادر خودتان را در نظر بگیرید، فرق پدر شما در خانه با دیگران چیست؟ می‌خواهم یک حرف خیلی مهم به شما انتقال بدهم! اگر این حرف را شما درست بگیرید، معنای دقیق ولایت در وجود شما می‌رود؛ فرق پدر شما با بقیه چیست؟ اگر پدر شما وارد این جلسه شود و در جلسه هم جا نباشد، همین‌طور که می‌رود شما یک دفعه می‌بینید که پدرتان آمده است و بقیه هم کاری به ایشان ندارند، ولی پدر شماست! این پدر بودن با شما چه کار می‌کند؟ وجود شما را به هم می‌ریزد و این به دلیل ارتباط ولایی است؛ دقت کنید! ببینید در تشیع چه خبر است! پدر ولایت دارد، مادر ولایت دارد! لذا مادر نباید اذیت شود؛ حالا پدر ولایت دارد یعنی چه؟ یعنی اگر کسی با پدرش مخالفت کند عاق می‌شود؛ عاق شدن یعنی چه؟ یعنی ولایت قیچی می‌شود؛ ولایت قیچی شد یعنی چه؟ یعنی اگر ولایت با پدر قطع شود، ولایت با خداوند هم قطع می‌شود.
و این در مورد کسی است که مسأله را می‌دانسته و با پدرش مخالفت کرده است، ولی کسی که این مسأله را نمی‌دانسته است حکم دارد.
جریان ولایت هم از همان جنس است، اشتباه نکنید! این ولایتی که در مورد پدر شماست جنس همان ولایتی است که با امیرالمومنین-علیه‌السلام- باید داشته باشید، ولی فرق آن این است که آن ولایت یک تُن است و این ولایت یک مثقال است؛ لذا آن شخص نزد حضرت-علیه‌السلام- آمد و گفت مگر پدر من واجب‌القتل نیست؟! حضرت-علیه‌السلام- فرمودند بله! گفت آقا! پس اجازه دهید خودم او را بکشم، حضرت-علیه‌السلام- فرمودند شما این کار را نباید انجام دهید، چون عمر شما کوتاه می‌شود، با این‌که حق بوده است، ولی حضرت-علیه‌السلام- فرمودند، نه!
چرا خدای متعال برای پدر ولایت قائل شده است؟ الان یک مشکلی که در جمهوری اسلامی داریم این است که این موضوع حل نشده است و ما می‌خواهیم آن را وصله و پینه‌ کنیم، ما هنوز نتوانستیم ولایت پدر را ثابت کنیم و در جامعه جریان ولایت را جا بیندازیم، اگر ما ولایت را خوب جا می‌انداختیم، قضیه‌ی ولایت فقیه و ولایت مرجع زودتر از این جواب می‌داد؛ خانمی می‌گوید من برای چه باید حرف همسرم را گوش کنم! پسرش هم طرفدار او شده است! چون این خانم ولایت را نفهمیده است برای همین زندگی‌ آن‌ها سامان نمی‌گیرد و با این‌که تمام امور او سر جای خودش است، نماز می‌خواند، مسجد می‌رود، سینه‌زنی دارد و همه کاری هم انجام می‌دهد، ولی خانه صفا ندارد، چرا؟ چون اصل‌کاری در این خانه نیست! چون ولایت قطع شده است و همه چیز تمام است! حالا بیهوده تلاش می‌کند.
خانم در کیفش یک مفاتیح بزرگ و یک تربت سیدالشهدا-علیه‌السلام- دارد؛ کربلا و مشهد، دعای کمیل و ندبه‌ی او به صورت مرتب هم برقرار است، ولی زنگ می‌زند و می‌گوید به هم ریخته است؛ به او می‌گویم همسر شما در خانه چه‌کار می‌کند؟ می‌گوید حاج آقا! او که اصلا در کارها دخالت نمی‌کند؛ گفتم معلوم است که با این رفتار شما او دخالت نمی‌کند؛ مدام مرد شدی، قدرت‌نمایی کردی، بچه‌ها را با خودت همراه کردی و از خودت عرضه نشان دادی و او را بی‌عرضه نشان دادی، حالا در این کار ماندی! ولی قدرت‌نمایی خدا را ببین! اگر این مرد وسط نیاید و صاحب ولایت نشود، حتی شما با فرزندانت هم شاگرد زرنگ باشید، زرنگی شما در این خانه جواب نمی‌دهد، چون خداوند ولایت را در مرد گذاشته است! حالا شما بروید و ببینید چه‌قدر قضیه به هم خورده است.
اگر مردم ولایت امیرالمومنین-علیه‌السلام- را می‌پذیرفتند، خودِ قبول ولایت تمام کارها را حل می‌کرد و لازم نبود کار خاصی انجام دهند.
چرا دشمن فقط با آن نقطه‌ی اتکا و با آن قدرت رهبری مخالفت می‌کند و فشار می‌آورد؟ چون می‌داند که اگر آن‌جا را تضعیف کند کار تمام است، چون یک نقطه است، ده نقطه نمی‌خواهد! اگر شما بزرگ‌ترین ارتش را داشته باشید، ارتش آن‌ها خیلی قوی‌تر است یا بزرگترین تکنولوژی را داشته باشید آن‌ها در این زمینه خیلی قوی‌تر هستند یا بزرگترین تئوری‌ها و تحلیل‌گری‌های سیاسی را داشته باشید آن‌ها خیلی قوی‌تر هستند، ولی آن‌ها یک امری را ندارند که ما داریم! ما قائل به ولایت هستیم و خودِ ولایت در جامعه قدرت می‌آورد.
ولایت باید محکم شود و جایگاه آن در خانه درست شود، ولایت پدر در خانه درست نیست؛ لذا جواب نمی‌دهد. اگر شما در خانه ولایت پدر را رعایت نکنید، آیا در بیرون از خانه ولایت ولی‌فقیه یا مرجع تقلید را رعایت می‌کنید؟ ابداً نمی‌توانید! چون نیرو از شما گرفته شده است.
اگر شما ولایت پدرتان را قبول نکنید یک سر سوزن قدرت ندارید و از طرف خداوند یک آدم معمولی هستید که باید برای کارهای خود نقشه بریزید؛ باید زور بزنید؛ باید با سوزن چاه بکنید تا به آب برسید، چون ولایت را ندارید.
اگر عالم هستی را دقت کنید، حضرت-علیه‌السلام- نمی‌خواهد ما کار خاصی انجام دهیم، همین که مردم دنیا قائل شدند که ولیّ خدا باید روی زمین بیاید، ولایت ایشان را قبول کردند‌.
تمام عالم این زمینه را دارد که گلستان شود، خداوند نیرو را آن‌جا برده است.
حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- در خطبه‌ی خود فرمودند: «وَ جَعَلَ اللهُ طاعَتَنا نِظاماً لِلملَّةِ و اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرَْقَةِ.» «خداوند اطاعت ما را نظام و سامانی برای آئین اسلام و امامت ما را امانی از تفرقه و اختلاف قرار داده است.» (دلائل‌الامامة/ص۳۳)

پس کاری کنید تا ولایت در وجودتان بیاید، این‌طور نباشد که گاهی باشد و گاهی نباشد! اگر ولایت ولو یک مثقال در وجود شما بیاید، کارهای شما حل می‌شود، ولی اگر ولایت در وجود شما نیامد دستتان خالی است؛ اقتصاد جواب نمی‌دهد؛ سیاسی‌کاری جواب نمی‌دهد؛ دویدن‌های بی‌خود هم جواب نمی‌دهد، چون خداوند این‌ کارها را نمی‌خواهد!
این‌قدر تحلیل‌گر سیاسی در عالم بوده و الان هم است که در گل مانده‌‌اند و کسی که باید جواب بدهد ما هستیم که به عنوان شیعه باید ولایت را تقویت کنیم و این از داخل خانه‌هایمان شروع می‌شود، البته هنوز این اتفاق نیفتاده است.
اگر ولایت شما درست شد؛ یعنی تکلیف شما با پدرتان حل شد و نسبت به پدر خود مواظبت کردید، اثر ابتدایی آن این است که برای نماز صبح راحت بلند می‌‌شوید؛ علت این‌که می‌بینید خواب شما سنگین است به خاطر این نیست که رطوبت در عالم زیاد است یا خواب شما کم بوده است، نه! یک موقع هم حال شما خوب است و یک ساعت هم بخوابید سیر می‌شوید و شاداب هستید، ولی یک موقع‌ این‌قدر سنگین هستید که دوازده ساعت هم خوابیدید، ولی نمی‌توانید از جای خود بلند شوید.

و‌صَلَی‌الله‌عَلیٰ‌مُحَمَّدٍ‌وآلِه.