qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

اولین مرحله‌ی تدبیر دین، انجام واجب و ترک حرام است

«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ
الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمین الصَّلوةُ وَالسَّلامُ علیٰ سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا وحَبیبِ قُلوبِنا وَطَبیبِ نُفوسِنَا وَشَفِیعِ ذَنوبِنا اباالقاسِمِ المُصْطَفیٰ مُحَمَّد و آلِه الْمِعْصومینَ المُکَرَّمین سِیَّما بَقیَّة الله فی الاَرَضین.
اللّهُمَّ الْعَنْ أبَاالشُّرُورِ وَ أتْباعَهُ فِی کُلِّ لَحْظَهٍ مِنَ الأزَلِ إلَی الأبَدِ، بِعَدَدِ ما أحاطَ بِهِ عِلمُک.
اَللّهُمَ صَلِّ عَلي علي بن مُوسَي الِّرِضا المَرُتَضي اَلاِمامِ التَّقيِّ النَّقيِّ وَ حُجَتِكَ عَلي مَن فَوقَ الاَرضِ و َمَن تَحت الثَّري اَلصِدّيقِ الشَّهيدِ صَلاةً كَثيرَةً تآمَّةً زاكِيَةً مُتَواصِلَةً مِتَواتِرَةً مُتَرادِفَة كَاَفضَلِ ما صَلَّيتَ عَلي اَحَدٍ مِن اوليائِكَ.»
صلواتی برای امام هشتم مرحمت بفرمایید.

«اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
صلواتی برای امام عصر-علیه‌السلام- مرحمت کنید.

«اللّهُمّ إِنّي أَتُوبُ إِلَيْكَ فِي مَقَامِي هَذَا مِنْ كَبَائِرِ ذُنُوبِي وَ صَغَائِرِهَا، وَ بَوَاطِنِ سَيّئَاتِي وَ ظَوَاهِرِهَا، وَ سَوَالِفِ زَلّاتِي وَ حَوَادِثِهَا، تَوْبَةَ مَنْ لَا يُحَدّثُ نَفْسَهُ بِمَعْصِيَةٍ، وَ لَا يُضْمِرُ أَنْ يَعُودَ فِي خَطِيئَةٍ»(صحیفه‌ی سجادیه/دعای۳۱/فراز۱۴)
«خدايا من در اين مقام خود به سوى تو باز مى‏گردم؛ از گناهان كبيره و صغيره‏ام، و از معصيت‌هاى پوشيده و آشكارم، و از لغزش‌هاى ديرينه و تازه‏ام، مانند باز گشتن تائبى كه خيال گناه در دلش نگذرد و فكر برگشتن به خطائى را به ضمير راه ندهد»
ما در امری به نام امر تدبیر زندگی می‌کنیم، در کلافی به نام شریعت و قانون اسلام زندگی می‌کنیم، اموری بر ما حاکم است که وقتی آن امور دست به دست هم می‌دهد، فردی به نام سلمان-رحمة‌الله‌علیه- به وجود می‌آید، شروع آن همین است: «اشهد‌ان‌لا‌اله‌الا‌الله»؛ اگر کسی شهادت بدهد، وارد این معرکه می‌شود، مثل کسی که در مدرسه ثبت‌نام می‌کند. چه‌طور اگر کسی برود و در یک مدرسه ثبت‌نام کند، می‌گویند این فرد دانش‌آموز این مدرسه است، حال اگر دانش‌آموزی خوش‌خط هم هست، آیا مربوط به آن ثبت‌نام است؟ نه! اگر دانش‌آموزی نابغه است، یا خوب می‌فهمد مربوط به آن ثبت‌نام است؟ نه! ولی از آن ثبت‌نام شروع می‌شود. امور فراوانی دخالت دارد تا آن نتیجه‌ی مطلوب حاصل شود؛ مثلا این‌که فرد سر وقت به کلاس برود، کتابش را هم بخرد، هر روز درس بخواند و … . در دین هم همین است، وقتی ما ولایت اهل‌بیت-علیهم‌السلام- را قبول کردیم، این‌طور نیست که مثل مالک اشتر-رحمة‌الله‌علیه- شویم، نه! یک آغاز خوب است که پذیرفته‌ایم در راه دین قرار بگیریم.
همه‌ی کسانی که ماشین خریده‌اند، در جاده‌ی مشهد حرکت کردند، به مشهد نیامدند که! همه‌ی کسانی که می‌خواستند به مشهد بیایند هم به مشهد نرسیدند! خیلی مسائل موثر است تا انسان زائر امام رضا-علیه‌السلام- شود، علاوه بر این‌که همه‌ی کسانی که به حرم امام رضا-علیه‌السلام- می‌روند، زائر نمی‌شوند، ممکن است کسی یک دستش به ضریح باشد و با دست دیگر جیب کسی را خالی کند! او که زائر نیست!
ما در یک گستره، چارچوب و قانون زندگی می‌کنیم، همه‌ی بایدها و نبایدهایی که وجود دارد ما را به سمتی می‌برند که تربیت ‌شویم. مثلا وقتی که ما نان می‌خریم، این نان چه‌طور نان شده؟ نان، نتیجه‌ی کار یک کشاورز است، ولی فقط کار یک کشاورز نیست، خیلی کارها بعد از آن صورت گرفته است؛ لذا وقتی که وارد دین می‌شویم، خیلی مسائل پس از آن باید رعایت شود، مثلا حق‌مدار باشیم، باطل را از خود دور کنیم و … . حال اگر فرد مثلا حق و باطل را با هم مخلوط کند، با اهل باطل نسشت و برخاست کند، او را بپذیرد، این کار نمی‌گذارد که این فرد مسیر درست را طی کند.
چرا جمعیتی که با پیغمبر اکرم-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم- بودند، از کربلا سر در آوردند و با امام حسین-علیه‌السلام- جنگیدند؟ این‌ها که شهادتین گفتند! بله، اما خودشان را به لوازم دین مقید نکردند، لوازمی که باعث می‌شد آن‌ها در راه پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم- بمانند را رعایت نکردند و از پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم- جدا شدند؛ کسانی بودند که از پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم- جدا نشدند، اما از امیرالمومنین-علیه‌السلام- جدا شدند؛ کسانی از امام علی-علیه‌السلام- جدا نشدند، اما از امام حسن-علیه‌السلام- جدا شدند؛ برخی با امام حسن-علیه‌السلام- بودند، ولی در مقابل امام حسین-علیه‌السلام- قرار گرفتند.
ممکن است فردی از تهران تا مشهد را خوب رانندگی کند، فقط پنجاه کیلومتر آخر را بد رانندگی کند، نمی‌شود گفت او نهصد و پنجاه کیلومتر را که خوب رانندگی کرده، نه، باید آن پنجاه کیلومتر را هم خوب رانندگی می‌کرد.
پس دقت کنید! در دین‌داری هم همین‌طور است! وقتی ما می‌پذیریم که دین‌دار شده‌ایم، یعنی همه‌ی ملزومات را را پذیرفته‌ایم، این حرف به چه معناست؟ یعنی این‌که تدبیر پروردگار را بپذیریم. الان ما در حسینیه نشسته‌ایم، می‌شود در خیابان هم بنشینیم، ولی این‌جا نشستن یک خصوصیات و شرایطی دارد؛ به جریان دین هم، تدبیری حکومت می‌کند، انسان با پذیرفتن این تدبیر متدین می‌شود، ولی اگر این تدبیر را نپذیریم و تمام قوانین را هم رعایت کنیم، فایده‌ای ندارد؛ مثل این‌که رانندگی کنید، ولی نپذیرید که راهنمایی و رانندگی در این قضیه همه کاره است، بگویید ماشین برای خودم هست، با عقل و نظر خودم فقط هر چه را بخواهم رعایت می‌کنم، در این دیدگاه قتل وجود دارد! اگر ۵۰ نفر، ۵۰۰ نفر، ۵۰۰۰ نفر نظر خودشان را رعایت کنند چه می‌شود؟ برای همین قانون وجود دارد که عموم مردم تحت تدبیر آن قانون جلو بروند.
اولین و دومین تدبیر دین، انجام واجب و ترک حرام است؛ خداوند متعال اموری را بر ما واجب کرده و اموری را حرام و فرموده است که واجبات را رعایت کنید و حرام را ترک کنید. اگر کسی از این فیلتر عبور کرد، یعنی همه‌ی این امور را رعایت کرد، وارد وادی دوم می‌شود، امتیازی بالاتر در تدبیر خداوند برای او وجود دارد، آن وادی، وادیِ تقواست. اگر کسی در وادی اول قبول نشد، یعنی حتی یک واجب را نپذیرفت، مثلا خمس دادن را نپدیرفت، در همان وادی اول می‌ماند و وارد وادی دوم نمی‌شود. اگر یک حرام را هم نپذیرفت همین‌طور است؛ مثلا همه‌ی حرام‌ها را ترک کرد به جز دروغ گفتن، یعنی اگر دروغ گفت، اجازه نمی‌دهند وارد وادی تقوا شود.
خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید:
«ِوَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا» (طلاق/۲) «هركس تقواى الهى را پيشه كند خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى‏كند.»
«إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا» (انفال/۲۹) «اى كسانى كه ايمان آورده‏‌ايد اگر از [مخالفت فرمان‏] خدا بپرهيزيد براى شما وسيله‏‌اى براى جدائى حق از باطل قرار مى‏‌دهد [و روشن‏‌بينى خاصى كه در پرتو آن حق را از باطل خواهيد شناخت‏]»
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض‏» (اعراف/۹۶) «و اگر مردمى كه در شهرها و آبادی‌ها زندگى دارند ايمان بياورند و تقوى پيشه كنند بركات آسمان و زمين را بر آن‌ها مى‏‌گشائيم‏»
یعنی خداوند متعال می‌فرماید: اگر کسی تقوا پیشه کرد، ما زندگی او را پیش می‌بریم، به او عافیت می‌دهیم، دعایش را مستجاب می‌کنیم و … ولی اگر تقوا پیشه نکرد، نه! رهاست! بین مسلمان‌ها و مومنین است، استفاده می‌کند، ولی رهاست! مانند کسی که گواهینامه ندارد ولی بین رانندگان است؛ از آسفالت جاده و خط کشی و پمپ بنزین و … استفاده می‌کند ولی راننده نیست!
انجام واجبات و ترک حرام پایین‌ترین مرحله است؛ در مرحله‌ی بعد ورع می‌دهند، یعنی می‌شود رئیس باتقوا! در مرحله‌ی سوم ایمان می‌دهند، ایمان مستقر، در مرحله‌ی چهارم یقین می‌دهند. خیلی مواقع ایمان هست ولی یقین نیست، اگر به کسی یقین دادند دیگر هیچ چیز روی او اثر نمی‌گذارد، همه چیز در اختیار خود خودست.
به صورت طبیعی خیلی از امور برای ما مشکل است، مثلا وقتی نماز می‌خوانیم به فکر مشکلاتمان هستیم، کسی با دقت و توجه قرآن می‌خواند که دغدغه ندارد، ما همه دغدغه داریم، چه زمانی دغدغه را از ما برمی‌دارند؟ وقتی تقوا داشته باشیم، چون تقوا نیست، توفیق قرآن خواندن هم نیست. زیارت رفتن هم همین‌طور است؛ زیارت اخلاص می‌خواهد، عبادت اخلاص می‌خواهد، چه زمانی به انسان اخلاص می‌دهند؟ زمانی که تقوا باشد؛ خداوند اعمال را زمانی می‌پذیرد که فرد تقوا داشته باشد. این تقوا حاصل نشده، لذا درجا می‌زنیم، یک روز حالمان خوب است و یک روز بد، یک روز خوب عمل می‌کنیم و یک روز نه! یعنی تا زمانی که بر خود مسلط نشده‌ایم و اهل تقوا نشده‌ایم، سرگردانیم. وقتی با تقوا شدیم اهل ذکر می‌شویم، اهل فکر می‌شویم، اهل معنا می‌شویم. این مرحله باید حاصل شود، گرچه در مراحل پایین‌تر هم مسلما برای فرد برکاتی هست.
خیلی‌ها به حرم امام رضا-علیه‌السلام- می‌روند، اما در میان این همه جمعیت هر کس در درجه‌ی خودش و به اندازه‌ی اعمالش زائر است، به همان اندازه هم بهره می‌برد و می‌رود.
آقایی که در حرم امام رضا-علیه‌السلام- خادم بود، جلوی درب به طرف ضریح می‌ایستاد و چوب‌پر دست می‌گرفت، جلوی مرا گرفت و گفت که حاج آقا! من نزول می‌گیرم، چه کار کنم؟ پس حتی خادم بودن هم ملاک نیست! مثل کسی که خیال می‌کند اگر با یک مربی بین‌المللی تمرین کند برنده است، یک ماه مربی با آن‌هاست و ماه بعد به تیم مقابل می‌رود، آن وقت تیم مقابل برنده می‌شود؛ پس حال خوب این‌ها و بردشان به خاطر مربی بوده! ما همین که از حرم بیرون می‌رویم، همان آدم قبلی هستیم! این یک ملاک است. شخص دیگری در حرم گفت که حاج آقا! ما مواقعی به جاده خاکی می‌زنیم و مواقعی هم خیلی خوبیم! گفتم در اصل ما همانی هستیم که در جاده خاکی هستیم، مواقعی که حالمان خوب است، به خاطر خودمان نیست، به برکت امام رضا-علیه‌السلام- است که می‌خواهند ما ناامید نشویم، ما را در آب نگه می‌دارند، منتها ما مثل آبکشی در آب هستیم!
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَانَ فىِ أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ»(تین/۴) «به‏ تحقيق ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريديم.»
ما (پروردگار متعال) انسان را به صورت احسن تقویم قرار می‌دهیم.
«ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ»(تین/۵) «سپس او را به پائين‏‌ترين مرحله بازگردانيديم.»
بعد خودِ انسان از این حال بیرون می‌رود.
این امر هم تا مدتی اتفاق می‌افتد، تا زمان مشخصی به ما اجازه می‌دهند که پشت ایشان پنهان شویم، حضرت-علیه‌السلام- فرمود: ما را وجه‌المصالحه‌ی بین خود و خدا قرار ندهید! بین ما و خدا قوم و خویشی وجود ندارد. سیادت برای شما کاری انجام نمی‌دهد، باید آدم خوبی باشید. بنی صدر هم سید بود! طلبه بودن و حزب‌اللهی بودن، بسیجی بودن ملاک نیست! برخی می‌گویند ما طرف‌دار ولی‌فقیه هستیم، این را باید در رفتار نشان داد، نمی‌شود به نرخ روز نان خود و هر چیزی که زمانی رونق دارد، به همان سمت رفت! منافقین این‌گونه بودند، تا علی-علیه‌السلام- قدرت داشت پشت سر علی-علیه‌السلام- بودند و تا قدرت به دست معاویه افتاد به معاویه پیوستند!
پس، انجام واجب و ترک حرام اولین مرحله است، و شدنی هم هست، ممکن است ۳۰ سال طول بکشد، به دست آوردن تقوا ۳۰ سال طول بکشد، ولی تا این اتفاق نیفتد، به انسان ملکه نمی‌دهند، ملکه‌ی تقوا که انسان بتواند واجب را انجام دهد و حرام را تکر کند؛ لذا ما نباید گمان کنیم که چون با اهل‌بیت-علیهم‌السلام- هستیم نیازی به ملکه‌ی تقوا نداریم. فکر کنیم امام حسین-علیه‌السلام- کاری برایمان انجام نمی‌دهد، خودمان را میزان کنیم، اگر این کار را انجام دادیم، بهره‌ها یکی یکی به دست می‌آیند و گرنه خدا که از قانون خود دست بر نمی‌دارد و مسیر به روی ما باز نمی‌شود. همه‌ی آن چیزی که ما می‌خواهیم بعد از تقوا حاصل می‌شود، علم بعد از تقواست، حکمت بعد از تقواست، نورٌ فی بَصَری بعد از تقواست، استجابت دعا بعد از تقواست! امام حسن مجتبی-علیه‌السلام- می‌فرمایند که اگر می‌خواهید دعایتان مستجاب شود، خشنودی خداوند را در نظر بگیرید، خب این چه زمانی اتفاق می‌افتد؟ بعد از حصول تقوا!
خدا آقای خوشوقت را رحمت کند، هر وقت صحبتی می‌شد می‌فرمودند: انجام واجب، ترک حرام؛ به ایشان می‌گفتند آقا! شما حرف دیگری ندارید؟ اسلام حرف دیگری ندارد؟ می‌گفتند اگر به این امر رسیدید دیگر به حرف دیگری نیاز نیست!
امام صادق-علیه‌السلام- فرمود: «أَلْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللّه‏ُ فِى قَلْبِ مَنْ يَشآءُ» (بحارالانوار/ج۱/ص۲۲۴) «علم نورى است که خدا در قلب هرکس که بخواهد مى‏‌افکند.»
اگر با تقوا شدید، خداوند به شما علم می‌دهد، نور علم برای فردی است که با‌تقواست! «وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ» (طلاق/۳) «و از جایی که گمان نَبَرد به او روزی عطا کند» برای کسی است که با تقواست!
پس این امری واضح است، انسان نباید خودش را توجیه کند! خیلی مواقع انسان باید خود را تنبیه کند، مثلا به زیارت نرود، نماز جعفر طیار نخواند؛ چون گاهی انسان این امور را پوششی قرار می‌دهد و دوباره به فسق خود ادامه می‌دهد! نذر نکند که کارهایش لنگ بماند، بفهمد باید تقوا به دست آورد، کارش را با نذر حل نکند! این حرف، کاملا جدی است! دلیل این‌که نذر مکروه است همین است که انسان چون مشکلش با نذر حل می‌شود، گمان می‌کند آدم خوبی شده است. وقتی به زیارت می‌رویم خیلی از امورمان حل می‌شود و گمان می‌کنیم با تقوا شده‌ایم، این امور فریب‌مان ندهد! وقتی از حرم امام رضا-علیه‌السلام- بیرون آمدیم، بدانیم همان آدم قبلی هستیم، بگوییم خدایا! کمک‌مان کن که تقوا پیشه کنیم. درست است که به حرم آمدیم، از امام رضا-علیه‌السلام- نور گرفتیم، مدد گرفتیم، مسیرمان را پیدا کردیم، خدایا! کمکمان کن تقوا به دست آوریم!

وصلی‌الله‌علی‌محمدوآله.