بسم الله الرحمن الرحیم
سازگاری با عنصر لطیفی به نام دین
ما چطور میتوانیم خودمان را با دین تطبیق دهیم و همخوانی ما با دین چگونه است؟ دین یک امر ماورایی بوده و از یک عالم دیگر آمدهاست؛ در حالیکه ما در عالم ماده درگیر هستیم و میخواهیم این عنصر لطیف به نام دین با ما سازگاری پیدا کند؛ به عبارتی نه من مشکلی با دین پیدا کنم و نه دین با من مشکلی داشتهباشد و در شرایطی قرار بگیرم که رشد کنم.
در دین هیچ محدودیتی برای رشد فرد وجود ندارد
کسی که در یک اداره شاغل بوده رشد خود را داشته و بازنشسته شدهاست؛ یعنی این فرد دیگر به درد کار اداری نمیخورد و زمینهای برای بالا رفتن و رشد ندارد ولی وقتی شما داخل حوزهی علمیه میآیید، میبینید سن بازنشستگی تازه شروع کار فرد هست؛ مثل حضرت امام-رحمةاللهعلیه- که تا سن نزدیک به نود سالگی رهبری میکند، یا مثل علامه مجلسی که فقط کتاب بحارالانوار ایشان صد و ده جلد است و چهل و یک عدد کتاب فارسی نوشتهاست.
این پویایی رشد در بستر دین از کجا پیدا شدهاست و چطور بدن این روحیه را پیدا میکند؟
ارتباط با دنیا باعث ناتوانی و نبود انگیزه برای فرد میشود
الان یک جوان آنقدر بیحال هست که حوصلهی دو ساعت مطالعه را ندارد؛ حال ورزش کردن را ندارد؛ حال بیدار شدن و نان خریدن را هم ندارد؛ این ناتوانی و نبود انگیزه برای این است که فرد با دنیا ارتباط دارد و دنیا همین است.
انگیزهی دین، فراهم کردن زمینهی رشد برای فرد است
انسان به یک زمینهی رشد احتیاج دارد، به جاییکه بستر رشد برای او فراهم شود.
الان شما با چه انگیزهای در مجلس اهلبیت-علیهمالسلام- نشستهاید؟ این همان انگیزهی دین است که شما را حرکت داده و به نام امام حسین-علیهالسلام- اینجا آوردهاست.
دین میتواند شما را طوری تربیت کند که پانزده الی شانزده ساعت آب و نان نخورید، بدون اینکه کسی بالای سر شما باشد.
این انگیزه و کارکرد دین است که میتواند شما را برای نماز صبح بیدار کند یا بگوید به حلال خود قانع باشید و به حقوق مردم تجاوز نکنید.
اگر دین از دنیا جدا نمیشد، تمام نیازهای جهان فراهم میشد
اگر از امیرالمومنین-علیهالسلام- غصب خلافت نمیکردند و میگذاشتند که حضرت- علیهالسلام- دین را اداره کند، تمام نیازهای جامعه فراهم میشد و جریانهای دنیا به اینجا نمیرسید. این اوضاعی که الان در دنیا وجود دارد برای این است که دین از آن گرفته شدهاست.
اهمیت کارکرد ایمان در وجود مومن
حالا من میخواهم همین دین را با زندگی تطبیق دهم. دین دارای دو بُعد است، یک بعد آن اسلام و بعد مهم آن ایمان است؛ ایمان یک کارکردی دارد که خیلی دارای اهمیت است؛ یعنی فرد وقتی پذیرفت که ایمان را در وجود خودش شکل بدهد یک قدرت خدایی در وجود او شکل میگیرد، کامل میشود و جهت را هم میفهمد.
نبود ایمان در فرد، مانع ایستادگی در برابر طاغوت و ظلم میشود
الان بعضی از افراد زیر بار طاغوت و آمریکا هستند، با اینکه نماز و قرآن میخوانند و مثلا مسلمان هستند اما دین هیچگونه قدرتی به آنها ندادهاست که جلوی طاغوت بایستند.
ایمان به مومن قدرت میدهد
حضرت امام-رحمةاللهعلیه- فرمودند: اتحاد جماهیر شوروی را باید در موزههای تاریخ پیدا کنید. امام-رحمةاللهعلیه- این قدرت را از کجا پیدا کرد؟ سرچشمه این قدرت از ایمان است، قدرت ایمان مثل اورانیوم و اتم است و من باید بفهمم هر کجا چه استفادهای از آن میتوانم ببرم.
اهمیت گفتن” بسماللهالرحمنالرحیم” در آغاز هر کاری
وقتی شما سر سفره «بسم اللهالرحمنالرحیم» بگویید، برای شما یک توان و قدرت میشود. «اَمْرٍ ذی بالٍ لم یُبدء بسم الله فَهو اَبْتَرْ» هر کاری در این عالم بدون «بسمالله» باشد درست انجام نمیشود و ابتر است؛ منظور از درست انجام نمیشود این نیست که چون “بسمالله” نگفتم غذا درست نمیشود، نه! بلکه منظور این است؛ آن غذایی که در وجود شما ایمان را درست میکند، شما را غیرتمند و توانمند میسازد و باعث میشود که شما در مقابل بدیها و باطل محافظت شوید، دیگر آن غذا این خصوصیات را نخواهد داشت.
حقیقت وجودی هر کس، مسیر فرد را معین میکند
احتمالا شما شنیدهاید که به یک نفر میگویند شما خوشقدم هستید یا قدم شما بابرکت هست و برعکس به یک نفر هم میگویند قدم او نامبارک است و وقتی میآید با خودش بیبرکتی و ناراحتی میآورد؛ حقیقت وجودی یک نفر این میشود که مومنین را ذلیل میکند و حقیقت وجودی شخصی دیگر هم این میشود که به مومنین عزت و سربلندی میدهد. شما آقای قاسم سلیمانی را ببینید وقتی حرفی میزند یک گفتمان دقیق و عزتمندانه میشود، ایشان میگوید من به تنهایی حریف هستم و شما نمیخواهد دنبال فرد دیگر بروید! یا شما آقای سید حسن نصرالله را ببینید ایشان در منطقهای که برای خودش نیست و به صورت یک گروه چریکی در آن هستند مثل یک رهبر کامل عمل میکند، انگار تمام کشور مال اوست و میگوید اگر اسرائیلیها بخواهند حمله کنند، دوربینهای تلویزیونی، فاجعهی بزرگ نابودی اسرائیل را نشان خواهد داد؛ بنابراین اسرائیلیها در تحلیلهای خود میگویند که ما در مقابل مقاومت و آقای سید حسن نصرالله شکست خوردیم و حالا با درگیری که در غزه انجام دادیم در مقابل حماس هم پیروز نشدیم. شما مردم یمن را ببینید، یمنیها این قدرت را از کجا گرفتهاند؟ با اینکه وضع معیشتی خوبی ندارند و غذای آنها خیلی ساده است اما حریف ندارند؛ ما هم این ویژگیها را لازم داریم که البته به دست آوردن آنها سخت است.
معیار، قبولی اعمال است نه کمیّت آن
پس ما یک اسلام و یک ایمان داریم. در اسلام عمل است؛ یعنی شما باید یک عملی را انجام دهید ولی در ایمان باید عمل را قبول کنند، وقتی عمل قبول شد «ضَربَتُ علیٍ یومَ الخَندَق اَفضل مِن عِبادة جن و انس» میشود؛ افراد زیادی شمشیر زدند ولی «ضربتُ علیٍ …» قبول شد و ببینید یک ضربت کار را به کجا رساند.
در زمان موسیبنجعفر-علیهالسلام- فردی به نام بیبی شطیطه بود که الان در نیشابور مقبرهی خیلی نورانی دارد؛ در آن زمان شخصی برای موسیبنجعفر-علیهالسلام- خمس جمع میکرد تا برای حضرت-علیهالسلام- ببرد، ثروتمندان آن منطقه پولها و طلاهایشان را به آن شخص دادند، بیبی شطیطه هم سه چهار درهم که به پول امروز ما پانصد تومان میشد با یک تکه پارچه به آن شخص داد تا برای حضرت-علیهالسلام- ببرد، وقتی آن فرد پولها را نزد حضرت موسیبنجعفر-علیهالسلام- برد، حضرت-علیهالسلام- فرمودند: تمام پولها را برگردان این پولها حرام است و من قبول نمیکنم، اما پول و پارچهای که شطیطه خانم دادهاست را برای من بیاور، وقتی حضرت-علیهالسلام- آن را دیدند فرمودند: این هدیهی ماست؛ بعد حضرت-علیهالسلام- چندین برابر آن درهمها و تکهای از کفن امامتش را روی همان پولها گذاشتند و فرمودند: به بیبی شطیطه بگویید خودم برای تشییع جنازه او میآیم، نمازش را میخوانم و دفنش میکنم.
«فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره ومن یعمل مثقال ذرة شرا یره» ببینید این مطلب چقدر مهم است.
برای قبول شدن اعمال، فقط باید رضای خدا را در نظر گرفت
زمینههای رشد فراوان است؛ مثلا شما وقتی به خانه رفتید برای رضای خدا به پدرتان سلام کنید اگر این عمل را از شما بپذیرند دیگر تمام است یا خواندن یک آیه در ماه رمضان ثواب یک ختم قرآن را دارد، وقتی خداوند این همه زمینه برای رشد دارد چرا ما رشد نمیکنیم؟ چون حواس ما پرت است و کار را برای خدا انجام نمیدهیم، کار باید برای خدا باشد. اگر من قبول عمل را پذیرفتهام، خودم را تست کنم و بگویم چرا وضعیت من اینطور است پس معلوم است که قبول شدن عمل من مشکل دارد وگرنه عمل را که انجام میدهم؛ به خودم بگویم چرا فلانی رشد میکند اما من رشد نمیکنم و یا چرا این فرد اینقدر نورانی است اما من …، همینقدر که به خودم اینها را بگویم کافی است یا چرا خانوادهی من خوش نیستند اما فلانی با همین اوضاع و احوال و با همین بچهها به خوبی و خوشی زندگی میکند؟ چون کارهای شما قبول نیست یا مثلا من افطاری میدهم، خیلی هم خرج میکنم اما میبینم که این افطاری هیچ تغییری در زندگی من ایجاد نکردهاست ولی فرد دیگری افطاری معمولی میدهد و خدا هم قبول میکند.
امیرالمومنین-علیهالسلام- یک انگشتر بخشید و همین انگشتر نشانهی ولایت شد. پس ما خیلی به این امر احتیاج داریم، رفقا روی این امر کار کنید که اعمالتان قبول شود.
کارهای خوبتان را مخفی کنید تا فقط خدا خریدار آنها باشد و آنها را قبول کند
اگر در یک کلمه بخواهم به شما حرفم را بگویم این است که هیچ وقت دوست نداشته باشید کسی بفهمد شما آدم خوبی هستید و یا کار خوبی انجام میدهید؛ اصلا دنبال این نباشید و هرگز تلاش نکنید که خودتان را به عنوان آدم خوب معرفی کنید؛ نمیخواهم بگویم خودتان را تنبیه کنید یا بگویید من آدم بدی هستم، نه! این خیلی بد است، شما خوبیهایتان را مخفی کنید که هیچکس نفهمد و سعی نکنید به کسی بفهمانید آدم خوبی هستید که به آن سُمعه میگویند.
در سفر عتبات که بودیم، شخصی که حدودا شصت سال داشت میگفت من چهارصد بار کربلا آمدهام و خیلی ادعا میکرد که آدم خوبی هست و فلان کارها را انجام میدهد؛ بالاخره آنجا یک دعوا راه انداخت. وقتی من با او رو در رو شدم گفت: آقا من چهار صد بار کربلا آمدم. گفتم: ای کاش شما فقط یکبار به کربلا میآمدی، ولی همان یکبار روی شما تأثیر میگذاشت. گفت: حاج آقا من فهمیدم اشتباهم کجاست و بعد دست آن فردی که با او دعوا کردهبود را بوسید و گفت: آقا من متوجهی اشتباهم شدم و برای اینکه به شما نشان بدهم که حسننیت دارم، دست شما را هم میبوسم؛ بعدازظهر دوباره همان قائله را بهپا کرد ولی ایندفعه او را زدند و ذلیلانه از هتل بیرون انداختند!
ما دنبال این هستیم که کار خوب انجام دهیم پس نباید بگوییم که فلان کار را انجام میدهیم، بلکه باید به این فکر کنیم که اعمال ما نزد پروردگار قبول شود.
نفاق مانع انجام عمل صالح میشود
یک ملاک دیگر را میخواهم مطرح کنم و از شما میخواهم که با این ملاکها روی خودتان کار کنید، اگر شما بعد از اینکه دوستتان از پیش شما رفت سکوت کردید و یا خوبیهایش را گفتید نشان میدهد که راه را درست میروید ولی اگر در غیاب او بد حرف زدید یقین بدانید در وجودتان بذر نفاق شکل گرفته و کار نفاق هم این است که انسان را دو زبانه میکند و نمیگذارد عمل صالح انجام دهد.
باید خواندن قرآن، ادعیه و نماز در انسان اثرگذار باشد تا بتواند رذائل را از وجود او بزداید
حالا شما بگویید ما هر روز چهار مرتبه زیارت عاشورا میخوانیم یا در روز چند جزء قرآن و نماز هزار قلهوالله میخوانیم، فقط صرف خواندن که مهم نیست، مهم این است که برای شما چه چیزی را به وجود آوردهاست؟ آیا فحش و بدزبانی را از دهان شما گرفتهاست؟ آیا طمع را از قلب شما برداشتهاست؟ آیا نگاه شهوت آلود و حرام را از چشمان شما گرفتهاست؟ اگر این رذایل را از وجود شما برداشتهاست، پس خواندن قرآن و نماز و…، توانسته در وجود شما اثرگذار باشد. من الان به عنوان سخنران، سی سال هست که منبر میروم، چقدر از مسائل اسلام در وجود من شکل گرفتهاست؟ به همان مقدار من قیمت دارم. انسان باید ببیند در خلوتها و جلوتها(آشکار) چگونه هست و نیتهای خود را بررسی کند.
اعمال مومن باید با سنّت پیغمبر-صلیاللهعلیهوالهوسلم- و ائمه-علیهمالسلام- انطباق داشته باشد
بعد از اینکه عمل خود را برای خدا انجام دادیم و این قسمت در وجود ما درست شد، باید ببینیم که آیا سنت پیغمبر-صلیاللهعلیهوالهوسلم- هم این عمل را تایید میکند یا نه.
عمل صالح با عمل خوب فرق میکند
عمل صالح همان عمل خوب نیست، یک نفر ممکن است بگوید من عمل خوب زیاد انجام میدهم! باید دید سنت دربارهی عمل شما چه میگوید. شما باید از سنت پیغمبر-صلیاللهعلیهوالهوسلم- و ائمه-علیهمالسلام- درس بگیرید تا اعمالتان قبول شود اگر از خودتان عملی را انجام میدهید، قبول نیست.
طبق سنّت رسول خدا-صلیاللهعلیهوالهوسلم- باید پول را برای خانواده خرج کرد، نه دوستان
کسیکه برای دوستانش پول خرج میکند، این خلاف سنّت است! پول را باید برای همسر، فرزند و خانه خرج کنید اما پیش دوستانتان خسیس باشید، بگذارید بگویند که شما خسیس هستید. پیغمبر-صلیاللهعلیهوالهوسلم، به امیرالمومنین-علیهالسلام- و اصحابشان یاد دادند در خانه خوب خرج کنید ولی متاسفانه فرد بیرون از خانه خوب خرج میکند، به رفقایش میگوید امشب دستهجمعی برویم جگر بخوریم یا امروز کلهپاچه همه مهمان من هستید، این درست نیست؛ یکبار با خانواده بیرون غذا بخورید یا برای آنها بخرید و به خانه ببرید.
پدر و مادر و همسر، هر کدام جایگاه خودشان را در زندگی دارند
فرد اینقدر حواسش به خانواده هست که پدر و مادر را فراموش کردهاست! شما نباید بهخاطر همسرتان، پدر و مادر خود را رها کنید. به همسرتان بگویید من از پدر و مادرم نمیگذرم و به پدر و مادر هم بگویید که من از همسرم نمیگذرم تا بفهمند هر کدام سهم و جایگاه خودشان را دارند. یک نفر را میبینید که تمام زندگی او مادرش شدهاست و مثل یک بچهی لوس با اینکه چهل سالش هست، همیشه خانهی مادرش هست، تمام مسائل را با او در میان میگذارد و با او مشورت میکند! آقا، تو بزرگ شدی، عاقل شدی، ازدواج کردی و زندگی داری، ببین سنّت چه میگوید.
ویژگی یک عمل خوب که باعث رشد انسان میشود
اگر عمل شما صالح، برای خدا، با نیّت درست و با سنّت تطابق داشته باشد، در آن عمل برای شما رشد است. شما یک مشت ریگ را داخل باغچه بریزید و هر روز هم به آن آب و کود بدهید، آیا چیزی بیرون میآید؟! ولی اگر یک قاشق بذر ریحان بپاشید و به آن آب هم بدهید رشد میکند و بیرون میآید.
نکتهای طبی در مورد سبزی ریحان
یک نکتهی طبی هم عرض کنم که اگر جوانان در این دوره ریحان بخورند، شهوت آنها کنترل میشود.
باید کارهای بیهوده و بیارزش را رها کرد و به دنبال سنّت پیغمبر و ائمه-علیهمالسلام- رفت
فردی میگفت من به سگها رسیدگی میکنم، چون دیده هیچکس از سگها حمایت نمیکند گفته من میخواهم از سگها حمایت کنم!! شما خودت کار داری، وظیفه داری، کجا این امور را رها کردی و رفتی؟!
سنّت میگوید سلام کنید، با گفتن بسمالله غذا را شروع کنید، به خانهی اقوام سر بزنید و صلهرحم را بهجا بیاورید.
ص۵
خ میرزایی: سنّت پیغمبر-صلیاللهعلیهوالهوسلم- برقراری ارتباط است نه قطع رابطه
اگر پدر شما با عمویتان قهر هست و از او کینه دارد، شما دیگر کینه نداشته باشید و بروید از عمویتان دلجویی کنید و بگویید پدر من عصبانی بوده که آن حرفها را زده، الان ناراحت است، خجالت میکشد با شما سلام و احوالپرسی کند و بهخاطر همین من را فرستادهاست.
هرکس با شما قطع رابطه کرده، شما با او
ارتباط برقرار کنید و رابطه را وصل کنید؛ «مَن قَطَعَک وَصَلَک» این سنّت است.
دستورالعمل خوشبختی
برای خدا کار کنید، کارهایتان را طبق سنّت انجام دهید و زندگی خود را بر اساس ایمان بچینید؛ در آینده ارزش ایمان برای شما روشن خواهد شد.
و صلی الله علی محمد وآله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیئت رزمندگان کرج؛ ماه مبارک رمضان ۱۴۴۰؛ شبپنجم