qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

پذیرش بیماری صعب العلاج

سوال: در ابتدای جوانی بیماری سختی گرفتم و صعب العلاج است و با آن زندگی کردم و دکترها هم مرا به درمان قطعی و نهایی امیدوار نکردند، چگونه خود را در ارتباط با خدا راضی کنم؟ چرا خدا این بیماری را به من داده؟ آیا ظلم یا بداخلاقی‌های دوران کودکی یا نوجوانی باعث شده یا مصلحتِ من است یا ترفیع درجه است؟

جواب: نه، همه‌ی این‌هاست، به علاوه چیزهای دیگر. شما باید توحیدت را درست کنی، قوی کنی؛ به این معنا که اگر قبول دارید خدا این کار را کرده، خدا خالق است و می‌دانید که خدا حکیم است، من نادانم خدا داناست، من جاهلم خدا علیم است، اگر قبول کردم او علیم است، از روی علمش پذیرفته که من این این‌طور باشم. به علاوه، این امور اصلا به خدا ارتباط پیدا نمی‌کند. این همه آدم‌های سالم وجود دارند، پس خدا سالم می آفریند. اطرافیان، پدر و مادر، پزشک‌ها و … مداخله کردند، مشکل برای من پیدا شده، بروم یقه‌ی آن‌ها را بگیرم. در مرحله دوم خدا اگر می‌خواست کارش ناقص باشد، این همه جمعیت سالم نمی‌بود! پس من خدا را حکیم بدانم، این مقدار هم که به من ترجیح داده و خیراتی را به من رسانده، شکرش را به جا بیاورم، وقتی شکر این را به جا آوردم، می‌خواهم بندگی کنم دیگر! خدا همین قدر بندگی را از شما می‌خواهد، از یک فردِ سالم یه جور دیگر می‌خواهد، از یک عالم یک جور دیگر می‌خواهد. در بندگی باید فکر کرد که خدا آن مقداری که شما طاقت دارید از شما بندگی می‌خواهد. از خدا بخواه امورت را با عافیت اداره کند، امور شما را سهل قرار بدهد و منشأ برکات قرار بدهد. اگر شما از خدا خواستید و این کار را خدا کرد؛ شاید خیر شما از خیلی آدم‌های سالم بیشتر باشد.