qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

با نگاه معصوم عالم را ببینیم و خدا را بشناسیم

«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ
الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمین الصَّلوةُ وَالسَّلامُ علیٰ سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا وحَبیبِ قُلوبِنا وَطَبیبِ نُفوسِنَا وَشَفِیعِ ذَنوبِنا اباالقاسِمِ المُصْطَفیٰ مُحَمَّد و آلِه الْمِعْصومینَ المُکَرَّمین سِیَّما بَقیَّة الله فی الاَرَضین.»
«اَللّهُمَ صَلِّ عَلي علي بن مُوسَي الِّرِضا المَرُتَضي اَلاِمامِ التَّقيِّ النَّقيِّ وَ حُجَتِكَ عَلي مَن فَوقَ الاَرضِ و َمَن تَحت الثَّري اَلصِدّيقِ الشَّهيدِ صَلاةً كَثيرَةً تآمَّةً زاكِيَةً مُتَواصِلَةً مِتَواتِرَةً مُتَرادِفَة كَاَفضَلِ ما صَلَّيتَ عَلي اَحَدٍ مِن اوليائِك»
«اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
صلواتی برای امام عصر-علیه‌السلام- مرحمت کنند.

مبارک باشد بر ما و شما این ولادت خجسته و با برکت و ولادت‌هایی که در ایام رجب و شعبان برکاتش انشالله بر ما نازل خواهد شد.
آن‌چه که دائر مدار قرب هست و فهمی که قرار است برای ما حاصل شود در این هست که ما سه امر را در کنار هم بفهمیم؛ یکی معرفت پروردگار است، یکی راه قرب به پروردگار است و دیگری اسباب معرفت به خدای متعال است.
ببینید خودِ معرفت قرب است و اسبابی هست که سبب قرب می‌شود و به دلیل نقصی که در وجودمان هست راه برای این سه امر به روی ما بسته است، یعنی نه حیث معرفت در ما شکل می‌گیرد، نه اسبابش فراهم است و نه قرب حاصل می‌شود. اما در وجود ما استعداد کسب هر سه‌‌ی این‌ها هست. ببینید نقصی که در وجود ما هست باید تبدیل به کمال شود، تا معرفت و اسباب آن و قرب به پروردگار در وجود ما شکل بگیرد.
خوب دقت کنید می خواهم مساله مهمی را به شما انتقال دهم!
وجود خدای متعال معرفی شده هست و احتیاج به معرفی ندارد و برای معرفی خودش هیچ کسری نگذاشته و همه‌ی آن جلوه‌هایی که باید از خدایی درک شود را در معرض قرار داده است و برای کسب معرفت چیز پنهانی ندارد. مثل این می‌ماند که به شما بگویند تمام قوانین کشاورزی بر ملاء و آشکار است، ولی ما با وجود برملا بودن قوانین هیچ چیزی از آن نمی‌دانیم.
الان وجود باارزشی مثل امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- احتیاج به معرفی ندارد، ولی منافقین یک سر سوزن امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- را نشناختند و این نه به این دلیل است که امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- معرفی نشده، نه! امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- احتیاج به معرفی ندارد. این منافق هست که دریچه‌ی این معرفت و شناخت را به روی خودش بسته و خودش را ناکارآمد و ناتوان کرده، لذا دیگر نمی‌تواند چنین اشخاصی را بشناسد، مثل کسی که تب دارد و مریض است و مزه‌ی غذا را نمی‌فهمد، نه این‌که غذا مزه و بو ندارد، اتفاقا بوی غذا همه جا را پر کرده، اما این فرد به دلیل مریضی، شامه‌اش هم تعطیل است و کار نمی‌کند! پس در وجود او شامه گذاشته شده و بوی غذا هم هست ولی به دلیل مریض بودن این شامه تعطیل است و او بوی غذا را استشمام نمی‌کند. الان حیوانی مثل سگ از راه بسیار دور هم می‌تواند بو را استشمام کند و این یعنی بو تا اینجا هم هست، ولی قوه‌ای که بخواهد این بو را بفهمد نیست. شما مگس را ببینید! هر جا مزبله یا کثافتی هست، آن‌جا پر از مگس می‌شود و از کیلومترها می‌فهمد که این‌جا زباله هست.
پس خدا در عالم معرفی شده است و قرار است که اسباب شناخت خدا در وجود من فراهم شود و به برکت این شناخت بندگی کنم تا قرب حاصل شود. خب این‌جا یک فرایندی اتفاق می‌افتد و یک مکانیزمی به وجود می‌آید؛ یعنی منی که از این شناخت و از این قرب دور هستم لیاقت و شانیت پیدا می‌کنم تا همه‌ی آن‌ها برایم حاصل شود. الان در کشور یک مرکز امنیتی وجود دارد که یک‌سری اطلاعات محرمانه در آن‌جاست و به هر کسی اجازه نمی‌دهند به آن‌جا برود. اما وقتی یک فردی وزیر اطلاعات شد این اجازه به او داده می‌شود که به اسرار محرمانه دسترسی پیدا کند. ببینید چه اتفاقی افتاد؛ نه این‌که او جزء اداره‌ی اطلاعات هست، نه او یک وزیری است که انتخاب شده و آن اطلاعات محرمانه را هم ایشان جمع آوری نکرده و اصلا هم نمی‌داند این اطلاعات چطور جمع آوری و طبقه‌بندی شده، ولی همین که وزیر اطلاعات شد اجازه دارد به همه‌ی این اطلاعات دسترسی پیدا کند.
خدا می‌آید یک خلقی را به نام امام-علیه‌السلام-، به نام معصوم-علیه‌السلام-، به نام حجت انجام می‌دهد،

یک حیثش این است که آن‌ها مخلوق هستند و از حیث دیگر قرار هست که ائمه‌ی معصومین معرف خدا باشند؛ «بِنَا عُبِدَ اَللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اَللَّهُ» (اصول‌کافی/ج۱/ص۱۴۵)
برای این‌که یک مقداری به این پایه دست پیدا کنید با مثال کمک‌تان می‌کنم؛ ببینید الان در ذهن شما راجع به قدرت و علم خدا شائبه نیست، حدود ثغورش را نمی‌فهمید ولی می‌فهمید خدا علم و قدرت دارد. حالا شما این قدرت و علم را از طریق ائمه-علیهم‌السلام- بشناسید. ببینید چه اتفاقی افتاد؟ خدا داشت با قدرتش قدرت‌نمایی می‌کرد، مفهوم قدرت چیست؟ ما درک خوبی از قدرت داریم، ولی قدرت خدا را نمی‌توانیم بفهمیم! در مورد علم هم همین‌طور.
خدا آمد چکار کرد؟ معصوم-علیه‌السلام- را خلق کرد؛ یعنی جایگاه معصوم-علیه‌السلام- این شد که از طریق ایشان خدا را بشناسیم. این‌جا داخل پرانتز یک چیزی بگویم (بزرگترین مانع ما با ائمه-علیهم‌السلام- این است که ائمه مثل ما مخلوق و هم قیافه‌ی ما هستند و به دنیا می‌آیند و از دنیا می‌روند. اگر معصومین-علیهم‌السلام- به این صورت روی زمین نمی‌آمدند و مثل ملائکه، مثل روح القدوس و مثل جبرئیل بودند بهتر درک و پذیرفته می‌شدند، حال این‌که باید به این صورت بهتر پذیرفته می‌شدند، خوب دقت کنید چه شد. الان شما امام خمینی-رحمه‌الله‌علیه- را ببینید، اگر امام خمینی آخوند نمی‌بود، روحانی نمی‌بود، برایش در دنیا مجسمه‌ی طلا درست می‌کردند! چون ایشان آخوند بود این کار را نکردند. کاری که امام-رحمه‌الله‌علیه- کرد، یک هزارم آن را کسی در عالم انجام نداد.
پس‌ مانع و مشکل معصوم این است که شکل و قواره‌ی ما را دارد و خود این حجاب است، یعنی ما نمی‌توانیم علی-علیه‌السلام- را بشناسیم چون در تصورات ما یک انسان این‌قدر شانیت ندارد که از عهده‌ی چنین کاری بر‌بیاید. او باید یک فرشته باشد، باید جبرئیل باشد، حال این‌که جبرئیل خادم این‌ها است و درِ خانه‌ی این‌‌ها را جارو می‌کند و ما درک این را هم نداریم و می‌گوییم امکان ندارد! مثلا ما در مقایسه نمی‌توانیم بفهمیم و درک کنیم که زیارت امام رضا-علیه‌السلام- برابر با هزار حج است، این‌قدر حج در ذهن ما بزرگ است که برایمان درکش سخت است که زیارت امام رضا-علیه‌السلام- هزار تا که هیچ، حتی یک دانه حج هم نمی‌تواند باشد. چرا درکش سخت است؟ چون می‌گوییم حج یک امر واجب است، آن‌جا خانه‌ی خود خداست، رمی دارد، صفا و مروه دارد و انبیا-علیهم‌السلام- آن‌جا طواف کردند، یعنی چه اگر به زیارت امام رضا برویم و بگوییم السلام علیک یا علی بن موسی الرضا، برابر با هزار حج است! می‌گوییم همین‌جوری این را گفتند و نمی‌توانیم بفهمیم و این مشکل ما است. در تعبیری حضرت-علیه‌السلام- فرمود: بزرگترین عذاب برای مومن این است که کافر و منافق شبیه او هستند.

خدا دارد در یک فرآیندی امری را ایجاد می‌کند که اگر آن امر در وجود ما اتفاق بیافتد، درکی را که معصوم-علیه‌السلام- از وجود خدا دارد به ما هم منتقل می‌شود. (این حرف خیلی سنگین است ولی مجبورم بگویم تا مطلب جا بیافتد) وقتی شما معصوم و حجت را پذیرفتید، معصوم در وجودتان تجلی پیدا می‌کند، معصوم می‌آید در این وجود نور افشانی می‌کند و من لیاقت پیدا می‌کنم که ببینم. در روایت دارد «وَالله لَنُورُ اَلْإِمَامِ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ اَلشَّمْسِ اَلْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ» «نور امام در دل مؤمنان از نور خورشيد تابان در روز روشن‌تر است» (اصول‌کافی/ج۱/ص۲۷۷)
در تعبیری یعنی معصوم دارد نگاه می‌کند و ما هیچ سبب و اسبابی نداشتیم که ببینم، مثلا چشم ما تا شصت متر دیدِ مفید دارد ولی اگر یک تلسکوپ هابل باشد شما می‌توانید با آن ستاره‌ها و منظومه را ببینید. خب با چه چیز این‌ها را می‌بینید؟ با همین چشم، ولی تلسکوپ باعث شد که شما ستاره‌ها و منظومه را ببینید. این دید برای شما و به نام شماست، ولی تلسکوپ دارد این کار را می‌کند، اگر این چشم نباشد تلسکوپ کاری نمی‌تواند انجام بدهد. بلاتشبیه معصوم-علیه‌السلام- می‌آید و برای ما همین تلسکوپ می‌شود که می‌توانیم با آن ببینیم و خدا را بشناسیم؛«بِنَا عُرِفَ اَللَّهُ» (اصول‌کافی/ج۱/ص۱۴۵)
حضرت-علیه‌السلام- در تعبیر خلقت می‌فرمایند: جنس قلب شما از بدن ماست، خدا وقتی می‌خواست شما را خلق کند از همین گلی که بدن ما را خلق کرد، قلب شما را خلق کرد. خب این یعنی چه؟ یعنی خدا سنخیت درست کرد که شما از نگاه معصوم-علیه‌السلام- به عالم نگاه کنید.
«اِنَّ شیعَتَنا خُلِقُوا مِنْ فاضِل طینَتِنا» «پروردگارا! شیعیان ما از ما هستند»
خب این طینَتِنا برای اینجاست، «مِن شُعاعِ اَنوارِنا» یعنی ما می‌بینیم و آن‌ها هم در راستای نگاه ما می‌بینند، ببینید مثل همان تلسکوپ! شکافنده‌ی علم این‌جاست و همه‌ی ائمه-علیهم‌السلام- باقر و شکافنده‌ی علم هستند.
رسول خدا-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم-می‌فرماید: یا علی، کسی خدا را نمی‌شناسد جز من و تو، کسی من را نمی شناسد جز خدا و تو، و تو را کسی نمی‌شناسد جز خدا و من، خیلی مهم است، این نگاه جابجا شده،
«مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ» یعنی در وجود ما. آن‌ که در عالم هستی است که دارد انجام می‌شود و احتیاج به تعریف ندارد. شما از قدرت خدا چه می‌خواهید بگویید؟ می‌خواهید بگویید خدا قادر است، هر چه بگویید نمی‌توانید قدرت خدا را توضیح بدهید.
حضرت-علیه‌السلام- فرمود ناصبی آن کسی نیست که به ما بد و بیراه بگوید، ناصبی کسی است که به دوستان ما چیزی بگوید. فهمیدید چه شد؟ یعنی ما دیگر درست شدیم و این جابجا شد.
حضرت-علیه‌السلام- فرمود: اگر کسی به زیارت ما آمد، به دیدن و زیارت او بروید. اگر نتوانستید به زیارت ما بیایید به زیارت دوستان بروید که زیارت ما حساب می‌شود. این در وجود مومن یک انقلاب است، یک تحول است، یک تغییر است، یک صیرورت است. حضرت-علیه‌السلام فرمودند: کُنه مومن را نمی‌توانید بشناسید، همان‌طوری که کُنه معصوم را نمی‌توانید بشناسید. «الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْكَعْبَةِ» «حرمت مؤمن از حرمت کعبه بالاتر است.» (خصال‌صدوق/ج۱/ص۲۷)
شفاعت یعنی جفت، یعنی وقتی من کنار امام حسین-علیه‌السلام و ایشان کنار من قرار می‌گیرد این شفاعت حاصل می‌شود و من هم شفیع می‌شوم، لذا دارد که در قیامت مومن جمع کثیری را شفاعت می‌کند. فاطمه معصومه-سلام‌الله‌علیها- تمام مومنین را شفاعت می‌کند و به بهشت می‌روند. ببینید اگر شما تلسکوپ را در جلوی چشمتان پذیرفتید اگر گفتید سیاره زحل را می‌بینم خیلی چیز مهمی نیست، اگر گفتید سیاره زهره را می‌بینم خیلی مهم نیست، اگر گفتید به وسیله‌ی این تلسکوپ می‌توانم کهکشان راه شیری و آن دور دست‌ها را ببینم دیگر مساله حل است، پس فقط قرار است این تلسکوپ جلوی چشم شما باشد تا ببینید. لذا می‌گویند به ما توسل کنید؛ «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی؛ أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ» (ارشادالقلوب/ج۱/ص۱۳۱)
این «لَنْ يَفْتَرِقَا» را کسی نفهمید یعنی چه! این‌ها فکر کردند «لَنْ يَفْتَرِقَا» یعنی جدایی، نه! این همانی است، لذا امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- قرآن ناطق است، چرا امیرالمؤمنین فضیلتش بالاتر از قرآن است؟ چون قرآن به تنهایی هیچ چیزی نیست، همان‌طور که امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- هم بدون قرآن امکان ندارد. علی قرآن ناطق است، کتاب بدون علی ممکن است، ولی علی بدون کتاب امکان ندارد باشد. گفتند به ما توجه کنید، «إجعَلوا قَصدَكُم إلَينا بِالمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الواضِحَةِ» «گرايش خود را به ما با دوست داشتن سنّت روشن همراه كنيد» (بحارالانوار/ص۱۷۹)
حواستان به ما باشد. برای همین است که تا منجی عالم بشریت می‌آید، همه‌ی مومنین از دوربین تلسکوپ که همان معصوم-علیه‌السلام- است، خدا را نگاه می‌کنند و همه خدایی می‌شوند. اما منافق این تلسکوپ را شکست، نخواست از پشت این نگاه کند، ولی مومن این را نگه داشت تا بتواند با آن نگاه کند؛ یعنی از نگاه معصوم عالم را ببیند و خدا را بشناسد «بِنَا عُرِفَ اَللَّهُ»
«بِمُوَالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ» اگر از این‌جا نگاه کنید همه چیز را دریافت می‌کنید، اما اگر این نبود هزار بار هم بگویید نماز، بگویید تقوا، بگویید مراقبه، بگویید سلوک، چیزی برایتان حاصل نمی‌شود و هنوز اول راه هستید.
شخصی به من گفت شما نمی‌دانید من چه مراقبه‌هایی دارم، من در مراقبه توانستم بعد از سی سال چنین کاری کنم، گفتم هنوز اولش هست، مراقبه کدام است؟! بنشین برای امام حسین گریه کن و از این‌جا نگاه کن «مَن بَکی أَو أَبکی أَو تَباکی فی مُصیبهِ الحُسین حُرِّمَت جَسَدَهُ علی النار و وَجَبَت لَهُ الجَنَّه» «هرکس در مصیبت امام حسین بگرید یا بگریاند و یا خود را به حالت گریه بزند ؛ جسدش بر آتش حرام شده و بهشت بر او واجب می‌گردد» (بحارالانوار/ج۴۴/ص۲۸۸)
اباعبدالله-علیه‌السلام- از عرش به سه گروه نگاه می‌کند؛ به زائرانش، به گریه کنندگانش، به اصحابش، این مهم است.
(أسْماؤُكُمْ فِى الأْسْماءِ) یعنی اگر اسم حسین را در وجودتان بگیرید شأن پیدا می‌کنید، این اسم را کسی نمی‌تواند در وجودش بگیرد و اگر به غلط گرفت بر علیه او می‌شود.
(أرْواحُكُمْ فِى الأْرْواحِ) ما که نقص کامل هستیم و سنخیت نداشتیم که معرفت را بفهمیم، اما الان نقص برطرف و اسباب قرب فراهم شد. حضرت-علیه‌السلام- فرمود: «مَنْ لَزِمْنا لَزِمْناه وَ مَنْ فارَقَنا فارقناه» «هرکس با ما ملازم و همراه باشد ما با او همراه خواهیم بود و هر کس از ما جدا شود ما نیز از او جدا خواهیم شد.» (عیون اخبارالرضا/ص۶۱۵)
اگر کنار ما باشید و همراه ما بیایید همه چیز برایتان حاصل می‌شود، چرا؟ چون خدا همه خدای‌اش را همراه ما کرد، ما هم همه‌ی آن‌چه را که داریم همراه شما می‌کنیم. پس تعجب نکنید وقتی می‌گویند اگر با ما باشید، ما همه‌ی آن‌چه که داریم را همراه شما می‌کنیم.
رفقا دوران غیبت خیلی طولانی‌تر از این حرفهاست‌، خدا می‌خواست این را ثابت کند. دوران امامت دوران غیبت است، نه دوران حضور.
لذا مانع را برداشت، مانع چه بود؟ از نظر آن‌ها مانع خود حضرت بود، چون امام را می‌دیدند سخت‌شان بود، حالا که امام غائب شده راحت می‌فهمند. لذا تربیت در زمان غیبت خوب انجام می‌شود تا زمان حضور و دو رکعت نماز در زمان غیبت از نمازی که در زمان حضور پشت سر امام زمان می‌خواهید بخوانید افضل‌تر است، چرا؟ چون امامت به معنای واقعی دارد شکل می‌گیرد، حالا آقای بروجردی دارد امامت را به عالم نشان می‌دهد و از ایشان امامت را می‌پذیرند ولی از امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- نمی‌پذیرفتند! لذا حضرت-علیه‌السلام- می‌فرماید: «فَإِنَّ أَشَدَّ مَا يَكُونُ غَضَبُ اَللَّهِ عَلَى أَعْدَائِهِ إِذَا اِفْتَقَدُوا حُجَّتَهُ فَلَمْ يَظْهَرْ لَهُمْ وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّ أَوْلِيَاءَهُ لاَ يَرْتَابُونَ وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّهُمْ يَرْتَابُونَ مَا غَيَّبَ [عَنْهُمْ] حُجَّتَهُ طَرْفَةَ عَيْنٍ وَ لاَ يَكُونُ ذَلِكَ إِلاَّ عَلَى رَأْسِ أَشْرَارِ اَلنَّاسِ» «اما سخت‌ترین خشم خدای متعال بر دشمنانش آنگاه است که حجت خدا مفقود گردد و بر بندگان خدا اشکار نباشد و خدای متعال می‌داند بندگانش شک نمی‌کنند و اگر می‌دانست که آن‌ها شک می‌کنند، حجتش را چشم بر هم زدنی از آن‌ها غایب نمی‌کرد و این امر نمی‌باشد مگر به خاط شریرترین از افراد مردم» (الغیبة/ج۱/ص۴۵۷)
«اشرار الناس» در همین زمان است، بهترین مردم هم در همین زمان هستتد و خدا در این زمان قَلع و قَمع شرار دارد، ولی در زمان امیرالمؤمنین این قَلع و قَمع را نداشت. قدرت امامت در این زمان هست و الان خدا دارد در دنیا خدایی می‌کند نه در زمان امیرالمؤمنین.
ببینید همه‌ی امور برای ظهور آماده می‌شود و فقط حضرت تشریف می‌آورند و حکومت می‌کنند. همه‌ی کارها را ما به قدرت خدا آماده می‌کنیم و هیچ امری نمی‌ماند که حضرت انجام بدهد؛ نه این‌که هیچ امری نمی‌ماند، یعنی این‌قدر این مطلب گسترده است و کارهایی انجام می‌شود و اتفاق می‌افتد که آن امری را که حضرت می‌خواهد بیاید انجام دهد در برابرش خیلی نا‌چیز است، شیعیانِ امیرالمومنین همه چیز را برای آمدن حضرت آماده می‌کنند تا حضرت بیاید فقط حکومت کند، چرا؟ چون خدا در نبود معصوم قدرت مطلقه‌اش را در مومن قرار می‌دهد، ولی در زمان معصوم این کار را نمی‌کند. دیدید امام علی و امام حسین ظاهرا شکست خوردند ولی دیدید که آقای بروجردی پیروز شد و امامت را به عالم نشان داد.
آقای مرعشی نجفی می‌فرمودند: از امامزاده‌ها حاجت بخواهید این‌ها راحت جواب می‌دهند، چون از امام معصوم به این زودی جواب نمی‌آید. این‌ها دستشان باز است و قدرت دارند، اما شما نمی‌دانید و درکش برای شما خیلی سخت است. همه‌ی کسانی که دشمن امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- بودند الان توسط مومنین در قفس هستند و هیچ کاری نمی‌توانند انجام بدهند. سیصد نفر آمدند در خانه امیرالمؤمنین و کار را تمام کردند. حالا شما گستره‌ی داعش را ببینید که چندین هزار نفر بودند و چه رعبی در دنیا ایجاد کردند، اما هیچ کاری نتوانستند بکنند و همه در قفس رفتند. خدا قدرتش را با مومن نشان می‌دهد، هدایت در زمان مومن است. حضرت-علیه‌السلام- فرمود: زمان غیبت را درک کنید، سیصد و سیزده نفر در این زمان درست می‌شوند. در زمان امیرالمؤمنین-علیه‌السلام، هفده نفر، در زمان امام حسین-علیه‌السلام- هفتاد و دو نفر و در زمان امام سجاد-علیهالسلام نه نفر درست شدند، ولی الان هزاران نفر. ببینید خدا دارد خدایی می‌کند و این را دشمن نفهمید. الان یک نفر آفریقا را دارد اداره می‌کند، یک نفر اروپا را اداره می‌کند، یک نفر آلمان را و این چنین خدا قدرتش را به این‌ها نشان می‌دهد. چه شد که این اتفاق افتاد؟ آن تلسکوپی که گفتم، آمد در وجود مومن و خدا چنین قدرتی را برای او قرار داد. حضرت-علیه‌السلام- با نامه‌ای که به زکریابن آدم می‌نویسد یک سِری را افشا کرده، حضرت می‌فرماید: زکریابن آدم! همان‌طور که خدا دارد از اهل بغداد بلا را دفع می‌کند، به برکت شما هم دارد بلا را از اهل قم دفع می‌کند. جایگاه مومن همین است و مومن دارد کار معصوم-علیه‌السلام- را انجام می‌دهد،
«كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لاَ تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ اِحْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ وَ كُفُّوهَا عَنِ الفضول وَ قُبْحِ القَول» «شیعیان زینت ما باشید نه باعث ملامت و سرزنش ما، با مردم نیکو سخن بگویید، و زبانتان را حفظ کنید و از زیاده‎روی و زشت‎گویی بازدارید.» (بحارالانوار/ ج۶۵/ص۱۵۱)
پس آن معرفت حاصل شد. حضرت-علیه‌السلام- فرمود: حکایت شما حکایت زنبور عسل است‌؛ همان‌طور که در جوف زنبور، عسل هست در وجود شما هم ولایت ما هست‌. حضرت-علیه‌السلام- فرمود: اگر دشمن می‌فهمید همان چیزی که در وجود ما بوده، در وجود شما هم همان است، شما را تکه تکه می‌کرد. خدا کاری کرده که دشمن نفهمید در وجود شماست و هم این قدرت پیش شماست.
شما کرامات مرحوم ابن فهد حلی را ببینید که در جواب آن یهودی که سر به سرش می‌گذاشت بیلش را می‌اندازد و تبدیل به اژدها می‌شود.
وقتی تحریم تنباکو می‌شود می‌بینند که میرزای شیرازی دارد گریه می‌کند و می‌گوید قدرت ما را فهمیدند.
حضرت امام-رحمه‌الله‌علیه- فرموده بود: همه چیز در اختیار من است و خودم در اختیار کس دیگری هستم. ببینید این مومن است؛ كَالْجَبَلِ الرّاسِخِ، مثل کوه. خدا ظاهرش را ترسو قرار داده، ولی قدرتش این نیست. خدا این‌طور قرار داده که یک خبر به او برسد نگران شود و قدرتش را خدا در همین‌جا مخفی کرده، اگر او نمی‌ترسید که دشمنان می‌فهمیدند او نمی‌ترسد. امور هم دست همینی هست که می‌ترسد و او امور را دارد جابجا می‌کند و از طریق او دارد کارها انجام می‌شود.
حرف آخر‌! خدا حکیم است، خدا علیم است، خدا خلاف حکمت که کاری نمی‌کند.
خدا امام و حجت را پنهان کرد، این ظاهرا خلاف حکمت است، ولی عین حکمت است، چطور می‌شود شما از مردم یک قدرت را بگیرید و بعد بگویید این دین باید تقویت شود؟ خدا می‌گوید من امام را بردم، ولی قدرت او را گذاشتم. ببینید قدرت بین مومنین هست و در هر زاویه‌ای که شما فکر کنید برای شیعه یک قدرت و ارتباطی هست؛ ارتباط نا‌گسستنی بین ولیّ خدا و آن کسی که دارد ولایت را پیاده می‌کند هست و در حیطه و منطقه‌ی خودش دارد کار را انجام می‌دهد.
زمانی که من در مکه مشغول اعمال بودم، وقتی طوافم تمام شد آقایی دست من را گرفت و بیرون برد و گفت تمام مراکز حساس عربستان دست شیعه هست و آن‌ها منتظر دستور هستند (حالا شاید من در آن‌جا نگران چیزی بودم، یا سوال داشتم که آن آقا این‌ها را به من گفت) بعد او خداحافظی کرد و رفت. نمی‌شود حضرت بغتتا و ناگهانی بیاید و همه جا را بگیرد‌! حضرت قرار است عادی این کار را بکند. شیعه‌ای را آن‌جا گذاشته که اهل تقیه است و دارد امر را این‌جوری جلو می‌برد، (رَجُلٌ مِّنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ).
ما باید پشت آن تلسکوپ قرار بگیریم، تقوا حواستان را از معصوم-علیه‌السلام- پرت نکند، ذکر حواستان را از معصوم-علیه‌السلام- پرت نکند!
شخصی به حضرت-علیه‌السلام- عرض کرد من (لااله الا الله) می‌گویم، حضرت فرمود اگر صلوات بفرستی در آن (لااله الاالله) هم هست، گفت می‌خواهم (الحمدالله) می‌خواهم بگویم، فرمود: در صلوات الحمدلله هم هست، گفت (الله اکبر) می‌خواهم بگویم، حضرت فرمود: (الله اکبر) هم در صلوات هست.
ذکر ولایت را بگویید که همه چیز در آن هست، شما را از ولایتِ ولی دور نکند!
هر موقع رفقا زنگ می‌زدند ما مشهد بودیم، اما این درس‌ها باعث شد که ما کمتر به زیارت حرم امام رضا-علیه‌السلام- برویم و بی‌توجه بشویم. من در عالم خواب دیدم یک کیف بزرگی دستم هست که پر از علم است و این کیف این‌قدر سنگین است که من نمی‌توانستم از این طرف حرم به آن سمت حرم بروم. من چنین علمی را می‌خواهم چکار کنم؟! حمال علم شدم، باید توجه‌مان به معصوم-علیه‌السلام- باشد، «بِمُوَالاَتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا وَ أَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيَانَا» «خدا در سايه‌ی موالات شما، معالم دين ما را به ما ياد داد و دنياي فاسد ما را اصلاح كرد» (مفاتیح‌الجنان/فرازی از زیارت جامعه کبیره)
حضرت-علیه‌السلام- فرمود: «العِلمُ نُقْطَةُ كثرها الجاهلون» «علم تنها يك نقطه است كه نادان‌ها آن را زياد كرده‌اند» (الذريعة/ج۲۴/ص۲۹۳)
علم محدود بود، ولی آن‌ها مدام مباحثه کردند، مذاکره کردند، مدام نوشتند و به هم فخر فروختند، آمار دادند و لیست زدند و حواس‌شان از معصوم-علیه‌السلام پرت شد. در تعبیری دارد که حضرت فرمود: اگر نسبت به ما یک دل می‌شدید، ما را می‌دیدید، اما دلتان پراکنده شد؛ علماء سراغ کتاب‌ها رفتند و حجت گم شد! وقتی حواستان به حجت جمع شد علم مفید را می‌فهمید، اندازه‌ی علم را می‌فهمید، مذاکره‌ی علم را هم می‌فهمید و دیگر از علم لذت نمی‌برید بلکه از معصوم-علیه‌السلام- لذت می‌برید که دارد این علم را یاد می‌دهد.
جابر از امیر‌المومنین-علیه‌السلام- پرسید که مقام من بالاتر است یا مقام سلمان؟ حضرت جوابی به او نداد، دوباره پرسید آقا مقام من بالاتر است یا مقام سلمان؟ حضرت دوباره چیزی نگفت. جابر قبلا گفته بود که می‌خواهد بهشت را ببیند، یک روز حضرت به جابر فرمود: جابر آماده باش می‌خواهم تو را به بهشت ببرم و شرطش هم این است که اگر آنجا رفتی برگردی و نمانی، گفت چشم آقا. وقتی امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- جای او را نشان داد، جابر عصایش را آن‌جا گذاشت و با امیرالمؤمنین برگشت و بعد بهانه آورد و به حضرت گفت: عصایم جا مانده، برم آن را بیاورم و رفت و دیگر نیامد. امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- به سراغ او رفت و فرمود: جابر من منتظر شما هستم! گفت آقا من قول داده بودم که با شما برگردم، ولی دفعه‌ی دوم که قول ندادم و می‌خواهم در بهشت بمانم. حضرت فرمود: جابر یادت هست که از من پرسیدی مقام من بالاتر است یا مقام سلمان؟ گفت بله، حضرت فرمود: سلمان از من درخواست نکرد که مقامش را در بهشت به او نشان بدهم، من خودم او را آوردم و جایگاهش را نشان دادم و به او گفتم سلمان تو این‌جا بمان و من می‌خواهم بروم، اما سلمان به من گفت: یا علی بهشت را بدون شما نمی‌خواهم، «آثَارُكُمْ فِي الْآثَارِ»
اگر یک موقع هم دنبال علم بودید، چون کلام معصوم است به طرفش بروید، نه (علم ما هو علم‌)، آن را آدم از روی ناچاری باید یاد بگیرد مثل هر چیزی که آدم مضطر است و باید یاد بگیرد، حتی از زمخشری هم شده باید یاد بگیرد، از سیوطی هم شده باید آن را یاد بگیرد. ولی چیزی که قرار است وظیفه‌ی شما شود آن را پیدا کنید؛ علم مفید!
«بِمُوالاتِكُمْ عَلّمنا اللّهُ» امام باقر-علیه‌السلام- است‌ و این علمی است که شکافته شد و حجت معلوم شد. امام باقر-علیه‌السلام- حجت را معرفی کرد. لذا آن‌چه که از امام باقر-علیه‌السلام- در مورد امامت رسیده بی‌نظیر است، که جابر جوفی می‌گوید به حضرت عرض کردم سی هزار تا از این کلمات و روایات پیش من است و سنگینی می‌کند. بعد حضرت-علیه‌السلام- فرمود: یک چاله بکن و آن‌ها را آن‌جا بگذار و به کسی هم نگو.

وصلی‌الله‌علی‌محمدوآله

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مورخ: ۹۵/۱/۲۱