فقط چهارده معصوم-علیهمالسلام- میتوانند خدا را درست معرفی کنند
«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ
الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمین الصَّلوةُ وَالسَّلامُ علیٰ سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا وحَبیبِ قُلوبِنا وَطَبیبِ نُفوسِنَا وَشَفِیعِ ذَنوبِنا اباالقاسِمِ المُصْطَفیٰ مُحَمَّد و آلِه الْمِعْصومینَ المکرمین»
«اَللّهُمَ صَلِّ عَلي علي بن مُوسَي الِّرِضا المَرُتَضي اَلاِمامِ التَّقيِّ النَّقيِّ وَ حُجَتِكَ عَلي مَن فَوقَ الاَرضِ و َمَن تَحت الثَّري اَلصِدّيقِ الشَّهيدِ صَلاةً كَثيرَةً تآمَّةً زاكِيَةً مُتَواصِلَةً مِتَواتِرَةً مُتَرادِفَة كَاَفضَلِ ما صَلَّيتَ عَلي اَحَدٍ مِن اوليائِكَ.»
صلواتی برای امام رضا-علیهالسلام- مرحمت بفرمایید.
«اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
صلواتی برای امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- عنایت بفرمایید.
«السَّلام علیک یا علی بن محمد ایها الهادی النقی یابن رسول الله و رحمت الله و برکاته»
عزیزان به این بحث یک مقدار بیشتر توجه کنید، که انشاالله امشب یک فهم و درک بهتری از امامت، در وجود ما شکل بگیرد
و به برکت شام شهادت امام هادی-علیهالسلام- یک ظرفیت کاملی در وجود ما ایجاد شود.
قرار شد که خدای متعال خدایی کند و انسان به عنوان موضوع اصلی خلقت از خدایی کردن پروردگار که از ازل داشته، مطلع شود، و از آن خدایی به حد کمال بهره ببرد. و قرار بر این شد که شرک و کفر با این شناخت مخلوط نشود و مردم توحید را بفهمند و موحّد شوند و به این کمال دست پیدا کنند.
اگر خداییِ خدا اینطور معرفی نشود، گویا هیچ بهرهای از خدای متعال به هیچ موجودی به خصوص انسان نرسیده است. یا باید همهی خدایی خدا معرفی شود و یا هیچ.
اگر حتی یک مورد یا یک امر ساده خدشه بردارد، خدا معرفی نمیشود و انسان دست خالی میماند.
خدا برای اینکه ثابت کند فقط چهارده معصوم-علیهمالسلام- از عهدهی این کار بر میآیند، تمام آياتش را نشان داد و آیات پروردگار نتوانست خداییِ خدا را بدون این چهارده معصوم-علیهمالسلام- معرفی کند. حتی معجزه از کارایی افتاد، با اینکه معجزه یک امری بود که اگر درست شکل میگرفت، خدا درست معرفی میشد، ولی به یک دلایلی معجزه هم نتوانست خدا را آنطور که باید معرفی کند. به همان دلیلی که عرض کردم، اگر یک ذره در این قضیه اشتباه شود، خدایی خدا معرفی نمیشود و این اتفاق نیفتاد.
حتی انبیا-علیهمالسلام- هم به دلیل ترک اولی نتوانستند خدا را خوب معرفی کنند.
با اینکه خدا کعبه را بیت خودش قرار داد، ولی نتوانست بیت خدا باشد و محل بتپرستی شد. قرار بود محل امنیت باشد ولی محل ناامنی شد.
قرآن نتوانست نوشتهی خدا باشد. همهی فرقههای گمراه به قرآن استناد کردند و گمراه شدند. پس نوشتهی خدا هم از کارایی افتاد.
حتی انبیا-علیهمالسلام- هم نتوانستند خدا را معرفی کنند. ترک اولای آنها باعث شد خدا معرفی نشود و کار عقب بیفتد.
موسی-علیهالسلام- ترسید؛ ابراهیم-علیهالسلام- لغزید؛ عیسی-علیهالسلام- خودش در نظر مردم خدا معرفی شد؛ یونس-علیهالسلام- تنبیه شد؛ یعقوب-علیهالسلام- از خدا شکایت کرد؛ آدم-علیهالسلام- ارادهی لازم را از خودش نشان نداد. نوح-علیهالسلام- نزدیک بود از جاهلین شود؛ یوسف-علیهالسلام- نزدیک بود زمین بخورد.
خدا کسانی را لازم داشت که بتوانند خدا را آنطور که شایسته و بایسته است، معرفی کنند. آنها باید دو کار انجام دهند؛ یک بتوانند خدا را خوب معرفی کنند و از آن طرف خودشان انسان کاملی باشند که برای هدایت مردم از طرف خدا پذیرفته شوند.
و این دو امر با هم متفاوت است. چون یک زمانی میبینید آیهای تمام نمای خدا است
ولی چون آیه است، مردم رغبت نشان نمیدهند؛ چرا؟ چون از جنس خودشان نیست.
وقتی در وجود انسان شهوت هست، غضب هست, طمع هست و همهی این صفات هست؛ و انسان همهی آنها را کنار زد و کامل شد؛ زمینهی پذیرش برایش فراهم میشود.
دومین کاری که باید آنها انجام دهند؛ این است که باید تمام صفات خدا را در وجود خودشان جمع کنند و همهی این صفات را به صورت عینی معرفی کنند.
خورشید نمیتواند این کار را انجام دهد. ماه نمیتواند، باید بندگی در اعلا مرتبهی خودش نشان داده شود.
عصمت باید کامل معرفی شود؛ علم تبدیل به جهل نشود؛ معجزه خرق عادت و سحر حساب نشود؛ نور تماما روشنایی باشد و با تاریکی همراه نباشد.
حالا خدا میخواهد این کار را بکند و کسی را انتخاب کند که توانایی این کار را داشته باشد.
وقتی موسی-علیهالسلام- انتخاب شد و خدا او را فرستاد تا خدایی خدا را به مردم معرفی کند؛ علم هم به او داده شد، همینکه علم به او داده شد؛ خود موسی-علیهالسلام- داشت از دست میرفت. گویا تحمل پذیرش آن علم برایش خیلی سنگین بود. پس چهطور میتوانست خدا را در آن حدی که باید، معرفی کند؟
موسی-علیهالسلام- داشت دچار عُجب میشد؛ لذا خضر-علیهالسلام- در جلوی راهش قرار گرفت تا از این حالت بیفتد.
موسی-علیهالسلام- هفتاد نفر را به عنوان بهترین افراد قومش به کوه طور برد، ولی همهی هفتاد نفر منافق از آب در آمدند. و موسی-علیهالسلام- از همه بهتر میدانست که نمیتواند این کار را به عهده بگیرد؛ باید مدد بگیرد.
معرفی خصوصیات ائمهی اطهار-علیهم السلام- در زیارت جامعه
این انسان کامل، چهطور میتواند با همهی آن خصوصیاتی که گفتیم حجت خدا شود و خدا را درست معرفی کند. و از آن طرف بندگیاش خدشهدار نشود و خدایی خدا را بی کم و کاست قبول کند و نشان دهد.
اینها چه کسانی هستند و چه خصوصیاتی در وجودشان است؟
شما زیارت جامعه را ببینید. امام-علیهالسلام- دارد این وجود امامت را معرفی میکند و جواب همهی آن سوالات را میدهد که ناظر به همه ی آن خصوصیات است و بی کم و کاست دارد آن وجود پر برکت را معرفی میکند؛ که خودش و سایر ائمه-علیهمالسلام- هستند.
«امناءالله، انصارالله، احبائه، خلفائه، محال معرفته، مساکن ذکر، آشکار کنندهی امر خدا، مظهری امرالله، مخلص در طاعت، نهایت حلم، رکن بودن، ابواب الایمان، معدن حکمت، حافظ سرّ خدا، حامل کتاب خدا، مستقر در امر خدا، ظرف علم، عیبة علمه، حجت الله، صراط الله، نورالله، برهان الله، ارادة الله، قدرت الله، روح الله، رکن التوحید»
ممکن است من، موسای پیغمبر-علیهالسلام- را در یک مرتبهی اعلا ببینم، و به واقع او را اولوالعزم ببینم و چون دستم خالی است تمام علم را در او ببینم، این وقتی است که از چهارده معصوم-علیهمالسلام- بی خبر باشم. ولی وقتی اینها معرفی میشوند، جایگاه واقعی موسی-علیهالسلام- معلوم میشود.
یونس پیغمبر-علیهالسلام- تنبیه شد چون بهترین فرد بود. مثل کسی که بهترین آدم باشد ولی فلکش کنند. حالا اگر یک نفر اهل خلاف باشد و فلکش کنند عجیب نیست. ولی یک نفر که بهترین است و تنبیهش میکنند، دلیل دارد.
خدا میخواهد بگوید یونس-علیهالسلام- همهی خوبیها را دارد ولی نمیتواند من را معرفی کند!
خدا میگوید: برای معرفیِ من به کسی احتیاج است که کارش به این تنبیه نکشد.
موسی-علیهالسلام- چیزی کم ندارد؛ دستش را بیرون میآورد ید بیضا میشود. عصایش را در میآورد معجزه است. اولوالعزم من الرُسُل است، ما مثل موسی نداریم.
ولی موسی-علیهالسلام- بدون چهارده معصوم-علیهمالسلام- موسی است. وقتی چهارده معصوم-علیهمالسلام- هستند موسی-علیهالسلام- در برابر آنها یک رعیت به حساب میآید, کسی است که چهارده معصوم-علیهمالسلام- باید راهنماییاش کنند.
ببینید اشتباه فکر نکنید؛ هیچ چیز از پیغمبری کم ندارد؛ از این طرف کامل است، عظمت حضرت آدم-علیهالسلام- را اصلا در ذهنتان کم نکنید.
این وجود خدا است که خیلی عظیم است و بزرگی خدا است که خیلی سنگین است و تحملش برای هر کسی مقدور نیست.
پذیرش این ظرفیت و قابلیت در وجود یک فرد که اسماء و صفات خدا را بتواند در آن جای دهد؛ بسیار سنگین است او را از بین میبرد؛ شوخی بردار نیست.
اگر ما حتی از پشت حجاب مطلع شویم که چه خبر است، جنون میگیریم.
اگر من یک ذره از اندرون افراد مطلع شوم، جنون من را میگیرد, طغیان میکنم.
پس چهطور اینها طغیان نکردند؟ و منتهاالحلم شدند و تکان نخوردند؟
به جایی رسیدند که خدا این جایزه را به چهارده معصوم داد که:
«و الحق معکم و فیکم و منکم و علیکم» (مفاتیحالجنان/فرازی از دعای جامعه کبیره)
«و الحق فیکم» یعنی ظرف حق شدند.
مگر میشود آدم ظرف حق شود؟
مثلا شما الان این برق را ببینید، اگر ولتاژ برق یک ذره اضافه شود؛ نوسان میکند.
در حالیکه این یک چیز مادی است، ولی آن یک امر حقیقی.
خدا به معنای حقیقی در صدیقهی طاهره-سلاماللهعلیها- متبلور است و معرفی میشود.
خوب دقت کنید! اینطور نیست که یک صفحهای مثل صفحهی وجودی ما داشته باشند و حالا انعکاس حق در آن صورت بگیرد؛ نه! فراتر از اینهاست.
وقتی وجود مقدسش یدالله میشود؛ لسان الله میشود؛ عین الله میشود؛ اذن الله میشود؛ قدرت الله میشود. وقتی کار خدایی میکند، میشود «وَ مَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَنْ يَشَآءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ» «و شما [طیِ راهِ مستقیم را] نخواهید خواست مگر آنكه خدا پروردگار جهانیان بخواهد.» (تکویر/۲۹)
آنوقت جایگاه رفیعش معلوم میشود.
برای همین حضرت-علیهالسلام- فرمود: ما را عبد بدانید ( یعنی فکر نکنید ما خدا هستیم)
و به باقی امور کار نگیرید. این امر مهم را بفهمید.
آنها میدانستند چه خطری وجود دارد. میفرمایند: همیشه در ذهنتان ما را عبد بدانید. وقتی شما ما را عبد دانستید
دیگر همهی امور را راحت میپذیرید.
کسانی که اشتباه کردند در همین قسمت دچار لغزش شدند.
و الّا، به واقع علم خدا در وجود امیرالمومنین-علیهالسلام- متجلی بود، علی-علیهالسلام- خدایی میکرد. درست بود، ولی این عبد بودن را نفهمیدند.
لذا میبینید کعبه به برکت حضرت دوباره آبرو گرفت، محل توحید شد.
قرآن هم به برکت ائمه-علیهمالسلام- دوباره نوشتهی خدا شد.
«إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی؛ أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ» (ارشادالقلوب/ج۱/ص۱۳۱)
شما این داستان حضرت-علیهالسلام- را با ابوحنیفه بشنوید؛
حضرت-علیهالسلام- به او میفرماید: اگر راست میگویی که قرآن را میفهمی این دو سوال را جواب بده. که نتوانست پاسخ دهد و گفت: نه من تاریخ را میدانم.
حضرت-علیهالسلام- باز سوال تاریخی پرسید؛ کم آورد
گفت نه، من اهل قیاسم.
حضرت-علیهالسلام- چند سوال از قیاس پرسید:
بحث زنا و قتل را پرسید که کدام مهمتر است؟
گفت: قتل مهمتر است.
حضرت-علیهالسلام- فرمود: پس چرا زنا چهار تا شاهد میخواهد؟
پرسید: نماز مهمتر است یا روزه؟
او هم یکی پس از دیگری سوالها را نتوانست جواب دهد.
دوباره گفت: من اهل رأی هستم.
حضرت-علیهالسلام- فرمود: خب راجع به این مسئله رأیت را بگو؛ باز هم نتوانست جواب دهد؛ اصلا دیگر مبهوت شد! «فَبُهِتَ الَّذِي كَفَر» «پس آنكه كافر بود، مبهوت شد.» (بقره/۲۵۸)
امتحان خدا از ائمه-علیهمالسلام- راجع به خودش بود.
این جایگاه امامت است؛ امام معرف توحید است. همهی قضایا به این برمیگردد.
«بنا عرف الله» خدا از راهی به غیر از این چهارده معصوم-علیهمالسلام- معرفی نشد.
هر کسی آمد که معرفی کند یک گوشهاش خراب شد.
نوح-علیهالسلام- که آن همه پیامبری کرد و تلاش کرد،
آخر کار باز ترک اولی کرد. خب اگر قبول داری که خدا خداست، چرا دوباره از فرزندت صحبت میکنی؟
موسی-علیهالسلام- هم گفت: خدایا خودت را یکطوری به من نشان بده. اگر خدا خداست، این سوال دیگر چیست؟ که جواب بشنوی: لن ترانی
ابراهیم-علیهالسلام- هم همینطور.
حتی من به شما بگویم که امتحان اینها، به خدا نبود، امتحانشان به چهارده معصوم-علیهمالسلام- بود.
خدا اصلا اینها را به خودش امتحان نکرد.
ولی امتحان خدا از ائمه-علیهمالسلام- راجع به خودش بود.
(که راجع به حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- میفرماید: امتحنک الله)
خدا آنها را به خدایی خودش امتحان کرد.
نه به یک سوال و جواب یا به یک آیه.
بلکه به خدایی خدا امتحان شدند.
خدا را درست و کامل درک کردند و امتحانشان هم خود خدا شد.
«الحق معکم و فیکم و منکم و الیکم و ایاب الخلق الیکم و حسابهم علیکم، و فصل الخطاب»
امروز در دعایی میخواندم که:
پیغمبر-صلیالله- بین یدی؛ امیرالمومنین-علیهالسلام- ورائی؛ فاطمه-سلاماللهعلیها- فوق رأسی؛ حسن-علیهالسلام- یمینی؛ حسین-علیهالسلام- شمالی؛ و الائمة-علیهمالسلام- حولی.
رفقا اینها خدا را درست معرفی کردند و الا هر کجای دیگر که بروید نقص وجود دارد.
حتی انبیا-علیهمالسلام- هم با وجود چهارده معصوم-علیهمالسلام- کارایی ندارند.
این نکاتی که گفتیم یک بخش صحبت بود؛
یک بخش دیگر قضیه این است که حالا ما
در این عالم چهکاره هستیم؟ اگر قرار است در برابر عظمت ائمه-علیهمالسلام- ما هم یک جایگاه کوچکی، یک مقامی داشته باشیم، چهطور ممکن است؟ در حالیکه میدانیم و میفهمیم نه علمش را داریم و نه آن تقوای لازم را که بتوانیم با آنها باشیم.
از طرف دیگر خطاها و گناهانمان هم خیلی زیاد است. آن وقت ما چهطور میتوانیم کنار آنها باشیم؟
عزیزان این همراهی فقط به یک چیز است.
همین که ما ولایت ائمه-علیهمالسلام- را
سر بسته قبول کردیم، خدا از ما راضی شد و اجازه داد که ما با اینها باشیم.
یعنی همین توسل و توجه به اهلبیت-علیهمالسلام-،
از ما همین را میخواهند. دیگر بقیهاش با آنهاست.
میگویند: ما به جای شما به خدا جواب میدهیم.
ما به جای شما به ملائکه و به نکیر و منکر پاسخ میدهیم. ما به جای شما عبادتهایتان را رو به راه میکنیم.
ما تکلیف گناهانتان را معلوم میکنیم و
وزر و وبال خطاهایتان را به دوش میکشیم.
به شرط این که با ما باشید و در این عقیده ثابت باشید و از آن فاصله نگیرید.
ولیجه اختیار نکنید. موالات و معاداتتان همان طوری باشد که ما میگوییم, مواساتتان هم درست باشد.
اگر اینها را درست کنید؛ همیشه همراه ما خواهید بود.
امام رضا-علیهالسلام- میفرمایند: «مَنْ لَزِمْنا لَزِمْناه وَ مَنْ فارَقَنا فارقناه» «هرکس با ما ملازم و همراه باشد ما با او همراه خواهیم بود و هر کس از ما جدا شود ما نیز از او جدا خواهیم شد.» (عیون اخبارالرضا/ص۶۱۵)
امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- میفرمایند:
«طلب المعارف من غیر طریقنا اهلالبیت مساوق لإنکارنا»
طلب معارف از غیر طریق ما اهلبیت، مساوی با انکار ما است.
خدایا به حق محمد و آلش عاقبت ما را ختم به خیر بگردان.
وصلیاللهعلیمحمدوآله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مورخ: ۹۳/۲/۱۳