qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

بداخلاقی و عصبانیت

سوال: هر چه تلاش می‌کنم انسان خوبی باشم، بنده‌ی خالصی باشم، گناه زبان وعصبانیت نمی‌گذارد، در حالی که نمازخوان و اهل‌بیتی هستم. در زندگی دچار قرض فراوان و جنگ و جدل در خانواده هستم، زندگی‌ام دارد رو به سردی می‌رود، چه کار کنم؟

جواب: این درست است، در روایت دارد آدم بد اخلاق هیچ وقت خوب نمی‌شود، راه خدا را پیدا نمی‌کند، متحیر است، هلاک می‌شود. بقیه‌ی صفات این‌طور نیست.

 امام صادق-علیه‌السلام- فرمود ریشه بداخلاقی کبر است، بد اخلاقی نیست، عصبانیت نیست، کبر است! یعنی همین آدمی که الان دارد با زنش این‌طور حرف می‌زند، در فلان اداره که می‌رود، مؤدب حرف می‌زند، آن‌ها هم کارش را انجام نمی‌دهند باز هم مؤدب حرف می‌زند، ناراحتش هم می‌کنند باز هم مؤدب حرف می‌زند، چرا؟ چون می‌خواهد وام بگیرد. چون این خانم را تحقیر کرده، یعنی یک کبری آمده، تحقیر دو طرف دارد، اول طرف را کوچک می‌کنی، آن وقت خودت بزرگ می‌شوی. او را ناچیز می‌دانی، خودت می‌شوی ارزشمند، به چه دلیل؟ چه فکر کردی؟ فکر کردی تو از او بهتری؟

من این‌جا یک نکته ساده‌ای به شما بگویم، خیلی ساده! آدم‌ها باید بیست در صد خوبی داشته باشند، از صد در صد. پنجاه در صد که هیچ، پنجاه در صد برای عصمت است که ما همه نداریم، می‌ماند پنجاه در صد! از پنجاه درصد دوم، مثل شیخ مفید-رحمه‌الله‌علیه- است، آن هم شاید بیست تا را دارد، سی تا را دارد، چهل تا را دارد!

 سرشت است، نطفه است، رحم است، چیزهایی که خورده، مادر شنیده و … خب ما بیست در صد باید خوب باشیم، خانم شما اگر دیدی من در بیست در صد خوب هستم، مرا قبول کن. ببینید! هشتاد در صد را رها کن! چون پنجاه در صد مال عصمت است که من اصلا ندارم، سی در صد هم مال شیخ مفید است، شیخ صدوق است، حالا می‌بینی من ندارم.

بیست در صد همه‌ی ما باید خوب باشیم؛ خب! همه‌ی آن عیب‌هایی که می‌گویید در همین جا حل می‌شود، پس چرا به او ایراد می‌گیرید؟ چرا او را آدم بدی می‌دانید؟ چرا فکر می‌کنید با او نمی‌شود کار کرد؟ چرا فکر می‌کنید سخنرانی او را نمی‌شود گوش کرد؟  چه کسی بی‌عیب است؟ بعد، شما خودت را هم در نظر بگیر، شما که هستی؟! اگر جزء آن معصومین هستی…!

این حرف را شما گوش کنید، خود حضرت به آن آقا فرمود: تو چه فکر کردی که راجع به مردم این‌طور حرف می‌زنی؟ بگو ببینم فاصله‌ی ما ائمه با تو چه‌قدر است؟ گفت آقا ما اصلا باشما قابل مقایسه نیستیم! گفت: خب! حضرت گفت: فاصله تو با مردم چه‌قدر است؟ گفت: آقا ما فقط رفتیم یک خرده درس خواندیم آمدیم. حضرت فرمود: ما که فاصله‌مان با شما این‌قدر است راجع به شما خوب فکر می‌کنیم، می‌گوییم آدم‌های خوبی‌اند، به شما لقب می‌دهیم، ما که همه چیز را داریم، می‌بینیم راجع به شما می‌گوییم شما آدم خوبی هستید، آن وقت شما چرا نسبت به مردم این‌طور هستید؟! روی هر کسی یک عیب می‌گذارید.

در خانه دارد تلویزیون نگاه می‌کند، می‌گوید این دماغش کج است، آن شانه‌اش کج است، این سبیل‌هایش کج است! این موضع‌گیری‌هایش این‌طور است، او این‌طور است!! شما ببین دارد چه می‌گوید! یا بزن یک کانال دیگر خلاصش کن، ذبحش می‌کند! بعد این می‌شود تکبر!

من همه سخنران‌ها را بهتر از خودم می‌دانم، والله این‌طور است، همه منبری‌ها را بدون استثنا از خودم بهتر می‌دانم، اصلا من خودم را منبری نمی‌دانم! برای همین مثل یک بچه، اگر ببینم یک نفر بیاید صحبت کند‌ من پای صحبت بنشینم، از صحبت‌هایش استفاده می‌برم. خب! پس خدا این را از ما می‌خواهد، اگر ما این را رعایت کردیم، این کبر کم می‌آید سراغ ما، آن تحقیر می‌رود، این رابطه خوب می‌شود، اخلاقمان هم خوب می‌شود، عصبانی هم نمی‌شویم، داغ هم نمی‌کنیم، قاطی هم نمی‌کنیم، همه چیز را هم به هم نمی‌ریزیم.