qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

لزوم داشتن نگاه بیرونی به دینداری


اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین الصلاة والسلام علي سيدنا ونبينا وحبيب قلوبنا و طبيب نفوسنا ابوالقاسم المصطفى محمد واله طاهرين ولعنة الله على اعدائهم اجمعين من الان إلي قيام يوم الدين اللهم إنا نرغب إليك في دولة كريمة تعز بها الإسلام واهله و تذل بها النفاق واهله و تجعلنا فيها من الدعاة إلي طاعتك والقادة إلي سبيلك و ترزقنا بها كرامة الدنيا و الاخرة


صلواتی برای امام زمان -علیه السلام- مرحمت بفرمایید.
يکی از دغدغه‌‌های دوستان این است؛ مسیری را به عنوان تدین‌ انتخاب کردیم و در آن قدم بر می‌داریم اما نگاه بیرونی به این مساله نداریم. یعنی در حال انجام یکسری اعمال عبادی مثل نماز و روزه هستیم، اما نگاه بیرونی به دین نداریم. نماز می‌خوانیم، روزه می‌گیریم، مشهد می‌رویم، ولادت اهلبیت -علیهم السلام-، تولد می‌گیریم و…. خیلی از این‌کارها را انجام می‌دهیم، در بطن کار هستیم اما یک نگاه بیرونی به خودمان نداریم که بفهمیم الان کجای کار هستیم؟! چه‌کاری داریم انجام می‌دهیم؟! فاصله‌مان با آنچه باید باشیم، چقدر است؟!
این را نمی‌دانیم. برای فهمیدن این موضوع نیاز داریم که یک شکل و ماکتی از تدین خودمان داشته باشیم. مثل وقتی که می‌خواهند بیمارستان بسازند، یک ماکتی از این بیمارستان درست می‌کنند. این قسمت اورژانس است، این قسمت روانپزشکی است و ….
یک آدم بی‌سواد هم که به این ماکت نگاه کند، می‌فهمد این زمینی که قرار است ساخته‌ بشود، در آینده چه‌ خواهد شد. لازم است ما هم در دینداری‌مان چنین نگاهی داشته باشیم تا بفهمیم که ما کجای دین هستیم. چه کار داریم می‌کنیم. باید آسیب‌ها را بفهمیم، توفیقات را بفهمیم. موانع کار معلوم شود. آنچه که من برای آن ساخته شدم معلوم بشود. مثلا شما خوب نماز می‌خوانید ولی در روزه‌داری خیلی موفق نیستید، خب از نماز استفاده کن.
مثلا شما باید نماز امیرالمومنین‌ -علیه‌السلام- را بخوانی، باید نماز جعفر طیار بخوانی. به نماز جعفر بچسب، همه چیز را با نماز به دست بیاور.
شخصی همراه امام رضا -علیه السلام- بود و گفت: من دیدم که امام رضا -علیه‌السلام- دو رکعت اول نافله شب را خواندند، دو رکعت بعدی را نماز جعفر قرار دادند.
گاهی شما در نماز خواندن ضعیف هستی، در صدقه دادن قوی هستی، از طریق صدقه خودت را برسان. آقای بهجت -رحمه‌الله- در هر جیبش یک نوع صدقه بود.
خیلی مهم است که این توجه را داشته باشیم. دد روایت آمده که شما می‌توانید دینتان را با صدقه تقویت کنید. همان کاری که نماز شب می‌کند. این خیلی مهم است. مثلا شما اهل بکاء هستی. اشک داری با گریه همه چیز را از خدا بگیر. آقای بهجت -رحمه الله- می‌فرمود که گریه ی بر امام حسین -علیه السلام- افضل بر نماز شب است.
خیلی مهم‌ است. اگر ایشان نمی‌گفت، من نمی ‌‌گفتم. گریه‌ی بر ابا عبدلله افضل بر نماز شب است.
یا مثلا شما کسی هستی که به امام رضا -علیه السلام- خیلی علاقه داری، زود به زود مشهد برو. به کسی هم نگاه نکن. با هر وسیله‌ای شده مشهد برو. سوار ماشین بشو و برو. با قطار برو. یک زمانی بود ما می‌خواستیم با قطار مشهد برویم جا نداشتند، می‌گفتیم ما صندلی کنار توالت می‌ نشینیم، قبول می‌کردند. ما بالاخره مشهد می‌رفتیم. حالا یا کنار توالت می‌نشستیم یا تو کوپه، مهم این بود که مشهد می‌رفتیم.
پس یک نگاه به خودت بینداز. شما گاهی از راه مباحثه و مذاکره‌ی علم بالا می‌روی.
پیامبر -صلی الله علیه و آله و سلم- فرمودند:
الْجُلُوسُ سَاعَه عِنْدَ مُذَاكَرَه الْعِلْمِ خَيْرٌ لَكَ مِنْ عِبَادَه سَنَه صِيَامٍ نَهَارُهَا وَ قِيَامٍ لَيْلُهَا،
بحارالانوار، جلد 1 صفحه 204
نشستن ساعتي در مجلس علم بهتر است از عبادت يك سال كه روزه باشي روزهاي آن را و قيام نمائي شب‌هاي آن را.
یک ساعت مذاکره ی علوم مساوی یک سال عبادت که روزش را روزه گرفته‌باشی و شبش را هم عبادت کرده باشی.
ما گاهی خدمت یکی از علما می‌رسیم. ایشان پیرمردی است. روی تختی نشسته‌اند.

پشت سر ایشان حدود دویست تا کتاب هست. هر کس خدمتشان می‌رسد ده، بیست تا کتاب را می‌گوید: بردار و بیاور، لای آن‌ها را باز کن و دو خطش را بخوان. همین‌جوری استخاره‌ای باز کن. یعنی روزی ده، بیست تا کتاب علمای سابق در خانه ایشان خوانده می‌شود. بعد ایشان می‌گوید که حق این کتاب ادا شد. شما رساله را بردار و یک مساله بخوان، بعد ببند. مفاتیح را باز کن، هر جا آمد، بخوان. دعای جوشن کبیر هم آمد، دوتا فرازش را بخوان. قران را باز کن هر جا آمد دوتا آیه بخوان. دو خط از صحیفه‌ی سجادیه را بخوان. نهج‌البلاغه را باز کن و دو خطش را بخوان. ولی هر روز این کار را بکن. این یک نگاه است.
باید به خودت نگاه کنی. مثلا شما بفهمی که خوش زبان هستی، تلفن بزن حال رفیقت را بپرس. حال بچه‌های خاله‌ات را بپرس. حال دایی‌ات را بپرس. از این راه بالا برو.
راه به سوی خدا تنوع دارد.
نگاه بیرونی به دین را می‌خواهم بگویم. وقتی از فطرت صحبت می‌شود و پرسیده می‌شود؛  فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ… (آیه ۳۰ سوره روم)
سرشت خدا که مردم را بر آن سرشته است، باش. برای آفرینش خدا هیچ تغییر و تبدیلی نیست. این است دین درست و استوار.
ما فهمیدیم که فطرت ما فطرت الله است. اگر قرآن این را نمی‌گفت ما باز همین را هم نمی‌فهمیدیم. البته هنوز هم معنای فطرت را نفهمیدیم. آیه فطرت را با فطرت معنا کرده ‌است؛ فطرت الله التی فطر الناس..
حالا ببینید معصوم در تفسیر این آیه چه می‌فرمایند.
الباقر -علیه‌السلام- فِطْرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها قَالَ هُوَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ -صلی الله علیه و آله- عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ -علیه السلام- إِلَی هَاهُنَا التَّوْحِیدُ.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۴۷۴
فطرت توجه به علی -علیه‌السلام- است.
من اینطور فهمیدم که پیامبر هفتاد باری که به معراج رفت، هر بار، خدا یک گوشه‌ای از فضایل علی -علیه‌السلام- را به حضرت نشان داد‌. در معراج، ابراهیم -علیه السلام- هم با جبرائیل به استقبال ایشان آمدند.
حضرت در معراج می‌بینند که شترهای زیادی حرکت می‌کنند. حضرت ابراهیم می‌خواهد از بین شتر‌ها عبور کند، پیغمبر اکرم -صلی الله علیه و آله و سلم- دستش را گرفت و فرمود که صبر کن شترها بروند. حضرت ابراهیم -علیه السلام- فرمود: یا رسول الله! این شترها تمامی ندارند.
جبرائیل می‌گوید: یا رسول الله! من هنوز نشده که اول و آخر این شترها را ببینم. بعد حضرت پرسید: جبرائیل بار این شترها چیست؟
جبرائیل فرمود: بار این شترها فضائل علیِ -علیه‌السلام- است‌.
بحث فطرت را می‌گویم. می‌خواهم فطرتتان را به یکسری امور آگاه کنم، بعد بگویم مساله چیست؟!
پیغمبر اکرم -صلی‌الله علیه و آله و سلم- وارد خانه‌ی حضرت زهرا‌ -سلا‌الله علیها- می‌شود. حضرت دم در از پیغمبر اکرم -صلی‌الله علیه و آله و سلم- استقبال می‌کند.
حضرت می‌فرمایند که یا فاطمه من امروز مهمون شما هستم.
مهمان شما هستم یعنی گرسنه‌ام و می‌خواهم غذا بخورم. حضرت زهرا -سلام الله علیها- می‌خواهد به رسول خدا بگوید که ما در خانه برای خودمان هم هیچی نداریم، متحیر است. جبرائیل نازل می‌شود و می‌فرماید که یا رسول الله هرچه دوست دارید بگویید ما آماده کنیم. می‌خواهد یک سفره‌ای برای شما پایین بیاید، هر چه شما میل دارید بگویید تا در سفره بگذاریم.

رو به امیرالمؤمنين -علیه‌السلام- می کند، حضرت هیچی نمی‌گویند. رو به فاطمه -سلام الله علیها- می‌کند. ایشان هم چیزی نمی‌گویند. امام حسین -علیه السلام- می‌فرمایند که یا رسول الله من بگویم چی بخوریم؟
می‌فرمایند: بفرمایید.
امام حسین -علیه‌السلام- می فرمایند که من دوست دارم، خرمای بهشتی بخورم. امیرالمومنین -علیه‌السلام- هم می‌فرمایند: ما هم همین را دوست داریم. زهرای مرضیه -علیه‌السلام- هم تایید می‌کنند.
خرما می‌‌آید و مشغول خوردن خرما می‌شوند. اول خود پیغمبر اکرم -صلی الله علیه و آله و سلم- می‌خورد. بعد در دهان امام حسن -علیه السلام- می‌گذارد و می‌فرمایند: هنیئاً لک
در دهان امام حسین -علیه السلام- می‌گذارند و می‌فرمایند: هنیئاً لک
در دهان فاطمه‌ی زهرا -سلام الله علیها- می‌گذارند و می‌فرمایند: هنیئاً لک
یک خرما هم در دهان امیرالمومنین -علیه السلام- می‌گذارند و می‌فرمایند: هنیئاً لک دوباره خرمایی برمی‌دارد و در دهان امیرالمومنین -علیه السلام- می‌گذارند و می‌فرمایند: هنیئاً لک
حضرت زهرا -سلام الله علیها- می فرمایند که یا رسول الله! من تعجب کردم، چرا شما دوبار خرما در دهان امیرالمومنین -علیه السلام- گذاشتید؟!
حضرت فرمودند که فاطمه جان! وقتی که من خرما را در دهان امام حسن و امام حسین -علیهما السلام- گذاشتم، دیدم جبرائیل و میکائیل گفتند هنیئاً لک. من هم همین را گفتم.
در دهان شما گذاشتم دیدم حوریان بهشتی خوشحال شدند و گفتند: هنیئاً لک یا فاطمه. من هم همین را گفتم. ولی وقتی که در دهان امیرالمومنین -علیه السلام- گذاشتم، خود خدا گفت: هنیئاً لک یا علی. من پیغمبر اینقدر از شنیدن این صدا خوشحال شدم که خرمای دومی را هم در دهان امیرالمومنین گذاشتم تا دوباره این صدا را بشنوم. دومین خرما را هم گذاشتم باز هم خدا گفت: هنیئاً لک. ندا آمد: یا رسول الله اگر تا قیامت هم خرما در دهان علی -علیه السلام- بگذاری منِ خدا باز هم می‌گویم: هنیئاً لک.
این وجود مقدس و این وجود مبارک را ببینید‌. دارم فطرت را توضیح می‌دهم. می‌خواهم این‌ها را کنار هم بچینم، بعد آن ماکت را به شما نشان بدهم. ببینید که امیرالمومنین -علیه‌السلام- این شرایط را چگونه برای ما فراهم کرده است. اگر ما در این هدایت قرار بگیریم، هدایت واقعی مال ماست. خیلی هم دست و پا زدن نمی‌خواهد.
عبارت پیغمبر را ببینید.امام علی -علیه السلام- فرمودند که سمعت رسول الله یقول:
لولا انا و علی ما عرف الله
اگر من و علی نمی‌بودیم، خدا شناخته نمی‌شد.
همه‌ی آقایانی که الان ادعا می کنند و می‌گویند که ما خدا شناسیم. عرفان می‌گویند، بیایند و توحید را از زبان امیرالمومنین -علیه السلام- بیان کنند.
لولا انا و علی ما عبد الله
اگر من و علی نمی‌بودیم خدا بندگی نمی‌شد. خدا عبادت نمی‌شد.
لولا انا و علی ما کان ثواب و لا عقاب
اگر من و علی نبودیم نه ثوابی بود و نه عقابی.
ولا یستر علیا عن الله ستر
بین علی و خدا هیچ پرده‌ای نیست .
ولا یحجب عن الله حجاب
بین خدا و علی حجابی نیست‌.
والحجاب فیما بین الله وبین خلقه
خود علی حجاب و پرده است، که اگر کسی علی را به ولایت پذیرفت، با این تولی و ولایتی که از امیرالمومنین -علیه‌السلام- به او رسیده، خدایی را که باید بشناسد، می‌شناسد.
در روایت آمده که وقتی آدم ابوالبشر خلق شد خدای متعال به او گفت: سرت را بالا بیاور و نگاه کن. امیرالمومنین -علیه‌السلام- را به او نشان داد. پیغمبر را به او نشان داد. پنج تن را نشان داد تا به او ثابت کند که علت خلقت عالم، همین پنج نفر هستند و کس دیگری نیست.
حالا این فطرت به این دنیا می‌آید وارد زندگی ما می‌شود و باید این توحید و این هدایت را در وجود خودمان پیاده کنیم. یک خطبه‌ای امیرالمومنین -علیه السلام- خوانده‌اند و امام باقر -علیه السلام- توضیح داده‌اند. من برای شما توضیح امام باقر -علیه السلام- را می‌خوانم تا در این ولادت امیرالمومنین -علیه السلام- بفهمیم سر سفره‌ی چه کسی هستیم. بفهمیم هدایت از ناحیه‌ی چه کسی اتفاق می‌افتد و شکلی را که خداوند برای هدایت قرار داده، کدام است‌.
روایت امام باقر -علیه السلام- را خوب گوش کنید. امیرالمومنین – علیه‌السلام- می‌فرمایند: انا دحوت ارضها
من کسی هستم که زمین را پهن کردم.
روز دحوالارض چه روزی است؟ روزی است که زمین از زیر خانه‌ی کعبه وقتی آفریده شد، پهن شد. امیرالمومنین -علیه السلام- می فرمایند که من این کار را کردم. تعبیر حضرت این است؛
عن ذریتی الأرض التي يسكن اليها
اين كه خدا گفته زمین را پهن کردم یعنی زمین را محل سکونت کردم. سکونت نه به معنای این که شما بیایی اینجا خانه بسازی و در آن بنشینی. سکونت به معنای امنیت و ایمان است. من زمین را محل ایمان کردم. با چه چیزی‌؟ با ذریه‌ام.
و انشات جبالها
من کوه ها را بنا کردم.
در ادامه امام باقر -علیه السلام- فرمودند: الأئمه منَ ذريتى هم الجبال رواكد التي لا تقوم الا بهم
کو‌ها، برای زمین مثل میخ‌ هستند. چطور اگر کوه‌ها در زمین نباشند، زمین متزلزل می‌شود. اگر بچه‌های من علی هم نباشند، آن دنیا و عالمی را که خدا می‌خواست درست کند که در آن انسان متدین تربیت شود، اتفاق نمی‌افتاد. بعد حضرت می فرمایند:
فجره عیونها
من بودم که در این زمین کنار این کوه‌ها چشمه درست کردم. چشمه‌ها از این زمین ها جوشید.
امام باقر -علیه‌السلام- فرمودند:
يعني العلم الذي ثبت في قلبه جرى على لسانه
یعنی من بودم که علم را بر زبان و قلب شما جاری کردم. اگر یک ذره علم، هرجای عالم باشد، مال امیرالمومنین -علیه السلام- است.
و شققت انهارها
من بودم که از رودها شعبه ها را قرار دادم. انشعَبَ الذی ان تمسک بها
من این کار را کردم که امر ما در مکه و مدینه نماند. این شعبه‌های رودخانه‌ها را قرار دادم تا به همه جا برسد. به ایران هم برسد. به یمن هم برسد. به آفریقا هم برسد. من این کار را کردم. من علم را جاری کردم.
الان شما شیعیان آفریقا و هند را هم نگاه کنید، همین علم شما را هم، آنها دارند. همین اعتقادات شما را دارند. حضرت می‌فرمایند که من این کار را کردم.
وغرست اشجارها
من بودم که این درخت‌ها را کاشتم.
امام باقر -علیه‌السلام- می‌فرمایند: منظور امیرالمومنین -علیه‌السلام- از درخت‌ها، ذریة طیبه امیرالمومنین -علیه السلام- است.
این سادات و امام زاده‌ها را ببینید. من این درخت‌ها را کاشتم که شما از این درخت‌ها میوه بچینید.
واطعمت ثمارها 
من این میوه‌ها را آبدارش کردم. خوش طعمش کردم.
امام باقر -علیه السلام- می‌فرمایند:
یعنی اعمالهم زکیة
یعنی اگر من علی نبودم هیچ کس عمل صالح و عمل خالص نداشت تا برای خدا ببرد.
وأنشأت سحابها
من بودم که ابر درست کردم.
يعني ظل من استظل ببنائها
یعنی من بودم که برایشان سایه درست کردم.
وانا انزلت قطرها يعني حياة ورحمة
من بودم که برایتان باران آوردم.
امام باقر -علیه السلام- می فرمایند والا قلب‌هایتان سنگ می‌شد. قلب‌هایتان آجر می‌شد. والا داعشی می‌شدید. من این کار را کردم که قلب‌های شما، خاشع می‌شود‌.
وأسمعت رعدها
من بودم صدای رعد و برق را به گوش شما رساندم.
يعني لما يسمع من الحكمة
من بودم حکمت ها را در عالم جاری کردم.
و نورت برقها
من بودم که برق صاعقه را به شما نشان دادم. یعنی بنا إستنارت البلاد
با ما بلاد‌ها و ولایت‌ها نورانی شدند.

قم درست شد، مشهد درست شد، کربلا درست شد. سامرا درست شد.
واضحیتُ شمسها
من بودم که به خورشید نور دادم.
يعنى القائم منا نور على نور ساطع
یعنی مهدی از ماست. من باعث شدم. نور ساطع من بودم.
وأطلعت قمرها
ماه را نورانی کردم.
یعنی المهدی من ذریتی
به این ماکت قشنگ نگاه کن.
انا نصبت نجومها
من بودم که ستاره ها را نصب کردم تا با نور ستاره‌ها راه را پیدا کنید.
و انا بحر القمقام الذاخر
یعنی انا امام الائمه وعالم العلماء وحاكم الحكماء وقايد القايدة يفيض علمي ثم يعود إلي كما ان البحر يفيض ماءه على ظهر الارض ثم يعود إليه باذن الله
من آن بحر و دریا هستم یعنی من امام ائمه هستم. تعبیر امام، تعبیر عجیبی است، می فرمایند که در عالم هر چه باران می‌بارد، هر جا هست بلاخره به دریا بر می‌گردد. حضرت فرمودند: من آن دریا هستم.
لذا در روایتی دارد که امیرالمومنین -علیه السلام- شریک در اعمال همه‌ی ائمه است. هر امامی، هر عملی انجام می‌دهد، امیرالمومنین -علیه السلام- شریک در آن عمل است. عالم علما من هستم یعنی من به این علما علم دادم. و حاکم حکما هستم. یعنی اگر یک حاکم عالمی پیدا شد، من حاکم بر او هستم.
و قائدُ القاده يفيض علمي ثم يعود
علم از من فوران پیدا می کند.
همين طور که دریا آبش را بیرون می‌ریزد و دوباره بر می‌گردد من هم دریا هستم.
وأنشأت جواري الفلك فيها واشرقت شمسها
چطور کشتی‌ها میان دریا، کالاها را این‌طرف ‌و آن‌طرف می‌برند، من هم کشتی هستم که به وسیله‌ی من خیرات در شرق و غرب عالم پخش می‌شود، روزی پخش می‌شود و به دست مردم می‌رسد.
واقتل اصول الضلاله
من هستم که چشم فتنه را در آوردم. اگر من عمر‌بن‌عبدود را نمی‌کشتم، اگر من آبروی آن دو نفر را نمی‌بردم. اگر من مشت آن دو نفر را باز نمی‌کردم، اگر من با خوارج نمی‌جنگیدم، اگر در صفین آن معادله را به هم نمی‌زدم، اگر در جنگ جمل آن شتر را زمین‌گیر نمی‌کردم، هدایتی در عالم منتشر نمی‌شد. این‌ها و نسل این‌ها نمی گذاشتند که هدایتی بماند. در ادامه حضرت می فرمایند:
انا جنب الله و كلمةُ الله
قلب الله یعنی چه؟ آقایانی که ذوق دارند، مدام دنبال این هستند که هر کلمه‌ای را به یک‌جا بچسبانند و از آن حرف شرک آلود درست کنند، بگویند قلب الله یعنی چه؟ عین‌الله یعنی چه؟ اُذُن الله یعنی چه؟
وأنا جنب الله وكلمته، وأنا قلب الله يعني أنا سراج علم الله، وأنا باب الله من توجه بي إلى الله غفر له،
حضرت می فرمایند: یعنی “سراجُ علم الله” یعنی علمی که از طرف خداست، به وسیله‌ی من منتشر می‌شود. نه این که خدا قلب دارد. من قلب خدا هستم یعنی چه؟ مگر امیرالمومنین -علیه السلام- می‌تواند قلب خدا باشد؟ مگر خدا بشر است؟ مگر خدا محدود است که به یک محدود تعریف بشود؟! خدا محدود نیست که به علی تعریف بشود. قلب خدا معنی دیگری دارد. حضرت می‌فرمایند: من چراغی هستم که خدا به وسیله‌ی من، آن علم را منتشر می‌کند.
وأنا باب الله من توجه بي إلى الله غفر له
من باب خدا هستم، یعنی هر کس به من توجه کند، بخشیده می‌شود.
امروز یکی از آقایان از مشهد به من زنگ زد، از علما هم هست، می‌پرسید: حالا که خدمت حضرت رسیدیم، حاجت‌هایمان را به خود حضرت بگوییم یا به خدا بگوییم یا به حضرت بگوییم که از خدا بخواهد!؟
اینجا باید انسان به سر خودش بزند!
مگر این‌ها اسم خدا نیستند، مگر خدا نمی‌گوید: “کن فیکون”. حالا “کن فیکون” را بردار و به جایش “علی” بگذار. مگر نمی‌گویی: “علم الله” علم را بردار و به جایش “باقر” بگذار. چطور “علم الله” را می‌پذیری ولی اگر “باقر” به جای علم آمد، پذیرفتنش سخت می شود!؟
ائمه همه کاره‌ی خدا هستند. کسی کاره‌ای نیست. حرف آخر را خدا زد و گفت: اگر من را اطاعت کنید ولی علی را مخالفت کنید، شما را جهنم می‌برم. اما اگر علی را اطاعت کنید و منِ خدا را مخالفت کنید، شما را به بهشت می‌برم.
دیگر خدا باید چطوری بگوید که این‌ها همه کاره عالم هستند؟! چرا خدا می‌گوید که اگر منِ خدا را مخالفت کنید ولی علی رو اطاعت کنید بهشت می‌روید؟ چرا؟ چون اگر شما علی را اطاعت کردید، علی راه من را نشان می‌دهد. قطعا کسی که سراغ علی رفت با من خدا مخالفت نمی‌کند. ولی اگر بدون علی از من اطاعت کردی، بعدش با من مخالفت می‌کنی. چون شیطان حریف تو است، چون راه را بلد نیستی. ولی اگر با علی، خدا را اطاعت کنی، ضمانت دارد. اگر با علی نیامدی اطاعت من هم به درد نمی‌خورد.
مثلا یک آقایی در کشتی باشد، آب داخل کشتی می‌ریزد. این آقا هم شروع به سوراخ کردن کشتی می‌کند تا آبها از این سوراخ خارج بشود. می‌پرسند: آقا چه کار می کنی!؟ می‌گوید: می‌خواهم مردم را نجات بدهم.
آقا! این سوراخی که تو درست می‌کنی، بدتر آب وارد کشتی می‌شود. تو که راه را بلد نیستی. بگذار، ناخدا خودش بلد است چطور آب‌های کشتی را خالی کند.
علی راه بلد است. دستت را به علی بده، او بلد است که شما را از کجا ببرد. نه فقط علی، بچه های علی هم، بلد راه هستند. شما صاحب جواهر را ببینید، چهل و خورده‌ای، کتاب نوشته است.
حضرت در مورد صاحب جواهر فرمودند که یک رشحه‌ای از علم ما به او رسیده است، یک نمی از گوشه‌ی ناخن ما به او رسید که شد صاحب جواهر!
موسی -علیه السلام- پیغمبر شد. یک دفعه غرور او را گرفت. امام صادق -علیه السلام- فرمودند: غرور موسی را گرفت، نزدیک بود هلاک بشود. جبرائیل نازل شد و به او گفت: آن مرغی را که منقارش را در آب فرو کرد و بیرون آورد، دیدی چقدر آب با خودش برداشت؟!
گفت: نسبت به این دریا هیچی، فقط منقارش خیس شد!
گفت: موسی علم تو کمتر از آب منقار این پرنده است از این دریای علم علی. یعنی حواست را جمع کن.
یوسف پیغمبر، مشکل پیدا کرد و گفت: خدایا مشکلم را حل کن به حق اسحاق، خدایا به حق ابراهیم و… پدرانش را قسم داد.
جبرائیل نازل شد و گفت: یوسف ساکت باش. چه می‌گویی؟
گفت: من که بد نمی‌گویم، دارم خدا را به حق پیغمبرها، قسم می‌دهم.
جبرئیل گفت: اسحاق نسبت به خدا حقی ندارد، بدهکار است. ابراهیم چه حقی دارد!؟ بدهکار است.
یوسف گفت: پس چی بگویم؟
جبرئیل گفت: بگو به حق علی، علی نسبت به خدا حق دارد. بگو به حق محمد، بگو به حق فاطمه، بگو به حق حسن، بگو به حق حسین. این‌ها حق دارند. عالم مال این هاست و خدا این را با آمدن فرزندش، مهدی صاحب الزمان -علیه السلام- ثابت می‌کند. بعد حضرت فرمودند:
انا قلب الله یعنی انا سراجٌ علم الله أنا باب الله يعنى من توجَهَ بي الى الله غُفرَ له و قوله بي و على يديه تقوموا ساعة
ببین حضرت اینجا چه می‌فرمایند.
اگر امام باقر -علیه السلام- معنا نمی کردند، آقایان صاحب ادعا چه می‌گفتند!؟
حضرت فرمودند:
علی یدی تقوموا ساعة
با دست من قیامت بر پا می شود.
یعنی الرجعه قبل القیامة ينصرالله فى ذريتى المؤمنين ولى المقام المشهود
صحبتم را جمع کنم، ما عقب ماندیم، جا ماندیم! بلال حبشی وقتی حرف می‌زد، اعرابش غلط بود. فاعل را منصوب می‌خواند، مفعول را مرفوع. به این تعابیر من غلط می‌خواند.
اهل اعراب و لغت شروع می‌کنند به شماتت و داد و بیداد کردن. امیرالمومنین -علیه السلام- می‌فرماید: چرا شماتتش می کنید؟ اصل چیزی است که از دل این عبارت‌ها بیرون‌ می‌آید، که پیش بلال هست!

و آن ایمان بلال و اعتقادش است. رفقا اعتقاد ما کجا رفته؟! ممکن است ما علوم زیادی را از اصطلاحات جمع کنیم، ولی علمی که از ما می خواهند، علم امام است.
طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لإنكارنا
اگر علوم را از غیر ما بگیرید، به انکار ما سوق داده می‌شوید. یک راه غلط می‌روید، گمراهی را انتخاب می‌کنید.
حضرت فرمودند: کسانی علم ما را کم می‌بینند و علوم باطله را به آن اضافه می کنند که این علم جذاب بشود.
حضرت فرمودند: این‌ها از ما نیستند.
لذا اگر می خواهیم هدایت پیدا کنیم، راه را به مردم نشان بدهیم، مردم را به علوم اهل بیت دعوت کنیم‌. رفقا من سه تا توصیه می‌کنم.
اولا روی زیارت نامه‌های ائمه کار کنید، اعتقادات در زیارت‌نامه‌هاست.
ثانیا، روی ادعیه‌ی ائمه کار کنید. به سادگی از کنارش رد نشوید. معارفی که ما لازم داریم در ادعیه است به خصوص صحیفه‌ی سجادیه.
ثالثا، اگر می خواهیم یک اتصالی ایجاد بشود، اگر می‌خواهیم یک نوری در قلب ما ایجاد بشود، در رفتن به مشاهد مشرفه را سستی نکنیم.
من خدمت آقای بهجت بودم، اقای بهجت فرمود زود زود حرم امام رضا -علیه السلام- بروید، مثل من تنبل نباشید. من به آقای بهجت گفتم شما چه طور تنبل هستید؟! سه ماه از سال را آنجا هستید!
ایشان فرمودند: من تنبلی می‌کنم اگر بتوانم زود، زود حرم امام رضا -علیه السلام- می‌روم، چون هر آنچه که شما فکر می کنید لازم دارید در مشاهد مشرفه است. هر کم و کسری داریم آنجا پر می‌شود، هر علمی می‌خواهیم آنجا پشتیبانی می‌شود. آنجا داده می‌شود. بعضی از این حرف‌ها را گوش نکنید که یک چیزهایی را بزرگ کردند و یک چیزهایی را کوچک. من شنیدم که یکی از آقایان علما گفته بود که من بیست سال است که درسم را تعطیل نکردم، حتی حرم امام رضا -علیه السلام – هم نرفتم.
گفتم: ایشان به عنوان عالم حرف خوبی نزده است.
من ایشان را یکجا ببینم، حتماً به ایشان می گویم که اشتباه کردند که این حرف را زدند. تا اینکه ایام فاطمیه، آقازاده‌شان من را منزلشان دعوت کرد. علما هم بودند، ایشان را با ویلچر آوردند در حالی که سکته‌ی مغزی کرده بود. من آنجا گفتم که این حرف شما، حرف غلطی است. این حرف خوبی نیست، شیعه هر چه دارد، از آنجاست. علمش آنجاست.
بعد آقازاده ایشان پیش من آمدند و گفتند که حاج آقا گفتند: یک بلیط تهیه کنیم در همین حال زیارت برویم و برگردیم تا جبران بشود.
ما راه را گم کردیم. مسیر را گم کردیم. باید به این مساله برگردیم و بدانیم هر چه که هست درِ خانه‌ی اهل‌بیت است. اگر درِ خانه‌ی اهل بیت ایستادیم، دستمان را می‌گیرند.
من فارقنا فارقناه
خدایا به حق محمد وال محمد عاقبت هایمان را ختم به خیر بگردان. فرزندانمان را از صالحین قرار بده. گذشتگان این جمع غریق رحمت خاصه‌ات قرار بده.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سیزده رجب ۱۴۳۷؛ ۹۵/۲/۲