دین را بشناسیم
«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُصْطَفیٰ مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِين ألمَعصومین وَ لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعینِ مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین»
«اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
صلواتی برای امام عصر-علیهالسلام- مرحمت کنید.
اگر ما با کاری که به آن دعوت شدیم، آشنا شویم و نسبت به آن احاطه پیدا کنیم، راحتتر میتوانیم مسیر را طی کنیم. مثلا زمانیکه قرار شد بیمارستانی را بسازند. اول ماکت بیمارستان را درست میکنند.
وقتی از بالا به ماکت نگاه میکنید، به آنچه قرار است ساخته شود، احاطه پیدا میکنید. این احاطه به ذهن شما، به باورهای شما، به رفتار شما خیلی کمک میکند.
معرفت دینی هم همین کار را میکند. اگر به دین از بالا نگاه کنید متوجه میشوید. بعد میفهمید که مثلا این سینهزنی کجای دین قرار دارد؛ گریه کردن، نماز خواندن، حجاب، امانت داری، اخلاق و اعتقادات، هر کدام کجای دین هستند و نسبت به آنها احاطه پیدا میکنید.
دقت کنید، قرآن با چه آیاتی شروع میشود: «الحمدلله رب العالمین، الرحمن الرحیم، مالک یوم الدین» این آیات به شما احاطه میدهد. یعنی شروع نمازت راجع به این خداست.
«قل هو الله احد» توحید
«الله اصمد» توحید
«لم یلد و لم یولد» توحید
«انا انزلناه فی لیله القدر» امامت و نبوت
«تنزل الملائکه والروح » بر امام
«فیها باذن (باز توحید) ربهم من کل امر» همه چیز را خدا در اختیار امام میگذارد
«سلام (سلامتی پیدا می کنید، عافیت پیدا میکنید) هی حتی مطلع الفجر» تا قیامت
این احاطهها مهم است، وقتی من فهمیدم که کمکم پاییز در حال آمدن است. برنامهریزی میکنم. زمستان هم برای خودش برنامهریزی دیگری میخواهد؛ باید به فکر گرمکردن خودم و به فکر لباسم باشم. این احاطه است ما این احاطه را لازم داریم. از جمله مباحثی که باید نسبت به آن احاطه داشته باشم: بحث منکر، شیطان، نفس اماره، شهوت، پلشتی، گناه، جهنم، ظلم، انسانهای ظالم، منافق، معاویه-لعنةاللهعلیه-، یزید-لعنةاللهعلیه- است و در مقابل آنها پیغمبر-صلاللهعلیهوآلهوسلم- و امیرالمومنین-علیهالسلام- است.
ببینید من باید این چینشها را در دین بفهمم. اگر موسی -علیهالسلام- هست پس فرعون چیست؟ اگر فرعون هست پس موسی-علیهالسلام- چیست؟ اشتباه نکنم که بگویم: این همه فساد است الان ما چه کار کنیم. وقتی نگاهت درست شد میبینی همین درست است.
مثلا ببینید چقدر شب و روز مهم هستند. نمیتوان گفت که ای کاش همیشه روز بود؛ چون در شب خیلی چیزها هست که در روز نیست. شما خواب راحت را در شب دارید. آرامش در شب هست. جلسات در شب، خوب است. زیارت در شب، خوب است. روز هم برای خودش خوب است. اگر اینها را نفهمم قاطی میکنم و شب را زیر سوال میبرم. آنوقت از شب میترسم. از شب فرار میکنم. شب هم در جای خودش مهم است.
نور و ظلمت؛ چرا خدا ظلمت را قبول کرد. خدا حکیم است. چرا خدا پذیرفت شیطان بماند؟
چون شیطان مزاحم مومن نیست. دو کشتیگیر را در نظر بگیرید. این کشتیگیر رقیب، برای کشتیگیر دیگر خوب است یا بد؟
اگر یک کشتیگیر در مقابلش رقیب نداشته باشد اصلا کشتیگیر نمیشود؛ چون فکر میکند همهی فنون همین فنی است که او بلد است. چون با کسی کشتی نگرفته، ولی اگر یک کشتیگیر قَدَر در مقابلش قرار گرفت و او را به زمین زد؛ فن جدید را یاد میگیرد و بالا میآید.
ما هم در درگیری با شیطان رشد میکنیم؛ در تقابل با نفس رشد میکنیم. البته اگر میدانداری شیطان قویتر از ما باشد زمین میخوریم. باید دو طرف، همتراز باشند.
درست زمانی که امیرالمومنین-علیهالسلام- میآید، معاویه-لعنةاللهعلیه- هم میآید؛ نظام آفرینش را ببین چطور چیده شده! امیرالمومنین-علیهالسلام-، معاویه-لعنةاللهعلیه-. معاویه-لعنةاللهعلیه-، علی -علیهالسلام-.
تقابل چقدر قشنگ است! درست زمانی که فرعون هست موسی-علیهالسلام-هست. چقدر قشنگ است!
آن سه نفر که غاصب خلافت هستند میخواهند بساط دین را بهم بریزند، در مقابلشان فاطمهزهرا-سلاماللهعلیها-حریف است؛ حریف قدری هم هست. کار را به سرانجام میرساند و مرام را باطل میکند.
مطالعه کنید و ببینید انقلاب اسلامی در چه مقطعی اتفاق افتاد؟ اگر این عقبه سال ۵۷ اتفاق نمیافتاد.
الان اگر به این ماهواره و تلفن همراه و شبکهها میرسیدیم با برنامهی اسلامی که در مملکتمان هست به همین اندازه که خیلی قوی هم نیست ولی به همین اندازه در دنیا، کم میآوردیم.
پس هیچ موقع شما نگران نباشید. از طرف دیگر شما باید یک نگاه دیگری هم برای خودت درست کنی.
باطل به تعبیر قرآن، مثل کف روی آب است که ظاهرش خیلی بیشتر از حقیقتش است.
وقتی یک بادکنک را باد میکنند بزرگ میشود اما با یک سوزن هم کارش تمام است.
یک کدو تنبل چقدر طول میکشد تا رشد کند و چقدر سریع برگ میدهد. در صورتیکه پسته هفت سال طول میکشد تا خودش را پیدا کند. خب آخرش هم کدو است دیگر، کار پسته را که نمیخواهد انجام بده!
شیطان سر و صدایش زیاد است. یک سگ آورده خب یک قلاده هم انداخته میاردش خیلیها را متوجه میکند.
بدحجابها را ببینید بیدلیل با ماشین در خیابان میچرخند یا پیاده در بازار پرسه میزنند؛ ولی خانمهای محجبه در خانهاند. تظاهر ندارند. به همین دلیل ممکن است ده تا خانم کم حجاب و بد حجاب ۵۰ بار دیده بشوند؛ چون ۵۰ بار رفتند و آمدند؛ ولی این خانم محجبه در خانه است و مشغول بچهداری و شوهرداری و پختن غذا و…است. پس شما نمیتوانی بگویی تعداد محجبهها کم است.
امسال مراسم شیر خوارگان در استادیوم ۱۰۰ هزار نفری برگزار شد. همزمان در مصلی تهران همین برنامه بود؛ آن همه جمعیت هم در هر دو مراسم بودند. در کرج چقدر برنامه بود؟ الان اینجا یک هیئت خیلی جمع و جور و کوچکی است. چقدر هیئت هست؟ اصلا ما دیده نمیشویم و قرار هم نیست که دیده بشویم. حق همیشه خودش را پنهان میکند. یزید-لعنةاللهعلیه- چقدر سر و صدا دارد! با اینکه همهی عالم در دست امام حسین-علیهالسلام- است.
همهی عالم دست امیرالمومنین-علیهالسلام-است ولی علی-علیهالسلام- مخفی است. ۲۵ سال خانهنشین شد.
شخصی نزد حضرت آمد و پرسید: میخواهم کشف و کرامت داشته باشم. قدرت تصرف داشته باشم. خیلی کارها بکنم؛ مثل این مرتاضهای هندی که روی یک پا میایستند. حضرت فرمودند: عیبی ندارد. برو صبح تا ظهر پل بغداد را نگاه کن. بعد از ظهر به خانهی ما بیا تا برای کشف و کرامتی که از من میخواهی بگویم که باید چه کار کنی.
این شخص نزدیک پل نشست-پهنای پل بغداد به اندازهای است که یک اسب میتواند از آن رد شود- دید پیرمرد هیزمشکنی با باری از هیزم که بر روی دوش گذاشته در حال رد شدن از روی پل است. اسبسواری آمد و مزاحم این پیرمرد شد. هیزمهایش را ریخت و خود پیرمرد را پرت کرد.
بعد از ظهر خدمت حضرت آمد. حضرت فرمودند: چه خبر؟ گفت: آقا من برای همین میگویم من کشف و کرامت میخواهم، قدرت میخواهم. حضرت فرمود: مگر چه شده؟
گفت: اگر آن پیرمرد قدرت داشت، پدر اسبسوار را در میآورد.
حضرت فرمود: اتفاقاً پیرمرد صاحب کشف و کرامت و قدرت بود. اگر نیت میکرد، همانجا اسب از بین میرفت. ما کسی را میخواهیم که از قدرتش نابجا استفاده نکند.
شما چه میخواهی؟ بندگی کن! بندگی کن! اگر قرار است که بندگی کنی باید بپذیری. باید سرت را پایین بیندازی؛ چون اگر کار دیگری انجام بدهی ظلم میشود.
باطل: در این دنیا باطل میدانداری میکند.
شخصی به حضرت گفت: این کفار راحت جان میدهند! منافقین راحت میمیرند! خیلی راحت! ولی مومنین خیلی سخت جان میدهند. حضرت فرمود: بله همینطور است.
گفت: آقا این چهطور ممکن است!؟ این فرد منافق همهجور عیاشی کرده همهجور کثافتکاری کرده، حالا موقع مردن هم راحت جان میدهد؟! حضرت فرمود: بله
گفت: علتش چیست؟
حضرت فرمود: خدا میخواد بدهکار کسی نشود.
تمام خوشی دنیا را به این شخص داده، میخواهد آخرین خوشی را هم به او بدهد که راحت جان دادن است. خدا میخواهد این راحت از دنیا برود تا دیگر طلبی از خدا نداشته باشد.
ولی در عوض خدا از مومن همه جا حساب و کتاب میکشد. در موقع جان دادن هم خدا با مومن کار دارد.
چقدر خوشمزه است!
شخصی به حضرت گفت: دنیا زندان مومن و بهشت کافر است.
حضرت فرمود: میدانی معنی این حرف چیست که دنیا بهشت کافر و زندان مومن است؟ حضرت فرمود: به این معنا است که نسبت به عذابی که برای این کافر در نظر گرفته شده الان در بهشت است تا به آن عذاب برسد و نسبت به نعمتی که خدا برای مومن در نظر گرفته است اینجا مثل زندان است.
این مقایسه است و الّا مومن کجا در زندان است؟ مومنی که ظلم نمیکند، امانتدار است، حد و حدود را نگه میدارد، سفرهدار است، صلهرحم میکند، راست میگوید، مورد احترام همه است، چِکش همه جا معتبر است و امین مردم است، این الان هم در بهشت زندگی میکند.
ولی دنیا جهنم است. در دنیا خوبی نیست. لذا شما نگاهتان را به باطل عوض کنید. به سر و صدای باطل توجه نکنید. بگذار باطل سر جای خودش باشد. بگذار آدمهای بد سر جایشان باشند. لطفا کسی را تکان ندهید. به این چینش خدا ایراد نگیر.
بگذار معاویه، معاویه باشد. عمر و عاص هم سر جای خودش باشد.
مثل همان رقیب در مسابقات ورزشی، تو را ورزیده میکند.
امروز شیطان سر به سرت میگذارد و باعث میشود که مرتکب گناه شوی، تو را ضایع میکند. در عوض تو فردا حواست را جمع میکنی؛ یعنی تنومند میشوی؛ قوی میشوی.
خیلی ساده یک فن بهت میزند. زمانیکه به خودت مینازی، نماز صبحت قضا میشود.
من!؟ بله، جنابعالی اجازه نداری نماز صبح بخوانی. باید نمازت را قضا کنی. چرا؟!
چون باید روی تو کم شود. تو برای خودت شأن قائل شده بودی.
تو خواب نباید ببینی. حسرت یک خواب دیدن را روی دلت میگذارند. چرا؟!
چون مثلا خواب یک سیدی را میبینی که شال به گردنش انداخته. اتفاقا بقال محلهی شما اسمش مهدی است. صبح که از خواب بیدار میشوی، میگویی: من امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- را دیدم. بابا بقال محل را خواب دیدی. هر روز میرفتی بقالی این آقا را با شال میدیدی. حالا ادعا میکنی؟ باید روی تو را کم کنیم. خواب دیدن هم دیگر تعطیل. احترام هم تعطیل.
میپرسند چرا وضع مالی ما بد شد؟ چون تا وضع ما خوب میشود، مسیر زندگی ما هم کمی عوض میشود.
وقتی سوار ماشین شاسیبلند میشوم. دیگر برادرم را هم نمیشناسم. ولی وقتی مجبور شدم بخاطر بدهی شاسیبلند را بفروشم، مسافرکش شدم و نانم که آجر شد، زنگ میزنم به برادرم و حالش را میپرسم. خانهی خواهرم میروم دردودل میکنم تا سبک شوم. ولی وقتی پول داشتم با پولم حال میکردم؛ مسافرتهای فلان میرفتم؛ رستورانهای فلان، غذاهای فلان…
خدا نمیخواهد که عمر مومن همینجور هدر برود. مومن فردا از خدا سوال میکند. میگوید خدایا در دنیا به من ثروت نمیدادی. در روایت دارد: من خدا، من خدا یعنی چی؟ یعنی علم دارم. رفقا همه سر جای خودشان هستند. هیچکس از جای خودش تکان نخورده، همه چیز محاسبه شده است. اگر به کسی دادهاند، از روی حساب دادند و اگر به کسی ندادند، از روی حساب ندادند. آن کسی که دزدی کرده که هیچ، در حساب و کتاب خدا نیست. او با شیطان است. ولی کسی که راه را درست میرود زندگیاش همین است، همین است.
در روایت دارد که اگر منِ خدا ببینم یک مومنی با پولدار شدن دینش خوب میشود، به او پول میدهم؛ شارژش میکنم که دینش، مسجدی بودنش به هم نخورد. نمازش را اول وقت بخواند، با پول او را نگه میدارم. خدا بخیل نیست! بندههایش را میشناسد؛ بعضیها با پول سر حال هستند. خدا هم که بخیل نیست. پول میدهد، دنیا میدهد، پسر میدهد. چرا به بعضیها دختر میدهد؟ چون اینها ایمانشان قوی است. بعضیها اگر پسر نداشته باشند زنشان را طلاق میدهند. چون کمعقل هستند و نمیفهمند دختر یعنی چه؟ پس به او پسر میدهد. دختر را به یک نفر میدهد که دخترداری بلد باشد. به یک نفر هم اصلا بچه نمیدهد، عقیم. چرا؟! این چیزهایی دارد که خدا دوستش دارد ومیخواهد اینجور نگهش دارد.
امام رضا-علیهالسلام- ۵۰ ساله است و بچه ندارد.
خانم ازدواج نکردی؟! حضرت معصومه-سلاماللهعلیها- هم ازدواج نکرده. دخترهای موسیبنجعفر-علیهالسلام- هیچکدام ازدواج نکردند و مجرد ماندند! چرا مجرد ماندند؟ چون هارون آنها را تنبیه کرد. از مجازاتهایی که برای موسیبنجعفر-علیهالسلام- گذاشت یکی زندان بود، یکی این بود که هیچکس حق نداشت با این خانواده ازدواج کند، اینها را مجبور کرد مجرد بمانند.
فکر میکرد با این حرفها و با این تحریمها میتواند کاری انجام دهد. نه! اتفاقی نیفتاد.
اگر خدا به یک نفر پول بدهد بیدین میشود،پس به اندازهی کفاف میدهد. حالا شما بیشتر میخواهی؟ باید خودت را نشان بدهی. نمازهایت را اول وقت بخوان. آقایانی که وضع مال خوبی ندارند، لطفاً یک وعده نماز را در مسجد بخوانند. تا خدا ببیند که این در مسجد است؛ چون خدا برای مسجدیها یک پول اضافه شارژ میکند.
کسانی که بین الطلوعین یعنی از اذان تا طلوع آفتاب بیدارند، روزی اضافه میگیرند.
بعضی از مغازهها شلوغ هستند و بعضی مغازهها خلوت! خیلی از اینها بینالطلوعین بیدارند. نانواییها از صبح زود مشغول کار میشوند. در سابق، تمام بازار اینجوری بود، نه اینکه ساعت ۱۰ مغازه را باز کنند. صبح زود روزی را تقسیم میکنند. البته اگر کسی خواب بماند از روزی او چیزی کم نمیشود. روزی همین است، روزی گنجشکی هست؛ ولی اگر روزی اضافه میخواهید باید بینالطلوعین بیدار باشید.
باز هم اگر روزی اضافه میخواهی، در خانه راست بگویید.
باز هم اضافه میخواهی در خانه پشت سر کسی حرف نزنید.
باز هم اضافه میخواهی قرض بده.
باز هم اضافه میخواهی سفرهدار باش؛ ماهی یکبار سفرهی حسابی بیانداز؛ طبق روایات دستور این بوده که اگر یک نفر فقیر میشد، یک قالیچه، یا چیز قیمتی از خانه برمیداشت، چون فقیر نبوده یک دفعه فقیر شد و چکش برگشت خورد و ورشکست شد. الان یک قالیچه یا چیز باارزشی را از خانه بر میداشت میبرد میفروخت و با پولش فقیرها را دعوت میکرد و سفره میانداخت. ملائکه میبینند و به خدا میگویند: بدبختی این بنده به جایی رسیده که یک وسیلهی ضروری خانهاش را فروخت. خدایا گشایش کن، یعنی آن موقع که شما نداری یک چشمه بیا و سفره بیانداز. پول قرض کن فامیل را جمع کن و رحمت خدا را به جوش بیاور.
من اگر قاعدهها را یاد بگیرم، قانونها را یاد بگیرم راه را گم نمیکنم. یک مواقعی زندگی را تنگ گرفتند، یک مواقعی هم گشایش میدهند. شما اوضاع مالیات را روزانه حساب نکن، سالیانه حساب کن. در طول سال ممکن است، سه ماه بد باشد، سه ماه بعد، خوب باشد. در خرج کردن هم همینجور باش. برای همین گفتهاند خمس را در سال بده وگرنه روزانه قرار میدادند. گاهی زندگی خوب است گاهی خوب نیست.
در روایت آمده اگر منِ خدا تنگ گرفتم، شما هم تنگ بگیر، سخت بگیر. ولی اگر من گشایش دادم، تو هم گشایش بده.
شخصی به حضرت گفت: در مدینه فلان آقا ور شکست شد.
پولدار مدینه بود.
حضرت فرمود: به خاطر اینکه در خانه سخت میگرفت.
آقایان در خانه سخت نگیرید. به اندازهی جیبت خرج کن. این خانم هم بفهمد موقعی که پول داری، خرج میکنی. زمانی هم که پول نداری، بفهمد که واقعا نداری. بعضی از آقایان اینجور نیستند. در یخچال را باز میکند و میگوید من این میوهها را تازه خریدم، پس کجاست؟
بابا خوردند! دزد که نیامده! خودت هم خوردی، ولی یادت نیست.
خانم میخواهد برای کسی کادو بخرد. آقا میگوید:خانم چه خبر است؟
بابا ۷ سال پیش، ساعت ۳ بعدظهر آمدند خانهی شما کادو آوردند، خانم یادش هست، کادویی که آوردند چه قیمتی بود. الان میخواهد تلافی کند و آبروی تو را حفظ کند. چرا اینقدر داد و بیداد میکنی.
بگذارید کار درست انجام بشود.
مثلا آقایی گفت در یک عروسی به تعداد نفرات شیرینی خریدند. حالا اگر چهار نفر اضافه بیایند شیرینی کم میآید، آبرویش در عروسی میرود. در عروسی باید بریز و بپاش کنی تا آبرویت حفظ شود. در عزا هم همین است.
حضرت فرمود: در خانه هم بریز و بپاش کن. زن کنترل کند، دو پیمانه برنج را یک پیمانه کند، خسیس باشد، بخیل باشد نه مرد.
این روزی میآورد، گشایش میآورد، عنایت میآورد، توجه میآورد.
وصلیاللهعلیمحمدوآله
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیأت رزمندگان کرج؛ نورالشهدا؛ شب هفتم محرمالحرام ۱۴۴۱؛ ۹۸/۶/۱۵