qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

اجتناب از غرور در طاعت و یأس در معصیت

به فرموده‌ی امام معصوم-علیه‌السلام- طاعت و معصیت دو مخلوق خداوند است. پس هنگام انجام طاعت، باید حواس‌مان جمع باشد که آن‌را از ناحیه‌ی خودمان ندانیم فلذا دچار غرور و تکبر نشویم و شکر کنیم.
هنگام انجام گناه و معصیت نیز، دچار ناامیدی و یأس نشویم و همواره استغفار کنیم.
از دیگر مصادیق شکر، کمک به دیگران جهت بهتر شدن و انجام کارهای خیر است و باید حواس‌مان باشد که اگر بی‌تفاوت باشیم، ما هم گرفتار می‌شویم.

«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُصْطَفیٰ مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِين ألمَعصومین وَ لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعینِ مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین»
«اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
صلواتی برای امام عصر-علیه‌السلام- مرحمت کنید.

ما می‌خواهیم یک قابلیت و یک شاکله‌ای در وجودمان ایجاد کنیم تا انشاالله از ناحیه‌ی اباعبدالله-علیه‌السلام- و ائمه-علیهم‌السلام- به ما فیض برسد. این یعنی چه؟ یعنی هدایت؛
و امام حسین-علیه‌السلام- دارد ما را هدایت می‌کند. از محرم پارسال تا امسال ائمه-علیهم‌السلام- خیلی تغییرات در وجود ما ایجاد کردند و ما باید بفهمیم این تغییرات بر چه اساسی هست و با این علم و آگاهی، خیراتی که در این مسیر وجود دارد را برای خودمان بیشتر کنیم.

طاعت و معصیت، دو مخلوق خداست

از جمله چیزهایی که ما در این شاکله با آن کار داریم این است؛ ببینید شما اگر فکر می‌کنید آدم خوبی هستید، حالا چه در عبادت، چه در حجاب، چه در اخلاق و… شما آدم مثبت و خوبی هستید، ما همه‌ی این‌ها را در قالب کلمه‌ی طاعت می‌آوریم و می‌گوییم شما اهل طاعت هستید؛ یعنی راه را پیدا کردید و مسیر را درست می‌روید و لازم است که بدانید این طاعت مال شما نیست و آن را از جانب خودتان ندانید، پس حواستان را جمع کنید.
مثلا شما امسال برای محرم خوب اشک ریختید، این را به حساب خودتان نگذارید، این اشک برای شما نیست و شما آن را به وجود نیاوردید.
یا عده‌ای که نماز را اول وقت می‌خوانند نباید این طاعت را به حساب خودشان بگذارند. در معصیت هم همین است؛ الان شخصی در یک معصیت گیر افتاده، مثلا شهوت یا غضب به او غالب شده، این معصیت برای او نیست.

حضرت-علیه‌السلام- فرمود: طاعت یک مخلوق هست و معصیت هم یک مخلوق.
مخلوق یعنی خدا آن را خلق کرده است، خوب دقت کنید، خدا به یک نفر این مخلوق یعنی طاعت را می‌دهد و به یک نفر آن مخلوق یعنی معصیت را می‌دهد.

وظیفه‌ی ما در قبال انجام طاعت و معصیت

ممکن است شما بگویید پس ما چه کاره هستیم! ببینید چیزی که از شما می‌خواهند این است؛ اگر به شما طاعت داده شده، باید از شما شکر آن طاعت را ببینند؛ یعنی شما به‌خاطر انجام این طاعت الحمدلله گفته باشید.
مثلا به شما ماشین دادند، پول دادند، باید شکر این امکانات را به‌جا آورید، چطور؟ یعنی همان‌طور که خودتان از این امکانات دارید بهره می‌برید، مادر و خواهرتان هم به اندازه بهره ببرند و اگر این امکانات زیاد هست اقوام دیگر هم بهره‌مند بشوند.
اگر ما شکر طاعت را به جا نیاوردیم به نتیجه نمی‌رسیم و اگر شکر این طاعت را به جا آوردیم و فهمیدیم که این طاعت مال ما نیست، این برای ما می‌ماند و إلّا طاعت برای مال ما نبوده است.
برای همین است که ما یک روز حال‌مان این‌قدر خوب است که بهترین کارهای معنوی را انجام می‌دهیم و یک روز هم این‌قدر دمغ و بی‌حال هستیم که نمی‌توانیم طاعتی را انجام بدهیم، حالا چکار باید بکنیم؟!

هنگام انجام گناه و نافرمانی استغفار کنیم

یک موقعی نافرمانی به ما حاکم است، مثلا به بعضی‌ها شیطنت حاکم است و شما هر جور هم با آن‌ها تا می‌کنید عوض نمی‌شوند.
حالا اگر کسی به او شیطنت و معصیت حاکم شد، مثلا شهوت به او غلبه کرد چکار باید بکند؟ باید استغفار کند، معصیت که برای او نیست بلکه یک مخلوق پروردگار است، لذا باید فرد از انجام معصیت، نزد خدا عذر‌خواهی و استغفار کند. چرا استغفار کند؟ چون این استغفار در اختیار او قرار دارد.
شخصی آمد خدمت حضرت-علیه‌السلام- و گفت: من نمی‌توانم گناه را ترک کنم، حضرت-علیه‌السلام- فرمود: اگر واقعا راست می‌گویی همه جوره مواظبت کردی و تصمیم گرفتی که به محل گناه نروی، اما باز هم نتوانستی آن را ترک کنی، پس معلوم است خدا این مسیر را برای تو گذاشته، لذا استغفار کن و با استغفار جلو برو.

هنگام انجام طاعت، شکر کنیم

حالا ما با طاعت و معصیت داریم بازی می‌کنیم و داریم به چیزی که مال ما نیست می‌نازیم و افتخار می‌کنیم، مثلا نمازمان را اول وقت می‌خوانیم و آدم خوبی هستیم،
باید بفهمیم این خوب بودن برای ما نیست بلکه خدا به ما داده و اگر بخواهد به دیگران هم می‌دهد، پس باید شکر این‌ها را به جا آوریم و دست دیگران را بگیریم و به آن‌ها هم کمک کنیم، دیگران را تحقیر و آن‌ها را طرد نکنیم، بلکه آن‌ها را امیدوار کنیم و راه خدا را نشان‌شان بدهیم.
آیا واقعا ما اهل طاعت هستیم یا پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- و امیرالمؤمنين-علیه‌السلام-؟
فردی آمد نزد امیرالمومنین-عایه‌السلام- اقرار کرد که زنا کرده است، حضرت-علیه‌السلام- قبول نکرد و فرمود برو،
دفعه‌ی دوم آمد باز حضرت-علیه‌السلام- فرمود برو، چهار بار اقرار کرد تا حضرت-علیه‌السلام- فرمود: حالا حدش را جاری کنید.
در روایت دارد اگر گناهی کردید که حتی حد و تعزیر دارد بهتر است بروید بین خودتان و خدا آن را حل کنید و استغفار کنید.
خدا ستار است و می‌خواهد گناهان ما را بپوشاند، کمااین‌که گناه من را پوشانده است. اگر شما گناه‌های من را می‌دانستید ده دقیقه هم پای صحبت‌های من نمی‌نشستید. خدا وجاهت می‌دهد، خدا وقار می‌دهد، خدا اعتبار می‌دهد، کما این‌که داده است و هر موقع هم بخواهد بردارد، خیلی ساده برمی‌دارد.

شکر یعنی فراهم کردن زمینه‌ برای هدایت عده‌ای

پس من آن طاعتی که انجام می‌دهم را برای خودم ندانم، آن را برای خدا بدانم و شکر آن را به‌جا آورم. شکر چیست و باید چکار کنم؟ باید زمینه فراهم کنم تا یک نفر دیگر هم خوب بشود.
خانم‌های محجبه! شما در سال باید بتوانید ده تا بدحجاب را مثل خودتان باحجاب کنید،
اگر نتوانستید این کار را انجام بدهید به شما ایراد است.
معصیت چیست؟ معصیت برای من است «بما کسبت» است، من خراب‌کاری کردم که گرفتار معصیت شدم و باید استغفار کنم.
( لطفا با دقت صحبت‌های من را گوش کنید، و در ذهن‌تان صحبت‌های من را قضاوت نکنید، صبر کنید چون من دارم با خیلی از مبانی شما که در ذهن‌تان هست می‌جنگم)

نتیجه‌ی تکبر و غرور

معاویه-لعنة‌الله‌علیه- بنا به قولی کاتب وحی بود، کنار پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم و علی-علیه‌السلام- و جزو اصحاب بوده است، خوب
یعنی چه؟ یعنی خدا به او طاعت داده بود و او را نزد پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- برده بود، ولی معاویه-لعنة‌الله‌علیه- قدر طاعت را نفهمید و همه‌‌ را به حساب خودش گذاشت و غرور او را گرفت و گرفتار شیطان شد و شیطان هم او را برد و معاویه‌اش کرد.
در کربلا حلقه‌ی اول قاتلین امام حسین-علیه‌السلام- ، اصحاب درجه‌ی یک علی-علیه‌السلام- بودند. عمرسعد، شمر، عبیدالله شاگرد اول‌های علی-علیه‌السلام- بودند.
آن موقعی که با علی-علیه‌السلام- بودند، این را به حساب خودشان گذاشتند و فکر کردند آدم‌های خوبی هستند و مواظب نکردند.

اگر لطف و نگاه خدا نباشد رها می‌شویم

حضرت یونس-علیه‌السلام- به جبرئیل گفت خدا قول داده و الاّ ولابد، باید برای قوم من عذاب بفرستد.
جبرئیل گفت دست بردار، خدا «ارحم‌الراحمین» است. گفت خدا باید عذاب بفرستد.
جبرئیل گفت باشد و خدا عذاب را فرستاد ولی به‌جای این‌که به مردم بخورد، به کوه زد!
بعد که حضرت یونس پرسید چه شد، گفت خدا عذاب را طبق خواسته‌ی تو فرستاد، اما آن را به کوه زد.
حضرت یونس-علیه‌السلام- چه شد؟ رفت در دهان ماهی و گرفتار شد و بعد این ذکر را گفت: «لَّاإِلَهَ‌إِلَّاأَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّی كُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» (انبیا/۸۷) و فهمید قصه چیز دیگری هست، او فکر کرده بود حالا که یونس هست خدا او را نگه داشته است و گرفتار نمی‌شود.
می‌دانید حضرت یوسف-علیه‌السلام- چه ایرادی به جبرئيل
گرفت؟ گفت چرا خدا خواست من به زندان بروم، واقعا منِ پیغمبر باید به زندان بروم؟!
جبرئیل به او گفت: یوسف تو خودت گفتی
«رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ»
«یوسف گفت: ای خدا، مرا رنج زندان خوشتر از این کار زشتی است که اینان از من تقاضا دارند» (یوسف/۳۳)
خب نمی‌گفتی! خدا که نمی‌خواست، تو خودت گفتی.

خدا یک‌دفعه ما را می‌گیرد و یک‌دفعه ما را رها می‌کند و من و شما را گرفته که اینجا هستیم و اگر رهایمان کند دیگر اینجا نیستیم.
الان کسی که سگ‌بازی می‌کند، باید او را نهی از منکر و کمک کرد و اگر بی‌تفاوت باشیم گرفتار می‌شویم.

چرا در خانه‌ها روضه نیست؟

خدا مگر به شما محبت امام حسین-علیه‌السلام- را نداده است؟! اگر شما در خانه‌هایتان روضه نگیرید، وهابی‌هایی که دشمن هستند باید در خانه‌هایشان روضه بگیرند؟!!
در آپارتمان یا مجتمع روضه بگیرید تا دو نفر هم هدایت بشوند.
چرا از آبرویتان استفاده نمی‌کنید؟
خدای متعال می‌گوید من به او نعمت دادم، حرف زدن یاد او دادم، آبرو دادم، پول دادم، اما او برای من هیچ کار نکرده است، پس همه‌ی آن‌ها را از او می‌گیرم و به کس دیگری می‌دهم.
برای امام باقر-علیه‌‌السلام- خبر آوردند که در مدینه شخصی پول‌دار بی‌پول شده و کسی که بی‌پول بوده پول‌دار شده است، امام باقر-علیه‌السلام- فرمود: آن شخصی که بی‌پول شده به‌خاطر این بوده که شکرِ نعمت را انجام نداد و در خانه پول‌ خرج نکرد و خساست داشت، ولی آن شخصی که پول‌دار شده با این‌که بی‌پول بود اما هرچه داشت در خانه خرج کرد و شاکر نعمات خدا بود.
اما حالا بعضی‌ها از خرج کردن می‌ترسند، از آبرو و موقعیتی که پیدا کردند برای اهل‌بیت-علیهم‌السلام- استفاده نمی‌کنند، با این‌که منزل بزرگی دارند اما جلسات اهل‌بیت-علیهم‌السلام- را در آن برگزار نمی‌کنند؛ مثلا فرد در یک اتاق دو در سه، جلسه گرفته ولی من با وجود یک خانه‌ی پنجاه متری جلسه‌ای برای اهل‌بیت-علیهم‌السلام- نگرفته‌ام.
همه‌ی این‌ها باعث می‌شود که کم کم از نعمت‌ها فاصله بگیریم و خدا رهایمان کند و بگوید بفرما برو، تو به‌درد ما نمی‌خوری!
ما کسی را می‌خواهیم که پای کار باشد،
نمی‌شود که شما سراغ کار خودتان بروید.
یونس-علیه‌السلام- را که پیغمبر بود در دهان ماهی قرار داد، چون فاصله گرفت.
پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- می‌فرماید «رب لا تَکِلْنی إلا نَفْسی طَرْفَة عَینٍ ابداً»؛ خدایا یک لحظه من را رها نکن.
پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- فکر نمی‌کند که پیغمبر است، بلکه فکر می‌کند محمد-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- است.
امیرالمؤمنين-علیه‌السلام- همیشه فکر می‌کند علی‌بن‌ابی‌طالب است و حالا خدا او را امیرالمومنین-علیه‌السلام- کرده است.
امام باقر-علیه‌السلام- فرمود: اگر ما قدر این طاعت را ندانیم و طاعت نکنیم، خدا ما را نگه نمی‌دارد و به ما هم می‌گوید برو!

با رعایت این فرمول، از دست شیطان نجات پیدا می‌کنید

اگر این فرمول را رعایت کردید از دست شیطان نجات پیدا می‌کنید و الا نجاتی در کار نیست. یک ذره به خودتان آمدید و خوب شدید، مَن مَن نکنید که دیگر کارتان تمام است. از آن طرف هم یک‌دفعه مأیوس نشوید و نگویید من که خوب نمی‌شوم! شما فکر می‌کردید خودتان باید خوب بشوید، نه! شما باید از خدا بخواهید خوبتان کند.
حضرت-علیه‌السلام- چهار چیز یاد داد که باید آن با طلا نوشت. ایشان فرمود: همیشه فکر کنید که گمراه هستید و بگویید«اهدنا الصراط المستقیم»
اگر ده شب هم اعتکاف مشهد بودید و گریه‌ها کردید و حال عجیبی هم داشتید، وقتی از حرم بیرون آمدید خودتان را فاسق‌ترین آدم بدانید و استغفار کنید، نگویید همه چیز دارم و دستم پر است، خودتان را دست خالی بدانید.
حضرت-علیه‌السلام- فرمود: همیشه خودتان را مریض فرض کنید و از خدا شفا بخواهید.
بیماری که خبر نمی‌کند، شاید الان در بدن ما مخفی هست و یک‌دفعه خودش را نشان بدهد، یک غده در بدن رشد می‌کند و تبدیل به سرطان می‌شود.
همیشه خودتان را بی‌پول فرض‌کنید، بگویید خدایا پول بده، ولی ما چه موقع می‌گوییم پول بده؟ وقتی که کارمان گیر می‌کند.
پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- نشسته بود، یک زخم کوچک به اندازه‌ی یک نخود، روی دست حضرت بود و ایشان مدام ناله و گریه می‌کرد و می‌گفت خدایا این زخم چه موقع خوب می‌شود، خدایا چرا این زخم خوب نمی‌شود، خدایا چرا طول کشید، نکند این زخم برای من مشکل درست کند، خدایا این زخم را زودتر خوب کن، من نگران هستم.
صحابه گفتند یا رسول الله! مگر زخم شمشیر خورده‌اید که این همه بی‌تابی می‌کنید؟!
حضرت-علیه‌السلام- فرمود: بله، فرق ما با شما همین است؛ ما همان اول می‌رویم درِ خانه‌ی خدا تا تمامش کند، اما شما این کار را نمی‌کنید تا تبدیل به سرطان می‌شود!
موقعی که سرفه می‌کنید، مثل کسی که سیاه‌سرفه گرفته باید در خانه‌ی خدا بروید.
یک مرغ ذبح کنید و به خانه‌ی فقیر بدهید، نه این‌که بگویید چیزی نیست یک سرفه است یا یک سردرد است، نخیر! احتمال دارد تومور بشود، یک صدقه حسابی برای همین سردردتان بدهید، ناله کنید پیش خدا، این را حضرت-علیه‌السلام- یاد داده است.

همیشه خودتان را جاهل فرض کنید و بگویید
«رَبِّ زِدنی عِلمَا» (مفاتیح‌الجنان/ دعای زیاد شدن علم) خدایا علمم را زیاد کن.
الان که من چهل سال منبر می‌روم از در خانه نمازها می‌خوانم و می‌ترسم از این‌که اهل‌بیت-علیهم‌السلام- منبر من را پشتیبانی نکنند، نمی‌گویم من مطلب را بلد هستم، نخیر! بلکه می‌گویم خدایا من تازه منبری شدم و به این تازه وارد کمک کن، به خدا می‌گویم من نمی‌دانم چه کسانی برای منبر من آمدند، پس خودت مایحتاج آن‌چه که باید آن‌ها بشنوند را به من بده تا به آن‌ها بگویم، خب خدا هم می‌دهد، قلب‌ها را باز می‌کند و قفل و لکنت را از زبان من برمی‌دارد.

مدام بگوییم: «الهی لا تکلنی الی نفسی»

شما که پدر خانه هستید هر روز احساس عجز پیش خدا کنید و بگویید خدایا نمی‌شود این خانه را اداره کرد، پس خودت پشتیبانی‌ام کن و تدارکات را بفرست. مثلا اگر یک‌دفعه بچه مریض شد، یخچال هم سوخت و هم‌زمان ده تا مهمان ناخوانده هم آمد چیکار می‌کنید؟ یا یک‌دفعه دیدید قبض آب هم آمده و گفتند دو میلیون تومان باید بدهید، آب از یک جایی رفته است! پس مدام بگویید خدایا بفرست، «الهی لا تِکْلنی اَلیٰ نفسی».
امام حسین-علیه‌السلام- در گودال قتلگاه همین‌ها را نشان داد، لذا امام صادق-علیه‌السلام- فرمود: امام حسین-علیه‌السلام- خدا را نشان داد و گفت «رضاً برضاك، تسليماً لأمرك، صبراً علي قضائك، يا ربّ، لا معبود سواک».

ثمره‌ی جریان کربلا

طایفه‌ای از جن آمدند و به امام حسین-علیه‌السلام- گفتند ما آمدیم به شما کمک کنیم! اجنه در اختیار ائمه-علیهم‌السلام- هستند، حضرت-علیه‌السلام- فرمود: شما بیشتر از من محتاج هستید، من امام شما هستم و شما آمدید به من کمک کنید؟!
بروید، من خدا را دارم و از خدا کمک می‌خواهم.
آن وقت ببینید خدا با حسین-علیه‌السلام- چکار کرد؟ هم آبرومندانه در امتحان الهی موفق شد، هم آبروی یزید-لعنة‌الله‌علیه- رفت و هم مرام بنی‌امیه-لعنة‌الله‌علیه- باطل شد و تمامِ عالَم حسین شد،
چه از این بهتر؟! نه خون هدر رفت، نه پیغام در کربلا جا ماند و نه قضیه‌ای برای اهل‌بیت-علیهم‌السلام- در آن اسارتِ پنجاه منزل رخ داد، همه را خدا کنترل کرد، چرا؟ چون حسین-علیه‌السلام- با خدا بود.

هیچ‌موقع به خودمان تکیه نکنیم

از خدا بخواهید آبرویتان را حفظ کند، پولتان را حفظ کند، از خدا هر روز بخواهید ایمانتان را نگه دارد. هیچ موقع به خودتان تکیه نکنید، همیشه به خدا تکیه کنید.
بنای خدا این است که راه را این‌طور قرار بدهد، شمر از اصحاب خاص امیرالمومنین-علیه‌السلام- بود، شما نمی‌دانید شمر در جنگ صفین چه کسی بوده، اصلاً نمی‌دانید!
عمر سعد روی پای پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- بود و حسین-علیه‌السلام- روی پای دیگر حضرت بود، پیغمبر یک خرما به عمرسعد می‌داد و یک خرما به حسین-علیه‌السلام-. این‌قدر عمرسعد-لعنة‌الله‌علیه- به پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- نزدیک بود! ولی خودش نخواست، خدا که برای کسی گمراهی نمی‌خواهد.

اهمیت ذکر «لاحول‌ و لاقوة‌ الا بالله»

همیشه قوت‌ و نیرویتان را از خدا بدانید، لذا این یادگاری را از من داشته باشید که ذکر «لاحول و لاقوة الا بالله» را فراموش نکنید.
«حول» یعنی مانع و با گفتن این ذکر خدا بین شما و شیطان مانع ایجاد می‌کند.
قدرت پیدا می‌کنید که برای نماز صبح بیدار بشوید، پس اگر نیرو و قوت می‌خواهید این ذکر را زیاد بگویید که کمکتان می‌کند. از هیچ چیزی هم نترسید، فقط سر و صداست. شما الان ببینید رهبری چه‌طور دارد دشمن را نگه می‌دارد که نه جنگ می‌شود و نه مذاکره! مگر ما اجازه داشتیم یک چوب کبریت از انگلیس مصادره کنیم، نه!
وقتی رهبر همه چیز را از خدا بداند و شب بلند بشود و گریه کند و طاعت خدا را انجام بدهد و به خدا بگوید این مملکت را حفظ کن، خدا هم به نام رهبر این مملکت را حفظ می‌کند و امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف- هم پشتیبان او می‌شود و ایشان راه را پیدا می‌کند.

وصلی‌الله‌علی‌محمدوآله.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
هیئت رزمندگان کرج/نورالشهداء؛ محرم‌الحرام ۱۴۴۱؛ شب‌عاشورا؛ ۹۸/۶/۱۸