یک سری حالتهایی برای ما ایجاد میشه،مثل اینکه شما یه موقع مریض میشید، این مریضی برای اینه که از ناتوانی دیگران درک داشته باشی. من نمیفهمم ضعف یعنی چی! خب منم یه زمانی مریض میشم و ضعف مطلق دارم، اما خوب میشم؛ حالا اون ضعف یادم هست، اما الحمدلله الان قویتر هستم. یه موقع فقر مطلقم، اون فقر مطلق باعث می شه که الان که وضعم خوبه میفهمم فقر یعنی چه! وضع الان رو شکر میکنم. زمانی شما دو مثقال آبرو داشتی، از بین رفته، اون وقته که متوجه میشی که دو مثقال آبرو داشتن چهقدر ارزش داره.طرف دو مثقال از آبروش رفت، ولی خیلی اذیت شد؛ پس این خیلی مهمه که ما این قدر آبرو داریم. زمانی که تنها هستم رو متوجه باشم، که وقتی با رفقا بودم رو قدر بدونم؛ موقعی که تنها بودم خیلی بد بود پس الان که با رفقا هستم و یا با آنها که برخورد میکنم یا خوش میگذرونم رو قدر بدونم، و مردم نباید برای ما عبرت بشن، خودمون برای خودمون عبرت باشیم.