به اندازهای که ما، حالت معنوی و تزکیه داشته باشیم، خودمون معانی کلمات عربی معصومین رو بهتر درک میکنیم، تا اون معنایی که به فارسی منتقل میکنیم. الان مثلاً برای شما یه دعا میخونم: «وَ یا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاةٌ لِلْمُطِیعِینَ»«و ای که فرمانبرداریات برای فرمانبرداران نجات و رهایی است»(صحیفهی سجادیه/ دعای ۱۱ فراز ۱)ببینید یه عالمه معناست. در صورتی که ما به عنوان منتقل کننده، دو تا کلمهاش رو میتونیم بگیم، اون هم به میزان وسعت معنویتی است که در وجود ما قرار داره؛ مثلاً اگر شما حال معنویتت خوب باشه، کنار ضریح میری و از ضریح یک نوع معرفت دیگهای بهت منتقل میشه، حالا هر چه این معرفت بالا بره، درکِت از اون فضای حرم متفاوته.یا مثل اینکه شما هر چه گرسنهتر باشی، حتی غیر از طعم غذا، بوی غذا رو هم میفهمی، مثل موقعهای افطار که شما حتی بوی نان رو هم که خودش یه لذته، میفهمی. در اینجا هم همینه.لذا هر چه این معنا در وجود انسان زیاد بشه، درک انسان هم متفاوته.این مطلب، خیلی دقیق هست، مثل اعصاب، یعنی هر چهقدر اعصابتون سرجاش باشه، وقتی به پارک، کوهستان و کنار رود آب میری، بیشتر لذت میبری؛ ولی هر چی اعصابت خورد باشه، داستان برعکس میشه، میبینی در بهترین جمع هم هستی، و اون فرد مثلا شما رو معالجه میکنه، ولی شما ناراحت و اذیتی.توضیح مطلب اینه که من الان چندین مورد معنایی تو ذهنم هست و میخوام انتقال بدم ولی توی ضیق عبارتها، فقط دو تا کلمه رو شاید بتونم منتقل کنم.لذا شاید بتونم بگم که خدا اینطوری قرار داده که این عالم لفظ محدود باشه ولی عالم معنا وسعت داشته باشه.برای همین شما میبینید قرآنی را که بین ما و پیغمبر هست، هر دو میفهمیم و این یعنی وسعت معنای اون لفظ، که مثلاً هم پیغمبر و هم یه آدم معمولی توی اون سهم داره، پس ربطی به ترجمه نداره.