qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

«عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ-علیه‌السلام- سَأَلْتُهُ عَنْ عِلْمِ الْإِمَامِ بِمَا فِی أَقْطَارِ الْأَرْضِ وَ هُوَ فِی بَیْتِهِ مُرْخًى عَلَیْهِ سِتْرُهُ فَقَالَ یَا مُفَضَّلُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى جَعَلَ لِلنَّبِیِّ-صلی‌الله‌علیه‌وآله- خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْحَیَاةِ فَبِهِ دَبَّ وَ دَرَجَ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ فَبِهِ نَهَضَ وَ جَاهَدَ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِهِ أَکَلَ وَ شَرِبَ وَ أَتَى النِّسَاءَ مِنَ الْحَلَالِ وَ رُوحَ الْإِیمَانِ فَبِهِ أَمَرَ وَ عَدَلَ وَ رُوحَ الْقُدُسِ فَبِهِ حَمَلَ النُّبُوَّةَ فَإِذَا قُبِضَ النَّبِيُّ-صلی‌الله‌علیه‌وآله- انْتَقَلَ رُوحُ الْقُدُسِ فَصَارَ فِی الْإِمَامِ وَ رُوحُ الْقُدُسِ لَا یَنَامُ وَ لَا یَغْفُلُ وَ لَا یَلْهُو وَ لَا یَسْهُو وَ الْأَرْبَعَةُ الْأَرْوَاحُ تَنَامُ وَ تَلْهُو وَ تَغْفُلُ وَ تَسْهُو وَ رُوحُ الْقُدُسِ ثَابِتٌ یَرَى بِهِ مَا فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَتَنَاوَلُ الْإِمَامُ مَا بِبَغْدَادَ بِیَدِهِ قَالَ نَعَمْ وَ مَا دُونَ الْعَرْش.»مفضل بن عمر گفت: به حضرت صادق-علیه‌السلام- عرض کردم: امام با این‌که در خانه نشسته و پرده آویخته است از کجا از اطراف جهان اطلاع دارد؟ امام فرمودند: ای‌مفضل! خداوند براى پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله- پنج روح قرار داده: روح الحیات که با آن حرکت می‌کند و می‌رود و مى‌آید و روح القّوة که با آن حرکت می‌کند و جهاد مى‌نماید و روح الشّهوة که با آن می‌خورد و مى‌آشامد و با زنان از راه حلال هم‌بستر مى‌شود و روح الایمان که به‌وسیله آن دستور می‌دهد و عدالت می‌ورزد و روح القُدس که به‌وسیله آن بار نبوت را برمی‌دارد. وقتى پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله- از دنیا رفت، روح القدس به امام منتقل مى‌شود. روح القدس نه مى‌خوابد و نه غافل می‌شود و اهل لهو نیست و اشتباه نمی‌کند، ولى چهار روح دیگر می‌خوابند و داراى لهو و غفلت و سهو هستند؛ روح القدس ثابت است. نبی و امام به‌وسیله‌ی او آن‌چه را در شرق و غرب و خشکى و دریا است مى‌بیند. عرض کردم آیا امام می‌تواند چیزى را که در بغداد است با دست خود بردارد؟ فرمودند: آرى هر آن‌چه را که پائین تر از عرش است می‌تواند.» (بحار الأنوار/ج۲۵/ص۵۸)اگه این اعتقادات در ما شکل می‌گرفت و محکم بود، این بیان امام که فرمودند: «شما وقتی از ما حاجتی می‌خواید، نمی‌خواد چیزی بگید، فقط لب‌هاتون رو تکون بدید، اون منویّاتی که دارید نیت کنید، لب‌هاتون رو تکون بدید، ما می‌شنویم و به شما جواب می‌دیم.»ما اعتقاداتمون راجع به خدا و امام ضعیفه؛ حرم امام رضا-علیه‌‌السلام- رفته، می‌گه: بگم خدا به من یه چیزی بده یا بگم امام رضا-علیه‌السلام- بده؟ یا الله بگم یا امام رضا-علیه‌السلام- رو صدا بزنم؟ ببینید اعتقادات چه‌قدر ضعیفه! اون چهار تا روح مثل مخلوقات دیگه‌ای که مخلوق هستند، خواب و غفلت دارند؛ حتی روح ایمان خواب و غفلت داره؛ اما روح‌ القدس نداره. شما راجع به خدا این رو می‌گید «لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَهُ.» «هیچ‌گاه خواب سبك و سنگین او را فرا نمی‌گیرد». (بقره/٢۵۵) راجع به چیز دیگه‌ای که نمی‌شه گفت. در روح‌القدس کأنَّه خدا کنار این‌ها این‌جور حضور مستمر داره و پاسخ‌گو هست، اون وقت سوال بعدی باز دقیق‌تر هست که، آیا امام می‌تونه دست دراز کنه؟ چون اون که باشه می‌گید امام باید یه تاملی بکنه!حضرت فرمود: بله، جریان معاویه و اون اتفاق‌ها که پیش اومد، حضرت فرمود: از همین کوفه به سینه‌ی معاویه در شام ضربه‌ای می‌زنم. حضرت تکیه داد و زد. این شخص حضرت رو مسخره کرد. گفت اباالحسن-علیه‌السلام- چی می‌گه؟ معاویه-لعنت‌الله- اون‌جا برای خودش حکومتی داره! تا این‌ که این مرد از حضرت جدا شد و به معاویه-لعنت‌الله- پناهنده شد. به معاویه گفت: به کاتبت بگو بیاد، بگه اون تاریخ که ما با ابالحسن-علیه‌السلام- نشسته بودیم کجا بودی؟ کاتب رو آورد. معاویه گفت: بله، من این‌جا کنار دیوار نشسته بودم، یه دفعه دیدم که به قفسه‌ی سینه‌ام ضربه‌ای خورد و فرو رفت. از اون موقع انگار نفسم مشکل داره. اون‌جا یه دفعه یه تکبیر جانانه‌ای از درونش بلند شد، بعد معاویه گفت: چی شد؟ گفت: ما با علی-علیه‌السلام- نشسته بودیم. اباالحسن-علیه‌السلام- گفت: من از همین‌جا به سینه‌ی معاویه ضربه می‌زنم؛ ما خندیدیم. بعد از این قضیه گویا از معاویه جدا شد. اهل‌بیت‌-علیهم‌السلام- تصرفا‌تشون در عالم مثل خداست. غیر از خدا کسی این‌جور تصرفاتی نداره. خدا اذن داده اهل‌بیت-علیهم‌السلام‌- هم مثل خودش تصرف و تغییر ایجاد کنند.شخصی می‌گه خدمت حضرت بودم، دیدم چهره‌ی حضرت عوض می‌شه.اگه ما این‌جوری امام رو بشناسیم، صاحب قدرت می‌شیم.آقای مطهری در قضایای حکومت نظامی که امام خمینی-رحمة‌الله- فرمودند: ساعت چهار به خیا‌بون‌ها بریزید، مضطرب بودند. وقتی خدمت امام در نوفل‌لوشاتو رسیدند که هواپیما می‌خواست به ایران بیاد، اون‌جا به امام می‌گن خطر داره، امام دست روی شونه‌های آقای مطهری می‌ذارن و می‌گن شیخ مرتضی! همین‌جور که دست من رو روی شونه‌هات حس می‌کنی، من دست خدا رو روی شونه‌هام حس می‌کنم. این اعتقاد به امام است که آدم رو این‌جوری می‌کنه، قدرت امام برای مومن‌ست. مؤمن وقتی که اون ولایت الله رو پذیرفت و در وجودش عظمت امام رو فهمید و امام رو صاحب تصرف در عالم دید، خودش صاحب تصرف می‌شه؛ چون اون در وجودش هست. «والله لنور الامام فی قلوب المؤمنین انور من ضیاء الشمس فی وسط السماء» «به خدا قسم نور ما اهل بیت در دل شما مثل خورشید موقع زوال است،» علم امام-علیه‌السلام- پیش ماست. امام باقر -علیه‏‌السلام- فرمودند: «إذا عَلِمَ اللهُ حُسنَ نیهٍ مِن أحَدٍ إکتَنَفَهُ بِالعِصمَهِ»«هرگاه خداوند ببیند کسی حسن نیت دارد او را در پناه خود حفظ می کند»(اعلام الدین فی صفات المؤمنین/ ص۳۰۱)اگه خدا از یه مؤمنی حسن‌ نیت ببینه، اون رو به عصمت مکتنفش می‌کنه، یعنی دیگه لغزش و خطا نداره. ما مظهر امامت هستیم. در روایت دارد که مؤمنین در هر جای عالم که باشند، گواه و شاهد‌اند. شاهد‌اند یعنی چی؟ همین‌جوری که نیست! منتها ما با شک و گناه خرابش می‌کنیم و با یه مسائل ساده، امر به این عظیمی رو می‌فروشیم و معامله می‌کنیم.آقای فخر رو خدا رحمت کنه، ما کراماتی از ایشون دیدیم، آقای فخر یه موقعی برای امام سجاد-علیه‌السلام- آش می‌پخت؛ والده‌ی ما طبقه‌ی بالا بود، روی نرده می‌زد، من فهمیدم که کاری داره، از پله‌ها بالا رفتم، ایشون به من گفتند: آشی که حاج‌ آقا فخر برای امام سجاد-علیه‌السلام- بار گذاشتند، (ایشون اصلاً مطلع نبودند!) گفتند: این آشی که بار گذاشتند رو امام سجاد-علیه‌السلام-، امام زمان-عجل‌الله‌تعالی- و ائمه-علیهم‌السلام- خودشون اومدن و این آش رو پختند.آقای فخر خواب موندند و آش رو هم نزدند. مادرم این‌ها رو در خواب دیده بودند. به من گفتند که در نزن، این‌ها خواب هستند، وحشت می‌کنند، درِ خونه خودش یه ذره بازه، آروم و یواش بالای سرش برو و با تأمل و لطافت بهش بگو آش رو خودِ امام معصوم پخته، نگران نباش، فقط شما مواظب بودید که آش ته دیگ نداشته باشه ولی امام فرمودند ما دوست داریم آش ته دیگ داشته باشه، شفا در این ته دیگ هست. اتفاقا آش جوری شده بود که ته دیگ داشت، اما نسوخته بود. گفتم که مادرم عجب خوابی دیده‌! پاورچین‌ پاورچین رفتم و دیدیم که در باز هست و همه خواب‌اند. مثل خواب اصحاب کهف! این‌جور خوابی رو من اصلاً ندیده بودم. حاج آقا رو بیدار کردم، ولی نتونستم طوری بیدار کنم که نترسند. هول شدند و گفتند: چی شده، آش سوخته؟ گفتم: نه حاج آقا! جریان رو توضیح دادم. حاج آقا کنار حوض نشستند و گریه کردند؛ پارو هم وسط آش بود. دیگِ خیلی عجیب و بزرگی بود! امام و حجت خدا خودش اومده و آش رو پخته‌! این از کرامات این‌هاست! آقای بهجت، آقای بروجردی و حضرت امام خمینی-رحمة‌الله و حتی مقام معظم رهبری-حفظه‌الله- هم که حکومت می‌کند، کرامات بسیار عجیی داشتند.ما می‌گفتیم که چه حکومتی است که رئیس جمهور اون مثل آقای روحانی می‌شه. اگه ولایت فقیه رو مثل رئیس جمهور یا شاه در نظر بگیریم، با وجود همه‌ی این مسائلی که الان شما می‌بینید! کاری که به عهده گرفتند ولی از چشم‌ها می‌افتند؛ چون مردم می‌فهمند که دیگه نمی‌تونند کاری بکنند، امور از دستشون در رفته، ولی راجع به رهبری قدرت رو می‌فهمند؛ چون مسلط به کارش است. یه مورد همین رئیس جمهور هست که ایشون نگه داشته، یکی دیگه منطقه است. این‌ها به اندازه سعه، قدرت ایجاد می‌کند.هرقدر که ما ولایت رو قبول و باور کنیم و تن بدیم و دائم در ذهنمون مرور کنیم. ببین الان همین دو روایت رو توی ذهنمون نگه داریم یا اون‌جایی که شیر روی پرده است و به امر حضرت امام هادی‌-علیه‌السلام- حیات پیدا می‌کنه و از تصویر بیرون می‌یاد و زنده می‌شه.ما فیتیله اعتقادمون رو یه ذره بالا بیاریم. این باور، این قدرت رو به ما می‌ده که بفهمیم مذهب‌مون چیه؟ مرام‌مون چیه؟ ولی اگه این‌جوری نشدیم؛ خطا و گناه کردیم، فاصله گرفتیم‌، بعد می‌ریم در کمترین امرِ خودمون گیر می‌کنیم. مثلاً در رزقمون می‌مونیم. که حضرت از اون پرنده پرسید: چه‌طور در این بر و بیابان آب و غذا پیدا می‌کنی؟ پرنده گفت‌: هر وقت که تشنه می‌شیم، لعن می‌فرستیم و گرسنه می‌شیم، صلوات می‌فرستیم و غذا گیرمون می‌یاد. الان ما نمونه‌ی این معجزه رو داریم در جلسه‌ی خودمون می‌بینیم‌. پیش آقایون یه مؤسسه‌‌ رفتم که چهل و پنج نفر نیرو داره، گفتند: در هر ماه، شصت میلیون تومن پول تزریق می‌شه، ما صبحانه داریم، نهار داریم، خیلی موقع‌ها شام هم داریم! ولی ما سه تا گوسفند شب‌های جمعه ذبح می‌کنیم‌، در اصل نمی‌دونیم از کجا می‌یاد. اون هم نه یه روز دو روز، بیست ساله! یه جلسه رو این‌جوری قدرت‌نمایی می‌کنند؛ با عده‌ای طلبه که اداره‌ی زندگی خودشون سخته! ولی خدا این‌قدر بهشون قدرت‌ و عزت می‌ده. ما امسال چند روز مشهد بودیم؟ هجده روز با خانواده و بچه‌ها و با بهترین غذا، بهترین تفریح، بهترین زیارت، هفده روز بعد هم در ایام اربعین به عتبات رفتند. پس می‌شه.