qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

قالب صحیح در مکتب جعفری است

در جوهره‌ی دین میزان اطاعت شرط است. اسلام روحیه‌ی اطاعت می‌خواهد و لذا باید روحیه‌ی اطاعت در وجود من شکل بگیرد. علم نزد اهل‌بیت-علیهم‌السلام- است و علما سر سفره‌ی کتاب بحار هستند. اگر ما نزد اهل‌بیت-علیهم‌السلام- رفتیم و دین خود را درست کردیم، دنیای ما تضمین است.

«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُصْطَفیٰ مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِين ألمَعصومین وَ لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعینِ مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین»
«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»

ما برای این‌که زندگی‌مون تحت تاثیر مذهب قرار بگیره و متفاوت باشیم با اون‌هایی که لاابالی هستند و یه زندگی پلشت رو انتخاب کردند، ما یه زندگی مومنانه رو پذیرفتیم. خب این زندگی مومنانه یه بند و بیلی داره، یه ساز و کاری داره، یه ساختاری داره، هر چه‌قدر این ساختار رو ما در وجود خودمون شکل بدیم، از اون زندگی مومنانه بهره‌مند خواهیم شد و این هم کاری به این نداره که یه نفر جوان است و این ساختار رو درست کرده، یه نفر هم پیر شده ولی کاری انجام نداده! من خودم دیدم یه همچین جوانی رو که دوازده یا سیزده سال داشت، صبح‌ها همراه آقای بهجت-رحمه‌الله‌علیه- می‌اومد و آقای بهجت-رحمه‌الله‌علیه- هم به اون توجه داشت. با این‌که دوازده، سیزده سال داشت، ولی راهش رو پیدا کرده بود. ببینید این نیست که شما فکر کنید من باید سی سال عمر کنم بعد راه رو پیدا کنم، نه! رسول خدا-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- فرمود: من دوست می‌دارم که یک جوان حالت پیرمردها رو داشته باشه، ولی دوست ندارم یک پیرمرد حالت بچگی داشته باشه. این به این معنی نیست که یه جوان خوشی نداشته باشه، نه! یه جوان نباید بطالت داشته باشه، نباید هرزگی کنه، باید نشاطش رو ببره اون‌جایی که باید ببره، باید حالا که راه رو پیدا کرده، اون رو غنیمت بشماره. باید مانوس باشه با اون چیزهایی که باید باهاشون همنشین بشه. حوصله کنه پنجاه تا آیه بخونه، بی‌قرار نباشه. وقتی موقع نماز شد عجله نکنه، دیگه این سه چهار دقیقه نماز رو از کار در بیاره. ببینید ما در قرآن داریم که «عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» بچه‌ مذهبی‌ها نباید لغویات داشته باشند، ولی نفرمودند”عَنِ الَهو” نداشته باشند! خوشی مال مومن است. حتی گاهی پیش می‌یاد شما از یه مسابقه‌ی فوتبال خوشِت می‌یاد و می‌خوای نگاه کنی، خب این یه مسابقه رو نگاه می‌کنی، دیدن این مسابقه در اون حالت خستگی و بی‌حالی، به شما لذت می‌ده، خب تموم شد دیگه! دیگه دنبال نکن! دیگه عکس اون فوتبالیست رو در اتاقت نچسبون! می‌دونید چی دارم می‌گم؟ دیدن اون مسابقه یه لهوی بود که دیگه تموم شد.
یه موقع مثلا یه گعده‌ای با رفقات داری، یه بگو بخند و چه‌قدر خوبه بچه‌های ما این بگو بخندها، این گعده‌ها رو داشته باشند، البته گعده نه در قهوه‌خانه‌ها، گعده نه با قلیان! من چون در طب تخصص دارم به شما عرض می‌کنم که قلیان برای جوان‌ها خطرناک است، چرا؟ چون وقتی یه جوان قلیان کشید، بین مری و نای یه منطقه‌ای مثل گردباد است یا بهتر بگم که در روده‌هاش باد است، خب وقتی این جوان قلیان هم می‌کشه، این باد رو اضافه می‌کنه و منجر به سنگ‌کوب می‌شه! حالا اصلا حکمت قلیان چی بوده؟ اون‌موقع‌ها به تنباکو می‌گفتند تن پاک کن، یعنی یه امراضی در ریه وجود داشت که دسترسی بهش نبود، لذا یه گیاهی رو از طریق دود می‌فرستادند که اون مرض رو معالجه می‌کرد. یا مثلا روده‌ی پیرمرد کار نمی‌کنه، با این کُرکُر کردن قلیان روده‌اش کار می‌کنه، ولی برای جوان این‌طوری نیست، براش مشکل ایجاد می‌کنه. ما به پیرمرد‌ها می‌گیم شما برای آسم، در تُنگ قلیان عرق نعنا بریز، ولی دیگه بالای اون آتیش نذار، همین رو کُرکُر کن، این عصاره‌ی عرق نعنا ریه‌ها رو باز می‌کنه؛ این خودش یه درمان است و من این رو در حج از یه پروفسوری که در آمریکا زندگی می‌کنه شنیدم. ایشون می‌گفت: ما با این روش آدمی که آسم داره رو معالجه می‌کنیم.
پس یه جوان نباید بره به طرف قلیان، نباید بره به طرف سیگار، نباید بره به طرف مواد مخدر. اون چیزهایی که به یه جوان مومن نشاط می‌ده معلومِ چیه، اون‌ها رو استفاده کنه.
پس من اگه به عنوان یه آدم مذهبی قلم‌داد شدم، تموم الگوهای من در مذهب تعریف شده، خارج از مذهب نیست، خط قرمز داره، لذا خدا از من خدا این رو می‌خواد.
یه چیز دیگه هم راجع به خدا بگم: اگه یه نفر خواست مومن بشه، خدا راه ایمان رو به روش باز می‌کنه، علاقه به مسجد، علاقه به هیئت، علاقه به گریه و علاقه به قرآن پیدا می‌کنه. یه نفر هم اگه نخواست راه خدا رو بره، شیطان آماده‌ است که بهش مسلط بشه و اون رو به راه خودش می‌بره.
“اِنّا هَدَینَاهُ السَّبیلَ اِمّا شاکِرا وَ اِمّا کَفُورا”.
خدا رحمت کنه آقای بهجت رو، ایشون یه موقع می‌فرمودند: اولین انحراف، آخرین انحراف است! مواظب باش اون انحراف اولی انجام نشه، ناموس مردم، ناموس مردم است، یه پیامک هم بهش نده. چه‌طور دوست ندارم کسی دنبال مادر و خواهر من باشه، حتی اسمشون رو هم نبره، پس منم حواسم باشه، از مسیر درستش برم، از مسیر حلالش برم.

حالا بحثم از این‌جاست، دقت کنید. ببینید در جوهره‌ی دین حرف گوش کردن است، “اَطیعُ‌الله”! هر چه‌قدر ما حرف گوش کن شدیم، همون مقدار پیش خدا ارزش داریم، زیاد سینه بزنم، زیاد نماز بخونم، زیاد حج برم و… . میزان اطاعتِ شما شرط است، اگه اطاعتت خوب بود، برای حسین-علیه‌السلام- زیاد سینه زدی، حساب می‌کنند، ولی اگه اطاعتت از خدا خوب نیست، نمازت رو هم حساب نمی‌کنند! رفقا ما باید مطیع باشیم، حالا قبل از این‌که مطیع باشیم باید روحیه‌ی اطاعت در ما شکل بگیره. مثلا ممکنِ در خونه یه بچه‌ای باشه که همه می‌گن این بچه سر به زیر، خوب و مطیع است، ولی من می‌گم اون مطیع نیست. این‌ها می‌گن مطیعِ ها، ولی من می‌گم نه، اون روحیه‌ی اطاعت نداره، الان چون مجبورِ این کارها رو می‌کنه، می‌ترسه یا یه چیزهای دیگه، انگیزه‌های دیگه.
اسلام روحیه‌ی طاعت می‌خواد. الان در ارتش چرا دستشون رو بالا می‌یارن و پاهاش رو به هم می‌زنند؟ چون می‌خوان بگن که ما تحت فرمان این آقا هستیم. شما این درجه‌ها رو ببینید، سرتیپ، سرهنگ، استوار، این درجه‌ها روحیه‌ی اطاعت درست می‌کنه، یعنی چی؟ یعنی این آقا داره می‌گه که من گوش به فرمانم، اون هم می‌پذیره. الان این دست رفت بالا چی رو ثابت کرد؟ هیچی، ولی این داره اعلام آمادگی می‌کنه. من وقتی وضو گرفتم و ایستادم رو به قبله نماز می‌خونم دارم اطاعتم رو به خدا اعلام می‌کنم که من هستم، نمی‌خوام بگم که فقط نماز می‌‌خونم، می‌خوام بگم خدایا من پای کار هستم.
امام باقر-علیه‌السلام- وقتی نماز می‌‌خوند، گردنش رو می‌کشید، گفت: یابن رسول‌الله چرا شما این‌طوری نماز می‌خونید؟ چرا سرتون پایین نیست؟ حضرت فرمود می‌خوام به خدا بگم آماده‌ام که گردن منم برای راه تو زده بشه. ببین امام باقر-علیه‌السلام- داره با یه نماز داره نشون می‌ده! یه صلوات برای امام باقر-علیه‌السلام- بفرستید. حضرت فرمود می‌دونید خدا ما رو برای چی پیش خودش نگه داشته؟ ما اگه اطاعت نمی‌کردیم، خدا ما رو هم نگه نمی‌داشت و می‌گفت برو، خدا با کسی تعارف نداره، با پیغمبرش هم تعارف نداره. شما یونس-علیه‌السلام- رو ببینید، با این‌که پیغمبرِ داره تنبیه می‌شه! کجاست؟ توی دهن ماهی، چرا؟ چه گناهی کرده؟ خطاش چی بوده؟ یه ترک اولی! قرار بوده این‌وری بره، این‌وری رفته، یه لحظه نشست فکر کرد که این مردم به درد من نمی‌‌خورند، گفت این مردم رو ولش کن، من هر چی نصیحتشون کنم فایده نداره، بدون اجازه رفت. قرعه انداختند باید یونس بره در دهن ماهی! رفقا اگه اومدید در مذهب، باید مطیع باشی، وگرنه شما رو در دهن ماهی می‌اندازند، کارت قفل می‌شه، چرا؟ چون شما اومدی که اطاعت کنی، می‌خوای راه خدا رو بری. اگه غیر از این باشه، اجازه نمی‌دن بری، می‌گن ما نسبت به تو تعهد داریم. حضرت فرمود در خونه راه می‌‌رفتی و پات گیر کرد به گوشه‌ی فرش، برگرد ببین چی‌کار کردی که این‌طوری شدی. ببین تا این حد حساب شده است، نباید به تو آسیبی برسه، برگرد ببین چی‌کار کردی زندگی‌ات به هم ریخت، چی‌کار کردی که شد طلاق، چی‌کار کردی شد ازدواج. چی‌کار کردی شد موفقیت، چی‌کار کردی شد توفیق، چی‌کار کردی شد هیئت، چی‌کار کردی شدی هیئتی! این‌ها پشت سر همِ، توفیقِ، توفیقِ من‌الله.
من دیروز به شما عرض کردم که ما داریم سرپرستی می‌شیم. من الان هیچ کدوم از شماها رو نمی‌شناسم، ولی امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف- تمام حالات شما رو می‌دونه، نیاز شما رو می‌دونه، مواظبت داره، امامت داره می‌کنه، داره بهت راه نشون می‌ده، قلبت رو روشن می‌کنه. شما قبض و بسط داری؛ از صبح تا بعدازظهر ده جور حالاتت عوض می‌شه. جمعه یه جور حالات آدم عوض می‌شه، چرا؟ هوشمندانه داره این اتفاق می‌افته، چون دارند تربیت‌مون می‌کنند، چون دارند به ما مسیر رو نشون می‌دن، می‌گن این‌وری نرو، این‌وری برو!
حاج قاسم مگه به این راحتی حاج قاسم شد، ده‌ها بار اون رو در چرخ گوشت کردند و درش آوردند تا شد حاج قاسم! این‌طوری نبوده که راست راست راه بره بشه حاج قاسم! یه مشکلاتی رو تحمل کرده. این هم بهت بگم‌ که خدا بیشتر از طاقتت بار روی دوشت نمی‌ذاره. خدا بارش سبک است، اگه دیدی سنگینی‌اش زیادِ، مال خرابکاری‌های خودم است. خدا خیلی از ماها‌ رو اصلا امتحان نمی‌کنه، چه امتحانی داریم ما به خدا بدیم؟! خدا اصلا از ما یقه‌گیری نداره.
اگه دیدی در مواردی زندگی‌ات به هم ریخته‌ست، ببین کجا رو خراب کردی؟ آیا یه عاقل بالا سرت هست بهت بگه چکار کنی؟ آیا با یه طلبه ارتباط داری احکام دینی رو بهت بگه؟ با یه بازاری در اقتصاد ارتباط داری که بگه این کار رو انجام بده، این کار رو انجام نده. الان همه رفتند بورس! یه دفعه شاخص می‌یاد پایین، اصلا جامعه رو فلج می‌کنه. با یه بازاری مشورت کن‌ ببین چکار باید کنی.
“هَلَكَ مَن لَيسَ لَهُ حكيمٌ يُرشِدُهُ”
“هر كس خردمندى نداشته باشد كه ارشادش كند، تباه شود” (بحارالانوار/ ج۷۵/ص۱۵۹)
هلاک شد کسی که یه نفر بالا سرش نبود. شما یه دوچرخه بخوای سوار شی باید بپرسی. یه روزی ما رفتیم حرم حضرت معصومه-سلام‌الله‌علیها- در این دالانی که الان هست، اون موقع‌ها عطر‌فروشی بود‌. ما رفتیم یه عطر گرفتیم که استفاده کنیم، خب عطر رو چه‌طوری انتخاب می‌کنند؟ این‌طوری می‌زنند روی دست و یه بو می‌کنند، می‌گن عطر خوبیِ و اون رو می‌خرند. ما هم اومدیم همین کار رو انجام بدیم، یه نفر دست ما رو گرفت و گفت: حاج‌آقا از شما بعیدِ، عطر رو مگه این‌طوری تست می‌کنند؟! گفتم: شما درستش رو به ما بگو، گفت: این یقه رو باز می‌کنی، این‌جایی که جناق سینه‌ست عطر رو این‌جا می‌زنی. گفتم: برای چی؟ گفت: ضربان پشت این جناق سینه‌ست، حرارت پشت این جناق سینه‌ست. عطر رو که این‌جا زدی، این ضربان قلب و این حرارت، رایحه‌ی عطر رو همه جا بیرون می‌ده. اون‌طوری که شما استفاده می‌کنی سر درد می‌گیری. دیدم راست می‌گه، گاهی عطر تندِ و باعث سر درد می‌شه.
حالا شما کنار یه واکسی بشین، بگو آقا بده من واکس بزنم، قبول نمی‌کنه، چون هر کاری اصول و قاعده‌ی خودش رو داره.
این‌طوری نمی‌شه گفت که من رفتم مسجد دیدم همه نماز می‌خونند، من هم نماز خوندم، پس من نمازخون هستم! حالا بیا ببین نمازش بیست تا عیب داره، وضوش چقد مشکل داره، بیا ببین چه‌طوری داره مسح می‌کشه، چه شالاپ و شولوپی راه انداخته! وضو قاعده‌ی خودش رو داره. من رفتم در یه دانشگاهی و دیدم یکی از این دانشجوها وقتی می‌خواد وضو بگیره، انگار داره کیسه می‌کشه! گفتم آقا چی‌کار داری می‌کنی؟! گفت می‌خوام وضو بگیرم. گفتم این‌طوری نیست، ببین شما آب رو ریختی، دیگه آب داره شُره می‌کنه و به همه جا می‌رسه، تموم شد. لذا در هر قصه‌ای وارد می‌شی یه نکته‌ای در اون هست، در دین این به مراتب بالاتر است. ببینید علم نزد اهل بیت-علیهم‌السلام- است، شما وارث علم اهل‌بیت-علیهم‌السلام- هستید. فقط‌ ۱۱۰ جلد یکی از کتاب‌های علامه مجلسی-رحمه‌الله‌علیه- است، به نام بحارالانوار! علما سر سفره‌ی کتاب بحار هستند. ۱۱۰ جلد مطلب در یکی از کتاب‌هاش است، این رو مختصرش کرده و شده سفینه‌البحار!
خب وقتی من هیچی نمی‌دونم، استفاده هم نمی‌کنم، دور می‌افتم.
پس من در یک چهارچوب دارم رشد می‌کنم و همه‌ی مایحتاج من و شما در این چهارچوب است.
حالا یه سوال، روزیِ من چه‌طوری زیاد می‌شه؟ آقایون، خانوم‌ها بحث دنیا در دل دینِ، یعنی درست وسط دین، امر دنیایی ما داره تامین می‌شه. حضرت فرمود اگه شما دین‌تون رو درست کنید، دنیاتون تضمین است. خودشون گفتند بین‌الطلوعین بیدار بمون‌. بین‌الطلوعین یک ساعت و نیمِ، شما نیم ساعتش رو بیدار بمون. شما می‌گی من روزیِ خوب می‌خوام، روزیِ خوب در بین‌الطلوعین است!
یحیی‌بن‌اکسم که مخالف امام-علیه‌السلام- است، اومد حضرت رو به چالش بکشه، یه سوال از انبیاء گذشته پرسید، حضرت جواب داد. دوباره گفت شما بفرمائید کدام ساعت از روز است که نه جزء شب است و نه جزء روز؟ حضرت فرمود: بین‌الطلوعین! پرسید اگه بین شب و روز نیست، پس چیه؟ حضرت فرمود یه ساعتی از بهشت است! رفقا اگه می‌خواید حس کنید بهشت چه حال و هوائی داره، چه لذتی داره، یه مدتی بین‌الطلوعین بیدار باشید؛ از اذان صبح تا طلوع آفتاب. مقدس اردبیلی می‌گه من ممکن است محرم رو از دست بدم، ولی بین‌الطلوعین رو از دست نمی‌دم!
شما ببین الان برای مسائل اقتصادی چه‌قدر تلاش‌های عجیب و غریب می‌کنند؛ طرف هفتصد متر می‌ره در معدن تا یه بخور و نمیر گیر بیاره! حالا من می‌گم بین‌الطلوعین بیدار باش، یه خرده به خودت سختی بده، شب تا صبح بیدار نباش، این شدنی‌ است، برات این رو گذاشتند. شما که داری نماز می‌خونی عادت کن اول وقت بخونی و بین‌الطلوعین بیدار باشی، عادت در دین خوبه، به خلاف جاهای دیگه عادت در کارهای خوب، خوبه. می‌گه آقا این عادت است! بله این عادت خوبی است. ما اصلا کارهامون روی عادتِ، باید عادت بشه. من باید عادت کنم وضو بگیرم. عادت کنم سلام کنم. عادت کنم بسم‌الله بگم. عادت کنم احترام بذارم، چه اشکالی داره؟!
پس من قالب رو باید پیدا کنم. قالب من در مکتب جعفری است، همه‌ی مایحتاج من رو این‌جا گفتند، زمینه‌ها رو گفتند.
الان راجع به همین ویروس کرونا، من بهتون بگم اگه مردم یاد بگیرند استنشاق‌ کنند، دیگه مشکلی براشون پیش نمی‌یاد. استنشاق یعنی آب رو دو سه بار ببری در بینی و برگردونی. همه‌ی پزشکان دارند می‌گن این مسیر(بینی) آلوده‌ست. در طب قدیم می‌گفتند نزلِ، الان می‌گن آلرژی! تنها راه درمانش می‌گن همین استنشاق است. آقای یوسف‌پور پزشکی متدین، حاذق و متخصص عفونی بود. ایشون گفت: ما در پزشکی به آب بینی اصلا دست نمی‌زنیم، چون اون‌جا رو خیلی خطرناک می‌دونیم، ولی به قسمت‌های دیگه‌ی نجاسات بدن دست می‌زنیم. بعد می‌گفت: این دستور دین عجیبِ که می‌گه استنشاق کنید تا این مسیر رو پاک کنید.
خب دستوری که برای ما آوردند اینِ که ما قالب رو گم نکنیم. دقت کنید قالب رو می‌خوام توضیح بدم؛ سه عنصر رهبری، مکتب و امت.
از روز اول برامون یه کسی رو گذاشتند؛ یا انبیا-علیهم‌السلام- بودند یا اوصیا بودند یا علما! رهبری نمی‌شه که نباشه، رهبری رو از طرف خدا انتخاب کردند تا کسی دخالت نکنه، اما اون‌ها یه بار دخالت کردند و این شد! هنوز که هنوزِ ما داریم چوبش رو می‌خوریم. اومدند شورا درست کردند، سقیفه درست کردند، راه رو کج کردند، آب زلال رو گندیده کردند! قرار بود مومن مسلط بشه، اما اون رو بردند کنار، خب چه اتفاقی افتاد؟ اصلا تمام نظام عالم بهم ریخت!
خب عنصر دوم چیه؟ مکتب، من بر اساس مکتب باید جلو برم. مکتب قرآن داره، روزی پنجاه تا آیه قران بخون، نمی‌تونی پنج تا آیه بخون، ولی بخون. مفاتیح بخون، یه دعای پنج خطی بخون، ولی بخون. روزی یه مساله شرعی یاد بگیر. بچه مذهبی‌ها، بچه هیئتی‌ها، مسئله‌دون باشید! رساله چهارصد صفحه‌ست، اما اعمال مبتلا بهِ ما، تکالیف بچه‌های ما چهارصد صفحه نیست، بیست صفحه‌ست، ده صفحه‌ست. این ده صفحه رو در اختیار بچه‌ها بذاریم. کمک کنیم مسیرشون‌ رو درست برن، زمینه رو براشون فراهم کنیم. اگر اون عنصر رهبری اطاعت شد و اگر این عنصر مکتب آموزش دیده شد، عنصر سوم یعنی امت درست می‌شه، و إلا اگه اون دو تا عنصر درست نشد، امت بی‌راهه می‌ره، متحیر می‌شه و برای خودش راه غلط پیدا می‌کنه. می‌یان به نام اسلام راه به آدم نشون می‌دن و زمینه رو کور و پنهان می‌کنند، لذا اون زوایای روحی و دینیِ من و شما پا نمی‌گیره، به همین دلیل است که می‌مونیم و اون هدایتی رو که خدا فرستاده حاصل نمی‌شه. پس ببینید ما مسیرمون مشخص است.
یه چیز دیگه‌ هم عرض کنم، ببینید در دینداری یه چیز رو از دست ندید، یه جوری نماز بخون که فردا هم خوشِت بیاد بخونی. یه جوری هیئت بیا فردا هم بُدویی بیای. یه جوری زیارت امام رضا برو که باز شوق زیارت داشته باشی. در زیارت داریم که “فانصرف” رفتی زیارت زود برگرد، چرا؟ به خاطر این‌که زیارت سنگینِ، فضای هیئت سنگینِ، فضای جلسه‌ی دعای کمیل سنگینِ. هر کس یه اندازه‌ای داره، شما اندازه‌ات رو حفظ کن. من اگه رفتم یه‌ جا نماز جماعت، دیدم اون امام جماعت داره طولانی می‌خونه، با نماز اول اون آقا هم نماز ظهرم رو می‌خونم، هم نماز عصرم رو، چرا؟ چون بازاری هستم، کار دارم، وقت ندارم می‌خوام برم. یه موقع هم وقت دارم، حالش هم دارم، روزی‌اش رو هم دارم، این‌جا نه تنها دو تا نماز رو طولانی می‌خونم بلکه تعقیباتش رو هم می‌خونم، ولی همیشه این‌طوری نیست.
ببینید روایت چی می‌گه، در روایت داره که فریضه رو سبکش کنید، مستحب رو سنگین، این یعنی چی؟ یعنی چون شما در خونه هستید، با میل خودت داری انجام می‌دی، الان نشاط داری و می‌خوای دوباره یه عمل دیگه هم انجام بدی، خب انجام بده، ولی وقتی اومدی در جمع می‌خوای امام جماعت بشی، طوری رفتار نکن این‌ها یکی یکی فرار کنند، بلکه کاری کن یه زمینه‌ای فراهم بشه که این‌ها بتونند راه شما رو بیان.
خب پس اون‌ چیزی که ما رو داره می‌بره جلو اطاعت است. حالا من یه مطیع بهتون معرفی کنم؟ شما بچه‌های امام حسین-علیه‌السلام- رو ببینید، علی‌اکبر-علیه‌السلام- ! “اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله” امام حسین-علیه‌السلام- روی علی‌اکبر-علیه‌السلام- حساب کرده. ما از مظلومیت حسین-علیه‌السلام- می‌گیم، ولی از رشادت‌های حضرت هم باید بگیم.
این رو زیادی گوش بدید؛ اباعبدلله-علیه‌السلام- می‌دونست که شیطان از زمان پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- نسل درست کرده؛ نسل عمرسعد، نسل شمر، ازرق، اشعث و یزید-علیهم‌العنه- و حالا به عهده‌ی امام حسین-علیه‌السلام- است که این نسل رو قطع کنه. ببینید سی هزار نفر اومدند تا با امام حسین-علیه‌السلام- جنگ کنند. از این سی هزار تا حدودا ۱۵۰۰ نفرشون لیدر (سران) هستند و حضرت باید این ۱۵۰۰ تا رو بزنه، اگر این‌ها رو نزنه و این‌ها بمونند، دین پا نمی‌گیره و ماها نمی‌تونیم راه خدا رو بریم، چون زورشون رو به ما می‌رسونند. لذا امام حسین-علیه‌السلام- اومده تقسیم کار کرده، این تعداد رو عباس-علیه‌السلام- بکشه، این تعداد رو علی‌اکبر-علیه‌السلام- بکشه، این‌قدر رو قاسم-علیه‌السلام- بکشه، این‌ تعداد رو بین مسلم‌بن‌عوسجه، حبیب‌بن‌مظاهر و عون تقسیم کار کرده. خودِ اباعبدلله-علیه‌السلام- هم اون سران‌شون رو باید بزنه. یه عده‌ای از این تعداد موندند که بعدا در قضیه‌ی توابین زده بشن، چون اون هم باید یه جریانی اتفاق می‌افتاد.
خب، حالا نوبت علی‌اکبر-علیه‌السلام- است و حضرت می‌خواد به میدان بره. امام حسین-علیه‌السلام- اول به علی اکبر-علیه‌السلام- فرمود: اکبرم حالا که لباس‌هات رو پوشیدی، چند قدم راه برو. زینب-سلام‌الله‌علیها- رو صدا زد که زینبِ من نگاه کن، علی‌اکبر-علیه‌السلام- داره راه می‌ره. چرا این رو گفت؟ چون در روایت داره از حضرت پرسیدند یه پدر کِی از دیدن فرزندش کیف می‌کنه؟ چون دیگه بچه بزرگ شده و پدر دیگه خجالت می‌کشه بغلش کنه و اون رو ببوسه. حضرت جواب دادند اون موقعی که فرزند جلوی پدر راه می‌ره، پدر از پشت سر اون رو نگاه می‌کنه و کیف می‌کنه. خب علی‌اکبر-علیه‌السلام- چند قدم راه رفت و حضرت شروع کرد به گریه کردن. گریه‌ی حضرت برای چی بود؟ می‌خواست به دشمن بگه که من اکبرم رو دوست دارم‌، عزیزِ من است، من بهترین جانم رو دارم برای خدا می‌دم، لذا فرمود من جانم رو دارم برای خدا می‌دم.
السلام علیک یا اباعبدلله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هیأت لواء حیدر کرار کرج؛ شب هشتم محرم؛ ۹۹/۶/۶