حضور هوشمندانه در دین
ما بعد از ورود به دین، باید مراقب باشیم انرژی و رغبت دینیمان را از دست ندهیم.
برای تحقق این مهم، لازم است هوشمندانه در دین باشیم، حقمدار باشیم، ولایت مدار باشیم، توجه به عقل داشته باشیم.
از عقل، مفسده و مصلحت را درآوریم و در دین تقوا را پیدا کنیم.
«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُصْطَفیٰ مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِين ألمَعصومین وَ لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعینِ مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین»
اینکه میگن فقط یه عده پیرمرد و پیرزن در مسجد هستند، یک نگاه منفی است، این دید رو برعکس کنیم، اینکه یه جوان در مسجد باشه خیلی خوبِ، ولی اینکه یه پیرمرد هفتاد سالِ بر عقاید خودش استوار است، هفتاد سال حوادث رو پشت سر گذاشته و از دین خارج نشده خیلی مهم است. با این دید نگاه کنید که این آدم در سن هفتاد سالگی داره مییاد مسجد نماز میخونه. در هفتاد سالگی مییاد در جلسهی عزا میشینه و پیر غلام است، شما این رو هم نگاه کنید. یه جوان ممکنِ پنج سال در یه هیئت باشه و سال ششم به هر دلیلی از هیئت بره. الان این جوان یه نشاط خوبی داره، سر و صدای خوبی میکنه، یه جوّی هست، ولی ممکنِ فردا یه زمینههایی براش باشه که نتونه دوام بیاره، فکرش نتونه اونها رو هضم کنه، مشکلات و امتحاناتی براش پیش مییاد که نمیتونه تحلیل کنه و باهاشون کنار بیاد. لذا حالا که ما به دین ورود پیدا کردیم باید مواظب این انرژی دینیمون باشیم، خوب دقت کنید چی دارم میگم! این انرژی دینیمون رو از دست ندیم؛ این از همهی اموری که در دینِ مهمتر است. شما رغبت و نشاط دینیات رو از دست نده تا دوست داشته باشی بازم هیئت بیای، تا دوست داشته باشی بازم محرمِ سال دیگه باشی، تا دوست داشته باشی اربعین کربلا بری. تا دوباره دوست داشته باشی حرم امام رضا-علیهالسلام- بری، دوست داشته باشی نماز جمعه بری، دوست داشته باشی درس دینی بخونی، دوست داشته باشی قرآن بخونی، دوست داشته باشی در مسیر دین حرکت کنی، پس این پتانسیل، این رغبت و این نشاط رو الکی خرج نکن، هرز نده، حتی در هیئت! یعنی چی این نشاط رو الکی در هیئت خرج نکن، هرز نده؟ مگه آدم در هیئت هرز میره؟! نه، شما هر دفعه که هیئت بیای یه چیزی بهت اضافه میشه، ولی بعضیها هیئتزده میشن، چهطوری؟ مثلا فرد یه بار مسجد نمیره، همهاش در هیئتِ، نمیشه همچنین چیزی! بچه هیئتی جای دیگهاش در مسجد است، میبینی همهاش مفاتیح میخونه، دعا میخونه، اما یه بار قرآن نمیخونه، نمیشه همچنین چیزی! کتابالله و عترتی، هر دوتا شه!
طرف فقط رفقای هیاتیاش رو میشناسه، فامیل رو ول کرده و با هیئت داره زندگی میکنه، این اصلا خوب نیست. اینطوری نمیشه دوام آورد و این نشاط رو از دست میدی. یا مثلا مریدبازی میکنه؛ دنبال یه نفر راه افتاده و تقلید کور کورانه میکنه، میره، میره، میره تا یه جایی یه دفعه میبینه حالتِ زدگی پیدا کرده و زمینه براش فراهم شده که همه چیز رو رها کنه! خب پس چیکار کنیم؟ بیایم هوشمندانه در دین باشیم.
من روز اولی که رفتم حوزه، با حضرت آقای خوشوقت-رحمهاللهعلیه- آشنا شدم، ایشون یه نصیحتی به من کرد و فرمود: حوزه دریاست، اگه شنا بلد نباشی غرق میشی! در یه برکهای، استخری کنارِ این دریا شنا یاد بگیر تا آرام آرام بتونی وارد دریا بشی. ببینید این خیلی مهمِ، این یعنی افکار مختلفی در خودِ حوزه است. من اگه نتونم راهم رو پیدا کنم، اون وقت در دریای حوزه غرق میشم، در دریای هیئت غرق میشم.
رفقا این قانونی رو که میگم همه جا از اون استفاده کنید. در هر کاری هم بازیگر باش، هم تماشاچی باش، هم داورِ خودت باش. ببین شما الان داری میری نماز میخونی، خب نمازت رو هم از بیرون نگاه کن، ببین چه نمازیِ داری میخونی، خودت نگاه کن و به خودت نمره بده، ببین نمرهی نمازت چندِ؟ بیست، هیجده، ده یا پنج، به خودت نمره بده.
ازدواجت رو نگاه کن، ببین زندگیت چهطوری داره میچرخه، تعاملت با همسرت چیه، خانوم و آقا تعاملشون با بچهها چیه، تعاملت با پدر و مادرت چیه، تعاملت با خانوادهی همسرت چیه، تماشاچی باش و به خودت نمره بده، خودت خودت رو پیدا کن. روایت داره میگه واعظ نفس داشته باش. نذار بیان از بیرون به تو نمره بدن، نمره رو خودت بده، نمرهی حقیقی بده. حق مدار باش، ولایت مدار باش تا مسیرت رو پیدا کنی. خب این نگاه خیلی نگاه مهمیِ که من هوشمندانه در هیئت هستم، هوشمندانه در مکتب هستم، هوشمندانه در جمهوری اسلامی زندگی میکنم، هوشمندانه طرفدار ولیّفقیه هستم، هوشمندانه ولایتمداری میکنم، هوشمندانه مسیرم رو پیدا میکنم، مسیر چیز سخت و پیچیدهای نیست، اگه شما نتونی مسیرت رو حفظ کنی، کس دیگهای نمیتونه به تو بگه. لذا بر اساس همین میگیم مصلحت و مفسده! دین عقل میخواد، خودِ دین که اینقدر با ارزش و مهم است در یک کفهی ترازوست، در کفهی دیگهی ترازو عقل است و چیزی که این دو تا کفهی ترازو رو داره میزون میکنه، ولایت است! شما اگه محبت امام حسین-علیهالسلام- رو نداشته باشی، سینه نزنی، گریه نکنی، هم دینِت آسیب میبینه، هم عقلِت! نور هم از دین و عقلت میره. چرا گفته شد که امیرالمومنین-علیهالسلام- ولیّ خداست؟ ما هی میگیم شرک به خدا! نه، شرک به علی-علیهالسلام- در معارف ماست. مشرک اون کسی است که برای علی-علیهالسلام- شریک قائل شده، خودش رو داره جای علی-علیهالسلام- میذاره، غاصب است، سقیفه درست میکنه، اون هم مشرک است! ما در آموزههامون اینِ که اگه علی-علیهالسلام- رو پیدا نکنی، خدا نداری! حالا شما هی بگو خدا. اگه علی-علیهالسلام- رو پیدا نکنی، قرآن نداری! میگه آقا قرآن که جلومون است، یعنی چی نداری؟ حضرت فرمود اگه این قرآن، بدون علی-علیهالسلام- قرآن میبود، ۷۲ تا فرقه از توش در نمیاومد! مگه قرآن حق رو نمیگه، پس چرا از توی قرآن ۷۲ تا فرقه در اومد؟ اگر با علی-علیهالسلام- قرآن میخوندید ۷۲ تا فرقه در نمیاومد. علی-علیهالسلام- میزان و مترجم قرآن است. این رو زیادی گوش بدید؛ خدا خودش رو باب خودش قرار نداد، اللهاکبر! یعنی اگه بیای بگی “یا الله” “یا الله” جواب نمیشنوی. خدا علی-علیهالسلام- رو باب خودش قرار داد، باید بگی به حق علی-علیهالسلام- ، باید بگی به حق فاطمه-سلاماللهعلیها- ، باید بگی به حق محمد-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- ، به حق حسن-علیهالسلام- ، به حق حسین-علیهالسلام- و بری جلو. این خیلی عجیبِ که خدا علی-علیهالسلام- رو، ولایت رو باب قرار داد. خدا خودش رو باب خودش قرار نداد، مثل این بابایی که میگه اگه با من کار دارید، اول با بچهام صحبت کنید، من مستقیم شما رو نمیپذیرم. اگه بچهام قبول کرد، اون وقت بیا پیش من.
برای یوسف-علیهالسلام- مشکلی پیدا شد و گفت خدایا به حق ابراهیم، به حق اسحاق و به حق یعقوب-علیهمالسلام- مشکلم رو حل کن. جبرئیل نازل شد و گفت میدونی چی داری میگی؟! این چهطور حرف زدنی است؟! این کلمات رو از کجا آوردی؟! یوسف-علیهالسلام- گفت مگه من چیز بدی گفتم؟! من گفتم به حق ابراهیم، به حق یعقوب، به حق اسحاق-علیهمالسلام- ! جبرئیل گفت اینها نزد خدا چه حقی دارند؟ ابراهیم-علیهالسلام- بدهکار خداست، چه حقی داره! پدرت یعقوب-علیهالسلام- بدهکار خداست، چه حقی داره نزد خدا؟ باید بدهیاش رو بده. یوسف گفت خب چی باید بگم؟ گفت بگو به حق محمد-صلیاللهعلیهوآلهوسلم-، به حق علی-علیهالسلام-، به حق فاطمه-سلاماللهعلیها-، به حق حسن-علیهالسلام-، به حق حسین-علیهالسلام-. مگه آدم-علیهالسلام- گیر نکرد گفت: “یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد. یا عالیُ بِحَقِّ علی. یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه. یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن. یا قدیمَ الاِحسان بِحَقِّ الحُسَیْن”
ببین حالا شما کجائی، ببین در چه درجهای از فهم قرار داری، چه درکی داری، ببین خدا چه کسی رو به شما معرفی کرده. حضرت فرمود: «مَن أرادَ اللّه ُ بِهِ الخَيرَ قَذَفَ في قَلبِهِ حُبَّ الحُسَينِ-عليهالسلام- و حُبَّ زيارَتِهِ»
«كسى كه خدا خيرخواه او باشد، محبّت حسين-علیهالسلام- و شوق زيارتش را در دل او مىاندازد» (بحارالأنوار/ ج ۹۸/ ص۷۶)
اگه خدا اراده کنه به یه نفر خیر برسونه، محبت حسین-علیهالسلام- رو به اون میده و اگه خدا محبت امام حسین-علیهالسلام- رو به کسی داد، همه چیز به اون داده «حُبَّ زيارَتِهِ» شما وقتی میبینی محبت حسین-علیهالسلام- رو داری، یعنی دارایی و ثروتت این است، خب پس از این ثروت هوشمندانه استفاده کن! شما نمیتونی به عنوان یه بچه شیعه، بیعقلی و کمعقلی رو بپذیری! شما نمیتونی با مادرت اونطوری تعامل کنی، با پدرت اینطوری برخورد کنی! یه ماه نتونی یه رفیق رو نگه داری، کفشهات رو نتونی نگه داری، خواب و غذا خوردنت رو نتونی تحت کنترلت بگیری، نتونی عصبانیتت رو کنترل کنی، وقتی من مسیر رو دارم میرم، مگه میشه همچین چیزی؟ نمیشه. رفقا ما با یه امر جلو نمیریم، ما با سه تا امر داریم جلو میریم. چرا مقام معظم رهبری-حفظهالله- اینقدر تاکید دارند به رعایت قوانین و پروتکلهایی که اینها دارند طراحی میکنند؟ این تاکید بر اساس عقلِ، هوشمندانه است تا فردا نیان به ما این برچسب رو بزنند بگن اینها بیعقلی کردند!
رفقا ما در زمان خوب و بد نیستیم، ما در زمان بد و بدتر هستیم. شما انسانهای انتخاب شده هستید، شما آدمهایی نیستید که پیغمبر کنارتون باشه و برید از حضرت راهتون رو بپرسید. شما اینقدر به لحاظ عقلی رشد کردید که لازم نیست امام کنارتون باشه. شما معجزه لازم ندارید و دلیلش همین جلسه است. نه پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- هست، نه امام هست، نه فاطمه-سلاماللهعلیها- ، نه معجزه هست، نه جبرئیل! این جمعیت معتقد به خداست، زمانی که پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- بود، علی-علیهالسلام- بود، فاطمه-سلاماللهعلیها- بود، حسن-علیهالسلام- بود، حسین-علیهالسلام- بود، اعتقاد به خدا اینقدر نبود، یا هفده نفر بودند یا هیجده نفر یا پنجاه نفر!
خدا یه عقلی به شما داده که روایت میگه «کَالمُشاهِدة» یعنی اینقدر این عقل قوی است که امام زمانی رو که اصلا ندیدی، اینطوری بهش معتقد هستی. موسی-علیهالسلام- سی روز رفت کوه طور، رفقا روز دهم اینها گوسالهپرست شدند! کمتر از ده روز بدون موسی-علیهالسلام- دوام نیاوردند، با اینکه هارون-علیهالسلام- کنارشون بود! حالا هزار و خوردهای سال است موسیِ ما رفته، این چه عقل قویای است که با نبود امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- هنوز معتقد مانده! خب از این عقل استفاده کن، روابطت رو درست کن، برنامهات رو طوری بچین که از توش دین در بیاد، بگن این عاقل است.
خب از عقل، مصلحت و مفسده رو در بیار و در دین تقوا رو پیدا کن. رفقا باید از توی این هفده رکعت نماز، تقوا در بیاد. باید از این هفده رکعت «تَنهی عَنِ الفَحشاء وَ المُنکَر» در بیاید. اگه از دین تقوا نیومد که دیگه هیچی! «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ المُتَّقينَ» تقوا ضمانت اجرایی داره.
«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِن كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ»
«ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﻫﻞ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﻭ ﺁﺑﺎﺩیﻫﺎ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﻰﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭی ﭘﻴﺸﻪ ﻣﻰﻛﺮﺩﻧﺪ، ﻳﻘﻴﻨﺎ ﺑﺮﻛﺎتی ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰﮔﺸﻮﺩﻳﻢ، ﻭلی [ ﺁﻳﺎﺕ ﺍلهی ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﻜﺬﻳﺐ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﻣﺎ ﻫﻢ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻛﻴﻔﺮ ﺍﻋﻤﺎلی ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﻣﻰﺷﺪﻧﺪ [ﺑﻪ ﻋﺬﺍبی ﺳﺨﺖ] ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ» (سورهی اعراف/ آیهی ۹۶)
اگه اهل کرج تقوا پیدا کنند، ما از در و دیوار براشون برکت میفرستیم.
میگه ثروت، بله ثروت خیلی خوبه، ولی برکت مهمتر است. ما برکت میخوایم، باید زندگی با برکت باشه، عمر باید با برکت باشه. آقای لردزاده هشتصد تا مسجد ساخته در ایران، یکیش مسجد اعظم است، یکیش مسجد لردزاده است، یه آدم بی پول هشتصد تا مسجد ساخته! از کجا آورده؟ دستش رو گرفتند، با تقوا زندگی کرده! یه هیئت درست میکنه هزاران نفر مییان اونجا هدایت میشن و میرن، چرا؟ چون تقوا در اون هست، «أُسِّسَ عَلَى التَّقوىٰ»!
شیخ حسین زاهد به جای آقای شاهآبادی مییاد مسجد امینالدوله، تقوا اونجا منتشر میشه. آقای مجتهدی حوزهی تهران رو راه میاندازه. آقای حقشناس مسجد رو اداره میکنه. آقای میرهادی مناجات رو میخونه. اصلا تقوا تهران رو نگه میداره! ممکن است ما خیلی کارها انجام بدیم، ولی وقتی تقوا نباشه نمیشه.
آقای ابوترابی-رحمهاللهعلیه- آزاده بود، وقتی از اسارت در اومد، بچههای آزاده رو برمیداشت و پیاده میبرد مشهد.
در یکی از همین سفرها، خدمت حضرت آقای بهجت-رحمهاللهعلیه- رسیدند و به ایشون گفتند: حاجآقا یه نصیحت کنید، فرمودند که آقای ابوترابی به این دوستانتون بگید که در راه هم زائر باشید، فقط در مشهد زائر نباشید!
نمیشه من امروز از صبح تا الان ده تا ظلم کرده باشم، همهی خانه و خانواده رو به هم ریخته باشم، بعد هم شب بیام بگم حسین حسین حسین! من حسین نمیگم، دارم میگم یزید یزید یزید، چرا؟ چون من طرفداری از یزید-لعنهالله- کردم، مادرم رو اذیت کردم، خواهرم رو اذیت کردم، داد زدم، فحش دادم! خب این کارها رو نکن، اینجا هم نیا، یا اومدی یه ربع بشین برو، یه “السلام علیک یا اباعبدالله” بگی بارت رو میبندی، برای همین گفته وقتی در دین مییای متشرع باش، برای همین میگه وقتی طرفدار ولایتی، حق مدار باش. اگه از دهان دشمنت حق در اومد بپذیر، میبینی دشمن تو داره یه حرفی میزنه که حقِ، اون حرف رو قبول کن. اومد به حضرت گفت آقا شما که علمش رو دارید، چرا با دشمنانتون مناظره نمیکنید؟ حضرت فرمود من اهل مناظره نیستم و مناظره رو نمیپذیرم. سوال کرد چرا؟ حضرت فرمود به این خاطر که شاید در مناظرهی ما، دشمن یه حرف حقی بزنه و من تائیدش نکنم! ببینید امام که اینطوری نیست، امام اسوه است، داره به من یاد میده میگه شما مواظب باش وقتی پدرت داره با تو بحث میکنه، حق با اونِ، بپذیر. این رو بپذیر که حق با ولیّفقیه است، بپذیر که اون داره رصد میکنه، اون داره تصمیم میگیره، نظراتت رو تعطیل کن، حتی اگه فکر کنی این نظرات دقیقا درست است.
شما برید خانوادههایی رو که با اسلام اومدند به اسلام ضربه زدند رو مطالعه کنید؛ خانوادهی مروان-لعنهالله-، خانوادهی ابوسفیان-لعنهالله-، خانوادهی اشعث-لعنهالله-، این سه تا خانواده رو برید مطالعه کنید و ببینید چه کارهای بزرگی برای امیرالمومنین-علیهالسلام- و برای اسلام کردند، ولی تا یه جایی اومدند و دیگه نتونستند همراهی کنند و ضربه زدند. خانوادهی اشعث-لعنهالله- بالاترین ضربه رو زد؛ پدرش یه جور ضربه زد، پسرهاش یه جور زدند، دخترش جعده قاتل امام حسن مجتبی-علیهالسلام- شد، نوهاش هم در کربلا قاتل امام حسین-علیهالسلام- شد! پس یه خانواده میشه در دین باشه، با دین باشه، همراه دین باشه، اما اگه قالب نداشته نباشه یه جا ضربهاش رو میزنه! یه خانوادهای هم مثل خانوادهی مالک اشتر است، حضرت میفرماید کوه متزلزل بشه مالک متزلزل نمیشه! حضرت میفرماید مالک-رحمهاللهعلیه- برای من، به منزلهی من برای پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- است، چرا حضرت این رو میفرماید؟ چون هوای مالک-رحمهاللهعلیه- هوای علی-علیهالسلام- بود. مالک اشتر-رحمهاللهعلیه- تا دو قدمی چادر معاویه-لعنهاللهعلیه- رفت، یعنی تمام کارها رو حساب شده انجام داده بود، خطرپذیر بود، اما وقتی به اون خبر دادند که علی-علیهالسلام- میگه برگرد، برگشت! نگفت ما این همه تلاش کردیم برسیم به اینجا، حالا برگردیم؟!
رفقا این رو هم بدونید که خدا به ما احتیاج نداره، خدا به انبیا-علیهمالسلام- هم احتیاج نداره، خدا میخواد به من یه چیزی بده به خاطر اینکه من هیئتداری میکنم، اگه من هم نباشم یه نفر بهتر از من مییاد این کار رو انجام میده. اگه من اینجا منبر نرم، یه نفر عالمتر از من مییاد منبر میره، قرار است من یه ثواب ببرم، نه اینکه
با منبر بازی کنم؛ نصفش رو شعر بخونم، نصفش هم یه داستانهای ساختگی درست کنم، این شد منبر؟! پس قالالصادق کو؟ قالالباقر کو؟ مفاهیم دینی کو؟ معرفت دینی کو؟ مردم از دست ما منبریها متحیرند! باید مردم رو از تحیر در آورد، باید دو تا قاعده از دین به اونها گفت تا بفهمند چیکار کنند. مردم باهوش هستند، ولی ما هی مشغولشون کردیم به یه داستان! ما نجف بودیم، دیدیم هی مییان میپرسند قبر فلانی کجاست؟! اون آقای منبری داستان یه کسی رو بهشون گفته بود که من حالا نمیخوام اسم ببرم، بابا اینها اومدند زیارت امیرالمومنین-علیهالسلام-، چی گفتی که رفتند دنبال فلانی؟! چرا نمیرن کنار امیرالمومنین-علیهالسلام- و دارند دنبال این قبر میگردند؟
رفقا هوشمندانه وقتهامون رو تقسیم کنیم. در مسائل دنیاییتون جدی باشید، توی در آوردن پول جدی باشید، این مذاق دین است. حضرت فرمود کسی که در دنیایش کسل است، در دینداریاش کسلتر است، اَکسل است! کسی که مواظب سلامتیاش نیست، مواظب سلامتی دینیاش هم نیست. کسی که برنامه برای دنیاش نداره، برای آخرتش داره؟ خدا دنیا و آخرت رو با هم و کنار هم قرار داده، نمیشه شما یکیش رو چاق و چله کنید، یکیش رو نحیف قرار بدید. پیغمبرِ ما راه رو اینجوری به ما نشان داده، راه رو پیدا کن!
به این مطلب دقت کنید؛ علی اکبر-علیهالسلام- داره پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- رو نشان میده، خیلی عجیبِ اشبهُالناس به پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- حضرت علی اکبر-علیهالسلام- است. زینب-سلاماللهعلیها- داره فاطمه-سلاماللهعلیها- رو نشان میده. عباس-علیهالسلام- داره علی-علیهالسلام- رو نشان میده و نایب امیرالمومنین-علیهالسلام- است. در کربلا اون عَلمی که حسین-علیهالسلام- به دست عباس-علیهالسلام- داد باید دست امام باشه، پرچم رو خود امام باید نگه داره، چون خیلی مسئولیتش سنگینِ، چرا حضرت این پرچم رو به عباس-علیهالسلام- داد؟ چون امیرالمومنین-علیهالسلام- موقعی که ضربت خورده بود، عباس-علیهالسلام- رو صدا کرد، دست حضرت رو در دست حسین-علیهالسلام- گذاشت و به امام حسین-علیهالسلام- گفت که عباس-علیهالسلام- در کربلا از طرف منِ، برای همین عباس است. میدونید حضرت در کربلا به عباس-علیهالسلام- چی فرمود؟ گفت که عباسم، من میدونم تو جنگآوری، من میدونم تو شیر میدانی و اگه بری هیچ کس حریف تو نیست، ولی یه جوری بجنگ که تلافیاش رو سر زینب-سلاماللهعلیها- و بچهها در نیارن. با گفتن این حرف انگار شما یه جنگآور رو خلع سلاح کردی و اینطوری عباس رفت میدان و به اون شکل برگشت! و إلا اگه حسین-علیهالسلام- به حضرت اجازه میداد، ایشون از شریعه آب میآورد، ولی به فکر زینب-سلاماللهعلیها- و بچههاست. یکی دیگه هم قاسم-علیهالسلام- است، حضرت قاسم نمایندهی امام حسن مجتبی-علیهالسلام- است، شک نکن. برای همین وقتی حسین-علیهالسلام- غریبیاش رو اعلام کرد و “وا غربتا” گفت، حضرت قاسم-علیهالسلام- اومد بیرون و لبیک لبیک گفت. وقتی عمو اون رو دید بغلش کرد. رفقا هیچ موقع این اتفاق برای حسین-علیهالسلام- نیفتاد؛ وقتی حضرت، قاسم رو بغل کرد اینقدر حسین-علیهالسلام- گریه کرد، گریه کرد، گریه کرد و بیهوش شد، چرا؟ چون حسن-علیهالسلام- رو در قاسم دید! هر چی قاسم-علیهالسلام- به امام حسین-علیهالسلام- التماس کرد، دست و پای حضرت رو بوسید تا اجازهی میدان بگیره، حضرت فرمود نه! تا اینکه قاسم-علیهالسلام- یه خبر غیبی در بازوبندش داشت؛ یه نوشتهای بود برای حسین-علیهالسلام- و وقتی حضرت خط امام حسن-علیهالسلام- رو دید عاجز شد، اینقدر گریه کرد و این خطِ امام حسن-علیهالسلام- را هی به چشمش مالید و فرمود قاسمم، میخوای با پای خودت به طرف مرگ بری؟ گفت عمو جان، وقتی میبینم تنها موندی «وحیدا فریدا»، چهطور من به خودم اجازه بدم به میدان نرم! ببینید این قاسم-علیهالسلام- است.
السلام علیک یا اباعبدالله
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کرج؛ هیأت لواء حید کرار؛ شب ششم محرم؛ ۱۳۹۹/۶/۴