اصول زندگی مؤمنانه
دین اسلام کاملترین دین در میان همهی ادیان است.
ما به دلیل عقل، تحمل، شفاعت و درجه، انتخابشدهی این دین هستیم و به همین دلیل، رفتاری که در این دین با ما میشود متفاوت با ادیان گذشته است.
چیزی که ما را از سایر ادیان متمایز میکند، جامعیت ماست.
در این دین جامعیت ملاک است؛ لذا من نمیتوان سه تا دستور از دستورات دین را انجام بدهم و ده تای دیگر را رها کنم! چون در این صورت آن جامعیت و همراهی با دین در وجود من اتفاق نمیافتد.
«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِاللَّهِالرَّحْمنِالرَّحِيمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُصْطَفیٰ مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِين ألمَعصومین وَ لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعینِ مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین»
«اَللّهُمَ صَلِّ عَلي علي بن مُوسَي الِّرِضا المَرُتَضي اَلاِمامِ التَّقيِّ النَّقيِّ وَ حُجَتِكَ عَلي مَن فَوقَ الاَرضِ و َمَن تَحت الثَّري اَلصِدّيقِ الشَّهيدِ صَلاةً كَثيرَةً تآمَّةً زاكِيَةً مُتَواصِلَةً مِتَواتِرَةً مُتَرادِفَة كَاَفضَلِ ما صَلَّيتَ عَلي اَحَدٍ مِن اوليائِكَ.»
صلواتی برای امام رضا-علیهالسلام- مرحمت بفرمایید.
آخرین دین، جامعترین دین است. ما وجودمون متفاوت با امتهای گذشته است؛ هم به لحاظ عقلی و قلبی، هم به لحاظ درک و سرشت و هم به لحاظ نطفه و صُلب، ما انتخاب شدهی این دین هستیم. به همین دلیل رفتاری که در این دین با ما میشه متفاوت با ادیان گذشته است، چرا؟ به دلیل عقل، به دلیل تحمل، به دلیل شفاعت، به دلیل وسعت، به دلیل رخصت و به دلیل درجه!
نکتهای که ما به اون احتیاج داریم و ما رو در بین ادیان دیگه ممتاز کرده، جامعیت ماست. ببینید اینکه بگی من متدین هستم؛ مثلا من سینهزن خوبی هستم، من خوب بلدم زیارت کنم، من نمازخوان خوبی هستم، من قرآن خوب میخونم، من نیتم خوب است، من معارف دینی رو خوب میفهمم، من مبلّغ یا خیّر خوبی هستم، شما رو قانع نکنه! در این دین جامعیت ملاک است؛ یعنی شما پنجاه تا موضوع رو باید با هم بردارید. همونطور که یه نمازخوان خوبی هستی، باید یه مجاهد خوب باشی و شهادتطلب باشی. باید مرگ در وجودت شهادت باشه! همونطور که آدم خیّری هستی، همونطور هم یه فرد عالم باشی. همونطوری که مهربان و با اراده هستی، همونطور هم در دینداری سخت باشی. این جامعیت، خوراک من و شماست. اگه شما این جامعیت رو دنبال نکنید، اون رو به دست نیارید، در وجودتون احساس خلأ ایجاد میشه.
در روایت اومده که نباید شما معروف بشید به کسی که نماز اول وقت میخونه. ببینید نماز اول وقت خیلی خوب است، ولی اینکه شما به این صفت معروف بشید خوب نیست، چرا؟ چون معلومِ همین یه عمل رو خوب انجام میدید! شما نباید معروف بشید به اینکه با تقوا هستید، اون وقت بقیه میشن بیتقوا! باید زمینه رو در یه گسترهای فراهم کنیم و با هم رشد کنیم. اگه این زمینهها به وجود اومد، اون میوهی شیرین حاصل میشه. مثلا شما میگید من دعا میکنم، قرآن میخونم، نماز میخونم، پس چرا حالم خوب نیست؟ چون شما الان سه تا کار انجام دادی، ده تا کارِ دیگه هنوز رو زمین مونده! الان سرِ سفره نان کافیِ، نان خُبز است؛ یعنی هر کی نان بخوره سیر میشه. حالا شما میگی نه، پلو هم میخواد. خورشت هم میخواد. میگی ترشی و سبزی هم میخواد. چرا اینها رو میگی؟ به خاطر اینکه این وجودِ شما، یه وجود جامعی است که باید صد تا ویتامین وارد این بدن بشه و با خوردن نان این اتفاق نمیافته. اینجا هم همین است، پس ما اون جامعیت رو لازم داریم.
خوب به بحث دقت کنید، بحث یه مقدار فنی است. ببینید مثلا اگه من گفتم یه هواپیما رو در ابن کوچه یا خیابون بیارید، خب هم خیابون رو گرفتییم، هم هواپیما جای پرواز نداره و مشکل ایجاد کردیم. کوچه یا خیابون جای همین دوچرخه و موتور و ماشین است، هواپیما به درد اینجا نمیخوره. صدای هواپیما این خونهها رو میلرزونه. یه هلیکوپتر اینجا بیاد، همه رو آزار میده. جای هواپیما معلومه کجاست. وجود ما مثل هواپیماست؛ یعنی یه وجود آسمانی است که حالا اتفاقا روی زمین هستیم و بیقراریم، جامون اینجا نیست، اینجا اذیت هستیم، ناراحتیم. کفار و آدمهای پلشت، آدمهای بیدین این رو حل کردند، اما متدینین نتونستند حلش کنند! کفار چهطوری برای خودشون حل کردند؟ از طریق سرگرمی! موسیقی گوش میکنند، شراب میخورند، رقاصی و ولگردی میکنند، حلال و حرام رو قاطی میکنند، روزشون رو با همینها پر میکنند و خلأ ندارند و شما ظاهرا نگاه میکنی و میبینی شاد است. حالا مومن چی؟ مومن هم باید روزش رو پر کنه، اما اصلا برنامه نداره که بخواد اون رو پر کنه! یکی از برنامهها این است: شما باید روزی ده جزء قرآن بخونید، آقایون طلبهها شما باید روزی ده جزء قرآن بخونید؛ یعنی هر سه روز باید یک ختم قرآن داشته باشید، فکر نکنید چیز عجیب و غریبی است. حالا من ده جزء نمیگم، من میگم روزی یه جزء. نگو سخته! اگه خوندن بیست صفحه قرآن برات سخته، خب شما نمیتونی در وجودت جامعیت ایجاد کنی و با دین همراه باشی.
شما کربلا که مشرف شدید، میرید خیمهگاه مقام امام سجاد-علیهالسلام- ، مقام حضرت قاسم-علیهالسلام- و… این مقامها چی بوده؟ این بزرگواران هر جا میرسیدند و اتراق میکردند ولو یه هفته، یه جایی برای خلوت خودشون، برای راز و نیاز به عنوان مسجد داشتند و همهاش مشغول دعا و نماز و ذکر بودند.
راجع به یکی از دخترهای امام حسین-علیهالسلام- حضرت میفرمایند که غرق در ذات خدا و مشغول عبادت است. حالا من چی؟ من این کار رو نمیکنم، برنامهی قرآنی ندارم، دعای عهد نمیخونم، زیارت آلیاسین نمیخونم، هر روز یه تعداد صلوات رو نمیفرستم، استغفرالله نمیگم، بینالطلوعین ندارم، سحر ندارم، غروب آفتاب ندارم، نماز رو هم به موقع نمیخونم! همونطور که گفتم شما سر سفره باید ماست بخوری، پلو خورشت بخوری، نان بخوری، سبزی بخوری تا ویتامینهات تامین بشه. خب وقتی من برنامهی دینی برای خودم ندارم، این ویتامینهای دین در وجود من نمییاد، به جاش چی مییاد؟ منم مثل اونها میرم فیلم سینمایی نگاه میکنم، الان فیلم سینمایی خوراک من است؟ کار زیارت آلیاسین رو برای من انجام میده؟ نه! من وقتم رو بخوام پر کنم چیکار میکنم؟ میرم پیامکها رو نگاه میکنم! میرم ببینم الان فلان مساله مثل دلار، مثل سکه الان اوضاعش چهطوری شده. اگه به مسائل سیاسی هم علاقهمند باشم اخبار سیاسی رو دنبال میکنم. خب الان من جامعیت دارم؟! باید حالم خوب باشه؟! معلومه که نه! با این اوضاع، حالا من میتونم مثل آقای بهجت-رحمهالله- بشم؟ مثل آقای گلپایگانی-رحمهاللهعلیه- بشم؟ مثل آقای بروجردی-رحمهاللهعلیه- بشم؟ مثل سلمان-رحمهاللهعلیه- بشم؟ نه! من میشم یه آدمی که اهل تلویزیون، اهل بازی و اهل سرگرمی است و اتفاقا هم متدین، هم مسجدی و هم اهل قرآن است.
ببینید رفقا من نمیخوام بگم ما باید اینطوری باشیم، اما یه روزی مییاد که میفهمیم و به این نقطه میرسیم که باید مشغول دعا خوندن، صحیفه خوندن، روایت خوندن، روضه گوش دادن، قرآن خوندن، نماز خوندن باشیم. دقت کنید کارهامون رو انجام میدیم، کار سر جاش، مشغولیت روزانهی زندگی سر جاش، اما اون موقع که وقت داریم، حالش هم داریم مشغول اینها باشیم، اون موقع که بیحال هستیم استراحت کنیم، اما زمانی که حال داریم مشغول ذکر و دعا و روضه باشیم. ببینید یه روزی مییاد که من بفهمم باید مشغول اینها باشم؛ یا در حال ذکر باشم یا در حال قرآن باشم یا در حال خوندن صحیفه باشم. حالا من این حالت و این وجود رو اصلا ندارم، اینکه من ندارم همین مقدار کسری من است! افسردهام، حالا نه به معنی اونها. بیحالم، نه به معنی اونها. گرفتار فکریام نه مثل اونها. وسواس فکری دارم نه مثل اونها. ببینید غیر از متدینین، همه تغذیهشون کامل است؛ یعنی برای کثافتکاریهاشون برنامه دارند، خب با همونها تغذیه میشن. شراب میخوره تغذیه میشه! میره ولگردی، میره چاقو برمیداره یه نفر رو میکشه، میره دزدی، اصلا اینها جزء برنامهاش است! خب فرد متدین که نمیخواد بره دزدی کنه، چون اذیت میشه. لذا من به لحاظ جامعیت و به لحاظ روحی زمینگیرم، مثل هواپیمایی که در کوچه آوردیم.
ببینید اگر بنده کسی هستم که میتونم قرب به خدا پیدا کنم، اگه کسی هستم که میتونم آقای بهجت-رحمهاللهعلیه- بشم، اگر من کسی هستم که میتونم مقداد بشم، پس معلومه این استعدادها در وجودم هست. معلومه قلبم یک قلبی است مثل مقداد! معلومه مغزم مثل مقداد است. معلوم است عنایاتی که قرار است به من بشه مثل مقداد است، مثل سلمان است.
برنامههایی که برای من چیدند مثل قرآن و نماز همونی است که مقداد انجام میداده. با همین برنامهها مقداد مقداد شده. آقای بروجردی-رحمهاللهعلیه- با همین برنامهها آقای بروجردی شده. حالا با همین برنامهها من اون آدم نمیشم، چرا؟ به خاطر اینکه این برنامهها رو برای خودم فرض نکردم، حالا شما درصد بگیر بگو ده درصد از این برنامهها رو انجام میدم، خب به اندازهی همون ده درصد بهرهات رو میبری.
وَلَو أَنَّ أَهلَ القُرىٰ آمَنوا وَاتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَيهِم بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالأَرضِ وَلٰكِن كَذَّبوا فَأَخَذناهُم بِما كانوا يَكسِبونَ
و اگر اهل شهرها و آبادیها ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم، ولی (آنها حق را) تکذیب کردند؛ ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم. (سورهی اعراف/ آیهی۹۶)
اگه مردم تقوا پیدا میکردند ما از در و دیوار براشون خیر میریختیم. الان از در و دیوار داره شر مییاد! از هوا داره شر میباره، ویروس کرونا! الان در آب شر است. در دست دادن شر است؛ دیگه نمیتونیم با هم دست بدیم، با اینکه این همه ثواب داره، اما نمیشه دست داد میگن باعث انتقال کرونا میشه. حرم نمیتونیم بریم، همهی خیرات در حرم است، ولی دیگه نمیشه حرم رفت. همه چیز برای من بوده، اما همه رو از دست دادم و الان زندگیام اینطوری است. همین الان که دارم با شما صحبت میکنم، افرادی رو میشناسم که در یک زندگی مومنانه، دارند مومنانه زندگی میکنند و هیچ کدوم از این ناراحتیهایی که من دارم رو ندارند، چرا؟ به خاطر اینکه برنامه رو قبول کرده!
ببینید من و شما هر چهقدر که میتونیم باید خودمون رو به این برنامه نزدیک و نزدیکتر کنیم؛ یعنی اگه قرآن نمیخونم، بسمالله از امشب روزی یه صفحه قرآن بخونم، دیگه پنج خطش رو بخونم. راجع به نمازم مواظبت داشته باشم، یه نماز رو خوب بخونم. این ذکر رو به اندازهی توانم هر روز بگم. ببینید یه دعایی است که حضرت-علیهالسلام- میفرماید از حقوق ما اهلبیت-علیهمالسلام- به گردن دوستان و شیعیانمان این است که بعد از هر نماز این دعا رو بخونند، اما من اصلا این دعا رو نشنیدم! حضرت میفرماید از حقوق ماست، چی شده که من نشنیدم؟ چون حالا وقتش نیست که من بشنوم، چون من هنوز دنبال یلّلی تلّلی خودم هستم. چون من هنوز دارم برنامههای خودم رو ردیف میکنم؛ لباسم اینطوری باشه، اینطوری بخورم، اینطوری کیف کنم، اینطوری بگردم، اینطوری صفا کنم، خب منم که مثل اونها شدم!
حاج علی آقای بهجت میگفت: من غصهام بعد از آقای بهجت-رحمهاللهعلیه- یه چیز است که این دعاهای آقای بهجت-رحمهاللهعلیه- رو کی میخواد بخونه؛ یعنی حالا که ایشون از دنیا رفته، کی میخواد این دعاها رو بخونه، اینقدر که آقای بهجت-رحمهاللهعلیه- دعا میخونده. واقعا یه نفر آدم اینقدر دعا خوانده؟ بله! یه نفر آدم اینقدر ذکر گفته؟ بله! یه نفر آدم اینقدر زیارت عاشورا خوانده؟ بله! یک نفر آدم اینقدر زیارت امام رضا-علیهالسلام- رفته؟ بله! یه نفر آدم اینقدر صدقه داده؟ بله! اینقدر قرآن خوانده؟ بله! آقای بهجت-رحمهاللهعلیه- همهی اینها رو انجام میدادند. آقای اشراقی داماد حضرت امام-رحمهاللهعلیه- میگفت: ما یه باغی داشتیم و ده پانزده سال میشد که خیلی به آقای بهجت-رحمهاللهعلیه- اصرار میکردیم ایشون به باغ بیان و ما ازشون پذیرایی کنیم، باغمون با برکت بشه. ایشون بعد از چند سال قبول کرد و گفت به این شرط مییام که شما اونجا کاری با من نداشته باشید، برنامههای من رو به هم نزنید. ما ته باغ یه زیلویی انداختیم و ایشون از اون ساعتی که اومد یا نماز میخوند یا قزآن میخوند یا ذکر میگفت. با هیچ کس هم حرف نزد و بعد هم آخر شب پا شد رفت! ببینید من به شما نمیگم که برنامهی من و شما هم این باید باشه، نه من اصلا این رو نمیگم! من میگم وقتی میتونم هر روز یه صفحه قرآن بخونم، چرا نمیخونم؟ وقتی من میتونم روزی اینقدر صلوات بفرستم، چرا این کار رو انجام نمیدم؟ وقتی من میتونم گناه نکنم یا از ده تا برنامهی تلویزیون دوتاش رو فقط نگاه کنم، چرا این کار رو نمیکنم؟ من برای خودم برنامه دارم، من برای یه کار دیگهای هستم.
حالا نمیخوای انجام بدی انجام نده، ولی خواهش میکنم بپذیر که زندگیات همین باشه، نخواه این تغییر کنه، دنبال این نباش یه اتفاق دیگهای بیافته، گلایه از خدا نکن که چرا این نشد. ببینید این آقایی که به رحمت خدا رفته، یکی از برنامههاش این بوده هر روز نماز امیرالمؤمنین-علیهالسلام- رو که دویست قلهوالله داشته میخونده، خب این کیه؟ چهطوری میتونسته با این همه برنامه این نماز رو بخونه؟ آقای رضازاده چهطوری وزنهی دویست و خردهای رو بلند کرد؟ ما الان یه وزنهی چهل پنجاه کیلویی رو نمیتونیم بلند کنیم. ایشون کار کرده که شده آقای رضازاده! پس در معنویات هم همین است، لذا رفقا من میگم یه جامعیتی لازم داریم. همونطوری که مواظب غذامون هستیم که یه غذای خوشمزه و دلچسب باشه، خب برای یه عمل صالح هم همینطوری باشیم؛ یه نماز دلچسب بخونیم که یه حمد خوب داشته باشه، یه رکوع خوب داشته باشه، یه سجدهی خوب داشته باشه تا یه خروجی خوب به من بده، من رو یه خرده سر حال کنه.
این رو به خصوص به عزیزان میگم که خودتون رو در مستحبات مخفیتون پیدا کنید. حضرت-علیهالسلام- فرمود در فرائض تخفیف است؛ زود انجام بدید برید، ولی در مستحبات نه، تخفیف ندید، مستحبات سنگین است. سنگین برای کی؟ هر کس به اندازهی خودش یه برنامهی سنگین و پر داشته باشه. یه شب در هفته از خدا بخواد بلند شه یه نماز شب یازده رکعتی بخونه، این سیصد تا العفوش هم بگه. هر هفته یه نماز شب، همین! بعد رشد خودت رو میبینی، نور خودت رو میبینی، جایگاه خودت رو میبینی، سهولت کارهات رو میبینی و خواهی دید مسیر چهقدر قشنگ باز شده. ولی وقتی من تا دیر وقت بیدارم، سحر که میشه خوابم مییاد، حال عبادت ندارم، نماز صبح هم به زور میخونم چشم بسته یا خدایی نکرده قضا میشه. اومد پیش حضرت، گفت آقا یک گناهی من کردم و میدونم خدا من رو نمیبخشه، شما یه کاری کن. حضرت یه حالتی شد گفت بگو چیه؟ گفت آقا یه گناهی است که نمیتونم بگم، خلاصه بعد که گفت حضرت فرمود من فکر کردم نماز صبحات قضا شده که بخشیده نمیشه! ببین اونها چی میبینند، من چی میبینم! یه قرآن جیبی داشته باش یا در تلفن همراهِ خودت یه ختم قرآن بذار روزی یه صفحه بخون، پنج ماه هم طول کشید اشکال نداره، کار مداوم و با ارزش است. فلان ذکر رو بگو. یه ربع بیشتر در سجاده بشین، یکی دو مثقال به معنویت خودت اضافه کن، درست میشه انشالله.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیأت حجتبنالحسن-عجلاللهتعالیفرجهالشریف-؛ مورخ: ۱۳۹۹/۴/۱۹