qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

اهمیت شکر

شاکر بودن یک فرد نشان از درست بودن اعتقادات و اخلاق فرد دارد. ثمره‌ی شکر، رضایت‌مندی است.
کسی که از خودش راضی نباشد، از خدا و معصوم-علیه‌السلام- هم راضی نیست؛
لذا اگر رضایت نیامد، کفران می‌آید.

«اعوذ بالله من‌ الشیطان ‌الرجیم»
«بسم الله الرحمن الرحیم»
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا و حبیب قلوبنا و طبیب نفوسنا اباالقاسم المصطفی محمد و اله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی یوم الدین»
«اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی الامام التقی النقی و حجتک علی من فوق الارض و من تحت الثری الصدیق الشهید صلاة کثیرة تامة زاکیة متواصلة متواترة مترادفه کافضل ما صلیت علی احد من اولیائک».
«اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة، تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدعاة الی طاعتک و القادة الی سبیلک و ترزقنا بها کرامة الدنیا و الاخرة».

فرآیند همه‌ی تکالیفی که انجام می‌شه، عقایدی که درست می‌شه، خُلقی که تنظیم می‌شه، در شکر خودش رو نشون می‌ده؛ یعنی فردی که شاکر شد، نشان دهنده‌ی اینه که اعتقاداتش، اخلاقش و هم رفتارش درست هست.
شکر میزان و تراز وجودی آدم‌هاست، به خلاف کفر که این چنین نیست.
خود بحث رضایت‌مندی را دقت کنید، که اگر آدم از خود، خدا، پیغمبر، معصوم و مردم راضی باشه، این نتیجه‌ی شکر هست.
کسانی که نسبت به خودشون رضایت‌مندی ندارند، از خدا و معصوم هم ناراضی هستند؛ لذا رضایت، ثقل و سنگین هست، مقام رضا، یک مقامی است که همه‌ی مقام‌ها رو در خودش جمع می‌کنه، حتی مقام زهد و جمیع خلق را نیز در خودش جمع می‌کنه.
انسان در هر مرحله‌‌ای که باشه، در هر کمالی که باشه، به رضا ختم می‌شه. ضمناً، این عنوان و صفت، در وجود آدم درست نمی‌شه، الا این‌که نفاق، کفر و شرک در وجودش حل بشه.
اگر انسان مقام رضایت‌مندی داشته باشه، در هر شرایطی قرار بگیره، اون قسمت شکر بهش عارض می‌شه. فرض کنید، اگه یک جا دیدید، یک کاسه آب اومد، رضایت فرد اینه که وضعیت اون فضا رو می‌فهمه و در اون شرایط می‌گه: این کاسه آب رو بایستی خیر دید. این نگاه رو ببینید، یک دفعه همه‌ی شرایط را نگاه می‌کنه. میگه این کاسه آب خیلی توفیق پیدا کرده، ولی اونی که حالت کفران داره برعکس است.
بدون هیچ زحمتی، از خداوند بالاترین مقامات رو توقع دارد، لذا خداوند متعال رضایت‌مندی را سعادت، و کفران را شقاوت قرار داده است. شما در سوره‌ی دهر ببینید، همه‌اش همین است، راجع به اهل بیت-علیهم‌السلام- و رضایت آن‌ها. رضوان خدا هم که می‌گویند مال همین‌هاست.

کسانی هستند که مقام رضا در آن‌ها حاصل می‌شود. خلق شکل پیدا نمی‌کند، الا این‌که این را به آدم می‌دهند. کسی ممکنه در ظاهر خودش را قانع نشان بدهد، یک نفر ممکن است خودش را عالِم نشان بدهد ولی تا این مقام رضا در وجودش شکل پیدا نکند، معنای علم را اصلا نمی‌فهمد، معنای کمال اصلا در وجودش شکل نمی‌گیرد.

وظایفی به عهده‌ی مؤمن است، مثلا نسبت به مؤمن خوش‌بین و خیرخواه باشد؛ اما می‌بینم کارهایی می‌کند که عدم رضایت من است، من چه جور می‌توانم چنین کاری بکنم؟
پس مقام رضا ندارم. صبح بیدارش می‌کنند برای نماز، فحش می‌دهد، سر سفره غذا می‌آورند، توهین می‌کند به کسی که غذا می‌آورد، جایش تنگ باشد، ایراد دارد و این عدم رضایت است.
چون قراره مؤمن، مؤمن بشه؛ والا ما الان باید صد موضع را در خودمان حل کنیم.
مگر می‌شود؟ یک ماشین هفت‌صد قطعه دارد. هفت‌صد قطعه را دانه به دانه چک بکنید، مگر می‌شود؟ باید یک امری باشد که این هفت‌صد قطعه را دائما کنترل کند. وجود ما هم مثل ماشین است. ببینید، در بدن من هر عضوی یک جور کار می‌کند، ولی چون قرار است، شاکله من درست کار کند، همه تابع هستند.
گاهی قلبت خوب کار نمی‌کنه، ولی حالَت مریضی نداری و چون حالت مریضی نداری، این قلب خودش رو میزان می‌کنه و هماهنگ با بدن می‌شه، معده و صفرا هم به کمکش میاد.
حضرت می‌فرمایند: اگر همه‌ی خدماتی که به مادرت کردی را جمع کنی، جبران یک ساعت از اون حملی که مادرت کشیده، نکرده‌ای. حالا رضایت‌مندی که امام درک می‌کنه چیه؟ که می‌فرمایند:حمل مادر!
ببینید رضایت مادر یک رضایت‌مندی هست و این رضایت باید باشه که شما بتونی این اتفاق رو بفهمی، والا اگر اون نباشه، رضایت‌مندی‌های شما مورد و جایگاه نداره.
مثلاً الان اوضاع مملکت یا زمانی که جلو می‌رویم و به ظهور نزدیک می‌شویم، اصلا امتحان‌ها و همه چیز فرق می‌کنه. کسانی از توی این امتحان درمی‌آیند که حالت رضا داشته باشند.
در هر شرایطی آن‌قدر خوبی‌ها می‌بینه که اصلاً انگار در این عالم نیست. این شخص در این عالم با اون مقام رضایتی که در وجودش شکل گرفته، با اون نگاه می‌کنه.
برای خودم فرض گرفتم، که چنین قدرتی داشته باشم، چنین علمی داشته باشم، حالا می‌بینم که این نیست. من اصلا قرار بوده سوسک باشم، حالا خدا بر اساس چه حادثه‌ای من رو انسان آفریده، نمی‌دانم؟ حالا اگر کسی فرض کنه که قرار بود، خدا او رو سوسک خلق کنه، اما ببینه که آدم شده، چقدر شاکره!؟
حالا اگر کسی بگه که نه بابا من قرار بود پیغمبر بشوم، یه جایی تو عالم اشتباه شده که این‌طوری شدم؛ خب، این یعنی شکایت کردن.
حالا شخصی که این‌طور خودش رو می‌بینه که قرار بوده قورباغه بشه، یا شخصی که می‌گه قرار بوده که من پیغمبر بشم؛ اینا رو چه کسی در وجود‌شان قرار داده؟
ببینید قرار بوده ما در زمان فرعون به دنیا بیاییم و برده بشویم، خدا این رو عقب انداخت و الان آقای خودمانیم؛ منتهی آقایی که جیبش خالیه. این دهاتی‌ها رو دیدید چه‌طور می‌آیند زیارت؟ تو نگاهشون حظی هست که از زیارت می‌برن! حالا شما بگید اصلا معرفت نداره! بابا این قلمبه‌ی معرفته. قلمبه‌ی معرفت به چیه؟ به اونی چیزی هست که بهش دادن. فرد دیگه‌ای رفته کسب کرده که باید این‌طوری بریم زیارت؛ مثلا: پاهامون رو آهسته برداریم یا این‌طوری سلام بدیم.
یا کسی که دنبال مهمون می‌گرده، بیاره خونه‌اش و یه چیزی به مهمونش بده بخوره، این در وجودش قلمبه‌ی سخاوت هست.

امروز ظهر که آفتاب خیلی داغ بود یک جوانی رو دیدم، گفتم: چی شده خیلی عرق کردی؟ گفت: حاج آقا آفرین، بارک‌الله، خیلی دویدم تا به نماز برسم. یه شخص جاهلی رو می‌بینی، یه کسی که خال‌کوبی کرده و یه لباس آستین کوتاه با رنگ قرمز پوشیده، یه مدل ریشی هم گذاشته؛ به قیافه‌اش که نگاه می‌کنی صفر! اصلا منفی هزار! اما به رفتارش که نگاه کنی می‌بینی با امام رضا-علیه‌السلام- چفته. این آقا را به رفقا نشان دادم. گفتم: نماز خواندنش را ببینید.
یک آقایی را هم می‌بینی که یکی از پاهایش مشکل دارد رکوع و سجده و تشهد را به سختی انجام می‌دهد و باید پاشو دراز کنه و دوباره بلند کنه ولی با این پا یک ربع، بیست دقیقه قنوتش طول می‌کشه یا سجده را طولانی می‌کنه!
یعنی یک مطالبی هست که این موتور را وادار می‌کند در وجود انسان یک گرایشی پیدا شود که بتواند شخص خودش را جمع و جور کند؛ مثل عاقل‌ها!
من الان میگم عقل که باشد؛ هم خوب پول خرج می‌کند، هم خوب زندگی می‌کند، هم سهم هرکس را به او می‌دهد و هم خوب می‌خوابد، و هم خوشی‌هایش به اندازه است و هم این‌که مؤمن است.
شما این‌جا عقل را خوب متوجه می‌شوید.
در خلق، صفات، ولایت و معنویت که می‌گوییم، رضا همین‌طور هست! در آن‌جا رضایت هست و مثل عقل همه را می‌آورد. راجع به امام رضا-علیه‌السلام- فرمودند: هم دوست، هم دشمن از ایشان راضی بودند. این خیلی خیلی عجیب است. گاهی ما نمی‌توانیم درک کنیم دشمن از ایشان راضی هست یعنی چه؟
یعنی امام هیچ کوتاهی نکرده در برخورد با دشمن. هیچ کوتاهی نکرده ولی دشمن هم از او راضی است.
این مقام رضاست! مقام رضاست در وجود‌شان که دشمن رو می‌تواند ذلیل کند.
راجع به امیرالمؤمنین-علیه‌السلام- هم همین‌گونه است. وقتی دشمنی مثل معاویه می‌گوید انصافا علی حق است، یعنی همه چیز مال علی است ولی ما گرفتیم. راجع به امام حسن-علیه‌السلام- هم همین را گفت.!
مقام معصوم است دیگر، معصوم این‌طوری بود.
حالا مختصر عرض بکنم، این‌که این راه میانبر، رضایته. و این‌که زود شرایط رو یه‌جور تحلیل بکنه که به اقل راضی بشه، مثلا یه زنی داره که این زن در ماه سه روز خوبه، فقط سه روز! واقعا یه زنی که در ماه سه روز خوبه، زنه؟ ولی می‌بینی این زن بچه‌های خوبی داره، رحم خوبی داره، معاشرت‌هاش با دیگران خوبه، بیرونیش خوبه، خوب آبروداری می‌کنه، خوب زندگی می‌کنه، خوب اخلاق ما رو تحمل می‌کنه، خب تموم شد دیگه، رضایت می‌آید. حالا زنی که یک ماهش از سی روز، پر و خوبه، یه نقص، دوتا نقص هم داره.
شما امام جواد‌-علیه‌السلام- رو ببینید، ام‌فضل رو در کنارش داره؛ امام حسن مجتبی-علیه‌السلام- جعده رو داره، اینا نمونه‌ان دیگه، داره می‌گه که شما نمی‌دونید اون‌که پیغمبر طی کرده چی بوده، پیغمبر یک خوبی در او دیده بود، همون یه دونه خوبی رو، دیگه همه رو صرف نظر کرده بود. امام حسن مجتبی-علیه‌السلام- توی اون جریان حکومت دیده بود که بوسیله این زن، مسلمین کشته نمی‌شن، ام الفضل اگر باشه نشر معارف اسلام انجام می‌شه.
ببینید: الان ما اومدیم زیارت، شب بیست و سوم، این‌که فراهم شد ما شب بیست و سوم این‌جا باشیم، با تمام عمر یک انسان برابری می‌کنه.
با تمام عمر؛ حالا اینو آدم نبینه، نیاد؛ بگه آقا زحمت داره، آقا ما بریم فلان، فلان چیز جا به جا میشه، نمی‌رسیم بریم کارهامون می‌مونه، نداریم پول. یه دفعه ببینید همه ‌چیزو از دست داد دیگه. پس اگر مقام رضایت که مقابلش چیه؟ کفر، کفران. اگر این رضایت نیامد، کفران می‌آید؛ کفران را می‌فهمیم، ولی رضایت را نمی‌فهمیم یعنی چی!
اگر آدم کفر را کنار بگذارد معنای رضایت درمی‌آید. فلان رفیق من آن‌قدر دارد پس چرا من ندارم؟ (اگر کفر را کنار بگذاریم، می‌شود رضایت) همین رفیق من باعث می‌شه که ما می‌آییم جلسه روضه گریه می‌کنیم، همین رفیق من باعث می‌شه که من موفق شدم…
شما همین، همین‌ها را ببینی همه چیز را کسب کردی، ولی اگر آمدی گفتی نه این الان…. یعنی رفتی قسمت کفران را دیدی. ببینید این زندگی می‌کنه، ده تا خوبی‌اش را از دست داده‌ای، در صورتی که اگر با این بودی، ده تا خوبی گیرت می‌آمد. این آقا مثلا بخیله، یک بخل چقدر جایگاه داره؟ ولی درسش خوبه، خوب درس می‌ده، خوب مباحثه می‌کنه، منظمه، بخلش بیاد ما رو اذیت کنه؟ بخلش مال خودش.
الان راجع به انقلاب ببینید: این انقلاب چقدر خوبی‌ها داره! ده تا هم بدی داره. بیاد همه‌ی خوبی‌ها رو کنار بذاره بگه ما اصلا نمی‌خواهیم، انقلاب می‌خواهیم چه‌کار؟ لذا ضربه می‌خوره.
ان‌شاالله که خدای متعال توفیق زیارت و بهره بردن را عطا کنه. زیارت از ناحیه‌ی خود امام رضا-علیه‌السلام- است. هم دعوت از ناحیه خودشون بوده، هم پذیرایی از طرف خودشون. ما نمی‌دانیم کجای زیارتمون مورد قبول حضرته، شاید اون موقعی که خواب بودیم گفتن همین قسمت رو ما قبول کردیم، یا اون قسمتی که کنار ضریح بودیم، یا اون موقع که داشتیم قرآن می‌خوندیم یا اون موقع که زیارت‌نامه می‌خوندیم، لذا همه‌جا باید حواسمون باشه که مورد توجه هستیم. این‌که این تعداد ملبس حرکت کردند آمدند، این چشم روشنی برای علی‌بن‌موسی‌الرضا-علیه‌السلام- است؛ حضرت هم متقابلا پاسخ‌گو هستند و این عنایت و لطفشان ان‌شاالله شامل ماست.
وصلی‌الله‌علی‌محمدوآله وسلم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یکشنبه: ۱۳۹۴/۶/۱۵؛ مشهد‌؛ ۲۳ ذی‌القعده