تقویت مکتب شیعه با ایجاد تفکر حکومتی
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمدلله رب العالمین الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا و حبیب قلوبنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم مصطفی محمد الله علیه و آله الطاهرین.
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین و رحمه الله و برکاته.
ما خیلی احتیاج داریم به اینکه نگاهمون رو بالاتر ببریم و منظرمون رو عوض کنیم؛ یعنی هر چهقدر ما بتونیم از نگاه بالاتری به کاری که انجام میدیم احاطه پیدا کنیم، هم ارزش اون کار رو بهتر درک میکنیم و هم در حفاظتش هزینه میکنیم و نگهش میداریم، ولی اگه از پایین نگاه کردیم، دیگه اون کار یه چیز جزئی حساب میشه، لذا راحت اون رو کنار میذاریم.
ما باید از منظر بالاتر به جریان امام حسین-علیهالسلام- نگاه کنیم؛ اینکه پشت این جریان و واقعهی عاشورا چه جریانی خوابیده و در آینده چه جریانی رو داره جلو میبره.
ببینید چیزی که کسری ما شیعیان هست و باید اون رو جبران کنیم، این هست که تفکرات ما شخصی هست، وقتی تفکر شخصی شد، رفتارها هم محدود میشه؛ یعنی دارم فقط خودم و خانوادهام رو اداره میکنم، نهایتش این است که دور و برم رو میتونم اداره کنم، ولی وقتی شما بیاید به مکتب جعفری نگاه کنید میبینید توی دستوراتی که از طرف معصوم-علیهالسلام- میرسه، تفکر حکومتی حاکم هست؛ یعنی امام-علیهالسلام- میخواد این شخصی که دنبالش راه افتاده، به یک نظر حکومتی دست پیدا کنه. لذا امام-علیهالسلام- همهی نیروش رو برای همین گذاشته تا این امر اتفاق بیفته و تا حالا این امر اتفاق نیفتاده!
ببینید وقتی امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- بیاد، دیگه حضرت نمیخواد یه مرحله رو اداره کنه، بلکه میخواد بیاد جهان رو اداره کنه و تغییر بده.
با اینکه امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- امام من هست، ولی فاصلهی دیدِ من با حرکت امام که میخواد بیاد تا عالم رو اداره کنه، خیلی زیاد هست.
الان من با جرأت به شما بگم همین مقدار که جریان ولایت فقیه در جامعه راه افتاده، پنجاه نفر نیستن که متوجه باشن جریان ولایتفقیه چیه!من با کسانی زندگی کردم و رفت و آمد داشتم که دیدگاهشون رو شنیدم؛ یکی از اون اشخاص آقای خوشوقت-رحمةاللهعلیه- بود، ایشون دیدِ بالایی نسبت به جریان امام حسین-علیهالسلام- داشت و برای این مسئله عظمت قائل بود.
الان شما چرا اومدی اینجا عزاداری میکنی؟ تو خونه مصیبت میخوندی تموم میشد میرفت، پس چرا اومدی اینجا؟ این یه تفکر حکومتی است! جهاد تفکر حکومتی است، نماز جمعه و نماز جماعت یه تفکر حکومتی هستن، زکات و حج هم همینطور، پس ما باید به یک تفکر حکومتی برسیم. شما مطمئن باشید تک تک بچههای اسرائیلی تفکر حکومتی دارن؛ برای همین است که اسرائیل اینجور مونده، تو آموزههاشون این تفکر خوابیده! چند وقت پیش، یه تابلو دست بچه اسرائیلی بود که روی اون نوشته بود جریان خیبر برای شما یه شانس بوده و دیگه اتفاق نمیافته! ببینید چهقدر کینه! این خیلی عمیق است. امیرالمومنین-علیهالسلام- میخواست این رو حالی کنه، اما هفده نفر مثل مالک دور امیرالمومنین-علیهالسلام- نبودن که بفهمن علی-علیهالسلام- میخواد چیکار کنه! آخر سر حکومت باطل بنی امیه، خیلی حساب شده سرِ کار اومد.
امام رضا-علیهالسلام- داخل کاخ هست، اما تفکر تفکر امامت است! شخصی اومد از امام رضا-علیهالسلام- پرسید: آقا شما اینجا چیکار میکنی؟! شما رو چه به کاخ! پدران شما مگه تو کاخ بودن؟! حضرت فرمود: قرآن خوندی؟ گفت: بله. حضرت فرمود: داستان یوسف-علیهالسلام- رو که خوندی، یوسف-علیهالسلام- به عزیز مصر گفت: من رو خزانهدار کاخ کن. عزیز مصر مگه کافر نبود؟ یوسف مگه پیغمبر نبود؟ پس چرا رفت خزانهداری رو قبول کرد؟ تازه خودِ یوسف-علیهالسلام- هم پیشنهاد داده بود! حالا این (مامون) خودش رو مسلمان معرفی میکنه، بعدش هم مامون من رو آورده، من که خودم اینجا نیومدم! یوسف-علیهالسلام- خودش رفت این مقدار حکومت رو از دست کافر بگیره، حالا اگه من بخوام قدرت رو برای شیعه بگیرم، کار خطایی کردم؟
رفقا، چرا من این رو دارم میگم؟ چون میخوام یه مقدار دیدتون رو وسیعتر کنم. الان شما و تک تک این بچه مذهبیها، لااقل یه محله رو میتونید مدیریت یا اداره کنید.
ما الان دیگه صاحب حکومت و صاحب قدرت شدیم، پس چرا نمیتونیم قدرتمون رو زیاد کنیم؟ چرا این زمینه نیست؟ بهخاطر اینکه برگشتیم داریم کارهای شخصیمون رو انجام میدیم و اگر هم در میدان هستیم، اونجور داریم عملیات انجام میدیم و گوش به فرمان نیستیم! لذا راه رو گم میکنیم و نمیتونیم بیست نفر رو با خودمون همراه کنیم.
الان این هیئت مال یه نفر، دو نفر که نیست، پنجاه نفر جمع شدن، این یه کار جمعی هست که داره انجام میشه.
الان امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- وقتی تشریف مییاره، ۳۱۳ نفر رو خودش مییاره،۳۱۳ نفری که تفکرشون با امام میخونه.
ببینید امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- نخواهد آمد، تا من فکرم یه مقدار جهانیتر بشه.
الان همین اشک ریختن رو بر اساس آموزههای دینی نگاه کنیم؛ چرا من باید اشک بریزم؟ من برای چه کسی دارم اشک میریزم؟ برای یه مظلوم! برای چی من میخوام از مظلوم حمایت کنم؟ چون میخوام ظالم رو منزوی کنم. اما خیلیها الان متوجه نیستن و میگن عزاداری هم حدی داره، اصلا چرا سیاه پوشیدی؟! چرا اینجوری میکنی و… . الان هم که با اوضاع پیش اومده (ویروس کرونا) بحث ماسک و فاصلهگذاری اجتماعی است. حالا فردی که درک درستی از جریان امام حسین-علیهالسلام- پیدا میکنه، برای برپایی مراسم عزاداری میگه مگه نمیگید ماسک؟ چشم، ماسک میزنیم. مگه نمیگید فاصلهی اجتماعی؟ چشم، رعایت میکنیم تا این جلسات برگزار بشن. ولی اون مداحی که درک درستی از این جریان نداره، حتی رفتن التماسش کردن، به پاش افتادن، اما گفته من امسال جلسه برگزار نمیکنم، چون نمیتونم اینجوری جلسه رو اداره کنم! آقا، هر روز یه جوری هست، ما سال دیگه اصلا نمیدونیم چهجوری میشه، سال دیگه یه شکل دیگه است. حتی به این آقا گفتن ما برای برگزاری مراسم پادگان در اختیارت میذاریم، باز هم قبول نکرده، پس معلوم میشه شما دنبال چیز دیگهای هستی!
ما باید نگاهمون رو بالا ببریم. چرا آقای قاسم سلیمانی یه دونه است؟ بهخاطر اینکه تفکرش با ما فرق داره. شما دیدید وقتی جنازهی ایشون و ابومهدی رو عراق بردن چه جریاناتی پیش اومد و چه حرکتی شد، این اتفاقات برای چیه؟ برای همون نگاهی هست که داره ما رو به سمت جهانی شدن میبره. خودِ اینها تو تحلیلهاشون اعتراف میکنن و میگن شیعه دو بال داره؛ یه بالش در انتظار هست و یه بالش هم در کربلا.
ما اگه یه بچه شیعه رو یه جا قرار بدیم، زمینه رو فراهم و اونجا رو متحول میکنه؛ من باید این ویژگی رو پیدا کنم، من باید همه رو نمازخون کنم، امر به معروف و نهی از منکر یعنی همین! من همه رو باید هیئتی و نمازخون کنم.
خدا شهید عراقی رو رحمت کنه، شهید عراقی در حد یک عوام حساب میشه، ولی شما میبینید چِفت (همراه همیشگی) حضرت امام-رحمهاللهعلیه- هست! آقای ریختهگر که رفیق ایشون بود میگفت: وقتی حضرت امام-رحمهاللهعلیه- تو فیضیه اون صحبت رو کرد، اومد خونه و فرمود: در رو باز بذارید، شهید عراقی من رو صدا کرد و به من گفت: شما لَتِ در (لنگهی در) وایستا، تا وقتی هر ساواکی اومد تو، ضربه رو بهش بزنیم تا نتونه پیش امام بره، ببینید چه درک و فهمی داشت شهید عراقی! خیلی از ماها این رو نفهمیدیم.
آقازادهی شهید عراقی در یه مصاحبه چیزی رو نقل کرد که برای من خیلی عجیب بود، ایشون میگفت: مَشی (شیوهی کار) بابای من این بود که با افرادی رفیق میشد و اونها رو تحویل میگرفت که شما اصلاً فکرش رو نمیکردین. چرا ایشون این کار رو میکرد؟ تا بتونه اعلامیههای حضرت امام-رحمهاللهعلیه-رو پخش کنه! ایشون میگفت: شهید عراقی اعلامیههای حضرت امام-رحمهاللهعلیه- رو به اون آدم لاتِ فلان فلان میداد تا ببره. وقتی هم که دنبالش میکردن، تو خونهی اینها پنهان میشد، اما حالا ما یه بچه مذهبی رو تحمل نمیکنیم! یه ذره سطح یه خانمی به خانمهای ما نخوره، دیگه بین اونها جا نداره! این بچه شیعه است، شما باید اون رو تو جمعتون بیارید. خدا لطف کرده شما رو به حجاب رسونده و به شما فهم داده، خب به این خانم کمک کن تا اون هم تو این مسیر بیاد.
یه روز یکی از اصحاب امام باقر-علیهالسلام- رفته بود جایی تبلیغ، وقتی از اونجا برمیگرده میگه آقا، این کجا بود من رو فرستادین؟! مردمش آدمهای بیخودی بودن و… ، امام-علیهالسلام- فرمود: آقای فلانی! فضیلت جنابعالی نسبت به اون کسانی که در محل تبلیغ شما بودن چیه؟ گفت: من رفتم درس خوندم، ولی اونها درس نخوندن، حضرت فرمود: بله، فاصلهی شما همین قدر است، حالا فاصلهی شما با امامتون چهقدر است؟ گفت: ما اصلاً خودمون رو با امام مقایسه نمیکنیم. حضرت فرمود: پس چهطور امامِتون که با شما اینقدر فاصله داره، شما رو با القاب خوب صدا میزنه، شما رو تحویل میگیره، همش میگه شما بهترین هستید، ولی شما وقتی میخوای از مردم صحبت کنی اینجوری حرف میزنی؟!
چرا ما جذب نداریم؟ چرا نمیتونیم یه نفر رو همراه کنیم؟ هیئت هیئت نکنیم! زمینهها رو ما داریم درست میکنیم، اگه زمینهها رو درست کردیم کار خیلی جلو میره. من نظرم رو بذارم به اینکه امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- یار میخواد. حالا دو مثقال اضافه داری، به اون یکی هم کمک کن، این دو مثقال رو بهش بده که اون بالایی هم دو مثقال رو به تو بده. حضرت در تعبیری که خیلی تعبیر عجیبی هم هست میفرماید: کسی که روی نردبان هست و داره بالا میره، به این پایینی لگد نزنه اون رو پایین بندازه! اونی هم که پایینتر هست، پای بالایی رو نکِشه، بذاره اون بالا بره و باهاش همراهی کنه، ببین چهقدر مهم است!
آقا! حالا که یه داداش داری، چرا اون رو نمییاری؟ چرا با اون همراهی نمیکنی؟ اگه فرستنده قوی هست، ولی گیرنده ضعیف، خب کمکش کن. خدا من رو، یعنی فرستنده رو قوی قرار داده، اما انگار نه انگار!
شما اگه تو آموزههای دینی بیاید، همهی اینها رو میبینید. پیغمبر-صلیاللهعلیهوالهوسلم- وقتی میخواست نماز بخونه، أضعف مأمومينِ خودش رو در نظر میگرفت. یه نفر وسط نماز بچهاش گریه کرد و حضرت نمازش رو زود تموم کرد، پرسیدن آقا چرا نماز رو زود تموم کردید؟ فرمود: بچه داشت گریه میکرد؛ این یعنی چی؟ یعنی داره این رو همراهی میکنه. امیرالمومنین-علیهالسلام- داره برای تبلیغ به یمن میره، رسول خدا-صلیاللهعلیهوالهوسلم- میفرماید: علی جان، بعضی از شبها کوتاه و بعضی از شبها بلند است، موقعی که شبها کوتاه هستن و مردم کم خوابیدن، دیرتر نماز صبح رو بخون تا مردم بیشتر بخوابن، ببینید این یعنی همراهی!
ما صاحب قدرت هستیم، ما صاحب مکتب هستیم، ما آموزههای دینی دستمون هست.
خدا هیچ احتیاجی به من و شما نداره، به پیغمبر هم هیچ احتیاجی نداره، اگه خدا بخواد تو یه چشم بههم زدن همه رو برمیگردونه، ولی خدا یه حکمت بالغه داره و طبق حکمت بالغهاش داره عمل میکنه.
شما ببینید بعد از واقعهی کربلا هیچ اتفاقی نمیافته، آب از آب تکون نمیخوره، دشمن هر کاری خواست انجام داد، رو بدن امام-علیهالسلام- اسب تاختن، خب چرا خدا کاری نمیکنه؟ چون امام زینالعابدین-علیهالسلام- هست و مردم رو میکِشونه. همه فکر کردن تو کربلا قضیه تموم شده و دیگه هیچی از دین باقی نمونده، نهخیر! از بنیامیه چیزی باقی نموند.
وقتی امام رضا-علیهالسلام- به طوس رفتن، اینها خیالشون راحت شد که بنیعباس کار رو تموم کردن، اما بعد دیدن ۵ هزار نفر دنبال امام رضا-علیهالسلام- اومدن و حدیث سلسله الذهب رو از ایشون شنیدن که فرمود: «کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها.»
«کلام لا إلهَ إلّا اللّهُ یعنی هیچ معبودی بجز الله نیست، دژ و حصار من (خدا) است پس هر کس به دژ و حصار من داخل شود از عذاب من امنیت خواهد یافت و این شروطی دارد و من (علی بن موسی الرّضا) یکی از آن شرطها هستم.»
تازه قصه معلوم شد، تازه معلوم شد قصه، قصهی امامت است. اگه اینجوری فکر کردیم میتونیم یار امام باشیم، و الا مطمئن باشید دوام نمییاریم.
باید خیلی تو حرف زدنامون، تو موضعگیریهامون مواظب باشیم. مثلا آقا با یه موضعگیری خیلی سادهی سیاسی، داره یه بخشی رو میفرسته اونور، میگه اینها با ما نیستن! خب حالا یه اشتباه سیاسی کرده، یه اَنگ هم بهش زدن، اگه دو تا انگ هم من بهش بزنم که دیگه تموم شد و دشمن هم همین رو میخواد. پس من باید این زمینه رو فراهم کنم تا مکتب شیعه، نسبت به سال قبل قویتر بشه.
الان دشمن امسال چهقدر تلاش کرد که عزاداریها ضعیف بشه، تونستن این کار رو انجام بدن؟ نه، تازه عزاداریها خیلی پررنگتر هم شده، اصلاً یه کارایی داره انجام میشه که سالهای قبل انجام نمیشد. ما زبانمون مو در آورد از بس که گفتیم تو خونه هم روضه بگیرید، اما با شرایطی که به وجود اومده، الان هر خونهای یه حسینیه شده! ببینید چهقدر خوبه.
باید بر اساس مکتب نگاهمون رو بالا ببریم. اینجوری نگاه نکن که این با من میخونه یا نمیخونه، این رو ولش کن. با این دید نگاه کن که آیا این کسی هست که بشه اون رو یه قدم دیگه جلو آورد. ببینید یه قدم! در محضر آقای بهجت-رحمهاللهعلیه- یه مجلس عقد بود، وقتی عروس و داماد اومدن و ما داماد رو دیدیم، پشیمون شدیم و گفتیم اصلاً چرا به اینها برای خوندن عقد وقت داده شده! آقای داماد یه فرد ریش تراشِ نخراشیدهی کراواتی بود که ما وقتی اون رو دیدیم خجالت کشیدیم و گفتیم الان اینها اگه برای عقد، خدمت آقای بهجت-رحمهاللهعلیه- برن، ایشون ناراحت و عصبانی میشه که چرا ما به اینها وقت دادیم! وقتی این عروس و داماد داخل رفتن، حاجآقا اول شروع کرد با داماد حال و احوالپرسی کردن که آقا داماد شما حالت چطوره، اسمت چیه، اهل کجایی و خلاصه همهجور خوشوبشی با اون کرد و عقد رو خوند. بعد که عقد تموم شد و این آقا داشت بیرون میرفت، آقای بهجت-رحمهاللهعلیه- یه نگاه به اون کرد و اون هم فهمید چی درسته.
باور میکنید خیلی از ما توی جمهوری اسلامی، مردم رو تاروندیم؟ یه جاهایی باید این اعتقاداتت رو مخفی کنی، خیلی جاها این نمازت رو باید مخفی کنی، این نماز خوندنت همه رو میتارونه!
بابایی که توی خونه نسبت به عبادت سختگیر هست، باعث میشه بچهها از نماز و مذهب فراری بشن. مادر میتونه در یه قالب خیلی قشنگ و از روی فهم و منطق، مذهب رو به دخترش منتقل کنه، ولی اینکار رو انجام نمیده و این زمینه رو فراهم نمیکنه که دخترش رو به جلو حرکت کنه.
پس ما اگه بیایم نگاهمون رو، تفکراتمون رو این قرار بدیم که منتظر و وابسته به یک حکومت جهانی هستیم، اونوقت معیارها و فاکتورهای اون حکومت رو پیدا کنیم و این زمینه رو فراهم کنیم که یه نفرِ دیگه هم به جمع ما اضافه بشه تا بتونه راه رو بره، تونستیم زمینهساز یه امر مهم باشیم که خدای متعال از ما میخواد. لذا زمینهای فراهم نکنیم که راه بسته بشه، این راه هموارِ هموار است و من میگم ضعیفترین فرد هم میتونه تو این راه باشه، میتونه مورد قبول باشه، میتونه به اندازهی قدرتش، به اندازهی تکلیفش و به اندازهی فهمش، هم مومن باشه و هم مورد توجه خدا قرار بگیره. این هم بدونید شما حق ندارید اضافه بر طاقت فرد، روی اون بار بذارید. مادرِ خوب اضافه بر طاقت بچهها، روی اونها بار سنگین نذار!
پیغمبر-صلیاللهعلیهوالهوسلم- وقتی همهی دین رو تحویل گرفت، فکر کرد که کار تموم شده و داشت میرفت، جبرئیل صدا زد یا رسول الله! صبر کن، یه حرف دیگه مونده که خدا میخواد بهت بزنه، حرف آخر این بود که «کَلِّمَ النَّاسَ عَلَي قَدْرِ عُقُوْلِهِم» «با مردم به اندازهی خردشان سخن بگو» (کافی ج ۱/ص ۲۳). پیغمبر! عقل و طاقت هر کس رو در نظر بگیر و دین رو بهش منتقل کن.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیأت رزمندگان کرج؛ نورالشهداء؛ شب سوم؛ ۹۹/۶/۱