عقل در حوزهی دین قابل تربیت است
«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ»
«الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمین الصَّلوةُ وَالسَّلامُ علیٰ سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا وحَبیبِ قُلوبِنا وَطَبیبِ نُفوسِنَا وَشَفِیعِ ذَنوبِنا اباالقاسِمِ المُصْطَفیٰ مُحَمَّد و آلِهِ الطّاهَرین الْمِعْصومینَ المُکَرَّمین؛
اللّهُمَّ الْعَنْ أبَاالشُّرُورِ وَ أتْباعَهُ فِی کُلِّ لَحْظَهٍ مِنَ الأزَلِ إلَی الأبَدِ، بِعَدَدِ ما أحاطَ بِهِ عِلمُک؛
اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
صلواتی برای امام عصر-علیهالسلام- مرحمت کنید.
ما برای اینکه خیلی ساده پی ببریم کارکرد دین در زندگیمان چیست، باید سه عضو مهم در وجودمان را مدیریت و ساماندهی کنیم تا با واقع خودش منطبق شود. ما باید آن استاندارد لازم را پیدا کنیم تا حظ زندگی را هم در دنیا و هم در آخرت ببریم.
مثلا الان میگویند ایزو نه هزار، ایزو چند هزار و استاندارسازی میکنند؛ یعنی باید بنزین استاندارد باشد تا کمترین آلودگی را ایجاد کند و بیشترین سرعت را هم بدهد. خدا هم با ما همین کار را کرده است؛ عقلِ ما باید در این دین ساماندهی شود، قلب ما باید ساماندهی شود، اعضای هفت گانهی ما، چشم و گوش ما باید ساماندهی شوند و دین عهدهدار این کار هست و برنامه دارد.
عقل اگر ساماندهی نشود مخرب خودش خواهد شد، چون تشخیص دارد. این فرد تشخیص داده که اسلحه بردارد و یک طلبه را جلوی مدرسه بکشد؛ این از روی عقلش هست، بی عقل که نیست! حالا چه معیارهایی کنار هم قرار گرفته که او سرباز پیاده نظام آمریکا شد و یک خودی را زد؟
یک نفر هم مثل شهید حججی چه عقلی پیدا کرد که رفت با دشمن جنگید؟ این چه عقلی هست که یک جوان در خدمت پدرش هست و دیگری دشمن پدرش میشود؟
با اینکه هر دوی آنها عقل دارند، شما نمیتوانید بگویید عقل ندارند، ولی عقلی که تحت تابش کتاب و سنت تربیت میشود پای پدرش را میبوسد و دیگری در خانه زیرآب پدرش را میزند.
این خیلی مهم هست که کسی به این نکته برسد که عقل در حوزهی دین قابل تربیت هست.
دین اسلام، پیغمبری مانند محمد-صلیاللهعلیهوالهوسلم- میخواهد
ما برای اینکه بفهمیم این ظرفیت و پتانسیل در دین هست یا نیست، باید کارگزاران دین را نگاه کنیم، خدا میتوانست یک پیغمبر معمولی بیاورد، حتی عیسی و موسی-علیهمالسلام- و حضرت ابراهیم و آدم-علیهمالسلام- را که از پیامبران اولوالعزم هستند برای این دین نیاورد، این دین پیغمبر دیگری میخواهد، پیغمبری باید بیاید که از صد جزء عقل نود و نه تای آن را داشته باشد. در روایت دارد که خدا آن یک جز عقل را بین همهی عقلا تقسیم کرده و به غیر از انبیا و اوصیا بقیه از همان یک جزء عقل بهره بردند.
الگو پذیری از افراد عاقل
آیا سزاوار نیست من ببینم این فرد عاقل با اطرافیانش، با مالش، با خادمش، با آنچه که درگیر بوده چه کرده است؟ خیلی سزاوار هست.
الان مثلا شما در اطرافتان میبینید یک آدم منظم هست و شما بینظم هستید، خب این خیلی خوب هست که شما بیایید از نظم او درس بگیرید. یا یک نفر آدم تمیزی هست، هر موقع نگاهش میکنید میبینید محاسن و موهایش مرتب است، لباس و کفشش مرتب است، خب او در تمیزی الگوی شما باشد و از او الهام بگیرید. اگر یک نفر قشنگ حرف میزند و مودب است، من از او درس بگیرم.
عقل مصلحتاندیشی میکند
ببینید وقتی ما در حوزه ی دین ورود کردیم، باید عقلمان را ساماندهی کنیم، خب حالا میخواهیم عقل را ساماندهی کنیم، خوراک عقل چیست؟ خوراک عقل این است که مصلحت من را بگوید؛ چشم من مصلحت نمیفهمد، گوش من مصلحت نمیفهمد، زبان من مصلحت سرش نمیشود و فقط تند تند حرف میزند، مثلا فرد آمده ده صفحه تحلیل داده و همهی آن زبانبافی هست!
عقل، سنجشی برای درک مصلحت
خدا میآید عقل را سنجش من قرار میدهد تا میزان درک و مصلحت من را به من بگوید. مثلا پسر شما آدم بیخودی هست و اصلا نمیداند نماز چیست، حتی مشروب میخورد و شما هم یک پدر نمازشبخوان هستید، اینجا مصلحت شما این هست که با پسرت نهایت مدارا را بکنید تا این برگردد. شما نوح-علیهالسلام- را ببینید؛ آیا نوح-علیهالسلام- نمیفهمید پسر نااهلش را باید رها کند؟ پیغمبر لوط تا لحظهی آخر با زنش که اصلا به او نمیخورد، چطور رفتار میکرد؟ یا امام جواد-علیهالسلام- با امالفضل چگونه صبوری میکند؟ یا رفتار پیغمبر-صلیاللهعلیهوالهوسلم- با زنی که بعدا معلوم شد میتواند جنگ جمل راه بیندازد و شش هزار نفر از مومنین را به کشتن بدهد، چگونه بود؟ تا آخرین روز نوح-علیهالسلام- به خدا میگوید این پسر من هست، با اینکه او فرزند ناتنی نوح-علیهالسلام- بود، و تا زمانی که خدا به او میگوید «لیس من اهلک»، نوح-علیهالسلام- اصرار دارد که این پسر را نجات بدهد.
در زمینهی اعتیاد، مدیریتمان ضعیف هست
بعضی از ما به خاطر اینکه دیدیم فرزندمان سیگار میکشد، به هم ریخته میشویم و داد و بیداد میکنیم و او را از خانه بیرون میکنیم، بعد هم میبینیم که رفته مشروبخوار شده است! شما میتوانستید سیگار کشیدنش را تحمل کنید که وضع بدتر از این نشود. الان در کشورهای عربی سیگار کشیدن بچههایشان را اصلا بد نمیدانند، ولی ما سیگار کشیدن را بزرگ کردیم. سیگار یک مواد مخدر سرپایی هست و اگر فرزند شما به آن اعتیاد پیدا کرده و نکشد اذیت میشود و میرود تریاک میکشد! تریاک هم نکشد میرود هروئین یا شیشه که خیلی راحتتر پیدا میشود میکشد! چرا ما نمیتوانیم افراد معتاد را جمع کنیم؟ چون مدیریتمان در این زمینه ضعیف است.
در آلمان و در خیلی از کشورها هر کس مقدار مصرفی موادی که استفاده میکند دستش هست و جرم هم حساب نمیشود، ولی اگر همین آدم خواست مواد مخدر بفروشد، این جرم و قاچاق حساب میشود.
ما برای فهمیدن مصلحت، احتیاج به عقل منوّر داریم
ما یکدفعه طرح زوج و فرد میدهیم و همه را به جان هم میاندازیم. یا میگوییم آغاز مسافرتهای نوروزی و همه را بیچاره میکنیم بعد خودمان با هلیکوپتر میآییم بالای سرشان و میگوییم راه بسته شده است! مردم خودشان میدانند که نوروز باید بیرون بروند، شما دیگر با تبلیغات مردم را تحریک نکنید که فکر کنند واجب است در نوروز به مسافرت بروند که در نهایت آمار تصادف و مرگ و میر بالا برود. ما خیلی در زندگیمان احتیاج داریم که عقلمان مثل پیغمبر-صلیاللهعلیهوالهوسلم- منور بشود تا مصلحتمان را بفهمیم. الان اگر تنظیمات صدای میکرفون یک مقدار به هم بخورد، صحبت کردن من بیخود است، یا اگر فرد برای جمعآوری صدقات یک ذره بیشتر از آن اندازهای که باید صحبت کند حرف بزند، تنفر ایجاد میکند و صدقات کمتر داده میشود. اگر منبر من یک مقدار طولانی بشود آزاردهنده میشود.
اول وجود یا سجود؟
ما برای افطاری جایی رفته بودیم، به من گفتند حاج آقا نماز بخوانیم یا افطار کنیم؟ گفتم هر چه برنامهی شما هست همان کار را میکنیم؛ اگر گفتید افطار، ما هم افطار میکنیم، اول وجود بعدا سجود. در خانه هم اینجوری هستیم که اگر ببینیم الان افطار باید بکنیم نمیرویم نماز بخوانیم، قشنگ میخوریم بعد که حالمان خوب شد نیم ساعت بعد نماز میخوانیم که بفهمیم چه نمازی خواندیم. اگر هم میگویید نماز بخوانیم عیب ندارد، نماز میخوانیم.
کارکرد عقل؛ تشخیص مصلحت و مفسده
مثلا مصلحت نیست الان من با این خانواده وصلت کنم یا رفت و آمد داشته باشم.
ببینید ما الان به خاطر مذهبی بودنمان خیلی چیزها را به هم زدیم و با فامیل قطع رابطه کردیم و این غلطترین کار هست. خب اگر ما نرفتیم افرادی بدتر از خودشان میروند و با آنها ارتباط برقرار میکنند و خدای نکرده گناهان کبیره انجام میدهند. چرا؟ چون ما نرفتیم. یکی از کارهای متدین این هست که دین را استوار میکند، نه اینکه فقط نماز بخواند بلکه مردم را هم نمازخوان میکند. الان آقای عمو جان! آقای دایی جان! شما برای بچههای برادر یا بچههای خواهرتان چکار کردید که یک مقدار شبیه بچههای خودتان بشوند؟ اگر کاری انجام ندادید فردای قیامت از شما سوال میکنند.
گاهی با یک سلام کردن، میتوان یک نفر را وارد دین کرد. دین یک طرفه نیست؛ باید یک موقع برای آن پول خرج کرد و یک موقع هم باید برای دین کلام خرج کرد. مصلحت و مفسده را باید فهمید، الان آقا با این خانم باید بسازد (تا کند)، یعنی چه که میگویید بچهها مادرشان را قبول دارند؟! این برای شما خوب هست که خانمت را قبول دارند، اگر بچههای شما یک کسی بیرون از خانه را قبول داشتند بد بود، الان مادرشان را قبول دارند و شما هم از طریق خانمتان میتوانید حرفهایتان را به آنها بگویید. خیلی موقعها میبینید که خانم به شوهرش حسادت میکند از اینکه بچهها طرفدار شوهرش شوند! شما باید کمک کنید این حسادت شعلهور نشود. گاهی در وجود یک نفر مار هست که نیش میزند، شما با رفتارتان کاری نکنید این مار افعی شود.
دین، عقل را وسعت میدهد
«من قطعک وصلک» کارکرد دین این هست که هر کس با شما قطع ارتباط کرد، شما این رابطه را وصل کنید، این دین هست، این عقلتان را زیاد میکند و به شما ظرفیت میدهد. دین عقل را وسعت میدهد؛ چرا شما برای کربلا پول خرج میکنید؟ چرا برای سیلزدگان دارید پول جمع میکنید؟ چون عقلتان میگوید. عقل میگوید حالا که این اتفاق برای شما نیفتاده، مثلا یک کپسول گاز یا هر چیز دیگری که لازم هست را برای کمک به سیلزدگان بدهید، در مقابل خدا هم به شما ثواب میدهد و این کارکرد دین هست؛ این یعنی پیاده کردن دین.
ما میتوانیم در دنیا نظام تشکیل بدهیم،
مصلحت اندیشیِ عقل، نباید تبدیل به مفسده بشود
ما نباید با فرزندان و اطرافیانمان دشمنی نکنیم، «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ»، با نخست وزیر اسرائیل و بن سلمان و… دشمن باشیم. «رُحَمَاءُ بَيْنَهُم»ْ با خودمان دشمنی نکنیم، بالاخره باید به این فرد بدی که در جمهوری اسلامی دارد غلطکاری میکند کمک کرد و در عین حال باید تذکر هم به او داد، گاهی با عصبانیتمان مصلحت یادمان میرود.
نباید مفسده سنجیِ ما بههم بخورد و نباید مصلحت را فراموش کنیم؛ حالا از کجا بفهمیم که الان مصلحت چیست؟ مثلا موقع افطار، بله نماز اول وقت خیلی خوب هست، ولی الان مصلحت این است که من اول افطار کنم، خدا هم همین را دوست دارد. یا نه، شما حالتان خوب هست، پس مصلحت این است که اولِ وقت نماز بخوانید.
به مصلحت و مفسده کار داشته باشید
ما در دین، حکم خدا این هست نداریم، اصلا همهی احکام خدا «عَنْ مصلحتٍ» هست. شما نمیتوانید با دستی که آب برایش ضرر دارد وضو بگیرید، با اینکه خدا گفته با آب وضو بگیرید، ولی باز خدا میگوید اگر عقل شما میگوید که الان باید تیمم کنید، شما باید مصلحت اندیش باشید و با آب وضو نگیرید که مصلحت را بههم بزنید.
مصلحت خدا برای تغییر قبله
خدا از حرفش گذشت و گفت نمیخواهیم بیت المقدس قبله بشود! خدا میگوید مصلحت هست که ما به طرف کعبه نماز بخوانیم. خدا از قبله دست برداشته، شما هم از حرفتان دست بردارید، نگویید من سی سال اینجوری گفتم، بگویید بیخود گفتم.
ببینید چه چیزی به مصلحت شما هست
امام باقر-علیهالسلام- به خانهی فردی رفت و دید خانهی او تنگ و تاریک هست، حضرت-علیهالسلام- به او فرمود: تو با اینکه شرایطش را داری به خانهی بزرگتری بروی، چرا اینجا زندگی میکنی؟ گفت آقا، اینجا تبرکی پدرمان هست و او این خانه را دوست داشت و ما هم دوست داریم. حضرت-علیهالسلام- فرمود: اگر پدر شما احمق بوده، تو هم میخواهی احمق بمانی؟! سی سال زن و بچهاش را در این خانه زجر داد، تو هم باز میخوای همین کار را انجام بدهی!
برای امام حسین-علیهالسلام- یک پیراهن گرانقیمت و خوشرنگ آوردند، حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- این لباس را برای ایشان پوشید، بعد حضرت-علیهالسلام- پیراهن را در آورد و فرمود پیراهن خودم را بده. حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- تعجب کرد و فرمود: چرا پیراهن به این قشنگی را نمیپوشی؟ امام حسین-علیهالسلام- فرمود: پیراهنی که اینقدر تنگ هست که نمیگذارد من حرکت بکنم، لباس ذلت است. من لباسی میخواهم که در آن راحت باشم، ببینید حضرت-علیهالسلام- در بچگی مصلحت خودش را میداند و کاری ندارد که این لباس گرانقیمت است و میگوید نمیخواهم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیأت فاطمیون رزمندگان غرب کرج؛ ماه رمضان ۱۴۴۰؛ شب پانزدهم؛ ۹۸/۲/۳۰