qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

ما صاحب مرام و مکتب هستیم

«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ»
«الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمین الصَّلوةُ وَالسَّلامُ علیٰ سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا وحَبیبِ قُلوبِنا وَطَبیبِ نُفوسِنَا وَشَفِیعِ ذَنوبِنا اباالقاسِمِ المُصْطَفیٰ مُحَمَّد و آلِهِ الطّاهَرین الْمِعْصومینَ المُکَرَّمین؛
اللّهُمَّ الْعَنْ أبَاالشُّرُورِ وَ أتْباعَهُ فِی کُلِّ لَحْظَهٍ مِنَ الأزَلِ إلَی الأبَدِ، بِعَدَدِ ما أحاطَ بِهِ عِلمُک؛
اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
صلواتی برای امام عصر-علیه‌السلام- مرحمت کنید.

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

«أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»
«آيا آن كس كه مرده بود و ما زنده‌اش ساختيم و نورى بر سر راهش قرار دادیم تا به‌وسیله‌ی آن در ميان مردم راه خود را بيابد، همانند كسى است كه به تاريكى گرفتار است و راه بيرون‌ شدن را نمى‌داند؟ اعمال كافران، در نظرشان اين‌چنين آراسته گرديده است.»
(سوره انعام/ آیه ۱۲۲)

آیا کسی که راه رو پیدا کرده، خدا داره، نور داره، خدا بهش فهم داده، بهش حسین-علیه‌السلام- داده، بهش فاطمه-سلام‌الله‌علیها- داده، بهش امام رضا-علیه‌السلام- داده، این مثل کسی هست که در ظلماته و هیچی نمی‌دونه و تو تاریکی مطلقه؟
تو تاریکی محض داره حرکت می‌کنه و از این تاریکی هم نمی‌تونه بیرون بیاد.
ببینید پس حرکت‌ها, قدم‌ها و رفتارها در جهت خاصی ریل‌گذاری شده و ما رو داره به سمت مقصد می‌بره.
مثلا وقتی شما به راه آهن رفتی و بلیط قطار مشهد رو گرفتی و داخل قطار شدی و کوپه‌تو پیدا کردی و روی صندلی خودت نشستی، خیالت راحته که دیگه قطار داره شما رو به سمت امام رضا-علیه‌السلام- می‌بره. این فرق می‌کنه با کسی که نه بلیط داره و نه جا، حتی نمی‌دونه که کجا می‌خواد بره.
من جهت رو پیدا کردم و دارم به سمت هدف حرکت می‌کنم. این جهت چه‌طوری پیدا شده؟ خیلی مهمه؛ یه قسمتش تو نماز پیدا شده.
من اول یه مثال می‌زنم که معلوم بشه؛ یه نفر که دیپلم داره یعنی ریاضی رو خونده, انگلیسی رو خونده, ادبیات رو خونده, تعداد زیادی کتاب خونده و انقدر ساعت سر کلاس بوده. پس مدرک دیپلمی که دست این شخص هست, یعنی درون این مدرک خیلی چیزها خوابیده.

یه کسی که مومنه یعنی خیلی کارها انجام داده که الآن مومن شده. یکی این‌که سیاه پوشیده و رفته بیرون. ببینید این سیاه پوشیدن براش برون رفت درست کرده.
چه‌طور شما تو نماز رکوع می‌ری، در اصل نمی‌دونی رکوع با شما چی‌کار می‌کنه. فقط به شما گفتند: رکوع برو.
یا مثلا به شما می‌گن: این چند تا دکمه رو که بزنی، در باز می‌شه، حالا چه سیستمی از اونجا درب رو باز می‌کنه؛ ما با اون کاری نداریم. ما همین چند تا دکمه رو که گفتند بزن, می‌زنیم و باز می‌شه. این‌که داخلش چه سیستمی به‌ کار رفته به ما ربطی نداره.
یا به ما می‌گن اگه روی زنجیر چرخ روغن بریزید؛ روان‌تر و نرم‌تر حرکت می‌کنه، تموم شد. من به باقیش کار ندارم.

وقتی دستوری تو دین اومده، امر پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌وآله- و امر امام و امر خدا است. خیلی جاها خدا حتی به پیغمبرش-صلی‌الله‌علیه‌وآله‌- هم نمی‌گه چه خبره، فقط خودش می‌دونه.
به من گفتند: این کار رو انجام بده, می‌گم چشم. به من گفتند: اشک بریز, تموم شد؛ دیگه به فلسفه‌ش کاری ندارم.
اگر من دستورات مکتب رو این‌جوری نگاه کنم؛ وقتی یه امری به من حکم شده و من می‌دونم که خدای عالم قادری حاکم هست که این دستور رو به من داده, خیلی راحت اون امر رو می‌پذیرم و بهش عمل می‌کنم.

ما مثل اون‌ها نیستیم که جُهّال رو به خودشون حاکم کردند. معاویه و رفقاشون رو حاکم کردند، مروان و متوکل و بنی‌امیه و بنی‌عباس رو حاکم کردند.
حاکم ما امام باقر-علیه‌السلام- هست که شکافنده‌ی علمه. ما عصاره‌ی اون علم هستیم؛ فشرده‌ی اون علوم همین هست که شما الآن این‌جا نشستی. یعنی ائمه-علیهم‌السلام- اون‌قدر کارشون رو خوب انجام دادند که نتیجه این شد. لذا الان لازم نیست امام زمان-علیه‌السلام- باشه، چه لزومی داره که امام زمان-علیه‌السلام- باشه؟ من راهم رو پیدا کردم. اون‌ها احتیاج به امام داشتند و با این‌که امام بالاسرشون بود، باز گمراه بودند. برای همین خدا دید من امام لازم ندارم، به یه دلایلی غایبش کرد.

این رو رفقای جوان خوب گوش کنند، نبودن امام زمان-علیه‌السلام- به اندازه‌ی یک سر سوزن به ما ضرر نمی‌زنه که اگه ضرر می‌زد، به اندازه‌ی یک چشم به‌هم زدن غایب نمی‌شد.
این رو از روی روایت دارم می‌خونم. در روایت اومده که امام صادق-علیه‌السلام- می‌فرماید:
«وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّهُمْ يَرْتَابُونَ مَا غَيَّبَ حُجَّتَهُ عَنْهُمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ…»
«و اگر مى‌دانست كه شك مى‏‌كنند، يك چشم به‌هم زدن، حجّت خود را غايب نمى‏‌کرد …»
(اصول کافی/ ج ۱/ ص ۳۳۳)

این رو شما مطمئن باشید و اگر دارید می‌گید: امام زمان-علیه‌السلام- بیا، به خاطر این نیست که شما کسری پیدا کردید، نه! امام زمان-علیه‌السلام- بیاد که دنیا رو متوجه کنه واگرنه شما که راه رو پیدا کردید. حضرت تشریف بیارن همین‌ها رو می‌گن. می‌فرمایند: نماز بخون، شما داری می‌خونی دیگه، می‌گن: راه خدا رو برو، خب شما داری میری.
یه چیز دیگه هم بگم: شما همین فردی که الان هستی، اگر امام زمان-علیه‌السلام- هم بود باز همین بودی، شک نکن. نگو اگر امام زمان-علیه‌السلام- بود، من خیلی بهتر از این بودم نه!
شما وقتی تو حرم امام رضا-علیه‌السلام- هستی یه تغییری می‌کنی. این ملاک نیست که وقتی تو حرمی خیلی آدم خوب و باصفایی باشی، اگر از حرم اومدی بیرون، همون‌طوری خوب موندی درسته.
وقتی تو حرمی مثل آب‌کشی هستی که تو آبه. آب‌کش صد تا سوراخ داره، وقتی بذاری تو سطل آب پر از آب میشه، ولی وقتی بیرون میاریش خالی میشه.
شما هم وقتی از حرم میای بیرون مثل آب‌کش بیرون آب خالی میشی.
فردی خدمت رسول خدا-صلی‌الله‌علیه‌وآله- اومد و گفت: یا رسول الله چه‌طوره که وقتی ما خدمت شما هستیم، حال‌مون‌ خیلی خوبه؟ حضرت فرمود: بله اگه شما وقتی بیرون هم می‌رفتی، حالت خوب می‌موند، مثل ما ملائکه رو می‌دیدی.

ما هم اگه امام زمان-علیه‌السلام- بودند و خدمت‌شون مشرف می‌شدیم، تا زمانی که پیش حضرت ‌بودیم، خیلی حال‌مون خوب بود ولی از خونه حضرت که بیرون می‌اومدیم حال‌مون عوض می‌شد.

الان هیچ مانعی برای این‌که شما سلمان بشی یا آقای بهجت بشی یا حضرت امام-رحمة‌الله‌علیه- بشی، وجود نداره الا خودت! اگر من به جایی نرسیدم به خاطر بی‌عرضه‌گی خودمه چون امام زمان-علیه‌السلام- داره از پس پرده کارش رو انجام می‌ده و جالب‌تر این‌که من به شما بگم: رفقا الآن خیلی دارن به ما ارفاق می‌کنند! در زمان حضور حضرت دیگه ارفاق نمی‌کنند. خیلی چیزها رو دارند ندید می‌گیرند، که ما به این‌جا رسیدیم.
پس من قالب رو درست کنم.

دوستان همون چیزهایی رو که می‌دونید، انجام بدید. حالا یه وقتی هم خراب‌کاری کردید، باشه اشکال نداره جبران کنید، چیز دیگه‌ای نیست که. بعضی‌ها یک حالت‌های عجیب و غریبی برای خودشون درست می‌کنند ما هم نمی‌فهمیم. ببینید خدا ما رو به مراجع و فقها سپرده ولی ما خودمون رو به کی سپردیم؟ به منبری‌ها! به مداح‌ها، به فلان آقا، خب جا موندیم دیگه! من اگر خودم رو به فقیه و مرجع تقلیدم می‌سپردم و از روی رساله عمل می‌کردم، بهتر از این می‌شدم.
الان خلع جمهوری اسلامی رساله است و الا ماشاالله تو کشور چه‌قدر قرآن‌خون داریم، چه‌قدر حافظ قرآن داریم، چه‌قدر جلسات زیارت عاشورا داریم، چه‌قدر مسجد داریم، عمل به رساله است که مهمه. من باید این رو پیدا کنم.

یه آقایی یه کتاب چند صفحه‌ای نوشته با عنوان سلوک الی الله و معرفة نفس، بعد می‌گه: فلان آقا اصلا حرف نمی‌زده، خب به ما چه که حرف نمی‌زده، شاید لال بوده، شاید لکنت داشته. پیغمبر-صلی‌الله‌علیه- هم حرف نمی‌زده؟! میگه: فلان آقا غذا نمی‌خوره، خب لابد گرسنه‌ش نبوده، یا جلوی شما نمی‌خورده! پیغمبر-صلی‌الله‌علیه-‌غذا نمی‌خورد؟ مثل ما بود دیگه!
فلانی گردنش همیشه کجه، شاید رگ‌به‌رگ شده، شما هم باید گردنت رو کج کنی؟
من یه آقایی رو می‌شناختم، ایشون مشکل وسواس داشت، به خاطر همین شیر حیاط رو با پاش باز و بسته می‌کرد. مریداش هم به تقلید شیر رو با پاشون باز و بسته می‌کردند، فکر می‌کردند مستحبه.

آقا راهت رو پیدا کن، راه اصلی تو رساله است، راه رو گم نکن.
رفقا این دو تا ملاک رو آقای بهجت به من یاد داد و من می‌خوام الان به شما هدیه بدم، همیشه در نظر بگیرید.
شما هر کس رو ملاقات کردی که دیدی آدم خیلی خیلی خوبی هست و تو عالی‌ترین درجه از خوبی قرار داره، اگر از شما خواست که خلاف شرع انجام بدی، انجام نده! چون قرار نیست ما خلاف شرع انجام بدیم.
اگر خلاف عقل هم به شما گفت، باز هم انجام نده. عقل شما یعنی توانایی شما.
مثلا به شما گفت: از اینجا برو خودت رو پرت کن پایین! شما می‌دونی که اگر این کار رو بکنی یه عیبی پیدا می‌کنی، پس انجام نده. حتی اگر خیلی آدم مقدسی هم بود، این حرف رو گوش نکن، حتی اگه گفت: امروز غروب جمعه است این کار خیلی ثواب داره، باور نکن. چرا؟ چون یه چیزی داره می‌گه که عقل شما نمی‌پذیره.

با ملاک جلو برو. گاهی یه جوانی رو می‌بینی ده سال دنبال کسی رفته، حالا بعد از ده سال می‌فهمه که چه اشتباهاتی کرده! اصلا چرا دنبال این شخص رفته؟ آقا شما باید بدونی کجا می‌ری، چرا دنبال اون فرد رفتی؟
من صاحب مرام هستم، صاحب مکتب هستم، خودرو هم نیستم. رفقا خودرو نباشید!
«الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام: هَلَكَ مَن لَيسَ لَهُ حكيمٌ يُرشِدُهُُ.»
«امام زين العابدين عليه السلام : هر كس خردمندى نداشته باشد كه ارشادش كند، تباه شود.»
(بحارالأنوار/ ۱۰/۱۵۹/۷۸)

هی می‌گن: استاد خوبه، استاد داشته باش. من الان به شما می‌گم چه‌کار کنی. آقاجان استادت رو ده نفر عمامه به سر انتخاب کن. تو مسایل دینی‌ت با این ده نفر مشورت کن. مثلا بگو; آقا من می‌خوام چهارشنبه‌ها برم جمکران، یکی می‌گه: خیلی خوبه برو، یکی می‌گه: گاهی برو، یکی می‌گه: هر وقت حالت خوب بود برو، یکی می‌گه: اگر کاری دیگه‌ای نداشتی برو، هر کسی یه چیزی می‌گه.
سوال دیگه‌ت رو هم بپرس، بگو آقا من می‌خوام ازدواج کنم. یکی می‌گه: نه ازدواج رو ولش کن، یکی می‌گه: کاری دیگه‌ای داری انجام بده. یکی می‌گه: برو همین الان ازدواج کن. یکی می‌گه: صبر کن کارات جور بشه بعد ازدواج کن. شما از این ده نفر که پرسیدی، می‌بینی دو نفر جواب‌هاشون بهتره، با بقیه فرق داره. شما این دو نفر رو انتخاب کن، با این دو نفر باش تا خدا استاد بالاتری برات جور کنه و تو مسیرت قرار بده. این میشه استاد شاگردی.

خدا آقای بهاءالدینی رو رحمت کنه، حرف‌های علما کلیدهای زندگی هست. یه روز ایشون تو حسینیه نشسته ‌بود، فرمود: الان دوره زمانه یه جوری شده که تو یه نفر همه چیز جمع نیست. شما هفت، هشت استاد لازم دارید. یه نفر رو می‌خوای تا پشت سرش نماز بخونی، برو یه مسجد امام جماعتی پیدا کن که نمازش با تو جور باشه. می‌بینی یه امام جماعتی انقدر نمازش طولانیه که شما از پا درمیای. یه نفر دیگه هم هست انقدر تند می‌خونه که شما اصلا بهش نمی‌رسی، برو یه امام جماعت دیگه پیدا کن. یه نفر رو پیدا کن که مسائل اقتصادی رو باهاش درمیون بذاری، یه بازاری متدین، بگو آقا من الان انقدر پول دارم باهاش چی‌کار کنم؟ اون بهت می‌گه کار درست چیه.
از کسی بپرسی که سرش تو کار نباشه، می‌گه: آقا زود برو بذار تو بورس، اصلا همه برید بریزید تو بورس. یه دفعه وضعیت بورس قرمز میشه، اقتصاد یه مملکت می‌خوابه. چون همه رفتن تو بورس!
تازه برای بورس هم کی گفته شما بری زندگیت رو بفروشی، خونه و ماشینت رو بفروشی بذاری تو بورس؟ اصلا خیلی ریسکش بالا است! حتی خواستی یه وسیله بخری، برو با یک اهل فن مشورت کن.

یه نفر دیگه رو پیدا کن برای اخلاقیات، ممکنه یه نفر امام جماعت خوبی باشه ولی معلم اخلاق خوبی نباشه. شما پشت سرش نماز بخون ولی برای اخلاقت برو از فلانی مشورت بگیر، چون وقتی پیش اون می‌ری، می‌بینی اخلاقت بهتر می‌شه، راه رو بهتر بهت نشون می‌ده، می‌بینی مسیر درست رو با این آقا پیدا کردی.

ما جوان که بودیم خدمت آقای حق‌شناس می‌رفتیم، ایشون با اون درجه‌ش با اون سنش از ما احوال‌پرسی می‌کرد و می‌گفت: آقاجان چه‌طوری، حالت خوبه؟ ما با این جمله تا یه هفته شارژ بودیم.
از قم می‌اومدیم تهران خدمت آقای خوش‌وقت. که آقای خوش‌وقت دو کلمه به ما بگه. باید زحمت بکشی!

رفتید قم، نماز آقای خرازی برید، بعد از آقای بهجت نمازهای ایشون خیلی مؤثره.
برو دنبالش باش و پیدا کن، یک نفر باید باشه که به شما مسئله یاد بده.
آقایون، خانم‌ها خوندن رساله سخته، فهمش برای طلبه‌ها است. طلبه باید بخونه برای شما توضیح بده. می‌گه: اقوا، اظهر، احتیاط واجب، احتیاط مستحب، باید بفهمید داره چی می‌گه.
ما الان تو قم آمار داریم که شصت تا هفتاد درصد خانم‌هایی که خودشون از روی رساله نگاه می‌کنند و عمل می‌کنند، وسواسی شدند.
یه موقع آقای بهجت-رحمة‌الله‌علیه- فرموده بود: تو غسل اگر دست به این جهت بالا بره و پایین بیاد، غسل باطل میشه. من خودم از ایشون پرسیدم، گفتند: ما کی این‌جوری گفته‌بودیم؟! ولی تو رساله جوری نوشته که این‌طوری برداشت می‌شه.
پس من یه نفر رو میخوام که مسئله‌دون باشه، برای من توضیح بده. پس برم سراغ فلان آقا.

شما یه نفر رو لازم داری که مسائل خانوادگی رو بهش بگی. پیش هر کسی نمی‌شه رفت، ممکنه یه نفر مسایل اخلاقی رو خوب بگه ولی مسایل خانوادگی رو بلد نباشه، چون خودشم توش مونده، هر روز با هم دعوا دارند، شما لطفا با این شخص درمیون نذار.
الان طوری شده که به علم روان‌شناسی تکیه می‌کنند. مشاور می‌گه شما روحیه‌ت لطیفه، همسرت تنده، پس به درد هم نمی‌خورید باید طلاق بگیرید! اصلا شما این رو از کجا آوردی؟
یا مثلا می‌گه: این روحیه‌ش درون‌گرا است، اون یکی برون گرا است، به درد هم نمی‌خورند. شما این رو از کجا میگی؟ اتفاقا این‌ها رابطه‌شون با هم خوب می‌شه، چون خانمه که درون‌گرا است، به آقا که زیادی بیرون گرا است و رفیق بازه کمک می‌کنه. آقا هم به این خانم که زیادی درون‌گرا است کمک می‌کنه و اجتماعی‌ش می‌کنه. هر دو متعادل می‌شن.

مثل تو میوه‌ها که می‌گن: خوبه سردی و گرمی رو با هم بخورید. حالا ما خیار می‌خوریم که سرده ولی تهش رو دور می‌ندازیم، اتفاقا همون تهش گرمه، باید خورده بشه که ضرر خیار رو بگیره ولی ما نمی‌خوریم. شما یه خیار رو بخوری آب بدنت تامین می‌شه، دیگه نیازی به سرم نداری.
پس سردی و گرمی رو با هم بخور. وقتی میوه می‌خوری چون اکثر میوه‌ها طبع سرد دارند، یه دونه خرما هم بعدش بخور. ماهی که می‌خوری حتماً باید بعدش خرما بخوری.

شما بر طبق چه مبنایی می‌گی این زن و شوهر به درد هم نمی‌خورند؟ مگه زندگی کشکه که شما داری به این راحتی خرابش می‌کنی و میگی طلاق بگیر! زندگی به این آسونی نیست که، کلی مراحل طی شده تا این دو تا به هم رسیدند. طلاق چیه؟!
تازه الان یه چیز دیگه هم اختراع شده، طرف می‌گه: اسم شما چیه؟ می‌گه: حسین آقا بعد از خانمه می‌پرسه، می‌گه: زهرا خانم، بعد می‌گه: بذارید من محاسبه کنم، فردا خبر میدم. فرداش می‌گه: نه شما دو تا به درد هم نمی‌خورید چون این دوتا اسم با هم خیلی سنگینه، باید جدا بشید!
خدا لعنت کنه کسی رو که این‌جوری حرف می‌زنه! تو این رو از کجا در آوردی؟

شما یه‌بار پیش یکی از این دعا نویس‌ها برو، الکی برای امتحان کردنش بگو: فلان آقا که آشنای ماست حالش خیلی بده، این‌طوری شده، اون‌طوری شده.
برمی‌گرده بهت می‌گه: این صد در صد طلسم شده، طلسمش هم خیلی سنگینه و فقط به دست من باز می‌شه. بهش بگو: آقا همین الان بازش کن، می‌گه: نه اول به کارتم پول بریز! خب مخاطبش کیه؟ مخاطبش من ساده‌ام که گیر کردم الان باید چی‌کار کنم.

بابا امام باقر-علیه‌السلام- فرمود طلسم و سحر وقتی روی شما تاثیرگذاره که بهش معتقد باشی. وقتی شما بهش اعتقاد نداری، اثری روی شما نداره.
من غالب اختلافات و مشکلات زندگی رو بر اساس بی‌عقلی می‌دونم. می‌گم اگه یک عاقل وسط بیاد، مشکلات حل می‌شه. یه خورده شما کوتاه بیا، یه کم اون کوتاه بیاد، درست می‌شه. دو نفر که دارند دعوا می‌کنند، اگه یکی کنار بکشه، حل میشه. وقتی هیچ کدوم جا خالی نمی‌کنند، دعوا می‌شه بعدشم طلاق.
عیبی نداره طلاق بگیر، حالا فردا با کی می‌خوای زندگی کنی؟ خیال می‌کنی اون معجزه می‌کنه؟ اونم مثل همینه.

باید تو زندگی بر اساس مرام جلو بریم. ما برای این‌که زندگی خوبی داشته‌ باشیم، خیلی آموزه‌های خوبی داریم.
یکیش صلوات بر محمد و آل محمد-علیهم‌السلام- اهل صلوات که باشی زندگیت روی روال میفته، روزی بهت می‌رسه.
ببینید با این وضعیت کرونایی چه‌قدر به افراد روزی رسید، شامل کمک مومنانه شدند. چه‌قدر جهیزیه مجانی به افراد رسید.
کی گفته که روزی فقط از همین کانال هست؟ فقط از طریق یارانه، اون که روزی گنجشکی هست.
اگه راست می‌گی که روزی می‌خوای به این نسخه عمل کن: پنج دقیقه قبل از نماز صبح بلند شو، یک رکعت نماز شب بخون، فقط یک رکعت. نصف نماز صبحه.
در روایت اومده که حتی اگر شده، یک رکعت نماز شب بخونید.
شما یه مدتی بلند شو فقط یک رکعت نماز شب بخون، بعدش دو رکعت نماز صبح بخون و بگیر بخواب. اگر روزیت خوب نشد من الهی رو لعنت کن!
خدا ضمانت کرده. حضرت فرمود: نماز شب چهره رو نورانی می‌کنه، شما رو از تاریکی درمیاره.
فرمود: اگر کسی روی پاهاش بایسته و یازده رکعت نماز شب بخونه، دیگه خدا نمی‌ذاره در طول روز برای به‌دست آوردن روزی بدوه. روزی رو براش میارند.
الان خدا روزی بچه‌ها رو نمیاره؟ بچه که به دنیا میاد، شیر مادر براش آماده است. یه‌خورده که بزرگ شد، پدر و مادر براش حمالی می‌کنند.
الان برای نگه‌داری یه اسب روزی چه‌قدر هزینه می‌کنند؟ ظاهرا روزی اسب‌ها بیشتر از ما شده!

خدا آقای حق‌شناس رو رحمت کنه، من سال شصت‌ و دو خدمت ایشون رسیدم، گفتم: من خونه می‌خوام، تازه ازدواج کردم خونه ندارم. گفت: چه‌قدر پول داری؟ گفتم پنج هزار تومان. گفت: همه‌اش پنج هزار تومن داری؟! گفتم: بله.
گفت: آفرین، من هم پنجاه سال پیش وضع تو رو داشتم. یه آقایی به من گفت: ختم زیارت عاشورای کامل رو شروع کن، همون‌طور که تو مفاتیح اومده، با صد لعن و صد سلام، بعدش دو رکعت نماز بخون و دعای علقمه رو بخون. گفت: من اون موقع شروع کردم به خوندن، چند وقت بعد یه روز که داشتم تو بازار راه می‌رفتم، یکی یه پاکت پول به دست من داد و گفت: فلانی این رو بگیر. فهمیدم به‌خاطر زیارت عاشورا است. وقتی رسیدم خونه درش رو باز کردم، دیدم صد و پنجاه تومن پول توشه. ولی من برای خرید خونه هنوز دویست تومن کم داشتم، پاکت رو کنار گذاشتم و زیارت عاشورا رو ادامه دادم، به هفده یا هجده تا که رسید، پول خونه کامل جور شد، رفتم یک خونه‌ی خیلی خوب و بزرگ خریدم. ایشون به من گفت: شما هم ختم زیارت عاشورا بردارید.
رفقا والله دارم می‌گم من اون موقع با دست خالی صاحب خونه شدم. اصلا نفهمیدم چه‌طور صاحب خونه شدم!
این‌ها اتفاقاتی هست که تو متن زندگی ما افتاده.

شما به پدر و مادرت خدمت کن، ببین خدا چه‌طور برات روزی می‌ریزه.
داد نزن، فحش نده، ببین چه‌جوری روزیت زیاد میشه.
نمازت رو اول وقت بخون….برای ما این راه‌کارها رو گذاشتند.

ما صاحب مرام هستیم، صاحب مکتب هستیم. خدا برای ما راه قرار داده، راه روشن، پس راه خدا رو بریم.
دنبال مراجع تقلید باشید. اگه کسی هنوز مرجع تقلید نداره، همین امشب انتخاب کنه. رساله‌ش رو هم بگیره، با یه طلبه‌ی مسئله‌دون هم آشنا بشه تا مسئله‌ها رو براش بگه.
بعد شما آروم آروم می‌بینی شرایط عوض شد و زندگیت تغییر کرد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کرج؛ هیأت لواء حیدر کرار؛ ۹۹/۵/۳۱؛ شب دوم محرم ۱۴۴۲