عوامل ثبات قدم در دین
ثبات قدم در دین با ثابت قدم ماندن در جای دیگر متفاوت است. اینجا حسابرسیها خیلی دقیق است.
سه چیز مؤمن را در جریان دین ثابت قدم میکند:
اول؛ فکر سالم و خوب که بر اساس کتاب و سنت شکل گرفته باشد؛ وقتی فکر مؤمن درست شکل گرفت، از کمترین عمل بیشترین سود را میبرد.
دوم؛ مسائل شرعی؛ سعی کنم مسائل شرعی خودم را یاد بگیرم.
و سوم آنکه، ولایت ولی امر را بشناسم و بدانم ولایت چیست؛ بفهمم که در عالم هیچکس جز امام زمان-علیهالسلام- کارهای نیست.
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام على سيدنا ونبينا و حبيب قلوبنا و طبيب نفوسنا وشفيع ذنوبنا ابوالقاسم المصطفى محمد. واله طاهرين المعصومين المكرمين اللهم العن اعدائهم اجمعين اللهم إنا نرغب اليك في دولةٍ كريمه تعز بها الإسلام واهله و تزل بها النفاق واهله وتجعلنا فيها من الدعاة إلى طاعتك والقادة إلى سبيلك و ترزقنا بها كرامة الدنيا والاخرة
دوام در دین و ثابت قدم ماندن در دین، غیر از ثبات قدم در جای دیگر است. اینجا محل رشد و کمال است. اینجا حسابرسیها دقیق است. اینجا نمرهها با حساب و کتاب داده میشود. بین درجات هم خیلی فاصله است.
در یک تعبیری حضرت دارد که از هر چیزی که شما را به قرب خدا میرساند غافل نشوید، ولو یک خرمای لهشدهای که در دست تو است و بخواهی این را صدقه بدهی! از این مقدار تقرب به پروردگارت غافل نشو!!
ببینید این دستگاه در عالم وجود چقدر دقیق است! در یک عمل ساده که اصلاً به چشم ما نمیآید، تقرب است.
نود دقیقه در بازی فوتبال میدوند، اما تقرب در آن نیست! ولی فقط خدا میداند که با یک «یاحسین» گفتن چقدر به خدا نزدیک میشوند!
مومن زرنگ است برای همین زرنگیاش است که در عالم وجود، اهلبیت-علیهمالسلام- را شناسایی کرده. مومن زیرک است. چهارده معصوم-علیهمالسلام- را در عالم پیدا کرده. عدهای هم معاویه را پیدا کردند، شیطان را پیدا کردند.
خب حالا مؤمنی که این زرنگی را دارد که توانسته در عالم وجود امتحانهای زیادی را پشت سر بگذارد و برای خودش ظرفی از لیاقت و شانیت درست کند، باید آنچه که او را در این جریان ثابت قدم نگه میدارد، بشناسد.
سه چیز با هم خمیرمایه میشود؛ یکی فکر است، فکر در جریان تدین ما حرف اول را میزند. یک فکر سالم، یک تفکر خوب، یک تفکری که ابتدا و انتهایش بر اساس کتاب و سنت شکل گرفته ما را حرکت میدهد.
از صبح تا ظهر، خدا فقط شما را به دو رکعت نماز صبح امر کرده که میخوانی و تمام میشود. تا ظهر دیگر امری بر شما واجب نیست. امر شما همین است! ولی شما صبح تا ظهر چقدر تصمیم میگیرید و بعد نقض میشود؟ انسان چقدر فکر میکند؟ حالتهای خوشبینی، بدبینی، یاس، شک و امید در وجود انسان مدام میرود و میآید! اگر قالب فکری من در دین شکل نگیرد من نمیتوانم دوام بیاورم.
آقا خوب سینه میزند، خوب هم گریه میکند ولی بصیرت ندارد،چرا؟!
چون نمیداند چطور همسرش را در خانه اداره کند و به او کمک کند تا او هم دیندار بماند، بچههایش هم دیندار بمانند و جامعهی اسلامی هم از این خانواده دیندار بهره ببرد.
سینهزن خوبی است ولی رفیقباز است؛ یعنی اول تا آخر ذهنش رفاقتبازی است. خب این فرد نمیتواند در این سینهزنی دوام بیاورد. غالب بچه هیئتیها پنج تا ده سال سینهزن هستند بعد بیرون میروند. به ظاهر شما میشنوید که جذب بازار شده یا سر کار رفته، ولی اینطور نیست!!
باید بتوانیم هفتاد سال برای امام حسین-علیهالسلام- سینه بزنیم و گریه کنیم. نگفتند که شما در طول پنج سال بارت را بستی، حالا برو «اعمل ما شئت»، نه!!
پس این فکر است که من را بیرون میبرد یا داخل میآورد.
این آدم نمیتواند مادرداری بکند، مادرش را ول کرده، پدرش را ول کرده. خدا تشخیص تکلیف را از او گرفته، نمیداند که اربعین باید به کربلا برود یا بماند و فلان کار مهم را انجام بدهد.
همیشه اینطور نیست که یک کار خوب نتیجه خوب داشته باشد. چقدر انسانها بودند که به حج رفتند ولی سودی برای آنها نداشت. شما فکر میکنید کسانی که در کربلا سیدالشهدا-علیهالسلام- را به شهادت رساندند هر کدام چند بار به حج رفته بودند؟! بین اینها کسانی بودند که پنجاه بار به حج رفتهبودند! ولی به دردشان نخورد.
درک و فهم حلال و حرام مربوط به فکر دینی است؛ یعنی تفکری پیدا میکند که با این تفکر مینشیند، بلند میشود، تصمیم میگیرد، معامله میکند، فسخش میکند، ازدواج میکند، طلاق میدهد، صاحب بچه میشود یا نمیشود. فکر است که میگوید من قبول ندارم بچهی اضافه داشته باشم و همین یکی بس است، فکر است!
این فکر کجا رشد پیدا کرده که اینطور شده؟!
ما امشب به این کار داریم. اعمال انسان یک عقبه دارد. کل قانونهای دینی را شما جمع کنید شاید پنجاه درخواست از ما داشته باشد تازه اگر درخواستی داشته باشد. خیلی دست بالا حساب کنیم پنجاه تا دستور دینی در طول عمرمان از ما خواستند. در طول عمرمان از ما یک بار حج میخواهند. در سال یکبار خمس میخواهند. ولی فکر دینی علیالدوام هست. ببینید در جمهوری اسلامی چقدر فاصله بین مؤمنین هست؟! ببین چه کسی را به عنوان الگو انتخاب کرده؟! فکر است، عکس بزرگ یک فوتبالیست را به دیوار اتاقش زده! مؤمن هم هست، ولی فکر، او را به این سمت برده. گم کرده!
وقتی فکر مؤمن درست شکل گرفت در کمترین عمل بیشترین سود را میبرد.
امام باقر-علیهالسلام- در مطاف نشسته بودند و امام صادق-علیهالسلام- در حال طواف کردن بودند. سپس قرآن خواند، نماز خواند. دوباره قران، طواف و نماز.
امام باقر-علیهالسلام- ایشان را صدا زد و فرمودند که شما چرا اینقدر خودتان را خسته میکنید؟!
حضرت فرمود: میخواهم حق عبادت را برای خدا به جا بیاورم.
امام باقر-علیهالسلام- فرمود: زمانیکه خدای متعال از کسی راضی شد و آن شخص مؤمن شد، خدا به عمل کم او هم راضی است.
هم امام صادق-علیهالسلام- برای ما این کار را انجام داد هم امام باقر-علیهالسلام- این حرف را برای ما زد. مثل حسن و حسین-علیهماالسلام- که وضو گرفتند تا وضوی آن آقا را درست کنند.
به دست و پا زدن نیست!! من میخواهم صد جا را اداره کنم، نه!! همان کاری که از دستم برمیآید را انجام دهم. جمع و جور، مثلا اگر من میتوانم، بنویسم، چیز دیگری از من نمیخواهند! اگر من میتوانم، منبر بروم، در رابطه با منبر وظیفهام را خوب انجام بدهم. از یک نفر میخواهند امام جماعت باشد. از یک نفر که نسل خوبی دارد میخواهند که بهترین بچهها را برای شیعه بیاورد. آقایی از اولاد پیامبر-صلیاللهعلیهوآله- است، خدا همهی لوازم را برای نسل خوب به او داده؛ ولی کوتاهی میکند!! میگوید من مشغول کار فرهنگی هستم!!
من به یکی از مسئولین گفتم: اینقدر فرهنگی، فرهنگی نکنید! در هر شهر یک جایی درست کنید که به مردم یک چیزی بدهید بخورند. مثلا بعد از نماز جمعه ناهار بدهید. یک ساندویچ ساده یا نان و پنیر و سبزی بدهید. بعد ببینید مردم خودشان چقدر مشارکت میکنند، نذر میکنند و کمکم تبدیل به چلوکباب میشود.
نگویید کار فرهنگی!! مردم به اندازهی کافی شنیدهاند. مردم هم میدانند دروغ حرام است، راست حلال است، یا دزدی حرام است. ما میخواهیم چه چیز را به مردم بگوییم؟!
در قزوین منبر میرفتم آقای فهری-نماینده حضرت امام در سوریه- پای منبر نشسته بود. ایشان میگفت: بعضی موقعها روی سر مردم شیره مالیده میشود. طرف دستش را داخل دبه میکند و به عنوان اینکه روغنی هست به سر مردم شیره میمالد؛ در صورتیکه اینجور نیست! فقط آمار و ارقام است!
وظیفه!
یک زن و مادر خوب باید بفهمد که اگر در خانه بنشیند، چقدر برکات دارد!
حضرت زهرای مرضیه-سلاماللهعلیها- فرمود: زمانی میآید که مردها هم باید در خانه بنشینند، اگرکسی بیرون با آقا کاری ندارد در خانه بنشیند.
حضرت-سلاماللهعلیها- دلیل آورده و فرمود: اگر تا سر خیابان برود و برگردد چهارتا دروغ میگوید، دو تا غیبت میکند خوب است که اصلا بیرون نرود!
در خانه بنشیند و سالم بماند.
تکلیف!
پس زمینه، یک فکر است. فکر از کجاست؟ از یک تعقل و عقل است.
عقل از کجاست؟ مصلحت و مفسده را میفهمد. مفسده و مصلحت را از کجا میفهمد؟ از قرآن. شما فقط مشغول خواندن «قلهوالله» باشید. در روز هرچه که میتوانید «قلهوالله» بخوانید. اگر باز هم میتوانی «انا انزلناه» بخوان. این دو سوره، سورههایی هستند که حضرت فرمود: ما هر موقع از خدا طلب علم میکنیم و میخواهیم از پیغمبراکرم-صلیاللهعلیهوآله- علم را دریافت کنیم سورهی «انا انزلناه» میخوانیم. چون ائمه-علیهمالسلام- علم را از پیغمبر اکرم-صلیاللهعلیهوآله- دریافت میکنند. خدا علم را به پیغمبرش میدهد.
حضرت فرمود: ما هر موقع علم میخواهیم سوره «انا انزلناه» میخوانیم. علم مثل تاجی است که بر سر پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- است و با خواندن «انا انزلناه» این علم به ما منتقل میشود.
برای شما هم همین است. فرمود برای دوستان ما هم همین است.
میرزاجوادآقایملکیتبریزی-رحمةاللهعلیه- میفرمود: هر کس میخواهد که خدا آخرین مرحلهی فهم دینی را به او عطا کند، شب جمعه صد تا و روز جمعه هم صد تا «انا انزلناه» بخواند. فرد با این کار بارش را میبندد.
آقا فخر را خدا رحمت کند زمانی من با شوخی به او گفتم: آقا شما چرا درس طلبگی نخواندید؟ شما در حوزه علمیه نجف بودید؟!
ایشان گفت: من زمانی در نجف بودم، آنجا از ناحیهی امیرالمومنین-علیهالسلام-عنایتی به من رسید که دیگر احتیاج به درس خواندن پیدا نکردم.
گفتم: آقا ممکن است آن عنایت را به ما هم بگویید؟ فرمود: بله، شبهای جمعه سی مرتبه سورهی قدر را میخوانم و بعد هم میگویم «اللهم الهمنا الخیر و عمل به» که فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی است.
ایشان میفرمود: من در طول هفته میفهمم چه کار باید بکنم، کجا باید بروم، کجا نباید بروم.
این قرآن است! انا انزلنا!
یک قاری میتواند از اول تا آخر قرآن را بخواند، اما یک نفر که کاسب است میتواند «قلهوالله» بخواند. در احتجاج طبرسی، صفحه ۳۵۶ آمده: در نامهای از حضرت سوال شد: آیا درست است که شما فرمودید: اگر کسی بخواهد سورهای را بخواند میتواند به جایش «اناانزلنا» بخواند!
حضرت فرمود: بله بالاتر از این را بگویم، اگر خواستی سوره «الرحمن» و«یس» را در نماز امامرضا-علیهالسلام- بخوانی، در رکعت اول سورهی «یس» را نیت کن ولی «انا انزلنا» را به جایش بخوان.
حضرت میفرمایند: این جا «انا انزلنا» را میخوانی، ولی خدا هم ثواب سوره «یس» را به تو میدهد هم ثواب سوره «انا انزلنا».
مؤمن دیگر چه میخواهد؟!! با همین بارت را ببند. سورهی بقره را نیت کن و سوره «اناانزلنا» بخوان. روایت مربوط به زمانی است که نماز میخوانیم یا عمل دیگری مثل اعمال امداوود انجام میدهیم و فرصت کمی هم داریم؛ اما زمانیکه فرصت داری سوره بقره را بخوان.
پس مؤمن با فکرش راه میرود، با فکرش زمین میخورد، با فکرش بلند میشود. زبیر را ببینید چقدر از عمرش را کنار پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- و امیرالمومنین-علیهالسلام- گذراند. مهمترین لحظات عمرش در سختیها بود، در جنگ بود؛ ولی فکرش کار نمیکرد، عقلش کار نمیکرد، عقلش را به دست فرزندش داد و از امیرالمؤمنین-علیهالسلام- جدا شد. ما الان لعنش میکنیم. امیرالمؤمنین-علیهالسلام- در قنوتش طلحه و زبیر را لعن میکرد.
در مقابل اینها، حر را ببینید، زهیر را ببینید، با چند دقیقه فکر کردن فهمیدند که باید با حسین-علیهالسلام- باشند. سلیمان بن صرد خزاعی را ببینید یک فکر او را برد و نتوانست تشخیص بدهد.
پس یک مؤمن وقتی در ایمان غوطهور است و نماز میخواند یا خانم مؤمن حجاب دارد و خیلی کارهای دیگر را انجام میدهند، همه و همه بخاطر یک فکر ایمانی است.
فکر این خانم، باعث بیحجاب یا بدحجابی او شده، امام رضا-علیهالسلام- را هم قبول دارد؛ ولی یک فکر فاسد دارد که همین فکر فاسد امامرضا-علیهالسلام- را هم ازش میگیرد، نمیگذارد امامرضا-علیهالسلام- برایش بماند. الان چادر سر میکند و داخل حرم میرود، همین فکر باعث میشود که این فرد فاسق شده و راه را گم کند. لذا حضرت فرمودند: قرآن زیاد بخوانید، مصلحت و مفسدهتان را به شما میفهمانند.
روایت زیبایی است خوب گوش کنید، حضرت فرمود: امت من سه گروهند، یک گروه آنها مثل ملائکه هستند، یک گروه مثل انبیا و یک گروه مثل بهائم-مثل حیوانات- هستند.
سپس حضرت فرمود: آن دسته که شبیه ملائکهاند کسانی هستند که «فَهِمَّتُهُم التَسْبیٖح وَ التَهْلیٖل» همتشان ذکر است، حسین حسین است، پیاده روی به طرف کربلایمعلی است، قران خواندن است، خواندن زیارت عاشورا است، لا اله الا الله میگویند. یک گروه از امت من شبیه انبیا هستند، حضرت فرمود: «فَهِمَّتُهُم» همت اینها نماز است. نماز را دوست دارند. نماز زیاد میخوانند. شما جزو این گروه هستید. یعنی در وجودت حس میکنی که دوست داری نماز زیاد بخوانید.
نمازهای واجب که بر ما واجب است! آنچه که شما را بالا میبرد نافله است. در نماز واجب هم خلل و فرج زیاد است، مثلا حواسم پرت است، وضو خوب نگرفتم، نیتم خوب نبوده، جایی از لباسم نجس بوده، قبلهی من اشتباه بوده. باید این جاهای خالی را پرکرد. حضرت فرمود: نافله نافله نافله.
نافله چی هست؟ همینطور که راه میروی نماز بخوان. وضو گرفتی به طرف مصلی که میآیی دو رکعت نماز بخوان.
حضرت نسبت به دو نماز خیلی سفارش کرد. یکی برای پدر و مادر است و دیگری برای فرزند است.
برای افرادی که نگران تربیت بچهها هستند. حضرت فرمود: دو رکعت برای پدر و مادرتان ، دو رکعت هم برای بچههایتان بخوانید.
فرمود: ما ائمه این کار را میکنیم!!
بعد حضرت فرمود: رکعت اول بعد از حمد «انا انزلنا» و رکعت دوم بعد از حمد سوره کوثر.
سؤالکننده گفت: آقا روز بخوانیم یا شب؟
حضرت فرمود: برای پدر و مادر را روز، برای بچهها را شب بخوانید.
گفت: چرا این دو با هم فرق دارند؟!
حضرت فرمود: برای بچه مربوط به فراش است چون درون خانه است، در دامن پدر و مادر است، شب پیش پدر و مادر است، میخواهد در دامن پدر و مادر باشد، دو رکعت نماز بخوانید.
بعد حضرت فرمود: گروه دیگر شبیه بهائم هستند و «فَهِمَّتُهُمْ اَکْلٌ وَ شُرْبٌ وَ نُومْ»
یا میخورد یا مینوشد یا میخوابد. همت اینها در این حد است.
دومین چیزی که باعث ماندن دائمی من در دین میشود، خود مسائل شرعی است. آقا، خانم، ما ۵۰ تا مسئله شرعی را باید بلد باشیم ۵۰ تا مسئله!! البته ضروری اینا ۲۰ تا است. اینکه میگویم ۵۰ تا برای این است که شاید موقعیتی پیش بیاید که به ۳۰ مسئله دیگر هم احتیاج پیدا کنیم. چقدر ما از صبح تا شب مسائل مختلف را میخوانیم؟! ۲۰مسئله شرعی را باید بدانیم، اما نمیدانیم.
مثلا من وسط نماز سهوا یک کلام اضافه گفتم، تکلیفم چیست؟ سجده سهو را بلد باشم. یکدفعه شک کردم بین سه و چهار در نماز چهار رکعتی هستم، چه کار کنم؟ نمیدانم، نماز را به هم میزنم. اگر نماز که تمام شد شک کردم چه کار بکنم؟ نمیدانم، متحیرم!
خب اگر این شد و شرعیات هم به داد من میرسید. من در قالب دینی زندگی میکنم ولی قوانین دینی را نمیدانم. مثل کسی که در اتوبان با بهترین ماشین رانندگی میکند ولی قانونهای راهنمایی و رانندگی را نمیداند، ببین چه بلایی سرش میآید؟! چجوری زندگی میکند!
سومین چیزی که برای ثبات قدم در دین احتیاج دارم، امر ولایت من است. ولی امر را بشناسم. بفهمم ولایتم چیست؟ همان چیزی که الان امت اسلامی را متلاشی کرد. همان چیزی که پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- بیست و سه سال زحمت کشید تا دست مردم را در حج الوداع در دست امیرالمومنین-علیهالسلام- بگذارد و بهشتشان را تامین کند؛ اما مردم نخواستند، نفهمیدند. امر ولایتم را بفهمم.
شخصی خدمت حضرت رسید و گفت: یابنرسولالله! دعا بفرمایید ما به بهشت برویم.
حضرت لبخندی زد و فرمود: شما الان هم در بهشت هستید! از خدا بخواهید از بهشت بیرونتان نکند.
گفت: آقا ما چطور در بهشت هستیم؟ ما که اینجاییم!
حضرت فرمود: همین باوری که شما از ولایت ما در قلبتان دارید، اهلبهشت هم دارند. از خدا بخواهید از این حال بیرونتان نکند.
ما یک ساعت یا یک روز کافر نشدیم که بفهمیم کفر یعنی چه؟! بفهمیم کفار چه جور زندگی میکنند! گناه کردیم به هم ریخته شدیم، اما این یک چیز دمدستی است. به هم ریختگی واقعی در کفر است. منافق نشدیم که بفهمیم به هم ریختگی منافقین یعنی چه؟ چون اینطور نشدم نمیفهمم! چون مؤمن هستم و به چهارده معصوم معتقدم این حالت برایم عادی شده و متوجه نیستم.
من امر ولایت را محکم بشناسم. این را بفهمم که در عالم هیچکس جز امام زمان-عجاللهتعالیفرجهالشریف- و حجت خدا کارهای نیست. صبح که بیدار میشوم و چشمهایم را باز میکنم باید معلوم باشد که چه کسی قلب من را پر کرده، معلوم باشد چه شخصیتی است، حجت خداست!
من به رفقا گفتم اگر شما مردم را با امام زمان-عجاللهتعالیفرجهالشریف-آشنا نکنید در ولایت فقیه میلغزند؛ چون در اینصورت ولایت فقیه عقبه ندارد. عقبهی ولایت فقیه، امامت است. باید عقبهاش را محکم کاری کرد. ولایت امامزمان-عج اللهتعالیفرجهالشریف- باید برای ما روشن شود که او بر امور ما مسلط است.
حضرت فرمودند: «غیر مهملین» ما شما را رها نکردیم. «و لا ناسین» فراموشتان نکردیم. علیالدوام پیش خدا یادتان میکنیم. بعد حضرت ادامه داد فرمود: اگر من این کار را برای شما نمیکردم تا حالا درندهها هیچی از شما نگذاشته بودند.
مراقب باش چیزی حواست را پرت نکند. فکر نکنی که قدرت پیدا کردی. نخیر این خبرها نیست! حجت خدا این کار را میکند.
الان شما مقام معظم رهبری را ببینید اگر یک سر سوزن از توان ایشان کم شود، یک مثقال سست شود، تمام میشود! چه کسی ایشان را نگهداشته؟! در تعبیری ایشان میفرمایند: مردم نمیدانند که حال ما چگونه است! حال من مثل رانندهی اتوبوسی است که جمعیت زیادی را سوار اتوبوس کرده و در یک جادهی سرازیری ترمز بریده و در پیچ و خمها ماشین را خوب هدایت میکند. مسافرها نمیدانند که این ماشین ترمز بریده و کس دیگری این اتوبوس را به این قشنگی حفظ میکند.
فتنه ۸۸ و قبلش ۷۸ و قبلش و قبلش و بعدش…!!
چه جور این سلامتی از وسط آن اتفاقات عجیب و غریب یک دفعه درآمد! بفهمیم از کجاست!!
ایشان میفرمایند: برای خودم ارزشی به اندازهی خاک پای قمبر امیرالمومنین-علیهالسلام- نمیدانم!!
این شخص میتواند بر قلوب حکومت کند. این شخص میتواند ولیفقیه باشد. این شخص میتواند امامت را ثابت کند و نشان بدهد. این شخص میتواند عدالت را در جامعه گسترش بدهد. این فهم میتواند از طرف امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- موقعیت و قدرت ایجاد کند، نه کسی که مدام «انا رجل» میگوید و تحلیل فلان جور میدهد.
من هم باید اینطور باشم. اگر میخواهم پیرو ایشان باشم و به ایشان کمک کنم باید حواسم جمع باشد. اللهم کن لولیک از دهانم نیفتد. برای امام زمانم دعا کنم.
صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه ساعة و فی کل ساعة
خدایا ولیا و حافظا و قائدا چون امام من است او هم در حق من دعا میکند. من هم این دعا را برایش بخوانم، نه به صورت حرفهایی و عادت، نه!! بدانم همه چیز از اوست. الان وضعیت آمریکا را ببینید اینها خودشان گیج هستند که چه اتفاقی افتاده؟! حجت خدا در عالم کار میکند! قضیهی گورباچف چه جور شد؟ اتحاد جماهیر سوسیالیستی بلشیویکی شوروی کو؟! اوکراین را هم نمیتواند نگه دارد. امپراطوری بریتانیای کبیر کجاست؟ یک حجتی در عالم هست، یک فرصتی میدهد و برمیدارد. شما یک خورده قوی شوید تا امام زمان-عج اللهتعالیفرجهالشریف- اعتماد کند که شما میتوانید دنیا را اداره کنید، آنوقت اداره کردن دنیا را به شما میدهد.
یک آقا سیدی در عملیات بیتالمقدس میگفت: من در خواب به حضرت ابوالفضل العباس-علیهالسلام- گلایه کردم و گفتم: آقا چرا جنگ اینقدر طولانی شده؟ چرا این همه ما شکست میخوریم؟ چرا نمیتوانیم بر عراق پیروز بشویم؟!
حضرت فرمود: شما نمیتوانید عراق را نگهدارید؛ اگر میتوانستید نگهدارید به شما میدادیم.
ما الان خودمان را هم نمیتوانیم نگهداریم!
پس همهی حواست به او باشد. پول تو جیبیت کم شد به جمکران برو. اگر نمیتوانی بروی داخل خانه دو رکعت نماز مثل نماز صبح به امام زمان-عج اللهتعالیفرجهالشریف- هدیه کن و به آقا بگو: آقا پول تو جیبیم کم شده. بگو آقا کاسبیم به هم ریخته. اگر دیدی خانهات به هم ریخته و بین زن و شوهر اختلاف پیش آمده و دیگر حل نمیشود، از حضرت استمداد بطلب چون همه چیز دست ایشان است. حرم امامرضا-علیهالسلام- هم که میروی ایشان شما را میفرستد، کس دیگری نیست! اگر حیات معنوی در وجودت هست از نفَس ایشان است.
اگر این را از دست دادم و فکر کردم جای دیگری کار انجام میشود اولین اشتباه را مرتکب شدم.
پس ما در یک مسیری هستیم و میخواهیم دوام بیاوریم. فکر، قلب و رفتارم باید خدایی بشود. امکان ندارد که فقط فکرم خدایی شود و دست و پایم غیر خدایی باشد. نمیشود قلبم خدایی باشد، ولی دست و پایم غیر خدایی باشد. این سه باید با هم باشند، ولو کم هم باشند.
من یک فکر کوچک و محدود دارم، عملیات من هم در دین کم است، قلبم هم به اندازه خودم است، همین خوب است! ولی اگر نه! یک نفر، فکرهای خیلی عجیب و غریبی دارد، به هم میبافد و حرف میزند، این نمیتواند دوام بیاورد. وقتی دوام نیاورد، کم میآورد و نمیتواند مسیر را ادامه بدهد.
نکتهای هم عرض کنم برای آقایانی که دغدغهی اربعین را دارند. آقایان و خانمها به تکلیف عمل کنید. در این دهه همه میروند. اما کسی که هیئت بزرگی را اداره میکند، کجا میخواهد برود؟! مگر همچین چیزی ممکن است؟! ما اینجا یک وظیفهای داریم. یک وظیفه هم آنجاست.
کسی که تکلیفش این است که برای اربعین برود، باید برود. ولی کسی که تکلیفش این است که بماند و کاری هست که اگر او نباشد سست میشود یا جریان دین ضعیف میشود، حق ندارد برود و تکلیف برای خودش درست کند. همه از روی چشم و همچشمی دارند میروند. من باید ببینم تکلیفم چیست. اگر تکلیفم را فهمیدم اینجا هم باشم به عنوان اربعین برای من حساب میکنند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کرج؛ پنجم صفر؛ سال ۱۳۹۵