شناخت معصوم-علیهالسلام-
خداوند نور مطلق خودش و خدایی خودش رو در وجود امام و حجت نشون میده.
هیچ ظرفی به اندازهی امام، شانیت نداره که خدا در او معرفی بشه.
ما باید امام رو از این تعلقاتی که الان در ذهنهای ما هست، جدا کنیم؛ امام رو یه جا محدود نکنیم، فهم و قدرتش رو محدود نکنیم.
هیچجا خالی از امام نیست.
این شناخت با کتاب، عبادت و تزکیهی نفس حاصل نمیشه، مگر با ولایت!
آخرِ عالم، با امامت تکمیل میشه. اولین مخلوق خدا، امامه و آخرین مخلوق هم امام است.
همهی عالمِ وجود در اختیار امام است.
«بسم الله الرحمن الرحیم»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَی سَيِّدِنا وَ نَبِیِّنَا وَ حَبیبِ قُلوبِنا وَ طَبیبِ نُفوسنا أَبِیالْقَاسِمِ المُصطَفی مُحَمَّد-صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَآلِهِ- المَعَصُومین الْمُکرَمیِن. اللّهمَ الَعَن أَباالشُرور وَ أتباعَه فی کُلِ لَحظَة مِنَ اَلازَل الی الأَبَد بِعَدد ما أحاطَ بِه عِلمُک»
«اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِی دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِکَ وَ الْقَادَةِ اِلَی سَبِيلِکَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة.»
اگه ما تمام عمر، لحظات و آناتمون رو صرف کنیم و همهی امورمون رو تعطیل کنیم و فقط راجع به امام عصر-علیهالسلام- فکر کنیم، مطالعه کنیم، توسل کنیم و دعا بخونیم، کار زیادی انجام ندادیم.
ما غیر از کارهای واجبی که به گردنمون هست و باید انجام بدیم، اگه تمام عمرمون رو وقت بذاریم و امام زمانمون رو بشناسیم و قرب پیدا کنیم، به ایشون توسل پیدا کنیم، دعاهای ایشون رو بخونیم و زیاراتی که مربوط به ایشون هست رو بخونیم، کار زیادی انجام ندادیم.
ببینید، خدای متعال که احد و واحد است و این خدایی که در حد تصور ما نیست که ما بفهمیم خدا کیست. به حضرت میگن علم شما چهقدره؟ حضرت توضیح میده و میرسه به اینجا که علم امام رو مطرح میکنه و میفرماید: همهی این هفت آسمان نسبت به علم امام یه حلقه است، یه حلقهی کوچکی که در مقابل این عظمت وجود داره.
شما میبینید که در هر زمانی، یه نفر امام و حجت است و همین یه نفر است که خدا میخواد همون یه دونه بودن و یکتایی خودش و احد و واحد بودن خودش رو معرفی کنه و اون رو در وجود امام معرفی میکنه: « مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ» «داستان نورش به مشکاتی ماند که در آن چراغی روشن باشد» (سورهی نور/ آیهی ۳۵)
همون خداییِ خودش رو، نور مطلق بودن خودش رو، در امام و حجت معرفی میکنه. برای همینه که در مورد حجت خدا عبارتی هست که امام اذنالله، لسانالله، عینالله و یدالله هست. خدا میخواد خدایی کنه، این رو آورده توی یه وجود نشون میده، به اندازهی وسعتی که خدا به او داده که بالاترین وسعته، هیچ ظرفی به اندازهی امام شأنیت نداره که خدا در او معرفی بشه، برای همین آیةاللهالعظمی است؛ برای همین حضرت میفرمایند که خدا باب توحید رو بسته، ما رو باب خودش قرار داده. اون موقعی هم که فرض بفرمایید امام حسین-علیهالسلام- هست و امام حسن-علیهالسلام- امامه، امام حسین غرق در وجود امام حسنه، مبهوت در وجود امام حسنه. اون موقع که امیرالمومنین-علیهالسلام- امام است، حسن و حسین مبهوت در امامت امیرالمومنین-علیهالسلام- هستند، اون موقع که امیرالمومنین-علیهالسلام- امام است، فاطمهی زهرا-سلاماللهعلیها- مبهوت در امامت امیرالمومنین-علیهالسلام- هستند؛ اینه که باید امام رو از این تعلقات که الان توی ذهنهای ما هست، جدا کنیم. ما همینکه گفتیم امام بشر است، دیگه تموم شد، دیگه محدودش کردیم؛ چون ما تعریفمون از بشر معلومه چیه، همین آدمی است که کارهایی که ما میدونیم، میتونه انجام بده، این خلاف اون چیزیه که داره از امام معرفی میشه. تمام این مابهازاءها رو از امام باید بکَنید تا امام رو بفهمید. همین انسان بودنش رو باید جدا کنید، تفکیک کنید. اینکه مثل ما اعضاء داره، امام این نیست، وقتی که امامت در وجودش قرار میگیره. خدای متعال در وجود امام اون نور رو قرار میده و نور امامت میشه. این نور امامت، غیر از اینه؛ لذا اگه کسی اینطوری به امام نگاه کنه که الان داریم نگاه میکنیم، این در حق امام جفا کرده. امام رو یه جا محدود میکنه، فهمش رو محدود میکنه، قدرتش محدود میشه، سعهاش محدود میشه و اینطوری هم نیست که شما بگید یه انسانی است که همچین قدرتی داره، میتونه جاهای مختلف باشه. شما باز دوباره میگید انسان، باز هم کار خراب میشه. بهترین کار اینه که این تصور رو از ذهنتون پاک کنید که چیزی از جنس بشر است. حضرت میفرمایند که جسم ما از نوع روح شما است.
ببینید از این خیلی چیزها میشه فهمید، شما الان راجع به روحت چی میفهمی؟ کارایی روح شما چیه؟ تجلیات روح شما چیه؟ تاثیر روح شما چیه؟ سعهی روح چیه؟ درک روح چیه؟ و….
«وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ مَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» «ﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩی ﺭﻭﺡ ﻣﻰﭘﺮﺳﻨﺪ، ﺑﮕﻮ: ﺭﻭﺡ ﺍﺯ ﺍﻣﺮ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﻋﻠﻢ، ﺟﺰ ﺍﻧﺪکی ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﺪﺍﺩﻩﺍﻧﺪ.» (سورهی اسراء/ آیهی ۸۵)
قرآن میفرماید: «قل الروح من امر ربی» پس نمیشه که دست امام مثل دست من باشه، بعد به دست امام بگم «یدالله»! دست امام مثل همین دست ما است، مچ داره، ترقوه داره و…. دست همین دسته، اما «یدالله» هم هست! این نمیتونه اون تصور را درست کنه، اون فهم رو درست کنه، لذا باید اون تعلقات بشری، از امام کنده بشه. اینطور نیست که فکر کنی امام مثل ما میخوابه، مثل ما میخوره و… هیچ کدام از اینها نیست! امام حتی سایه هم نداره. ببینید سایه برای ما است. امام خمیازه نداره، امام پلک نمیزنه و…
اینطور نیست که اینها را یکییکی بگن و محدود در همینها باشه، نه! همین عمدهها را گفتند که به ما بفهمانند امام، آن تصوری که ما از انسان داریم، نیست! مثال میزنم؛ الان اگه شما خورشید رو نمیدیدید و به شما میگفتند که یه شیء نورانی هست که به همهی عالم نور میده، پیش خودت فکر میکردی، چهطوری همچین چیزی ممکنه؟! شما چه تصوری میتونی از خورشید داشته باشی؟! خورشید، آناً فآناً خورشیده؛ یعنی هر لحظه اجازه داره خورشید باشه، فردا صبح هم اجازه داره خورشید باشه، نه اینکه یه چیزیه که توی مخزنش سوخت ریختند و سالهای سال میتونه نور بده، نخیر! اینطوری نیست، خورشید یه تجلی است، خدا اون رو قرار داده، در خورشید قدرتنمایی کرده که اینطور نور داره؛ لذا شما خصوصیات امام را هم اینطوری نگاه کنید. صحبت سرِ این است که امام، خلیفهی خدا روی زمین است، یعنی چی؟! مگه خدا روی زمین، خلیفه میخواد؟! اون هم انسان، با این چهارچوب و با این محدودیت؟!
«وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ» «ﻭ ﺷﻤﺎ ﻧﺨﻮﺍﻫﻴﺪ ﺧﻮﺍﺳﺖ، ﻣﮕﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﺧﺪﺍ، ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ.» (سورهی تکویر/آیهی ٢٩)
ببینید «ما تشاءون» برای امامه، غیر امام اینطوری نیست. هر چی هست، برای امامه. در زمان امامت امام حسن -علیهالسلام-، تجلیات خدا در امام حسن -علیهالسلام- هست، در امام حسین -علیهالسلام- نیست. خدا این تجلیات رو اصلا برای امام حسین -علیهالسلام- نداره، خدا در یه نفر تجلی داره، خدا در یه نفر اون علم رو داره. شما از روی همین، بشینید علم امام رو محاسبه کنید، ببینید اصلا میتونید بفهمید؟! وقتی از امام میپرسند که علم شما چهقدره؟ حضرت میفرمایند که این عالم با همهی بزرگی و عظمتش نسبت به عالم دوم، مثل یه حلقهی انگشتر توی بیابونه، آسمان دوم هم نسبت به آسمان سوم مثل یه حلقهی انگشتر توی بیابونه، باز آسمان سوم نسبت به آسمان چهارم همینطوریه تا به آسمان هفتم میرسند و میفرمایند که آسمان هفتم با اون وسعتش نسبت به اندازهی علم ما، مثل یه حلقهی توی بیابونه! یه آدم، با این گوش، با این چشم، با این قلب و… اصلا مگه یه همچین ظرفیتی رو داره؟
«یا نَاظِرَ شَجَرَةِ طُوبَی» «ای نظرکننده به درخت طوبی» (مفاتیحالجنان/ زیارت حجةبنالحسن-علیهالسلام-)
از همینجا! ببینید وقتی زهرای مرضیه-سلاماللهعلیها- در بُعد و قالب امامت قرار میگیرند، میخوان به ما حالی کنند«اُدْنُ لاُِحَدِّثَکَ بِما کانَ وَ بِما هُوَ کائِنٌ وَ بِما لَمْ یَکُنْ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ حِیْنَ تَقُومُ السّاعَة» «[علی جان!] نزدیک بیا تا تو را از آنچه که در گذشته بوده [و اتفاق افتاده] و آنچه در حالِ به وقوع پیوستن است و آنچه که به وقوع نپیوسته [و در آینده رخ خواهد داد] تا روز قیامت زمانی که محشر برپا میشود، خبر دهم.» (بحارالانوار/ جلد۴۳/ صفحهی۸)
چه وسعتیه! حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- در اتاقشون هستند، این چه حرفیه که به امیرالمومنین-علیهالسلام- میگن؟ وسعت! خُب اگه یه همچین امامی رو شناختیم، هیچجا خالی از امام نیست. قعر دریاها، بر بلندای آسمانها، در عرش، فرش، کرسی، هر جا شما تصور کنی اون علمی رو که خدا داره معرفی میکنه، برای امام حاضر است.
حضرت در حالیکه یه سکهای کف دستشونه به اباصلت میفرمایند: شما شیعیان چهقدر نسبت به ما کم معرفتید! بعد میفرمایند عالم وجود، مثل یه سکه کف دست ما است.
رفقا! این شناخت با کتاب، عبادت و تزکیهی نفس حاصل نمیشه، مگه با ولایت! یعنی اونهایی که اهل ولا نیستند، از این باب محروماند. اینکه حضرت میفرمایند: «وَ اَللَّهِ يَا أَبَاخَالِدٍ لَنُورُ اَلْإِمَامِ فِی قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ اَلشَّمْسِ اَلْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اَللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ اَلْمُؤْمِنِينَ» «به خدا اى اباخالد نور امام در دل مؤمنان از پرتو خورشيد تابان در روز روشنتر است، به خدا آنها دل مؤمنان را نورانى كنند.» (اصول كافى/ جلد ۲/صفحهی ۱۰۳)
فقط برای شناخت امامه. ما کسریمون در چیزی غیر از شناخت امام نیست. برای همین عرض کردم که حضرت میفرمایند که توحید، باب توحید نیست، ما باب توحیدیم؛ یعنی ما رو باید بشناسید، امام باقر-علیهالسلام- میفرمایند: «بِنَا عُبِدَ اَللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اَللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اَللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى» «به وسيلهی ما خدا پرستيده شد و به وسيلهی ما خدا شناخته شد و به وسيلهی ما خدا يگانه دانسته شد تبارک و تعالى و محمد پردهدار خداى تبارک و تعالى است.» (اصول كافى/ جلد ۱/صفحهی ۴۱۹)
این ضعف ما است. خیلی چیزها با اینکه بزرگ نبود، ولی در دین بزرگ شد. امام در جایگاه اعلی و بقیه دون هستند؛ حج، نماز و همه چیز پایین است. خلاصهاش رو در یه کلمه به شما بگم: اون طرف عالم، طنابی است که دست خداست، این طرف عالم دست امامه. امام است و خدا، خداست و امام؛ لذا آخر عالم با امامت تکمیل میشه «اَلیَوم اَکمَلتُ» امروز خدا خدایی میکنه؛ به ما هم اجازه دادند به اندازهی یه نم و رشحهای این امام برای ما معرفی و شناخته بشه؛ یعنی همهی وسعتش رو که میخوای بفهمی و اجازه دادند، رشحه است.
«بِكُمْ فَتَحَ الله وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّرَّ» «خداوند [عالم وجود را] به شما آغاز كرد و به شما نيز ختم مىكند و به واسطهی شما باران را فرو مىريزد و به واسطهی شما است كه آسمان را از اينكه بر زمين افتد [جز به اذن او] نگه مىدارد و به واسطهی شما، اندوه را مىزدايد و سختى را برطرف مىكند.» (من لا يحضره الفقيه/ جلد۲/ صفحهی۶۱۵)
توی اون روایت داره که من در وحدانیت و خدایی خودم در تنهایی و تفرّد بودم و از علمم نگذشته بود که خلق کنم. تنهای تنها بودم، خلقی هم نکرده بودم، اراده کردم که خلق داشته باشم. ببینید اولین مخلوقش امامه، آخرین مخلوقش هم امام است. عالم با امام پایان میپذیره و عالم بعدی با امام آغاز میشه.
برای همینه که «اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَکَ، لَمْ اَعْرِف نَبِیَّکَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَکَ، لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَکَ، ضَلَلْتُ عَنْ دينى» «خدایا! خود را به من بشناسان، زیرا اگر خود را به من نشناسانی، فرستادهات را نشناختهام. خدایا! فرستادهات را به من بشناسان، زیرا اگر فرستادهات را به من نشناسانی، حجّتت را نشناختهام. خدایا! حجّتت را به من بشناسان، زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دین خود گمراه میشوم.» (الکافی/ جلد۱/ صفحهی۳۴۲)
«ضَللتُ» این چیه؟ مثل اینه که بلاتشبیه یه کسی میگه که آقا ما درخت داریم، خب باشه! درخت برای چیه؟ برای میوه است. میوه داریم، ولی هنوز نرسیده خب باشه، حالا میوه رسید. اگه این میوه نمیرسید، هیچ فایدهای نداشت.
همهی این زحمتها و رسیدگی به دوش امام است.
«اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی جَعَلَنا مِنَ المُتِمَسِّکِین بِوِلایَةِ اَمیرِالمُومِنین وَ الاَئِمَّةِ المَعصُومین.» اینکه شما میبینید ما داریم دست و پا میزنیم روی تردمیل راه میریم، جلو نمیریم، غافل از امام هستیم، امام زمان-علیهالسلام- رو نمیشناسیم.
پیامبر-صلیاللهعلیهوآله- فرمودند: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة.» «هر کس بميرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است.» (مناقب ابن شهرآشوب/ جلد۱/صفحهی۲۴۶)
ببینید همه چیز رو شناخته، چون امام زمانش رو نشناخته، به مرگ جاهلیت میمیره. مگه کم هستند چیزهایی که آدم شناخته؟! با وجود این همه معارف، «مات میتة الجاهلیة»!
حضرت میفرماید: «لَو لَا الحُجّة لَساخَتِ الْارض بِاَهْلها» «اگر امام نباشد، عالم را خدا میپیچاند، از بین میبرد». (بحارالانوار/ جلد۶۰/ صفحهی۲۱۳)
«لَساخَتِ الاَرض» همه چیز رو از بین میبره. لذا هَمّتان رو در شناخت امام بذارید. ما با توجه به امام، خیلی سرمایه داریم. ببینید امیرالمومنین-علیهالسلام- امام رو معرفی میکنه، امام حسن-علیهالسلام- امامت رو معرفی میکنه، امام حسین-علیهالسلام- امامت رو معرفی میکنه. امام زمان-علیهالسلام- که تشریف مییارن، ایشون مطلق امامت و امامت مطلق را معرفی میکنه، و الّا برای همینه که الان دو حرف از علم بین ما است! نه دو حرف از تکنولوژی و ساختمانسازی و پلسازی و اینها، نه! اینها همهاش نباشه، دوباره به دوران شمشیر برمیگردیم، همهی اینها اگه باشه، این میشه. دیگه الان گازهای گلخانهای مرگ رو آورده، مردم اکسیژن ندارند. خب اگه این بشه، از بیست و هفت حرف دیگه اصلا هیچ چیز نمیمونه، اصلا روی این کرهی خاکی زندگی نمیمونه.
قبل از حضرت، خودشون با دست خودشون همهی تسلیحاتشون رو از بین میبرند، حضرت-علیهالسلام- مساجدی رو که به یه شکلهای خاص ساخته شده، خراب میکنه، خانهی کعبه رو از این حالت درمییاره. بیست و پنج حرف رو با خودش مییاره، ببینید بیست و پنج حرف در شناخت امام است! «یَاتی بِدینِِ جَدید» با دین جدید مییاد. این امامی که شما میگفتید حجتبنالحسن-علیهالسلام-، با تصوراتِ خودتون درست کرده بودید، به درد خودتون میخوره.
ببینید اذنالله، عینالله، یدالله! پس اینها کجاست؟! اینها رو باید پیدا کرد، باید از خدا خواست که این معرفت رو ارزانی کنه.
گاهی یه دریچهای از وجود امام در ما ایجاد میشه که مثلاً میفهمیم قیافهی امام چطوری است؟ یا در صورتش خالی هست یا نیست؟ قدش اینطوری هست یا نه؟ در حالیکه اینها بچهبازی است؛ چون امام این نیست، بلکه امام کسی است که همهی عالم وجود در اختیارش است، اینطوری نگاه نکن! چطور شما راجع به خدا هیچ تصوری نداری و هر چی فکر کنی مربوط به ذهنت است، راجع به امام هم همین است.
حضرت راجع به مومن فرمود: شما کُنه مؤمن رو هم نمیتونی بفهمی؛ بله، الان شما یه قیافهای میبینی و میگی این مؤمن است، مثلاً یه نفر مثل امام خمینی-رحمةاللهعلیه- اون موقعی که در حجره بود رو اگه نگاه میکردید، مگه قیافهاش با آقای خویی-رحمةاللهعلیه- فرق داشت؟
مگه با مراجع دیگر قیافهاش فرق داشت؟ نه! خب شما اگه میخواستی از روی قیافه قضاوت کنی، نمیشه بفهمی چی در وجود امام بود که این تصرفات رو ایجاد کرد. در شناخت امام، اینطوری معرفت پیدا کنید که همین امام در یه مرتبهای هست که گاهی جلوی پایش رو نمیبینه، گاهی تا سدرةالمنتهی رو میبینه؛ چون امام میخواد هم خدا و هم امام رو معرفی کنه، لذا زمانی که میخواد خدا رو معرفی کنه، جلوی پایش رو هم نمیبینه و خودش یه وجود دیگری هست که تحت تصرف اوست، ولی وقتی خودش رو معرفی میکنه، میبینه که همه چیز تحت تصرفش است. مؤمن هم همین است، گاهی مؤمن اینقدر عاجز است که نمیتونه شلوارش رو بالا بکشه، ولی اینقدر گاهی تصرف داره که زکریابنآدم-علیهالسلام- میشه.
امام رضا-علیهالسلام- نامه مینویسند که بلا از قم به برکت زکریابنآدم دفع میشه، همونطور که بلا از بغداد به برکت موسیبنجعفر-علیهالسلام- برداشته میشه. به برکت شما از قم بلا داره برداشته میشه، ببینید به کجا رسیده؟!
در مورد فهم ما نسبت به حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- هم همین است که چون ایشون زن است، ذهن و فهم ما رو از حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- محدود میکنه، چون میدونیم زنها کی هستند!
لذا ما تا میشنویم حضرت زهرا-سلاماللهعلیها-، ذهن ما در مورد زن به سمت این معانی میره که یه زن مثلاً کسی است از یه سوسک میترسه یا تعلقات دنیایی داره و زن اینطوری است!
این نمیذاره درکی از حضرت زهرا-سلاماللهعلیها- پیدا کنیم، اینها رو بایدکنار بذاریم؛ این زیارتنامهها برای همین کنار زدن است که داره امام رو معرفی میکنه. همین زیارت جامعه رو ببینید «اَلسَّلام عَلی اَئِمَّةِ الهُدی وَ مَصابیحِ الدُّجی وَ اَعلامِ التُّقی وَ ذَوِی النُّهی وَ اولِی الحِجی وَ کَهفِ الوَری وَ وَرَثةِ الاَنبیاء وَ المَثَلِ الاَعلی وَ الدَّعوَةِ الحُسنی» اینها اصلا توی لفظه، ما داریم یه حرفی میزنیم، دقت کنید رفقا! اینکه میخوام بگم نتیجه صحبتهام است: در جریان شهادت امام حسین-علیهالسلام- خدا اجازه داد ما مصیبتزدهی امام بشیم، این بُرد ما است. اون کسانی که موفق شدند و خدا توفیق بهشون داد، اینها مصیبتزدهی امام شدند، یه رشحهای از اون چیزی که من عرض کردم نصیبشون شد، لذا داره که یه قطره اشک، دیگه یه قطره اشک نیست! چون برای امام ریخته شده، اینقدر ارزش داره که حضرت زهرای مرضیه-سلاماللهعلیها- مییان جمع میکنند و تحویل خودِ خدا میدن، خریدارش هم خودِ خدا است، به صورت یه دُرّ در قیامت تحویل میدن. همه در قیامت گریانند، اِلّا کسانی که بر امام حسین-علیهالسلام- گریه کردند. ببینید، اون «وَ الله لَنورُ الامام فی قلوبِ المومنین» اینجا ثمره داد، اینجا خودش رو نشون داد، امامشناس بشید، رفقا! برید دنبال امامت، گم شدهی ما و شما امامه، برای امام باید دلت بسوزه، حواست باید به امام باشه و بدونی امام داره عالم رو اداره میکنه، امام عاجز نیست، امام عاجز نیست، امام عاجز نیست، ببینید خدا «بسم الله» رو میتونست بگه «بالله الرحمن الرحیم» چرا گفت اسم؟ چرا وسطش اسم آورده؟ چون قبول نکرد بدون اسم. واسطه قبول کرد، باید اینها بیان وسط «بسم الله نحن اسماء الله نحن اسماء الله» ماییم، اون اسمها در وجود ما است. این اسم امام رضا-علیهالسلام- رو مگه میشه شناخت؟! لذا باز باید از خودشون بخوایم. رفقا! اینقدر دستشون پُر است که اگه از خدا بخوان عوالم وجود رو به هم بریزه، همه نابود بشن، هر چی خدا خلق کرده از بین بره، خدا همه رو خراب میکنه. «ما یشاؤون الا ان یشاء الله» ارادهشون ارادهی خداست، عزمشون عزم خداست، وجودشون متصل به خداست، چه شأنیتی پیدا کردند! ببینید در ارتباط با خدا قرار دارند، لذا اونجا که یوسفِ پیغمبر حاجتی داره، یه مشکلی داره، میگه خدایا به حق ابراهیم، خدایا به حق اسحاق، خدایا به حق یعقوب، جبرئیل نازل میشه که یوسف! چی داری میگی؟! میفهمی چی داری میگی؟! به حق یعقوب چیه؟! مگه یعقوب پیش خدا حق داره؟! اسحاق چیه؟! بگو به حق محمد-صلیاللهعلیهوآله-! ما قائلیم که پیغمبر هم امام است به اعتبار امامتی که در وجودشون است، ایشون رو در آن اعلی مرتبه قرار داره و الا دون امیرالمومنین-علیهالسلام- میشد، به همین دلیل است الان «أنفسنا» که گفته میشه، نفس پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله-، جان علی-علیهالسلام- است و طبق اعتقادات ما، مقام امیرالمومنین-علیهالسلام- با پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- یکی است، الا اینکه پیغمبر نبوت داره، که اون اضافه است. در روایاتِ ما علی-علیهالسلام- نَفس پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله-، جان پیغمبر و همه چیز پیغمبر است، بگو به حق علی، بگو به حق فاطمه، بگو به حق حسن، نه به حق اسحاق! نه به حقِ یعقوب! چون من عالم را برای اینها خلق کردم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مورخ: ۱۳۹۶/۷/۱۴؛ ۱۵ محرم ۱۴۳۹