محوریت محبت اهلبیت علیهمالسلام
«اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْکَ فِی دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِکَ وَ الْقَادَةِ اِلی سَبِيلِکَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة.»
صلواتی برای امام عصر-علیهالسلام- مرحمت بفرمایید.
ببینید ما در هر رِنج و قوارهای که هستیم، تا به خودمون مسلط نشیم اموری که به ما حاکمه تأثيرگذار نیست!
حالا من مثال خیلی سادهاش رو میگم؛ مثلا شما میخوای مطالعه کنی، در مطالعه حواست پرت است، علمِ دیگه. علم میخواد بیاد در وجود شما، علم یه جوهرهی لطیف داره، لقمه نیست که بذاری دهنت بگی اگه حواسم هم پرت بود، من این رو میخورم، نه! یا مثلا وقتی شما میخوای پول رو بشماری، اگه حواست جمع نباشه نمیتونی درست این کار رو انجام بدی.
ببینید ما میخوایم آرامش پیدا کنیم، میخوایم یه توجهی در وجودمون اتفاق بیفته تا یه درکی از عالم بالا، از عالم معنویت در ما ایجاد بشه، اما این اصلا اتفاق نمیافته، چرا؟ چون وجود ما خیلی شلوغه، شما آرامِ آرام هم باشی، شلوغی! مثلا شما بگی اینجا بیست تا بچه است که شلوغیشون داره شما رو بهم میریزه، حالا در وجود ما یه مدرسهی پانصد نفری هست که داره شلوغی میکنه، برای همین در وجود شما اضطراب هست، استرس هست، نگرانی هست، با اینکه بیرون هیچی نیست، ولی این استرس و نگرانی و دغدغه وجود داره، این برای چیه؟ برای اینه که وجودمون وسیع و بزرگه. ببینید ما اصلا مال اینجا نیستیم، قراره برگردیم، موقت اینجا هستیم و این دوران موقت به معنای واقعی با اون عالم قابل مقایسه نیست؛ یعنی ما به نسب زمانی که در اون عالم هستیم، داریم یک ثانیه در این عالم زندگی میکنیم، اصلا شاید به اندازهی ثانیه هم نباشه.
خب حالا خدایی که همچین مخلوقی رو به این شکل خلق کرده، میخواسته همهاش بهم ریخته باشه؟ میخواسته همهاش دغدغه و ناراحتی داشته باشه؟ نه این کار رو نمیخواد انجام بده، برعکس میخواد شما آرامش داشته باشید.
شما نگاه کنید بعضی از افراد مییان با یه جمله، یه جامعه رو آروم میکنند، با یه جمله! این فرد چه وجودی داره که میتونه با یه جمله جامعه رو آروم کنه؟ یا یکی دیگه مییاد با یه جمله جامعه رو بهم میریزه، اون چه وجودِ شری داره که با یک جمله همه رو بهم میریزه؟ خیلی این مهمه. پس این شلوغی در وجود همهی ما هست و یه تلنگر میخواد که ما رو بهم بریزه، حالا بهانهمون چیه؟ حاجخانوم میگه این شوهرِ من رو بهم میریزه، نه شما خودت بهم ریخته هستی، حالا یه تلنگر هم شوهرِ بهت میزنه، یا برعکس یه تلنگر هم این خانوم به شوهرش میزنه. این آقا یه چیزی میگه، خانوم آتیشی میشه، اون آتیشِ هست، این رو باید آرومش کرد. خب نسخهاش چیه؟ نسخهاش رو خدا فقط میدونه، اون هم خودشه، نسخه خودِ خداست، نه نماز! نه روزه! نسخه خودِ خداست. ولی هر کدوم از اینها (نماز و روزه و…) یه شعبهای از شعاع وجودیِ خدا دارند که خبرش به شما رسیده، میخواد شما رو آروم کنه. پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- خیلی نیازش برای آروم شدن بیشتر از من و شماست، وجود پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- خیلی وسیعتره، اینقدر وسیع است که پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- میفرماید: “اللّهُمَّ لا تَکلنی إلی نَفسی طَرفَةَ عَینٍ أبَداً”
خدایا به اندازهی یه چشم بهم زدن، چشمت رو از من برندار. پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- اینطوریه، ولی ما نه، ما یه خورده در مسائل پوست کلفتتریم، متوجه نمیشیم که بهم ریختهایم، ولی پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- اینطوری نیست. فرض کنید شما یه جلسهی تشریفاتی رسمی رو تشکیل دادید، همه چیز سرِ جاشه، حتی یه گلدون هم نباید جابهجا شده باشه، یه دفعه یه نفر سر زده بیاد داخل و ده تا چیز رو بهم بریزه، خب این جلسه اصلا بهم میخوره!
پس به میزانی که ما وسعت وجودی داریم، درگیریم. بعضیها اصلا وسعت وجودی ندارند، تمام عرض و طولشون با یه مرغ حل میشه؛ یعنی وقتی یه مرغ بهشون میدی، انگار همهی عالم رو بهشون دادی، ولی وجودهایی هستند که هر چی که فکر میکنه براش خوبه رفته گیر آورده، ولی باز هم میبینه اون خلأ پر نمیشه.
شما نباید گول بخوری، شما باید تیز باشی.
مثلا اگه شما فهمیدی حرم امام رضا-علیهالسلام- آرومت میکنه، اگه تونستی هفتهای یه بار رو باید بری، ماهی یه بار رو دیگه باید بری. یه نفر دیگه میگه نه، ما مشهد برامون مثل شیرازه، خب اون برای چی باید بره؟ ولی شما باید بری.
شما اگه یه مدت کوتاه هیئت نری، همهی زندگیات بهم ریخته است، چون رشتهی اتصالت قطع میشه، هیچیات سرجاش نیست، خب شما نباید هیئت رو ترک کنی. شما اگه این رو پیدا کردی که نماز بهت آرامش میده، روزی هزار رکعت هم اگه دیدی جا داره نماز بخونی، نگو زیاد خوندم. یه نفر نه، همون هفده رکعت هم زیادیش هست، من میگم مستحباتِ همون هفده رکعت رو هم بزن، زود بخون برو، این خیلی مهمه.
یه نفر آیهالکرسی رو پیدا کرده، با آیهالکرسی زندگی کن. یه نفر صلوات بر محمد و آل محمد رو پیدا کرده، با این برو جلو. پیدا کن چی وجودت رو آروم میکنه! یه نفر در خلوت همه چیز گیرش مییاد، چرا در شلوغیها هستی؟ وجودت رو پیدا کن؛ این صورت مسأله رو داشته باشید.
رفقا دو بُعد در وجود ماست که هم به یه نوعی موتور حیات ماست، هم موتور هلاکت ما!
این دو تا موتور چیه؟ یکی شهوت، یکی غضب.
اگه کسی غضب و شهوت نداره، اصلا چیزی بهش بار نیست، اصلا در شیعه بودن هم هیچی بهش ندادند. مقدار قدرتِ شیعه بودنِ افراد به شهوت و غضبشون هست. هر چهقدر شیعه بودنش بالاست، این دو تا هم بالاست. حالا همین غضب و شهوت باعث هلاکت انسان است، مثلا الان شما میبینی به عبادت رغبت داری؛ دوست داشته باشی بلند شی نماز بخونی، این مال شهوته، مال غضبه، غضب و شهوتی که مدیریت شده.
ببینید من میگم برق عامل محرکه است که داره این چرخ رو میچرخونه، درسته؟ یه عمل الکتریسته تبدیل شده به یه عمل مکانیکی و داره این کار رو میکنه.
اینجا هم همینه. همین که این الان پا شد گفت اللهاکبر، یعنی شهوت رو مدیریت کرده. اگه اومده اینجا و داره برای اهلبیت-علیهمالسلام- آشپزی میکنه، کمک مؤمنانه میکنه، شهوت و غضبش رو مدیریت کرده. اونجایی هم که داره میره دزدی میکنه، باز هم شهوت و غضبش زیاده که داره اون رو میبره، چون اینها رو غلط مدیریت کرده.
اون کسی که خالکوبی میکنه، عَربده میکشه، اون هم شهوت و غضب خوبی داشته، ولی شیطان اون رو برده یه جای غلط سرمایهگذاری کرده، پس من حواسم باشه. چرا در اسلام گفته میشه شما چشمهاتون رو از حرام بپوشونید؟ به خاطر اینکه میخواد مدیریتِ شهوت رو به عهده بگیره، اگه دین جای درست خرج بشه از توش حیا در مییاد، از توش حیات در مییاد. مثلا گفته شده که مواظب باش در کلامت نیش نباشه، تندی نباشه، فحش نباشه، چون میخواد غضب رو مدیریت کنه یا مثلا شما یه آدمی هستی که وقتی غضبناک میشی، یه شهر رو بهم میریزی؛ این خیلی خوبه، ولی این غصب رو در راه درست خرج کن، شما میتونی با غصبت یه شهر رو آروم کنی. شما این فرماندههای سپاه رو ببینید، اینها شر و شورهای خانوادهشون بودند، اینها بر اثر مدیریتِ درست، فرمانده شدند، میتونند پانصد نفر رو به خط کنند، سازماندهی کنند، میتونند یه لشکر رو حرکت بدند.
من بعضی از این شهدا رو دیدم؛ شهید همت، شهید زینالدین قد و هیکلی هم نداشتند، ولی اینها وقتی در صحنه میاومدند یه قدرتِ وجودی داشتند که تمام نفوس تابعشون میشدند، این خیلی مهمه!
شما امام-رحمهاللهعلیه- رو وقتی در جماران صحبت میکرد میبینید یا صحبت مقام معظم رهبری رو ببینید که تکلیف رو معلوم کرد، خیلی خطبندیها درست شد، یه تیری بود که دشمنان خودشون به خودشون زدند و فاتحه خونده شد، خیلی این مهمه.
خب قسمت دوم صورت مساله رو توضیح دادم که شهوت و غضب در کار است، حالا مرحلهی سوم اینه که شهوت و غضب باید مدیریت بشه. ببینید هیچ چیزی در دنیا و آخرت مثل زناشویی مقدس نیست و وجود نداره، هم در دنیا اینطوریه، هم در آخرت، چرا؟ چون اون مدلِ محرکهی مقدس است که از توش صدها چیز بیرون مییاد. مثال خیلی سادهاش این میشه؛ ببینید اگه من بگم همهی میوههایی که دارید میخورید، به خاطر این آبی هست که داره پای اونها ریخته میشه، شما این رو انکار میکنید؟ چه اشکالی داره من بگم همهاش مدیون آبه؟حیاتش مال آبه! حالا خدا میخواد این شهوت در دنیا با بهترین شکل اتفاق بیفته، چرا؟ چون صدها چیز با اون درست میشه. اگه این زناشویی، این قصهی زن و مرد مدیریت بشه، صدها مسئله درست میشه و میشه حیات!
حالا اگه این قضیه خراب بشه، مدیریت نشه، صدها و هزار تا برنامه از توش در مییاد و میشه هلاکت!
ببینید یه زن در خانه آرامش محض است، “لِتَسکونوا إليها”، این رو زن نمیدونه، برای همین خودش رو بیارزش میدونه. خیلی از خانومها میگن کاش ما مرد بودیم! مثل این میمونه پرتقال بگه کاش من سیب بودم! ارزش خودش رو نمیدونه. الان آقای قاسم سلیمانی یا حضرت امام-رحمهاللهعلیه- یا هر کسی که در هر مقامیه، اینها از داخلِ خونه به اینجا و این مقامها رسیدند؛ این رو زن نمیدونه، مدیریتها اونجاست، منتها این مدیریتها رو زنها نمیدونند یا اشتباه میفهمند. مثلا خانوم مییاد این مدیریت عالی رو به تسلط تبدیل میکنه! میخواد به شوهرش مسلط بشه، همه چیزِ شوهرش رو زیر نظر داشته باشه؛ الان با کیه، با چیه، این چه معنایی داره؟ مگه مرد نمیتونه یواشکی یه کاری کنه؟ همون خانومهایی که زیادی تیزبازی در آوردند، اتفاقا مردهاشون رفتند یه کار دیگه کردند. ما در مرکز مشاورهایم و آمارها هم دستمونه. ولی اگه زن یه کانونی رو درست کرد به نام کانون محبت، همهی مسائل حل میشه. خدا میدونه این محبتِ رِنجش هزاره، ولی خانومهای ما دَهاش رو هم ندارند، برای همین زندگیشون لِک و لِک است، زور زدنه، با یه شکلهای دیگهای باید کار رو درست کنند
مگه الان محوریت ما به اهلبیت-علیهمالسلام-، محبت نیست؟ ما الان با محبت اهلبیت-علیهمالسلام- اینجائیم دیگه. ما با این محبت اربعین میریم، با این محبت مشهدیم، با همین محبتِ در خانهایم. اینقدر ابواب این قضیه پیچیده و فراوانه که اگه زنها به این مسلط بشن، همهی مسائل در زندگیها حله، ولی الان این حل نمیشه. مردها هم همیناند، این رو نمیدونند، یه دونه از این نمیدونم اینه که این خانوم رو در خانه، از مادر بودن میشکونند؛ اینقدر جلوی بچهها سر این خانوم داد زدند، اینقدر بیاعتنایی کردند، کم توجهی کردند که دیگه این خانوم، مادر نیست! مادر بودن که فیزیکی نیست، مادر بودن یه وجوده. خب شما وقتی مادر بودن رو از این خانوم گرفتی، چه کسی میخواد بیاد برای بچههات مادری کنه؟ همهاش اخم و تَخم در خانه، همهاش تلخی، همهاش به زور زندگی کردن، همهاش حرفهای یامُفت زدن!مثلا یکی از این یا مُفتها اینه؛ بد نیست آدم بره یه زن دیگه هم بگیره ها! همین یه دونه رو هم به صد تا دلیل نمیتونه نگه داره، اون وقت همهاش در دهنش اینه برم یه زن دیگه بگیرم. آقای عزیز! تو میدونی با این حرف داری با وجود زنت چیکار میکنی؟ داری وجودش رو تیکه تیکه، پاره میکنی! بعد هم میگه من شوخی کردم یه چیزی همینطوری گفتم، بیخود کردی که شوخی کردی! اتفاقا برعکس، باید به خانومت میگفتی خدا شما رو برای من و من رو برای شما خلق کرده، پس چرا این رو نمیگی؟
شما علی-علیهالسلام- و فاطمه-سلاماللهعلیها- رو ببینید، به محض اینکه فاطمه-سلاماللهعلیها- از دنیا میره عبارتهای امیرالمومنین-علیهالسلام- اینه؛ “قَلَّت حیلتی” علی بیچاره شد، چهطوری علی بیچاره شد؟ علی که علی است، نه! اون شاکلهی علی بودنِ باید سر پا باشه. برای همین شما میبینید ۲۵ سال علی-علیهالسلام- باید استراحت کنه، بازسازی بشه تا بشه علی! البته
اینطوری نیست ها! من چون دارم از شکل کار صحبت میکنم دارم این رو میگم، و الا علی-علیهالسلام- … .
اگه همون روز هم اینها عاقل میشدند، باز علی-علیهالسلام- ، علی بود، ولی این تصادفی نیست که بعدِ رفتن فاطمه-سلاماللهعلیها- علی-علیهالسلام- ۲۵ سال در خانه میشینه و سکوت میکنه، این خیلی مهمه.
شما اگه دیدی در جامعه کم آوردی، در اقتصاد کم آوردی، دنبال هیچی نگرد. اول ببین کجا روابط خودت رو خراب کردی؛ ببین با پدر و مادرت بوده، ببین رابطهات رو با زن و بچهات خراب کردی؟ اونهایی که این روابط رو محکم کردند، اصلا این مشکلات رو ندارند.
شما در حدیث کسا میخونید “یا قُرَةَ عيني و ثمرة فؤادي” چیه این عبارتها؟ الان مثلا من فلان وسیلهی نقلیه رو ندارم و حسرتش رو دارم میخورم، خب این چیزهایی که دارم رو چرا نگهداری نمیکنم؟! این بچه رو که دارم، این زن رو که دارم، این مادر رو که دارم، اینها سرمایه نیستند؟ اینها از توش نیرو در نمییاد؟
الان اتفاقا برعکس شده، ما به جای اینکه از هم نیرو بگیریم، داریم نیروی همدیگه رو میگیریم، داریم هرز میریم. اون وقت میدونید بهانهمون چیه؟ خانوم میگه آقا اینطوریه، آقا هم میگه خانوم اینطوریه! بابا شما چیکار به این کارها دارید؟ شما یه طرفه پنجاه درصد کار رو داری حل میکنی دیگه، اصلا اون پنجاه درصد هم نباشه، ولی الان با این اوضاع، شما دارید صد در صدِ کار رو میخوابونید!
دقت کنید میخوام از صحبتهام نتیجهگیری کنم؛ اسلام با قواعد و آموزههاش داره این رابطهها رو درست میکنه. سربسته بگم اگه یه زن و شوهر کافر، با هم ارتباط صمیمی دارند و از همدیگه لذت میبرند، این ارتباط و صمیمیت باید در یه زن و شوهر متدین ضرب در صد باشه، چرا؟ به خاطر روح تدین و قوانینی که پیششونه.
چرا برعکسه؟!
آقا! شما که ولایت علی-علیهالسلام- رو داری، یه قلمبه نمک و شیرینی هستی، پس چرا اینقدر تلخی؟ اون کافرِ که تلخه، تو که اهل ولا هستی باید شیرین باشی! شما ببینید این تلخی چهقدر در رفتار تاثیر داره که هم اون شیرینی ولایت رو داره خراب و تلخ میکنه و هم یه تلخی به تلخی اضافه میکنه. ما زمانی که خونهی بعضی از علما با دوستانی که باهاشون صمیمی هستیم میریم، وقتی این عزیزان رو میبینیم، حتی اگه حرف هم نزنند لذت میبریم، همین که نشسته دنیایی از کِیف است، این مال چیه؟ مال شیرینی ولایته! آقا! خانوم! این شیرینی رو همسر شما هم داره.
همسر شما چی میخواد؟ یه سلام میخواد، یه ببخشید میخواد، یه حق با شماست میخواد، یه من اشتباه کردم میخواد، یه زندگیام رو دوش شماست میخواد، یه انصاف میخواد که بگه نصف این مشکلات مال منه و بپذیره؛ وقتی اینها باشه، دیگه دلخوریها و مشکلات تموم میشه.
خب حالا یه زن چهطوری در خانه محبتش گل میکنه؟ وقتی ازش تشکر بشه. آقا! همسر شما داره بهترین غذا رو برات میپزه مییاره، در غذای شما هم مثل همسر امام حسن مجتبی-علیهالسلام- سم نمیریزه، جونش رو برای غذا پختن میذاره، تموم سلیقهاش رو به خرج میده، حالا شما تشکر همین غذا رو از اون میکنی؟ اگه این تشکر رو بخوای انجام بدی، میدونی یعنی چی؟ یعنی وقتی میری خونه میبینی خونهات مرتب است، بچههات مرتب هستند، میبینی زندگیات داره میچرخه. رفقا این چهارچوب رو باید درستش کرد؛ این یعنی چی؟ یعنی من فضای خونه رو در مدیریت شهوت و غضب درست کنم.
روی منبر نمیشه همه چی رو گفت، و الا چهل تا قانون میگفتم که اگه زن و شوهر در خانه رعایت کنند به همهی خوشیها دست پیدا میکنند.
خب اگه من زندگی رو اینطوری قرار بدم و تلخش نکنم، بعد میبینم زهرایی که من دوستش دارم و حضرت امیر-علیهالسلام- که پایههای زندگی دینی من هستند، به زندگی من ورود پیدا میکنند و عهدهدار این زندگی میشن.
“أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة”
“من و علی-علیهالسلام- دو پدر این امت هستیم” ( تفسیر برهان/ ج ۲/ ص ۷۷)
خب معلومه دیگه، حضرت خدیجه و فاطمهی زهرا-سلاماللهعلیها- هم مادر هستند، مادر بزرگ اینها هم مادره؛ یعنی چی مادر بزرگ اینها مادره؟ یعنی میخوان دخالت کنند. شما یه فضایی در خانه درست کن، بذار اینها بیان دخالت کنند.
یادتون باشه یه طرفه محبت کنید، یه طرفه ببخشید، نه اینکه بگید فردا نوبت اونه، نه اینجا یه طرفه جلو برید، مَشتیگری در بیارید، با صفا باشید توی زندگیتون.
این هم در آخر بگم، شما بیرون با رفقات داد و بیداد کن، دعوا کن، اما در خانه نه! صدات رو یه ذره هم بلند نکن، چون با لطیفترین موجود ارتباط داری. یه ذره صدات رو بالا نبر. من میگم اگه داد هم میزنید، ولی مثل بچهها قهر نکنید، عذاب ندید.
اگه شما راست میگی این مامور نیروی انتطامی رو با مشت بزن، یه چند روزی آب خنک بهت میدند، آویزونت میکنند، میفهمی یه فحش دادن هزینهاش چهقدره! زورت فقط به همسرت میرسه؟!
پس خدا به ما لطف کرده و زندگی اهلبیتی داده، این رو پس نزن، نگو این زندگی به درد نمیخوره، نگو زندگی کفار خوبه، نگو زندگی اونهایی خوبه که توش شطرنج بازی میکنند، موسیقی گوش میدند. آقا! کاری نکن که خانومت بیاد بگه ببین خواهرِ من چهقدر با شوهرش خوشه، حالا شوهرش کیه؟ شوهرش مشروب میخوره، خانونش هم فلان است.
کاری نکن خانومت بگه منِ چادری با شوهر هیئتیام، زندگیام اینطوریه! نذار این رو بگه، اگه اینطوری باشی بهت بگم از امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- سیلی میخوری. امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- قهر میکنه، بدش مییاد از همچین آدمی که آبروی حضرت رو داره میبره.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیأت رزمندگان کرج/ نورالشهداء/شب بیستم ماه رمضان۱۴۴۲/دوازده اردیبهشت ۱۴۴۰