مصادیق عقل نورانی
«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ»
«الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمین الصَّلوةُ وَالسَّلامُ علیٰ سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا وحَبیبِ قُلوبِنا وَطَبیبِ نُفوسِنَا وَشَفِیعِ ذَنوبِنا اباالقاسِمِ المُصْطَفیٰ مُحَمَّد و آلِهِ الطّاهَرین الْمِعْصومینَ المُکَرَّمین؛
اللّهُمَّ الْعَنْ أبَاالشُّرُورِ وَ أتْباعَهُ فِی کُلِّ لَحْظَهٍ مِنَ الأزَلِ إلَی الأبَدِ، بِعَدَدِ ما أحاطَ بِهِ عِلمُک؛
اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
صلواتی برای امام عصر-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- مرحمت کنید.
عرض شد که ما بر اساس یه برنامه داریم جلو میریم، تحت یه برنامه هستیم، حالا گاهی اینجوریه که از برنامه بیاطلاعیم، الان شما در شهر کرج تحت برنامه هستید، ولی خودتون نمیدونید، استانداری جلسه داشته، نیروهای امنیتی جلسه داشتند، شهرداری جلسه داشته، نیروهای فرهنگی جلسه داشتند، بهداشت برنامه داشته، شما تحت اون برنامهها دارید زندگی میکنید، حالا یه عده نمیدونند، عدهای هم میدونند. در اقتصاد هم همینه، در اقتصاد هم یه عده برنامه رو میدونند، لذا جلوتر میرن فلان چیز رو میخرند، میدونند الان تصمیم این شکلی است. ببینید ما چه بخوایم چه نخوایم در دین تحت برنامهایم، برنامه به ما حاکمه، خیلی دقیقتر از اون چیزی که شما فکر میکنید، ما فکر میکنیم برنامه حاکمه! اینقدر برنامه حاکمه که به شما بگم یه سر سوزن تاخیر و تقدم در اون نیست. هر چیزی که شما فکر کنید، براش اَجَل است، تاریخ مصرفه. الان معلومه شما باید چند ساعت خوش باشی، چند ساعت مریض باشی، چند لقمه باید غذا بخوری، چی بخوری، در روایته ها! ذهنتون رو نبرید در جبر و بگید حالا ما چیکارهایم، این رو کنار بذارید. من بهتون گفتم دیگه، الان توی شهر هم برنامه براتون ریختن، به این که جبر نمیگن! برنامهریزی شده و چهقدر خوبه که ما در برنامهایم، برنامه یه ذره عقب جلو نمیشه. همون برنامه باعث شد که آقای ترامپ در چهار سال دوم نتونه رئیس جمهور بشه، و الا اگه اون برنامه نبود طبق روند طبیعی ترامپ باید رئیس جمهور میشد، رئیسجمهور خوبی هم بود برای آمریکا، ولی برنامه دیگه این نیست. یه دقیقه برنامهی آقای قاسم سلیمانی عقب جلو نشد، اونها فکر کردند که طبق برنامه این کار رو کردند، نه! برنامه بهشون داده شده بود، اَجل قاسم سلیمانی پارسال نبوده، در رختخواب نبوده، خدا مقدرش کرده که توسط یه شقی که رئیسجمهور آمریکاست این دستور صادر بشه، اون هم کجا؟ در کشور عراق! اون هم با یه آقایی به نام ابومهدی المهندس که یه اتفاقی بیفته بین عراق و ایران، همهی برنامه دقیق است! تشییع جنازه دقیق است، منتها ما به میزانی که به برنامه واقف هستیم اذیت نمیشیم. آقای بهجت-رحمهاللهعلیه- به برنامه واقف بود، ایشون میدونست برنامه چیه! به اندازهی خودش میگم ها، به اندازهی بهجت بودن! اونهایی که دارند راه رو درست میرن، واقف به برنامه هستند. میدونند چه خبره، وظیفهشون رو هم بلد هستند، لذا گفته شده که شما عجله نکنید، دستپاچه نشید، نگران نشید، بذارید برنامه جلو بره. پدر آقای ضابط برای من نقل میکرد که تازه بنزهای ۱۸۰ از آلمان، فابریک، اومده بود قم، بقیهی بنزها خیلی فرسوده شده بودند، من دویدم رفتم توی بنز نشستم و لَم دادم، اون آقایی که اونجا ماشینها رو اداره میکرد از این لاتهای قبل از انقلاب بود، اومد یقهی من رو گرفت و از ماشین کشید بیرون، گفت برو اونجا بشین، اینجا هر کسی رو که نمیذارن بشینه! من رو فرستاد توی ماشین بغلی، منم ناراحت شدم. همینجور که داشتیم از جاده قم میرفتیم دیدیم اون بنزِ که من رو از توش بیرون کرده بودند در یه تصادف سنگین مچاله شده بود! گاهی شما دو دقیقه دیر مییاید، میبینید یه اتفاقی در همون دو دقیقه رخ داده. نمیدونم شما این دوربینهای راهنمایی و رانندگی که در جاده کنترل سرعت میکنند رو دیدید یا نه، ماشینی که داره با سرعت ۱۸۰ مییاد رو اونقدر آروم نشون میده، چون میخواد کنترلش کنه، ماشین با سرعت ۱۸۰ داره مییاد، ولی با سرعت بیست نشونش میده. ما فکر میکنیم زمان سرعت داره، نه اینطوری نیست! اون کسی که زمان دستشه مسلط به زمانه و کنترل داره.
ببینید اون چیزی که تعیین کننده است در همهی متغیرهایی که شما در اون هستید اینه، مثلاً کرونا اومد یه دفعه باهاش ورشکستگی مییاد، یه دفعه طرف شکست عشقی پیدا میکنه میره خواستگاری جواب رد میشنوه. پولش یه دفعه بلوکه میشه. یه دفعه نونش آجر میشه، رفته ساختمون درست کرده کسی نمیخره، پول هم نداره بره نون بگیره، پولهاش همه آجر شده، خب این اتفاقاتی که دارید میبینید پشت سر هم داره میافته، شرایطی که داره به من حاکم میشه، این اتفاقات هست
اینها معلولِ یه جریانی هستند که اون جریان داره اونها رو جلو میبره. پس من باید اون عقبهی کار رو بهش رسیدگی کنم که اینجا نتیجهی درست ببینم، یعنی چی؟ مثلاً دارم میگم ها! اگه کسی دیشب نماز شب خونده باشه، حالا چه سه رکعت نماز شب خونده باشه، چه یک رکعت خونده باشه، تموم فرمولهای روزش بر اساس این نماز شب تنظیم میشه. اگه کسی نماز صبح خونده، همهی برنامههاش با نماز صبح تنظیمه، کسی هم که نماز صبحش قضا شده، برنامهاش بر اساس قضای نماز صبح تنظیم میشه، مثل اینکه شما امروز صبح رفتی بنزین بزنی و میبینی پمپ بنزین خالیه و برق قطع شده، این در حالیِ که اگه شما همون آخر شب بنزین میزدی الان امروزت یهجور دیگه مدیریت میشد، اما وقتی باک بنزین خالیه یه جور دیگه برنامهات تنظیم میشه. یا مثلا یه جلسهی مهم داری، یه دفعه از ادارهی برق مییان برق رو به خاطر بدهی قطع میکنند! پس همه چیز بر اساس پشت پرده داره برنامهریزی میشه، مثلا همین که شما با وجودت گفتی «توکلت علی الله» البته با لفظ هم تاثیر داره، ولی اگه با وجودت گفتی «توکلت علی الله» و حالت توکل هم داشتی، یه جور مدیریت میشی، اما اگه همینجوری راه افتادی، بدونِ هیچی، یه جور دیگه مدیریت میشی.
حالا شما متغیرها رو ببینید، ما باید درست نگاه کنیم، مثلا طرف تا بناگوش داره میخنده، فکر میکنی خوشیِ عالم انگار مال اینه، اما اصلا اینطوری نیست، دهنش باز شده یه شادی الکی داره. یه نفر هم شما نگاهش میکنی شادی نمیبینی، ولی شادی عالم توی دلشه، اینقدر آرامه، اینقدر آرامه! یه نفر حسادت داره و از اینکه موفقیت شما رو میبینه داره آتیش میگیره؛ خدا این رو براش مکافات قرار داده. یه نفر هم نه، کنار شما کیف میکنه، چهقدر خوبه این نعمتهایی که مال این هست، برای ما هم هست و این دو جور نگاه است. خب حالا اون عقبه چیه؟ اون عقبه یکی عقل شماست، البته نه این عقلی که داریم، این عقل هیچی توش نیست، منظور عقلی هست که بهش نور تابیده، این ولایت شماست، توحید شماست، نبوت شماست، تدین شماست، عقل شما اگه نور بهش تابید، میشه عقل دونمکار، اون وقت تصمیمهای درست میگیری، درست حرف میزنی، همهی چیزها درسته، چون عقل الان نورانی شده، اما اگه عقل نورانی نشد، تابع عجله بود، تابع هوس بود، تاریک میشه. الان عقلِ من میگه با سرعت ۱۴۰ برو، حالا ما اسمش رو میذاریم عقل ها، و الا این عقل نیست. میگه ۱۴۰ برو، عجله کن، این ۱۴۰ عقلِ تاریکه، شما هم با همین سرعت میری بعدش نمیتونی کنترل کنی. پس یه عقل نورانی میخواد، عقل نورانی همه چیز رو سر جاش میبینه؛ یعنی قشنگ میفهمه این گلدونِ الان باید اینطوری باشه، سلیقه داره یا اگه این لباس رو بپوشی سِت به هم میخوره یا تو ذوق نمیزنه. چهطور عقل به شما میگه این فرش خوبه به این خونه مییاد، بقیهی چیزها رو هم همین طوری میفهمه. ببینید عقل است که به شما میگه این محاسن بهت مییاد
اون عقل وقتی میره، نَکرا مییاد، میگه ریش تراشیدن بهت مییاد. ببینید مگه اینهایی که محاسن دارند دیوانهاند؟ اینهایی که ریش تراشیدن مگه عاقل هستند؟ این حرفها کدومه، باید دید نگاه چیه، نگاه خیلی مهمه! چادر، هر چی این خانم خودش رو پوشیدهتر میبینه نورش قویتره، اما این نور وقتی نیست میگه برای چی چادر بپوشم، همین طوری هم خوبه، این هم حجاب اسلامیه! میگه یه خورده روسریِ من از چادر بیرون باشه، فرم من هم به بقیه میخوره! چه اشکال داره ناخنهای من هم اینطوری باشه یا کفشهام این مدلی باشه؛ اینها چه ربطی داره، ما که حجاب داریم! بله با اون عقل درست هم میگه، ولی اگه عقل زهرایی بتابه، یه نفر در اروپا میشه نرجس خاتون! میشه مادر امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- در اروپا نه در قم! ببینید چون به عقل نور تابید، شد نرجس خاتون، ولی توی خونهی پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- اون عقل تبدیل به تاریکی شد و نتیجهاش شد جنگ جمل! ببینید نرجس خاتونِ اروپایی، شد مادر امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- اما اونی که زن پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- بود، شد قاتل امام زمانش، درسته اون رو نکشت، ولی قاتل است! بذاریم اون نورِ بیاد. اینجوری نیست که ما قنوت نماز رو همین طوری ازش رد بشیم، بعد بگیم حالا چیزی نشده، این حالا چیزی نشده رو ما نمیفهمیم. الان اگه ما با ماشین یه دستانداز رو رد کنیم میگیم چیزی نشد، اما وقتی ماشین رو پیش تعمیرکار ببریم میگه جلوبندی ماشین به هم ریخته، این رو ما که نمیفهمیم، چون مکانیک نیستیم، اینجا هم همینه. خوب دقت کنید، وقتی موتور توحید درست کار کرد، این یعنی من خدا شناسیام درست بوده، اگه موتور نبوّتم درست کار کرد، موتور امامتِ من درست کار کرد، موتور عقلم هم درست کار میکنه. حتی تعداد لقمهها رو هم میفهمم چهطور باید بخورم، از کدوم باید بخورم، چون من مثلا میخوام امشب احیا بگیرم، اون عقل جلوتر به من میگه این رو نخور و من هم نمیخورم، نه اینکه فقط بگه نخور، نه! نخورِ عملی، نمیذاره من بخورم، میل من رو از من میگیره، چون من میخوام احیا داشته باشم، چون میخواد یه خبری بشه، اگه یه لقمه بیشتر بخورم برنامه به هم میریزه.
رفقا! اگه اون عقلِ بیاد اصلا احتیاجی به هیچ پیغمبری نیست که بگه روزه بگیر، من خودم میفهمم که باید روزه بگیرم؛ این روایته. دیگه من میفهمم که باید نماز بخونم و نماز رو هم به همین شکلی که هست میفهمم بخونم و اصلا احتیاجی به پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- نیست، ولی من چون عقل رو ندارم، به اون عقلِ دسترسی ندارم، خدا پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- رو میفرسته نمازی رو که عقل میفهمید رو زودتر به من میگه.
شما الان در همهی امور نگاه کنید، مثلا خانوم میخواد آشپزی کنه، بهش بگی برای چی شما الان روغن زدی؟ میگه من آشپزم! بگی چرا زردچوبه رو الآن ریختی؟ میگه من آشپزم و الان باید زردچوبه با اون ترکیب بشه تا این طمع رو بده. در جریان معنویت هم همینه، لذا من به شما بگم هیچ کس در جریان معنویت الکی رشد نمیکنه، اگه الکی رشد کرده باشه، برمیگرده سر جای اولش! مثل بازی مار و پله هست، شما یه دفعه ده تا پله رو میری، یه دفعه با یه نیش مار مییای سر جات. شما یه حالتی پیدا کردی که اون حاله، حالِ معلوم نیست چیه، شاید شیطانیه! مقام مهمه، ببینید روایت چی میگه، یه صلوات بفرستید. یه نفر همین امروز عصر از دین خارج شده، این آدمی که مرتد شده نماز شبخون بوده، حالات معنوی داشته، هزار تا مطلب براش بوده و خیلی آدم میزونی بوده، ولی یک ساعته مرتد شد؛ این آدم طبق روایت تمام حالت معنویاش سر جاشه، از این به بعد هم سر جاشه؛ یعنی اون حال خوش رو داره، همون حالت روحی رو داره، همون توفیقات رو داره، ولی از ناحیهی شیطان، از ناحیهی خدا نیست! حضرت فرمود شیطان یه عرشی در دنیا داره و به اون شخصی که سمت شیطان اومده حال میده، حالش رو خوب میکنه تا نفهمه از ریل خارج شده! ما یه پیکان ۴۸ تاکسیبرگشت داشتیم، ولی ماشین بود ها! من الان نمیتونم بهتون بگم چی بود. این ماشین اون موقع که به دست ما رسید، چهل سال مسافرکشی کرده بود، این پیکانِ تاکسیبرگشتِ فکستنیِ فلان و بهمان ما رو هی میبرد جمکران، ما رو هی میبرد مشهد، بعدا که ما یه ماشین مدل بالای ۵۰۴ گرفتیم، یه بار هم ما رو مشهد نبرد، ببینید چی دارم میگم، یه بار ما رو مشهد نبرد! یه آقایی میگفت یه جفت جوراب به من هدیه دادن، هر موقع این جوراب رو میشورم و میپوشم، میرم کربلا! میگفت اصلا حواسم نبوده، ولی وقتی نگاه کردم دیدم ما دو سال اینطوری رفتیم کربلا! حالا این چه پولی بوده و اون کی بوده و چه صاحب نفسی بوده و چه جریانی بوده، خدا میدونه.
طرف در یه حالتی قرار میگیره احساس میکنه حالش خوبه، نه! شیطان داره حالش رو خوب میکنه. مثلا با باباش دعوا میکنه، شب نمازِ شب میخونه! اون موقع که باباش خوبه، نماز صبحهاش هم قضا میشه، بعد مییاد میگه بابا مثل اینکه در این یه چیزی هست، معلومه باباهه باید به حسابش رسید و شیطان کار خودش رو میکنه. پس این حال رو شما ملاک قرار نده. مثلا شب قدر حالت خوب نیست، خب نباشه به حال چیکار داری! شما میدونی شب قدره و برای شب قدر هم اومدی، اصلاً میخوان ندیده شما خریدار باشی. ملائکه دعاهای بعضیها رو زود جواب میدن که این بره، اصلا ملائکه مُتأذی(اذیت) هستند از نشستن این در جلسه، زود حالش رو خوب میکنند، یه حال خوبی پیدا میکنه اینجوری میکنه و اینجوری میکنه. یه نفر دیگه همین طوری نشسته و “بِکَ یا الله” میگه، همه رو میگه، آخر سر تکون نمیخوره، تغییری نمیکنه، این فرد باید قدر خودش رو بدونه. حال ملاک نیست، شیطان مییاد حالت رو عوض میکنه، مییاد حالت رو خراب میکنه، مقامت رو خراب میکنه. بزار از اون ناحیه بهت توجه بشه، مثلاً یه نفر میبینه داداشش خیلی توفیقات داره، خیلی کارها میکنه و موفق است، ولی میبینه داداشِ خرابکاری عجیبی هم داره، اینجا اشتباه نکنه، بالاخره یه نفر رو میخوان یه کاری رو انجام بده، حالا این رو گذاشتند. در روایت داره: “نَضَّرَ اللّهُ عَبْدا سَمِعَ مَقالَتي فَوَعاها، ثُمَّ بَلّغَها عَنّي، فرُبَّ حامِلِ فِقهٍ غيرُ فَقيهٍ، و رُبَّ حامِلِ فِقهٍ إلى مَن هُو أفْقَهُ مِنهُ”
“پيامبر خدا-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- میفرماید: خداوند شاداب و خرّم گرداند بندهاى را كه سخن مرا بشنود و آن را خوب فرا گيرد و سپس به ديگران برساند؛ زيرا چه بسا كسانى كه بار فقه را بر دوش مىكشند اما فقيه نيستند و چه بسا كسانى كه فقه را به افرادى منتقل مىكنند كه از خود آنان (انتقال دهندگان) بهتر مىفهمند” (بحارالانوار/ج۲/ ص۱۶۱)
گاهی یه نفر مثلا پنجاه تا کتاب نوشته، ولی این پنجاه تا کتابی که نوشته و تحقیق کرده رو اصلا خودش نمیفهمه، نوشته برای اون کسی که میخواد بفهمه. دستگاه دستگاه عجیبیه!
حالا نتیجه رو گوش کنید، شما اگر توجهات این شد، یقینات این شد یه خدایی هست که امر شما دستشه و این خدا اشتباه نداره، خداست دیگه، خیر محض برای من میخواد، این کلمه رو یه خورده در ذهنتون نقش بدید، خیر محض برای من میخواد و کسی غیرِ این خدا مداخله در کارهای عالم نداره که شما هی بیای بگی مثلا آقا وضعیت من که اینطوری شده کس دیگهای دخالت کرده، نه! همهاش گردن خداست، همهاش گردن خداست یعنی چی؟ یعنی غیر از خدا کسی دخالت نداره، شما نمیخواد دوباره بیای گردن کس دیگهای بندازی، نه، فقط خداست! ولی اونجا دارن یه چیزی حالیِ تو میکنند که الان برنامهات جور نمیشه. مثلا یه دختری رو میخواد، هر چی داره سعی میکنه بشه، نمیشه و خدا نمیذاره بشه! میگه من رفتم مشهد پیش امام رضا-علیهالسلام- و گفتم آقا، من میخوام با دختری ازدواج کنم که این نشونهها رو داشته باشه؛ قدش اینطوری باشه، موهاش اینطوری باشه، حرف زدنش اینطوری باشه و… . اتفاقا همچین کسی رو خدا نصیب من کرد، بنده هم این خانوم رو دیدم، هم این آقا رو. این آقا گفت این خانوم منه، همهی اون چیزهایی که در موردش میخواستم رو داره، اما فقط یه عیب داره، اون هم بچهدار نمیشه! ما هم خانوادگی بچه دوستیم، نه میتونم نگهش دارم، نه میتونم ردش کنم. ببینید همه چیز روی حسابه، شما چرا تعیین کردی؟ خب به امام رضا-علیهالسلام- میگفتی که آقا یه خانوم با تمام عافیت میخوام. میخوای حضرت رو امتحان کنی؟! خب بیا همهی این نشونههایی که میخواستی رو داد. هیچ موقع خدا و ائمه-علیهمالسلام- رو امتحان نکن! بذار خدا کارِت رو جلو ببره. شما مورچه رو میبینید که کجا زندگی میکنه، میبینید ده تا مورچه در حمام روی سرامیک دارن میرن، الان به مورچه چه رسیدگیای میشه؛ نه تلفن همراه داره، نه پسر عمو داره، نه رانتی بهش هست، نه با کجا در تماسه، نه یارانه بهش میدن، هیچی، ولی میبینی مورچه چهقدر شادابه. من همهی این امکانات رو دارم، اما افسردهام! شمارهی سی نفر آدم گردن کلفت در تلفن همراه منه، ولی وقتی باهاشون کار دارم یا تلفنشون خاموشه یا جواب سَربالا میدن، چرا؟ به خاطر اینکه اشتباه گرفتی، نمیدونی کی باید کمکت کنه. مورچه میگه فقط خدا! گنجشک میگه فقط خدا! شما یه دونه گنجشکِ افسرده نمیبینید. در یه بیابانی حضرت پرندهای رو دید و ازش پرسید اینجا چیکار میکنی؟ اینجا که هیچی نیست، نه آب، نه غذا! پرنده گفت: آقا، ما هر موقع آب میخوایم لعن میفرستیم به دشمنان شما و زود برامون یه چشمه پیدا میشه. هر موقع هم که غذا میخوایم بر محمد و آل محمد صلوات میفرستیم.
رفقا! والله به شما بگم اگه ما اندازهی پرنده میفهمیدیم، زندگیمون گیرِ یه یارانه نبود. حضرت فرمود میخوای خدا بهتون عیش بده و بفهمی اصلا عیش یعنی چی، این دوتا ذکر عیشه؛ تبری و لعنِ دشمنان ما، صلوات و تولی نسبت به ما! عیش فقط معنیاش این نیست که شما سر سفره خوب غذا میخوری، این یه موردش هست. شما نشستی سر سفره، بعد ببینی مادرت بیمارستانه، این خوردن چه عیشی داره؟ داری بهترین غذا رو میخوری، ولی مادرت بیمارستانه. بهترین غذا رو برات در بیمارستان آوردن، اما این غذا برات عیش نیست. عیش در اینه که همهاش با هم درست باشه، جور باشه، پس جای دیگه دنبالش نگرد، نیست. با خدا زندگی کن! ببینید من اصلا نمیگم شما دست از خواهشهات بردار، خواهشهات سر جاش باشه. اصلا نمیگم نقشه نکش، نقشههات سر جاش باشه. نمیگم تلاش نکن، تلاشهات رو ده برابر کن، ولی یه چیزی یادت باشه؛ همهی این کارهایی که داری فکر میکنی انجامشون بدی و انجام میدی، بدون خدا باید آخرین نظر رو بده. طرف چهار دهنه مغازه داره، ولی مگس میپرونه. یه نفر یه دهنه مغازه داره و اموراتش خیلی خوب میگذره. بذار خدا اراده کنه، تلاشت سر جاش، ولی باز بگو خدا، نظرت این باشه که خدا دخالت کنه، خدا این دختر رو برات انتخاب کنه، توکل داشته باش به خدا، یه ماه توسل کن خدا یه زنی بهت بده که تو میخوای، تو دوست داری، اهلبیت-علیهمالسلام- میخوان. اگه این کار رو کردی، خدا از بین پنجاه تا دختر یه دختری برات انتخاب میکنه که همهی عافیت درش هست. الان روی منبر نمیشه یه سری چیزها رو گفت، چهقدر خصوصیات باید به هم بخوره، ولی نمیخوره، خیلیها فکر میکنند ازدواج کردند، ولی خصوصیات رو خدا تعیین میکنه که به تو خوشی برسه یا ناخوشی!
پیش خدا کم آوردی، برو پیش پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم-، با همین شرعیات، واجب و حرام رو مواظبت کن تا پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- سفارش تو رو به خدا کنه، پیش پیغمبر-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- کم آوردی، برو سراغ امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- بگو آقا کار گیره، در قضیهی امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- کم آوردی، برو پیش این امامزادهها، پیش حضرت زینب-سلاماللهعلیها- برو، پیش حضرت عباس و حضرت علیاکبر-علیهمالسلام- برو، پیش رقیه-سلاماللهعلیها- برو. رفقا گرهگشای عالم هستی حضرت معصومه-سلاماللهعلیها- است، در گرهگشایی بالاتر از حضرت معصومه-سلاماللهعلیها- وجود نداره. حضرت فرمود تمام شیعیانی که اهل معصیت هستند، به شفاعت حضرت معصومه-سلاماللهعلیها- بهشت میرن، خیلیه! کارت رو راه بنداز.
پس گفتم همهی این کارهایی که داری انجام میدی سر جاش، به اینها دست نزن. هر آدمی که هستی، اگه زرنگی، همهی اینها سر جاش، اما حواست باشه که کس دیگهای داره کار رو اداره میکنه.
“قالَ اَميرُالمُؤمِنين عليه السلام: اَوْحَى اللّه ُ اِلى داوُودَ: يا داوُودُ! تُريدُ وَ اُريدُ وَ لايَكُونُ اِلاّ ما اُريدُ ، فَاِنَ اَسْلَمْتَ لِما اُريدُ اَعْطَيْتُكَ ما تُريدُ وَ اِنْ لَمْ تُسْلِمْ لِما اُريدُ اَتْعَبْتُكَ فيما تُريدُ وَ لا يَكُونُ اِلاّ ما اُريدُ”
“اميرالمؤمنين-عليهالسلام- فرمود: خداوند متعال به حضرت داود-عليهالسلام- وحى فرمود: اى داود! تو مىخواهى، من هم مىخواهم، ولى جز آنچه من مىخواهم نمىشود. پس اگر تسليم آنچه من مىخواهم بشوى، آنچه را هم تو مىخواهى عطايت مىكنم. امّا اگر تسليم آنچه من مىخواهم نشوى، در آنچه خودت مىخواهى تو را به رنج مىافكنم و جز آنچه هم كه من بخواهم نخواهد شد.” (توحيد صدوق/ ص337)
خدای متعال به داوود-علیهالسلام- فرمود داوود! «تُريدُ وَ اُريدُ» تو میخوای یه کاری بکنی، منِ خدا هم میخوام، اما یا داوود! اونی که من میخوام میشه، اگه اونی که من میخوام رو تن دادی، اونی که تو میخوای رو هم بهت میدم، ولی اگه تن ندادی به اون هم نمیرسی!
پس از اول بگو خدایا اونی که تو میخوای بشه. اینجوری که شد، دیگه حرص، هوس، حسادت، کینه، دشمنی، بد اخلاقی، دویدنهای بیخود، ناراحتیهای بیخود نداری، چون خدا ادارهات میکنه. این همه موجودات اومدند و رفتند، ما دیگه آخرشیم. اونها گوشت آهو و قرقاول خوردند، ما گوشتهای یخ زدهی برزیل که تفاله است رو میخوریم. اونها بهترین آب گوارا رو خوردند، بهترین هوا رو استشمام کردند، ما الان هوای پاک نداریم. اونها بهترین زندگیها رو داشتند، یه لیوان شیری که میخوردند واقعا شیر بود. الان طرف دوغ هم که درست میکنه، کلک میزنه یه ذره آب و قرهقروت توش میریزه، بعد از روی سادگی میگن عجب دوغی! دوغ نیست همهاش آبه. دستمال کاغذی میذاره روی ماست میشه سر شیر، بعد میگن عجب سر شیری! اینطوری نیست، بذار خدا بهت رسیدگی کنه، بعد خواهی دید خدا همون غذاهایی که اونها خوردند رو برات مییاره، حالا از کجا؟ خودش میدونه. اون کیف و لذت رو الان هم بهت میده، این فهم رو الان هم بهت میده، اون خواب خوب رو الان هم بهت نشون میده. نه اینکه خواب نمیبینیم ها، خواب میبینیم یادمون میره، ولی خوابهای بد یادمون میمونه و این خودش یه نکته است که خوابهای بد یادمون میمونه، چون رفاقت با شیطانه، خواب بد هم مال شیطانه. خدا هم خواب خوب بهمون نشون میده؛ امیرالمومنین-علیهالسلام- هر روز مییاد خودش رو بهمون نشون میده، اما یادمون میره امیرالمومنین-علیهالسلام- رو دیدیم، ولی اگه یه خواب وحشتناک ببینیم، صبح بلند شیم یادمون میمونه؛ رفقا با این امورتون رو اصلاح کنید! نشونهاش هم اینه که مقید به نمازیم، خانمها مقید به حجاب هستند، مقید به قرآن خوندنیم. این زندگی مومنانه و عبادیِ خودمون رو داریم اداره میکنیم و نمیذاریم کسی به این زندگیمون ورود کنه، نمیذاریم بهش خدشه وارد شه، همین! اون وقت خدا اون خوشیها رو میده، ناراحتیها رو حل میکنه، خدا اون صفا رو میده و جبران میکنه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲۲ رمضان ۱۴۴۲؛ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰