برای درک زمان غیبت، باید نگاهی به زمان امام هادی-علیهالسلام- داشته باشیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الصلوه و السلام علی سیدنا و نبینا و حبیب قلوبنا و طبیب نفوسنا و شفیع ذنوبنا ابالقاسم المصطفی محمد-صلی اللهعلیهوآله- الطاهرین».
«اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه تعز به الاسلام و اهله و تزل به النفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدعاه الی طاعتک و القاده الی سبیلک و ترزقنا بها کرامه الدنیا و الاخره»
صلواتی برای امام زمان-عجاللهتعالیفرجهالشریف- مرحمت بفرمایید.
برای درک زمان غیبت، باید نگاهی به زمان امام هادی-علیهالسلام- داشته باشیم
ولادت امام هادی-علیهالسلام- بر ما و شما مبارک باشه. انشاءالله از فیوضات، هدایت و لطف حضرات معصومین-علیهمالسلام- بهرهمند باشیم که همیشه ما رو یاری کردن و نورشون راه رو برامون واضح کرده و ما رو به مقصد رسانده.
اگه بخوایم زمان غیبت رو خوب درک کنیم، توجه و نگاه به دوران امام هادی-علیهالسلام- خیلی بهمون کمک میکنه. باید یه مقداری خودمون رو جمع و جور کنیم و بفهمیم که خدا در این زمان چهقدر نعمت به ما داده که در یک آسایش و عافیت داریم دینداری میکنیم و این برای ما گشایش هست.
خلفایی مثل معتصم، واثق، متوکل، منتصر و معتز-علیهمالعنه- در زمان امام هادی-علیهالسلام- بودن.
وقتی امام جواد-علیهالسلام- به شهادت رسید، امام هادی-علیهالسلام- هشت ساله بود که امامت ایشون آغاز شد. ما دو تا امام داریم که توی سن کم امام شدن.
امام هادی-علیهالسلام- ۳۳ سال امامت کردن و چهل و سه سال هم عمر داشتن.
شرایط در زمان امام هادی-علیهالسلام- اینقدر پیچیده و سخت بود که بدترین وضعیت برای شیعیان فراهم شده بود.
شما راجع به متوکل-لعنهاللهعلیه- و کارهایی که انجام داد زیاد شنیدین؛ یکی از کارهای متوکل این بود که سه بار قبر امام حسین-علیهالسلام- رو شخم زد، زیارت اباعبدالله-علیهالسلام- رو ممنوع کرد، زندانهای مختلف برای امام هادی-علیهالسلام- فراهم کرد و جلسهی شراب برای حضرت-علیهالسلام- تشکیل داد که حضرت اونجا اشعاری رو راجع به قیامت میخونن و متوکل-لعنهاللهعلیه- از خودبیخود میشه و امام-علیهالسلام- رو آزاد میکنه.
یکی از اصحاب امام هادی-علیهالسلام- نقل میکنه: حضرت-علیهالسلام- رو قبل از اینکه سامرا ببرن، در مدینه دیدم و از ایشون یه سوال شرعی پرسیدم، حضرت-علیهالسلام- این طرف و اون طرف رو نگاه کرد و فرمود: اینجا، جای مناسبی برای پاسخ دادن نیست. ببینید شرایط به چه صورت بود! خودشون رو با چه سختیهایی به امام-علیهالسلام- میرسوندن تا از ایشون یه سؤال بپرسن!
حالا اون شرایط رو با شرایط امروز مقایسه کنید، کسانی که میتونن کار انجام بدن، ولی انجام نمیدن یا میتونن با امکاناتی که فراهم شده در گسترش احکام و دستورات دینی فعال باشن اما نیستن، دارن کوتاهی میکنند.
امام هادی-علیهالسلام- بعد از امام جواد-علیهالسلام- پایهگذار جریان وکلا هست. شیخ عباس نقل میکنه یه فردی بهنام خَیران که خادم حضرت بود، بعد از مدتی از مدینه کوچ داده میشه و در منطقهای میره، حضرت-علیهالسلام- میفرماید: در اون منطقهای که هستی، به رأی خودت راجع به دین نظر بده. هیچ دسترسی نبوده که مردم به امام-علیهالسلام- رجوع کنند! یه فردی نزد امام هادی-علیهالسلام- مییاد و از ایشون سؤال داره، حضرت ازش میپرسه: شما تو کدوم منطقه هستی؟ میگه: منطقهی ری هستم، حضرت میفرماید: عبدالعظیم حسنی اونجاست، سلام من رو بهش برسون و دیگه از این به بعد دینت رو از عبدالعظیم حسنی سؤال کن.
امام هادی-علیهالسلام- وکلا رو در چهار منطقه میچینه؛ بغداد، مصر، حجاز و ایران که بیشتر وکلای حضرت در همدان بودن.
امام-علیهالسلام- به دوستانشون میفرمایند: به یه عده از این وکلا وجوهات بدین، به یه عده فقط برای سوال مراجع کنید. توی توصیههایی که حضرت داره، بهخاطر اختناق عباسییون سفارش میکنه با یه عده از وکلا ارتباط نداشته باشین و اونها رو از ارتباط پرهیز میده.
در این زمان دو گروه معتزله و اشاعره میدوندار هستن، یه جریان غُلات هم پیدا شده که اونها هم دارن تاخت و تاز میکنند. یکی از غُلات بین شیعیان پخش میکنه که امام هادی-علیهالسلام- پیغمبر هست و من هم وصی او هستم و به همین وسیله وجوهات فراوانی رو از شیعیان دریافت میکنه! امام هادی-علیهالسلام- یه نامهای به عنوان لعنِ این فرد صادر میکنه و میفرماید: آیا کسی پیدا میشه این فرد رو به درک واصل و من رو خوشحال کنه؟ یه فردی به نام جنید که از اصحاب حضرت هست این کار رو انجام میده.
امام هادی-علیهالسلام- به شیعیان توصیه میکرد که از غُلات دوری کنند و اگه اونها رو دیدن سرشون رو با سنگ بشکنن!
معتزله عقلیِ محض بودن؛ همه چیز رو عقلی نگاه میکردند، این هم یه مصیبت شده بود چون هر مسألهای گفته میشد میرفت زیر میکروسکوپ عقل! اون هم این عقل که اگه گنجشک بخوره سیر نمیشه، اونوقت با این عقل میخوان همه چیز رو هم بفهمن! اینها مشکلاتی بود که امام-علیهالسلام- داشت.
متوکل-لعنهاللهعلیه- وقتی دید دیگه جای حضرت در مدینه نیست، زمینهای فراهم کرد که ایشون رو به سامرا منتقل کنه تا بتونه امام-علیهالسلام- رو محدود کنه. متوکل-لعنهاللهعلیه- میدونست اگه بخواد امام رو از مدینه خارج کنه مردم شورش میکنن، لذا در یه نامهی محترمانه و خوشلحن و پر طمطراق برای امام هادی-علیهالسلام- مینویسه: من عبدالله بن محمد رو که کاتب من بود بر کنار کردم، اون همیشه بر علیه شما حرف میزد و من رو وادار میکرد که بر علیه شما کاری انجام بدم. متوکل-لعنهاللهعلیه- مینویسه یه فرد دیگهای به نام مفضل رو برای خودم گذاشتم که از دوستان شماست و داشت با یه رندی زمینه رو فراهم میکرد تا امام و خانوادهاش رو به سمت سامرا که منطقهای بستهای بود حرکت بده.
وقتی حضرت به سامرا میرسه برای اینکه ایشون رو تحقیر کنند، امام رو در منطقهای نگه داشتن که مردم آشغالهاشون رو اونجا میریختن یا آدمهایی که پست و لاابالی بودن یا جایی نداشتن اونجا زندگی میکردن.
فردی که همراه امام هادی-علیهالسلام- بود از این وضع ناراحت میشه و دلش میسوزه و به حضرت میگه: این خیلی اهانت بزرگی به شما است! امام-علیهالسلام- میفرماید: شما چهقدر کم معرفت هستید و با دست مبارکشون اشاره میکنه و این فرد میبینه که در یه منطقهای هستن که خوش آب و هواست و رودخانههای جاری و درختان فراوان و پرمیوهای داره. حضرت میفرماید: همهی این عالم در اختیار ماست، شما نباید اینجوری فکر کنید که ما مقهور (شکستخورده) اینها هستیم، نه! امر خدا بر این است که ما این کار رو بپذیریم و انجام بدیم.
اینکه امام هادی-علیهالسلام- از مدینه به سامرا اومدن، برای شیعه یه گشایشی بود.
شما الان عتبات رو به عنوان یه خط تا مشهد نگاه کنید، مکه و مدینه رو نگاه کنید، عتبات رو هم حساب کنید. در روایت داره که قم مثل یه پرنده است که دو تا بال داره؛ یه بالش خراسان است و یه بالش هم عتبات و مکه و مدینه است، همهی این رو فرمودند قم!
سامرا در جهت گسترش تشیع یه منطقهی سوقالجیشی است، وقتی امام اونجا قرار میگیره تازه ارتباطات باز میشه؛ یعنی شرایط به گونهای میشه که زمینهی غیبت فراهم میشه. وقتی جریان امام حسن عسگری-علیهالسلام- پیش مییاد و دشمن فشار رو بیشتر میکنه، بعد زمینهی شهادت امام حسن عسگری-علیهالسلام- به وجود مییاد، جریان امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- و نوابی که اونجا هستن تا ارتباط رو بر قرار کنن باعث میشه تازه گسترش تشیع از اونجا آغاز بشه.
میخوام این نکته رو بگم که زمانی بوده فرد با یه صفحه مطلب، با ده تا روایت دینش رو نگه میداشت. شخصی اومد خدمت حضرت-علیهالسلام- و گفت: ما آفریقا زندگی میکنیم، از شما فقط سی یا چهل تا روایت پیش ما هست، حضرت میفرماید: با همون چهل تا روایت باید دینتون رو اداره کنید.
سراغ این و اون برای حل سوالاتون نرید،
بعضی فقط قضایا رو برای شما پیچیدهتر میکنن؛با دست و دلبازی و زیاد کردن مطالب!
من هفتهی پیش عرض کردم ۶۰ هزار روایت پیش ماست که فقط ۴۷ هزار تای این روایات مال امام باقر و امام صادق-علیهمالسلام- است و ۱۳ هزار تای اون مال بقیهی ائمه-علیهمالسلام- است.
یکی از کارهایی که به دوستان طلبه توصیه میکنم این است که در کنار درس خوندن، از همون اولِ طلبگی کتاب وسایل الشیعه رو دنبال کنید، اصلا این کتاب رو ختم کنید که ذهنتون با نور روایت عجین بشه؛ اونوقت شما کلام معصوم-علیهالسلام- رو میفهمید. فکر نکنید برای فهم روایت یه هوش برتر لازم هست، اصلا اینجوری نیست! یه گِل خوب میخواد، یه گِل شیعه بودن میخواد که اون رو الحمدالله دارید، با گلِ شیعه بودن شما میفهمید.
«سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اَلنُّورِ اَلَّذِي أَنْزَلْنا فَقَالَ يَا أَبَا خَالِدٍ اَلنُّورُ وَ اَللَّهِ اَلْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ وَ هُمْ وَ اَللَّهِ نُورُ اَللَّهِ اَلَّذِي أَنْزَلَ وَ هُمْ وَ اَللَّهِ نُورُ اَللَّهِ فِي اَلسَّمَاوَاتِ وَ فِي اَلْأَرْضِ وَ اَللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ اَلْإِمَامِ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ اَلشَّمْسِ اَلْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اَللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ يَحْجُبُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ وَ اَللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لاَ يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ يَتَوَلاَّنَا حَتَّى يُطَهِّرَ اَللَّهُ قَلْبَهُ وَ لاَ يُطَهِّرُ اَللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا وَ يَكُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا كَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اَللَّهُ مِنْ شَدِيدِ اَلْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ اَلْأَكْبَرِ»
«ابوخالد كابلي گويد از امام باقر-علیهالسلام- پرسيدم از تفسير قول خداي عز و جل که فرمود: «به خدا و رسولش و نوري كه فرستادهايم ايمان آوريد». فرمود: اي اباخالد به خدا سوگند كه مقصود از نور، ائمه از آل محمد باشند تا روز قيامت، به خدا كه ايشانند همان نور خدا كه فرو فرستاده، به خدا كه ايشانند نور خدا در آسمانها و زمين، به خدا اي اباخالد، نور امام در دل مومنين از نور خورشيد تابان در روز روشنتر است، به خدا كه ائمه دلهاي مومنين را منور سازند و خدا از هر كس خواهد نور ايشان را پنهان دارد، پس دل آنها تاريك گردد. به خدا اي اباخالد بندهاي ما را دوست ندارد و از ما پيروي نكند تا اينكه خدا قلبش را پاكيزه كرده باشد و خدا قلب بندهاي را پاكيزه نكند تا اينكه با ما خالص شده باشد و آشتي كرده باشد (يك رنگ شده باشد و سازگار) و چون با ما سازش كرد خدا از حساب سخت نگاهش دارد و از هراس بزرگ روز قيامت ايمنش سازد» ( کافی/ ج ۱/ ص۱۹۴)
نه حافظه، نه این استعدادهایی که الان دارن تعریف میکنند و نه این فروعاتی که مدام داره شاخه به شاخه ده تا مطلب درست میکنه و در که آخر هم میبینی نمیتونه مطلب رو در بیاره و بفهمه! باید مذاق شارع دستت بیاد، بعضی از علما وقتی صحبت میکنند مطلب رو به اینجا میرسونن و میگن مذاق شارع این هست یا صاحب حدائق این رو میگه یا مذاق شارع این رو میگه. باید بری مذاق شارع رو گیر بیاری.
حضرت-علیهالسلام- فرمود: بعد از ما اهلبیت-علیهمالسلام- کسانی پیش خدا برتر هستن که تعداد روایات ما پیش اونها بیشتر باشه؛ یعنی مردم به اندازهای که روایاتی از ما پیششون هست فضیلت دارن.
حضرت-علیهالسلام- فرمود: «اتجلسون اتحدثون» دور هم که جمع میشین روایتخونی میکنید؟ بحث ما رو مطرح میکنید؟ قصهی ما رو میگید؟ داستان ما رو میگید؟
رفقا! نور توی روایات هست، نه یه سری مسائل عبثیه که نه به درد دنیای مردم میخوره و نه به درد آخرتشون!
حضرت-علیهالسلام- فرمود: بعضیها مطالب ما رو کافی نمیدونن، اونها رو کم میدونن و میگن مطالب ائمه-علیهمالسلام- کم هستن و باید بریم یه جای دیگه مطالبی به اینها چاشنی کنیم، ضمیمه کنیم و به مردم بگیم تا بپذیرن! حضرت فرمود: خدا اینها رو لعنت کنه.
کم یعنی چی؟! مردم همین کم رو میخوان. حالا اینهمه بحث شده، ثم ماذا؟ کدوم راه حل رو به مردم داده؟ کدوم مشکل رو حل کرده؟
یه نفر با خانوادهاش مشکل داشت و میگفت: ما به این نتیجه رسیدیم که از هم جدا بشیم. گفتم سر چی؟ گفت: سر یه چیز جزئی! خانومم میگه این کار رو بکن، من میگم که این کار صلاح نیست و چهار ماه این قضیه طول کشیده و من دیگه تصمیم گرفتم بعد از ۲۰ سال زنم رو طلاق بدم. بهش گفتم آقا! خدا قبلهاش رو عوض کرد، نگفت من خدا هستم و قبلهی من فقط همین است، میخواید بپذیرین، میخواید برید. شما هم حرفت رو عوض کن. گفت: خیلی حرف خوبی زدین، چشم من منصرف شدم.
حالا این پنج ساعت مشاوره میخواد؟ با دو تا کلمه پذیرفت. ائمه-علیهمالسلام- نمییومدن مسائل رو پیچیده بگن. شما احادیث رو ببینین چهقدر کوتاه هستن، این کوتاه بودن که مهم نیست، مهم این است که یه دنیا مطلب از توش در مییاد و قلب شما مطلب رو میپذیره. البته نه این فکری که باهاش بازی کنی، نه! فکر خیلی جا داره. الان شما برو با یه نفر صحبت کن میبینی راجع به هر چیزی حرف میزنه؛ این که کاری نداره، ولی اون چیزی که مایع داره و راه زندگی رو نشون میده کجاست؟ درِ خونهی ائمه-علیهمالسلام- است. لذا من درخواستم این است که احادیث رو اخذ کنید. حضرت-علیهالسلام- فرمود: «تَأْخُذْ إِلَّا عَنَّا تَکُنْ مِنَّا»
«دانش خود را جز از ما مگیر تا از ما باشی» (بحارالانوار/ ج۷۴/ ص۲۶۷).
علوم و معارف رو از ما بگیرین تا از ما باشین، اگه از غیر ما بگیرین مبتلا میشین. فقط این نیست که شما بگی رفتم چهار تا کلمه از اون یاد گرفتم، نه! شما با این کار یه آلودگی با خودت آوردی و نور رو به تاریکی تبدیل کردی.
رفقا! صحیفه بخونید، مفاتح بخونید، قرآن بخونید. شخصی میگفت آخرِ شب به یکی از حوزهها رفتیم و صدایی شبیه ویز ویز شنیدیم و دیدیم همه داشتن نماز شب میخوندن!
روضه گوش کنید و به روضه دل بدین، حتما که نمیحواد یه روضهخوان باشه، خودت همینجور که نشستی بگو «السلام علیک یا اباعبدالله»، این مجلس اهلبیت-علیهمالسلام- میشه، اونوقت اهلبیت-علیهمالسلام- هم مشکلات رو حل میکنن، دلت رو گنده میکنن، روحت رو باز میکنن، راه خروج بهت نشون میدن، زمینههای فکریات رو نورانی و ارتباطات روحیات رو بهتر میکنن. اجازه ندین دشمن ما رو به اشتباه بندازه!
مطلب مهم دیگه مراجع، مراجع، مراجع! رساله، رساله، رساله! حوزه، حوزه، حوزه! همین حوزه با همهی مشکلاتش حوزهی فقاهت است. دشمن میخواد همین رو از ما بگیرن، برای همین اینقد دارن بر علیه حوزه حرف میزنن. میگه اینجا ۷۰۰ تا مرجع هست، خب به تو چه مربوطه؟! میگه من خودم طلبه بودم! خب بیا تا یکی از آقایون تو رو تأیید کنن. طلبه بودم یعنی چی؟!
این چهطور ممکن هست تو طلبه باشی، بعد یه عده رو بنشونی و بر علیه علما حرف بزنی!
همین علما هستن که دین رو نجات دادن. حضرت-علیهالسلام- فرمود: «لن درسه الدین» اگه علما نبودن از دین هیچ چیزی نمیموند.
حضرت امام-رحمهاللهعلیه- دلش به این حوزه خوش بود که قیام کرد. شما اگه حوزه رو از امام-رحمهاللهعلیه- میگرفتی دیگه کدوم قیام اتفاق میافتاد؟ الان شما از انقلاب روحانیت رو بگیر یا همین حوزه رو از انقلاب بگیر، ببین چی به سرش مییارن! ما ائمهی جمعه رو از کجا آوردیم؟ از همین حوزه! ائمهی جماعت از کجا اومد؟ از همین حوزه! مبلغها از کجا اومدن؟ از همین حوزه!
حوزه داره وظیفهاش رو انجام میده، خب کوتاهی هم داره، قطعا اینجوری هست، قطعا کوتاهی داره، همهمون کوتاهی داریم، ولی خدا به وسیلهی همین حوزه، همین مرجعیت داره دین رو نگه میداره.
بنده اینجوری بودم که وقتی پای درس آقا میرزا جواد تبریزی مینشستم، زمانی که ایشون از پلههای منبر بالا میرفت، والله من اینجوری نگاه میکردم که پیغمبر اکرم-صلیاللهعلیهوالهوسلم- داره بالا میره.
وقتی آقای راستی کاشانی از پلههای مسجد اعظم بالا میرفت و میخواست لمعه درس بده، حج رو درس بده، من اینجوری میفهمیدم که انگار امام صادق-علیهالسلام- داره بالا میره؛ اگه اینجوری نگاه نکنی کم مییاری.
اون بزرگی و اون عظمت رو در اینها باید دید. حالا شخص پدرش رو هم قبول نداره! حالا شما بگو مراجع اشکال دارن، پدر این آقا چه اشکالی داره؟! بهش رسیدگی نکرده؟! وقتی شما مراجع رو کوبوندی، اونجا رو خالی کردی، معلومه اینجا هم خالی میشه. مطمئن باشین اونهایی که مرجعیت رو میکوبن، روحانیت و علما رو میکوبن، میخوان ولی فقیه رو بکوبن، چون میخوان دور ولیفقیه رو خالی کنن.
چرا آقای بهشتی و آقای مطهری رو شهید کردن؟چون میخواستن دور امام-رحمهاللهعلیه- رو خالی کنن! امام با همینها امام بود. وقتی آقای شهید بهشتی بره، اون بره، اون هم بره، کار دست کی میافته؟ دست اونی که نباید بیفته!
لذا میبینی امام هادی-علیهالسلام- در طول ۳۳ سال امامت خودش، مثل کسی که همش توی سیم خاردار، توی میلههای تیز میخواد حرکت کنه دین رو جلو آورد. شما الان میتونی با ۴ نفر یه شبکهی مجازی یا یه کانال درست کنی و احادیث ناب رو اونجا بذاری و مردم رو دعوت کنی، چیکار داری چند نفرن! با پنج نفر جلسه تشکیل بده. من الان اشکال دارم به اینکه شما میگین چرا تو نماز جمعه جمعیت نیست، جمعیت یعنی چه؟! نماز جمعه با هفت نفر نماز جمعه است. شما از کجا آوردی میگی باید هزار نفر باشن؟ چرا این رو ما تلقین کردیم؟ با هفت نفر هم میشه نماز جمعه خوند، حالا شد ده نفر چه بهتر، شد پنجاه نفر چه بهتر. این چه نگاهی هست که ما به مردم دادیم اگه جمعیت کم شد دیگه نماز جمعه نیان؟! مگه دور و بر ائمه-علیهمالسلام- چند نفر بودن؟
همین که درِ مسجد باز است و مکبر داره و امام جماعت داره نماز میخونه ولو با پنج نفر کافی هست. هر کس اومد استفاده میکنه، هر کس هم نیومد، نیاد! چرا ما مسائل رو کمّی کردیم؟ چرا مسائل رو مادی کردیم؟ چرا داریم مسائل رو از مدارش خارج میکنیم؟
الان روضهخوانی حتما باید با صدای آقای فلانی باشه که صداش رو چهچه داده و مثل فلان خواننده میخونه؟! الان دیگه ذوق همه رو در مورد روضه گرفت؛ یعنی الان یه نفر بیاد یه روضهی ساده بخونه، میگن آقا این که روضه نشد! حالا داره مقتل میخونه، داره روضه میخونه، روضه هم همین است نه اون چهچه! مثل این میمونه که الان پیتزا رو به جای آبگوشت آوردن، حالا یه کِش میاد، هر زهرماری توش ریخته باشن شما باید بخوری؟ میگه فقط آبگوشت و سیب زمینی نباشه هر چی باشه! مزاجمون رو عوض کردن، وقتی مزاج عوض شد فکر و روحت هم عوض میشه! اگه آبگوشت میخوردیم اینقد مریضی دیگه نبود. حالا پیتزا خورت کردن برو داروش هم بخور! برو ساندویچ با نوشابه بخور!
خدایا به حق محمد و آل محمد بهترین برکات و خیرات رو بر ما نازل بفرما.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیأت حجتبنالحسن-عجلاللهتعالیفرجهالشریف-؛ شبجمعه ۱۳ ذیالحجه؛ ۲۴ مرداد ۹۸