نفس یه طوری ساخته شده که یه علاقهای به این دنیا داشته باشه، با این دنیا کنار بیاد و
با این لذات سر و کله بزنه، از طرفی همین نفس مرکبی برای عرش شده که من رو بالا ببره. خب، نفس اینطوری به هم میریزه، اینکه شما یه لحظه نفس رو سر سفره ببری، بعد بخوای سر سجاده بیاری، این کدوم نفس هست که قاطی نمیکنه؟! اون حالتی که سر سفره پیدا کرد، با ملچ و ملوچ غذا رو خورد، اونطور با ماده و دنیا سر و کار داشت، حالا یه دفعه موتور بُعد خدایی، روحی و معنویت نفس روشن بشه، خودش رو بخواد جدا کنه، قیچی کنه و بگه، نه دیگه، حالا اینجا سجاده یه چیز دیگه است، نه! اینطور نیست. من وقتی از سر سفره بلند میشم، هنوز برای من خاطرات سفره است؛ لذا توی سجاده هم خاطرات سفره رو مرور میکنم، حالا شما به این امر، شهوات، حب مقام، حب مال و لذتهای دیگه رو هم اضافه کن.
نفس در آن واحد دو تا کار میخواد انجام بده، مثل کلید نیست که شما بزنی و بگی، خب الان نوبت معنویات هست، اگه اینطور بود، خیلی کار راحت بود؛ یعنی موتور مادیات خاموش و موتور معنویات روشن میشد و فرد به ملکوت میرفت، ولی اینطور نیست. منتهی همین نفسی که خداوند به عنوان معجزه قرار داد، اگه شما تربیتش کردی، این اتفاق میافته و از عرش خبردار میشه.