پخش زنده
حضرت-علیهالسلام- مصیب را که از مریدان اهل بیت -علیهمالسلام- و از طرف سندی بن شاهک زندانبان ایشان بود را صدا زدند و به او فرمودند که من میخواهم به مدینه بروم و پسرم علی بن موسی الرضا -علیهالسلام- را ببینم و ودایع امامت را به او بسپارم. «اجعله وصیی و خلیفتی» میخواهم او را وصی و خلیفهی خودم قرار بدهم و او را به اموری امر کنم؛ مصیب میگوید که من ترسیدم و به حضرت-علیهالسلام- گفتم آقا! اگر الان شما بروید، اینها میآیند و میبینند که شما نیستید. «ضعف یقینک بالله عزوجل فینا» حضرت-علیهالسلام- فرمودند که شما چهقدر نسبت به ما ائمه ضعف یقین دارید؛ مصیب گفت آقا جان! دعا کنید این برداشته شود. حضرت-علیهالسلام- فرمودند «اللهم ثبته» دیدم این حالت در من ایجاد شد و امام در همان حالی که ایستاده بودند تمام زنجیرها از بدن مبارکشان افتاد و ناپدید شدند، یک لحظه برگشتم، دیدم امام برگشتند، در حالیکه فقط یک لحظه طول کشید؛ امام-علیهالسلام- فرمودند من رفتم تمام این کارها را انجام دادم و آمدم؛ مثل قضیهی معراج پیغمبر اکرم-صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- که وقتی میخواستند به معراج بروند، پای ایشان به ظرف آبی خورد و آب ظرف در حال ریختن بود که حضرت-صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- به معراج رفتند، تمام عوالم را سیر کردند و وقتی برگشتند هنوز آب این ظرف کامل خالی نشده بود؛ ما باید به این امور و قضایا معتقد شویم، چرا که ما شیعه هستیم و با امام اتصال داریم.