میگویند یک آقایی به شاه طهماسب گفته بود که شما از زمان صفویه با تشکیل تشیع، مدام تشیع تشیع میکنید، شما چهطور صحابه را نادیده میگیرید؟ چهطور شما اولی و دومی را نادیده میگیرید؟ فکر میکنید که حرفهای شما درست است؟ چرا اعتنایی به آنها ندارید؟ اسلام را کنار میگذارید و حرفهای بسیار دیگری هم گفته بود و از آن جمله گفته بود که چهطور ممکن است تمام مسلمانها اشتباه کرده باشند و یک کسی مثل اولی را اجازه بدهند و بپذیرند که کنار پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- دفن شود؟!! حالا میگویید تمام آنها اشتباه کردند، با این وجود که نسبت به پیغمبر-صلیاللهعلیهوآله- تعصب داشتند، پس چهطور گذاشتند دومی هم آنجا دفن شود؟!! اگر یک شأنیتی برای مابقی افراد بود بقیه را هم میگذاشتند آنجا دفن شوند، مردم که مسلمان بودند، حالا به فرض اینکه دو نفر، سه نفر، ده نفر، سی نفر، پنجاه نفر با امیرالمؤمنین-علیهالسلام- دشمن بودند، ایشان که ولی امر مسلمین بود؟!! آقای شاه گفته بود عیبی ندارد من برای اینکه بتوانم حرفم را به شما ثابت کنم باید یک ماه پیش من بمانی، آن آقا هم گفته بود که اشکالی ندارد و من میمانم تا شما ثابت کنید؛ لذا شاه دستور داد یک میمون دستپرورده را خریدند، بعد اعلام کرد تمام مردم برای دیدن میمون شاه بیایند.مردم دستهدسته میآمدند و میمون شاه را میدیدند، بعد دستور میدهد که یک سمی به میمون بدهند و آن حیوان را بکشند تا اینکه میمون را میکشند، در همان منطقهی اردبیل که مقر شاه طهماسب بود، یک پیغمبری به نام غیدار نبی دفن بود، شاه مردم را دعوت میکند که در تشییع جنازهی این میمون شرکت کنند، مردم هم میآیند، خودش میمون را غسل میدهد و کفن میکند و در آخر کنار این پیغمبر _غیدار نبی_ دفنش میکند، بعد به مردم میگوید که بیایند برای میمون فاتحه بخوانند، مردم هم دستهدسته میآیند و فاتحه میخوانند!! شاه با این کار به آن فرد ثابت کرد و گفت ببین! من با قدرتی که داشتم یک میمون را آوردم و در کنار این پیغمبر دفن کردم، هیچکس هم به من چیزی نگفت و به مردم هم گفتم بیایند فاتحه بخوانند و آمدند؛ این جماعت قدرت داشتند و تمام مردم را ساکت کرده بودند؛ لذا دومی توانست اولی-لعنةاللهعلیه- را دفن کند، عثمان هم با قدرتی که داشت توانست دومی-لعنةاللهعلیه- را دفن کند، چرا عثمان دفن نشد؟! چون بعد از او امیرالمؤمنین-علیهالسلام- بود، وگرنه او هم جزء صحابه بود، معنی ندارد دو تا باشد و سومی نباشد.