خدا هر کدام از ما را مثل یک پیغمبر فرض کرده و الا ما قدر خودمان را به اندازهی یک پشه هم نمیدانیم. خوب بود که ما خودمان را مثل پیغمبر میدانستیم، خدا مثل یک پیغمبر با ما معامله میکند. خوب باید به یک پیغمبر بگویند که حرف زدنت مهم است و فردا ثواب میدهیم، عقاب میدهیم چون پیغمبر است. الان به یک آدم بزرگ میتوانی بگویی مواظب حرف زدنت باش ولی به یک بچه نمیتوانی بگویی، نمیشود به یک بچه بگویی که حکیمانه حرف بزن چون بچه هست، ولی چون او خالق جوهرهی وجودی من هست تا درجهی پیغمبری هم میداند که چه کار کرده، لذا همیشه خدا از نظر پیغمبر به ما نگاه میکند، من را پیغمبر میداند، همیشه من را صد میبیند. همهی خطابهایش به من مثل انبیا است و اصلا تفکیک ندارد.