پخش زنده
«قالَالنبی-صلّیاللّهعلیهواله-إِذَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْ عَبْدٍ قَالَ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ اذْهَبْ إِلَى فُلَانٍ فَأْتِنِي بِرُوحِهِ حَسْبِي مِنْ عَمَلِهِ قَدْ بَلَوْتُهُ فَوَجَدْتُهُ حَيْثُ أُحِبُّ فَيَنْزِلُ مَلَكُ الْمَوْتِ وَ مَعَهُ خَمْسُمِائَةٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مَعَهُمْ قُضْبَانُ الرَّيَاحِينِ وَ أُصُولُ الزَّعْفَرَانِ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ يُبَشِّرُهُ بِبِشَارَةٍ سِوَى بِشَارَةِ صَاحِبِهِ وَ يَقُومُ الْمَلَائِكَةُ صَفَّيْنِ لِخُرُوجِ رُوحِهِ مَعَهُمْ الرَّيْحَانُ فَإِذَا نَظَرَ إِلَيْهِمْ إِبْلِيسُ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِهِ ثُمَّ صَرَخَ فَيَقُولُ لَهُ جُنُودُهُ مَا لَكَ يَا سَيِّدَنَا فَيَقُولُ أَ مَا تَرَوْنَ مَا أُعْطِيَ هَذَا الْعَبْدُ مِنَ الْكَرَامَةِ أَيْنَ كُنْتُمْ عَنْ هَذَا قَالُوا جَهَدْنَا بِهِ فَلَمْ يُطِعْنَا.»«وقتی خدا بندهای را پسندید به ملکالموت میگوید، سراغ فلانی برو و روحش را برای من بیاور، کارهایی که انجام داده برای من بس است، آزمایشش کردم و او را یافتم، همانطور است که دوست داشتم، ملکالموت نازل میشود، در حالی که همراه او پانصد ملک با گلهای خوش بو و گل زعفران است، همه به او بشارت میدهند (یعنی اصلاً فضای ترس و ارعاب نیست) ملائک برای گرفتن روح او دو صف میشوند، ابلیس وقتی این وضعیت را میبیند که با این تشریفات روح مؤمن را میبرند، شیون میزند، سپاهیان او میگویند چه شده است؟ ابلیس میگوید: نمیبینید، خدا این بنده را چه اکرامی میکند، شماها کجا بودید که مانع بشوید و نگذارید این مؤمن از دنیا برود، جواب میدهند، خیلی تلاش کردیم؛ اما او مطیع ما نشد و به نتیجه نرسیدیم.» (بحار الانوار/ كتاب العدل و المعاد/ جلد۶/ صفحهی ۱۶۱)استاد: همین پانصدتا «خَمْسُمِائَةٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مَعَهُمْ قُضْبَانُ الرَّيَاحِينِ وَ أُصُولُ الزَّعْفَرَانِ» وقتی اینها رو برای مردم بگید، خیلی روی اوقع فی نفسه تأثیر داره. یه موقع میگن، ملائکه از مؤمن پذیرایی کردن، یه موقع میگن، پانصدتا ملائکه «خَمْسُمِائَة» پذیرایی کردن، یه موقعی میگن، ملائکه اومدن پذیرایی کردن، یه موقعی میگن، اومدن پذیرایی کردن و تو دستشون «قُضْبَانُ الرَّيَاحِينِ وَ أُصُولُ الزَّعْفَرَانِ» بوده، یه موقعی هم میگن، اینها دستشون بود، «یُبشرهُ» هم بودن، ملائکه بشارت دادند. بعد روایت میگه، ابلیس هم همونجا هست و صرخه میزنه، ابلیس هم اذیت میشه، این اوقع فی نفسه است.روایت داره، سندسازی میکنه. دهتا سند کنار هم میذاره، دیگه نفس میپذیره که یه همچین واقعیتی اونجا اتفاق میافته.انسان باید وجودش رو توی جلسات روضه ببره، تو حرم ببره، سر سجادهی نماز ببره، پای منبر ببره، ماها هم همین هستیم. خدا همین رو قرار داده. برای مردم گاهی یه همچین چیزی هست، ولی برای ما همیشه هست، اگه استفاده کنیم. لذا اون موقعی که ملائکه مییان، خداست دیگه، بین ما و اون کسی که پرسه زده مساوی قرار نمیده. خدا اجَّل از این هست، مساوی قرار نمیده با اون کسانی که زبونشون رو بستن و برای خدا حرف نزدن. مساوی قرار نمیده اونهایی که همت نکردن. الان رفقا هر روز از شهرک مهدیه اینجا مییان، پول بنزین هست، بالاخره استهلاک ماشینه، وقت خودشونه، خوابشونه، زن و بچهشونه. یه موقعی طرف میره تو یه ادارهای میگه این آقا داره ماهیانه حقوق میگیره. اینجا نه! اینها از جیبشون میدن و نماز قضا هم میخونن برای این که اینجا اداره بشه. این فرق میکنه! برای این خدا مساوی قرار نمیده همیشه یادتون باشه! خدا خوب و بد رو مساوی قرار نمیده، بین خوب و خوبتر، عالی و خوب، خدا یه خردل و یه سر سوزن رو محاسبه میکنه و پاداشش رو میده، همینه! یعنی الان یه صفحهای پیغمبر اکرم-صلیاللهعلیهوآله- جلوی روی ما باز کرد، شما به این صفحه نگاه کنید ببینید، الان چه کار دارید، جز اونهایی هستید که اون اتفاق میافته، نگرانی توشه، نه همین رو آدم ادامه بده. دیروز من بیست دقیقه، نیم ساعت نشستم یه بحثی رو تو تلویزیون نگاه کنم، به کسی که اونجا بود گفتم، شما ببینید این الان بهترین حرفها رو بزنه، وقتی آدم با روایات و آیات مأنوسه، این حرفها براش مشمئز کننده است؛ ولی یه عدهای از همین حرفها کیف میکنن، اصلاً زندگیاش روی همین حرفها میچرخه. این خیلی مهمه. اونوقت همین رو هی آدم تقویت کنه.شما بیست سال دیگه یا یه خورده کمتر، یا یه خورده بیشتر به سن من برسید همین خوبیهایی که الان انجام میدید اون یه جور دیگه رو شما اثر میذاره.پرتو نور همین یه دونه روایت به یه آدم هفتاد ساله یه جور دیگه است که الان نیست! مثل یه سنگ ناب، عقیق یا فلان، که یه عمر طولانی داشته، میگن این مال خیلی قدیمه. مثلاً تربت، میگه این تربت مال هشتصد سال پیشه، یه تربت هم نه، برای همین الانه. یعنی اگه شما بیست سال دیگه همین کارها رو انجام بدید، سی سال دیگه باید مُمَحَض همین امور باشید، اون موقع متوجه میشید آثار و برکاتش چیه! الان چیزهای دیگه با شما هست نمیذاره این برکات رو بفهمید. یعنی اون موقعی که دیگه آدم به یه سنی میرسه که دیگه فقط عقله، شهوت نیست. حالتهای نفسانی خود به خود به اون معنا آزار دهنده نیست، اون وقت اینها زلال مییاد تو وجود آدم میره، یه آثار و برکات لحظهای داره، یعنی همون لحظه کیفش رو میبرید، حظش رو میبرید، نورانیتش رو میبرید، توفیقش رو میبرید لذتش رو هم میبرید به خلاف مثلاً چیزهای دنیایی. ما دیروز ورزش که کردیم من به خلاف شما هستم. یه هفته ده روز باید تاوان این ورزش رو پس بدم، به میزانی که دویدم؛ ولی شماها هر چی دیروز دویدید، یه هفته، ده روز نشاطتون اضافه است. ببینید مسائل دنیایی عکس مسائل معنویه، لذا این آثار رو میذاره رو ما انشالله. باید صبر کرد، دوام آورد، محکم ایستاد تا انشالله به اون جایی برسه که اون چیزهایی رو که دیگران هی نقل کردن و هی گفتیم دیدن، ما هم ببینیم، برای ما هم باشه.