بسماللهالرحمنالرحیمشاگرد: روایتی از امام صادق-علیهالسلام- «نَحْنُ اَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ، وَ مِنْ فُروعِنا كُلُّ بِرٍّ، فَمِنَ البِرِّ: التَّوحيدُ، وَ الصَّلاةُ، وَ الصّيامُ وَ كَظْمُ الْغَيْظِ، وَ الْعَفْوُ عَنِ المُسىءِ، وَ رَحْمَةُ الفَقيرِ، وَ تَعَهُّدُ الجارِ، وَ الاِقرارُ بِالفَضْلِ لاَِهلِهِ.وَ عَدُوُّنا اَصْلُ كُلِّ شَرٍّ، وَ مِنْ فُروعِهِمْ كُلُّ قَبيحٍ وَ فاحِشَةٍ، فَمِنْهُمُ الْكِذْبُ، وَ الْبُخْلُ، وَ النَّميمَةُ، وَ الْقَطيعَةُ، وَ اَكْلُ الرِّبا، وَ اَكْلُ مالِ الْيَـتيمِ بِغَيْرِ حَقِّهِ، وَ تَعَدّى الْحُدودِ الَّتى اَمَرَ اللّه ُ، وَ رُكوبُ الْفَواحِشِ مَا ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ، وَ الزِّنا، وَ السَّرِقَةُ، وَ كُلُّ ما وافَقَ ذلِكَ مِنَ القَبيحِ. فَـكَذَبَ مَنْ زَعَمَ اَنَّهُ مَعَنا وَ هُوَ مُتَعَلِّقٌ بِفُروعِ غَيْرِنا.» «ما، ريشهی همه خوبىها هستيم و هر نيكى، از شاخههاى ماست و از جمله نيكىها: يكتا دانستن خدا، نماز، روزه، فروخوردن خشم، گذشت از كسى كه بدى كرده است، ترحّم به نيازمند، رسيدگى به همسايه و اعتراف به كمال اهل كمال. دشمن ما نيز ريشه همه بدىهاست و هر زشتى و بدكارى، از شاخههاى اوست و از جمله زشتىها: دروغ، بُخل، سخن چينى، قطع رابطه با خويشاوندان، رِبا خوارى، به ناحقْ خوردنِ مال يتيم، تجاوز از حدودِ فرمانهاى الهى، بدكارگى آشكار و پنهان، زنا، دزدى و هر زشتىِ ديگرى از اين دست. پس هر كس بگويد: با ماست، امّا به شاخههاى دشمن ما چنگ بزند، دروغگوست.»(كافى/ جلد۸/ صفحهی ۲۴۲/ حدیث ۳۳۶) همچنین امام صادق-علیهالسلام- در مکتوبی به ابوالخطاب اینگونه نوشتند:«بلغني أنك تزعم أن الزنا رجل و أن الخمر رجل و أن الصلاة رجل و الصيام رجل و الفواحش رجل و ليس هو كما تقول، إنا أصل الحق و فروع الحق طاعة الله و عدونا أصل الشر و فروعهم الفواحش و كيف يطاع من لا يعرف و كيف يعرف من لا يطاع؟.» «شنيدهام كه گفتهاى زنا، خمر، نماز، روزه، فواحش، انسانهایی به اين نامها هستند. اينگونه نيست كه تو مىگويى، ما اصل حق هستیم و فروع حق، طاعت خداست، دشمنان ما اصل شر، و فروع آنها همان فواحش و زشتیهاست، و چطور اطاعت میشود کسی که شناخته نیست و چطور شناخته شود، کسی که مورد اطاعت قرار نمیگیرد؟»(تفسیر البرهان/جلد۱/ صفحه۵۴) حاجاقا: یه مقدار روی این روایت کار کنیم. حضرت فرمودند: ما اصل هر خیریم و دشمنان ما اصل هر شری هستن. این یعنی چه؟ حضرت چی میخوان، بفرماین؟ چه چیزی رو میخوان به ما بفهمانن؟ ما اصل هر خیریم، از فروعات این اصل هم، توحید و بِرِّ و همهی خیرهاست. اونها هم اصل شر هستن و فروعاتش هم نمیمه و کذب و….این الان یعنی چی ما اصلیم؟ما اصل خیریم اونها اصل شر هستن یعنی چی؟ حضرت چی رو میخواد منتقل کنه؟ببینید؛ با این صحبت اصلاً چیزی تو عالم به نام خیر و شر نباید تعریف کنید. ما اصلا خیر و شر مطلق، نداریم. خیر اون چیزی هست که امام صادق-علیهالسلام- میگن. «اَلْحَقُّ مَا رَضيْتُمُوهُ وَالْباطِلُ مَا اَسْتَخْطُمُوهُ»«حق چيزی است که شما آن را پسنديده باشيد، و باطل چيزی است که شما آن را نپسنديد.»(بخشی از زیارت آلیاسین)«مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ، مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ»«حق مى دانم آن چه را شما حق دانستيد و باطل مى دانم آن چه را شما باطل دانستيد.»(بخشی از زیارت جامعه کبیره)اساس این حرف اینه؛ وقتی که شما اهل ولا شدید، درستها و غلطها با این ملاک، شناخته میشه. اصلا ما چیزی به نام درست و غلط نداریم. چیزی که درسته، همون چیزی هست که اینها گفتند.مثلا همین بحث لعن و سب رو ببینید، شما نمیتونید، اشکال کنید و بگید که آقا! لعن چیز خوبی نیست! یعنی چی خوب نیست؟! اگه اهلبیت-علیهمالسلام- تو سیرهشون سب کردند، شما میتونید بگید چیز خوبی نیست!؟ ولو یه مورد هم انجام شده باشه. اگه اینها لعن کردند، شما میتونی بگی لعن چیز بدیه؟! وقتی که اینها دارن تأييد میکنند و از ناحیهی اینهاست، یعنی خیره. اگه کسی لعن نکنه، شره. وقتی که توی فقه هم، مخالفت با اونها ملاک قرار گرفته، خود این قضیه هم دلیل و اثبات همین حرف هست که داره انجام میشه. «كيف يطاع من لا يعرف»اگه کسی ندونه ولایت چیه، ندونه امام چیه، امامش کیه و بگه من دارم طاعت میکنم، اصلاً طاعتی نیست. شما تا الان اینجوری فکر میکردید، میگفتید خدا گفته نماز بخون ما هم داریم میخونیم. نماز که دیگه عوض نمیشه، نماز طاعته!؟ نه! اینجوری نیست. بدون شما، اهلبیت-علیهمالسلام- طاعتی وجود نداره. اگه معرفت به شما نبوده و نیست، اصلا طاعتی هم نبوده و نیست. طاعت، اون طاعتی است که از ناحیهی شما باشه.«و كيف يعرف من لا يطاع؟» بله! اون کسی هم که اطاعت نمیشه، چطور شناخته میشه. این هم پذیرفته نیست. «من اطاعکم، فقد اطاعالله و من عصاکم فقد عصیالله»«هر که شما را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده و هر که شما را نافرمانی کند، خدا را نافرمانی کرده.»(بخشی از زیارت جامعه کبیره)هر امری از اهل بیت داره نازل میشه، مجرا قرار میگیره، عندالله خیر میشه!هر عملی هم از مخالفین اونها داره صادر میشه، شر میشه. حالا نگاهتون رو عوض کنید.«رسولُاللّه-صلىللهعليهوآله: رُبَّ تالِ القرآنِ و القرآنُ يَلعَنُهُ» .«اى بسا قرآن خوانى كه قرآن لعنتش مى كند.»(بحارالانوار/ جلد۱۹/ صفحهی۱۸۴/ حدیث۹۲)مگه قران خیر محض نیست؟! مگه شما میتونی قاری قرآن رو بگی شره؟! بله! قرآن خودش هم لعنش میکنه. به چه اعتبار؟! به خاطر این که از ناحیهی مخالفین اهلبیت-علیهمالسلام- هست. حج رو ببینید! امام باقر-علیهالسلام- فرمودند: «ما اکثر ضجیح و اقل الحجیج» «چه بسیارند، ضجه زنندگان و چهکم هستند، حجاج.»(بحارالانوار/ جلد۴۶/ صفحهی۲۶۱)این همه تو حج دارند، ضجه میزنند، بیفایدهست. روزه میگیرند و جهاد میکنند و…. شما دلت نسوزه، بگی بالاخره اینها تلاش میکنند. همهش بیفایدهست، شره. چون مخالف اهلبیت-علیهمالسلام- هستند. در ظاهر میبینیم که اینها فلان اعمال رو انجام میدن، ولی باطناً ما میدونیم که هیچی نیست.«وَقَدِمْنَا إِلَىٰ مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُورًا»«ﻭ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻫﺮ عملی ﻛﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﺍﺩﻩﺍﻧﺪ، ﻣﻰﭘﺮﺩﺍﺯﻳﻢ، ﭘﺲ ﻫﻤﻪی آنها ﺭﺍ ﻏﺒﺎﺭی ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﻣﻰﺳﺎﺯﻳﻢ.»(سورهیفرقان/ آیهی ٢٣) عملشون «هباءمنثورا» ست. حبط عمله. اصلا عملی بدون پذیرش ولایت نیست. اما وقتی شیعه، تو یک عملی واقع شد، خیر محضه. لذا حضرت میفرمایند که تو راه باشید، ولو با لغزش! یعنی از ولایت ما، شونه خالی نکنید. از اونطرف هم، مخالفین ما بدون لغزش هم باشند، هیچی نیست. چه نماز بخونند و چه زنا کنند، یکی هست، براشون فرقی نداره.الان ما این دید رو نداریم. من به رفقای خودم میگم، هیچ کدوم از رفقای ما و البته خود بنده هم، هیچ کدوم این دید رو نداریم، تا به این دید بخواهیم برسیم، خیلی راه طولانی داریم. بخواهیم این معنا رو درک کنیم، خیلی راه طولانی داریم.حضرت فرمود که اینها رو مثل شتر فرض کن. آقا! ما اینجوری هستیم؟ اینها رو مثل شتر فرض میکنیم؟ فرض کنید، الان تو یه مجلسی اینها بشینند و یه تیپ مذهبی هم داشته باشند و یه قیافهی نورانی هم داشته باشند! کی میتونه بفهمه و بگه که این خبیثترین آدمه؟ حتی فردی که زنا که کرده، فردی که قتل انجام داده، به اندازهی این (دشمن اهلبیت-علیهمالسلام-)، خباثت نداره. شما باید بتونید، اون عقبه رو ببینید. شما طلافروشی که میرید، این دکور که درست میکنن، جلو میذارن، مردم مییان و میبینن. اما اون پشت یه اتاقکی هست، شبیه آشغالدونی که خودش اونجا یه کارهایی انجام میده. مردم این رو نمیبینن. فقط دکور رو میبینن و میگن: عه، عجب!شاگرد: یه زن بدکارهای رو رجم میکردند، حضرت فرمودند که برای اجرای حد، سنگ بزنید، ولی بغضش رو نداشته باشید، چون امر ما رو میشناسه حاجاقا: این داستان رو کنار این روایت بذارید:رسول خدا-صلیاللهعلیهوآلهوسلم- فرمودند:«مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ مُؤْمِناً مُسْتَکمِلَ الْإِیمَانِ»«هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد، با ایمان کامل از دنیا رفته»بحار الأنوار/ جلد۲۳/ صفحهی۲۳۳)چطور این دو تا با هم جمع میشه؟! داره رجم میشه، ولی در عین حال مستکمل الایمان هم هست!این خیلی سخته! تفکیکش خیلی سخته! حالا سختیاش کجاست که من میگم هیچ کدوم از ما، اینجوری نیستیم؟ سختیاش اینه؛ عیبهای دوستان امیرالمؤمنین-علیهالسلام- رو به خاطر امیرالمؤمنین-علیهالسلام- نبینیم، اون رو بهترین آدم بدونیم، امکان نداره! نگاهمون به این آقا، از نگاه ولایت باشه، چون ولایت اهلبیت-علیهالسلام- رو داره. باید ما رو با این آشنا کنن، اگر این رو آشنا کردن، اهل ولا رو میفهمیم که این آدم اهل ولایت هست و اون یکی نیست. چون ملاکت اینه، هدایت شدی. اهل ولا رو پیدا میکنی، اهل ولا دورت جمع میشن. نه اونی که تو وجودش نسبت به اهلبیت-علیهمالسلام- ضیق داره، اون دورت جمع نمیشه. اون آقا تعریف میکرد که به من گفتن که شما مرجع تقلید میشی، ولی مقلدینتون کمه. پرسیدم: حدوداً چقدره؟گفت: حدوداً سی نفر یا چهل نفر. اما چهل نفرهها! چهل تا اهل ولا هستند. اینها مقلدینی هستند که یکیاش یا دوتاش توی بقیهی جاها نیستند. خیلیه. اهل ولا! الان مثلاً توی خوردنیها، خرما چه جایگاهی داره؟ خرما ولایت رو پذیرفته که اینقدر شیرینه!الان چی میخورن؟ پفک نمکی و چیبس و… به جاش یه دونه انجیر بخورن که ولایت رو قبول کرده، یه خرما بخورن.لذا اینه که من میگم ما اینطوری نیستیم؛ باید مواساتمون، تمام محبتمون به دوستان امیرالمؤمنین-علیهالسلام- باشه. از دریچهی ولایت که نگاه کنی یک ذره نقص تو وجود اینها نمیبینی. چرا؟ چون «اساسُ الخیر». اصل خیر از اینهاست. اصلاً توی ذهنت، توی قلبت خلجان و سوء ظنی نسبت به دوستان امیرالمومنین-علیهالسلام- نیست. محبت کامله. این ایجاد میشه. وصلیالله علیه وآله وسلم