qadiriye.ir

نشریه ی غدیریه-بیانات استاد الهی

باید مطیع ولی‌فقیه بود

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُصْطَفیٰ مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِين ألمَعصومین وَ لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعینِ مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین»
«اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
صلواتی برای امام عصر-علیه‌السلام- مرحمت کنید.

حضرت-علیه‌السلام- فرمود: «فَعَلَیْنا الاْصْدارُ کَما کانَ مِنَّا الاْیراُد» «بر ماست که شما را از سرچشمه سیراب برگردانیم، چنان که بردن شما به سرچشمه از ما بود» (بحارالانوار/ج۵۳/ص۱۷۹). ما شما را به سرچشمه می‌بریم و سیراب‌تان می‌کنیم و شما را برمی‌گردانیم، کار ما همین است. شما هم حواستان به ما باشد؛ «وَ اجعَلُوا قَصدَکُم إلَینا بِالمَوَدَّةِ عَلَی السُّنَّةِ الواضِحَةِ»
«هدف و قصد خویش را نسبت به محبّت و دوستی ما اهل‌بیت، بر مبنای عمل به سنّت و اجراء احکام الهی قرار دهید.»
(بحارالأنوار/ ج ۵۳/ص ۱۷۹)

حالا این کار اصلی که به عهده‌ی ما هست چیست؟
ببینید کاری که صدیقه‌ی طاهره-سلام‌الله‌علیها- کرد این بود که قطار امامت را دوباره روی ریل قرار داد. خدای متعال قطاری را به عنوان امامت روی ریل گذاشت و این ریل توسط پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- تایید شد و دشمنان قطار را خارج کردند، ولی به قدرت خدایی حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- دوباره این قطار را روی ریل گذاشت. لذا جریان امامت و رهبری همین‌طور دارد می‌رود و این ما هستیم که باید سوار این قطار بشویم و از آن پیاده نشویم، چون این قطار دارد به راه خودش ادامه می‌دهد.
پس حضرت زهرای مرضیه-سلام‌الله‌علیها- کار اصلی را انجام داد. کسانی که قطار را واژگون کردند می‌خواستند آن را از بین ببرند ولی زهرا-سلام‌الله‌علیها- آن را دوباره روی ریل گذاشت. لذا ببینید جریان امامت همین‌جور دارد جلو می‌آید.
ببینید اگر کسی به شما فحش داد و شما به او فحش ندادید، یا تند برخورد کرد و ده تا چیز هم گفت ولی شما چیزی به او نگفتید عقل دارید و عاقل هستید. امام صادق-علیه‌السلام- می‌فرماید این آرزو را به دل شخصی می‌گذارم که بخواهد چیزی از من بشنود تا با من جدل کند. بله یک جاهایی هم هست که نباید این‌طور عمل کرد و آن در مقابل کفار و منافقین هست. اگر او یک چیزی گفت باید ده تا به او جواب داد.
ببینید در جریان امامت و ولایت یک نقطه‌ی ثابتی هست که باید در وجود من شکل بگیرد تا بتوانم این راه را بروم، ولی اگر این در وجود من شکل نگرفت من نمی‌توانم این مسیر را طی کنم و این راه، راه امامت است.
حالا راه امامت چیست؟ اول چند مثال بزنم؛ مثلا چرا ماه رجب مهم است؟ چون سیزده رجب در آن قرار دارد. چرا ماه شعبان اهمیت دارد؟
چون نیمه‌ی شعبان در آن هست. چرا ماه رمضان مهم است؟ چون شب قدر و جریان امیرالمومنین-علیه‌السلام- مهم هست.
چرا مکه مهم است؟ چون در آن حجر الأسود است، حجرالاسود هم یعنی بیعت با امام-علیه‌السلام-. چرا خمس مهم است؟
چون در آن سهم امام هست. خوب دقت کنید دارم یک پهنایی را می‌گویم تا بفهمیم امر امامت خیلی امر مهمی هست. چرا من اخلاقم خوب نیست؟ چرا تند یا کُند عمل می‌کنم‌؟ به خاطر این که امامت و ولایت در وجود من ناقص است و تزلزل دارد.
حضرت عباس-علیه‌السلام‌- به خاطر ارادت کاملش نسبت به امام-علیه‌السلام- مهم است، نه این‌که قرآن خوب می‌خوانده، نه این‌که نماز را خوب می‌خوانده، خیلی‌ها نماز خوب خواندند ولی مثل عباس-علیه‌السلام- به درد بخور نشدند. عباس-علیه‌السلام- را خدا انتخاب کرده و به خاطر این‌که نسبت به امامش ارادت و اطاعت داشت، عباس شد.
چرا این‌قدر داریم از حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها‌- صحبت می‌کنیم؟ چون ایشان نسبت به امامش آخرین فداکاری را انجام داد.
چرا حمزه‌ی سید الشهدا شخصیت مهمی هست؟
چون اطاعتش خوب بود.
چرا ابن عباس به درد نمی‌خورد؟ چون کارش را نسبت به امام-علیه‌السلام- انجام نداد. ما همه را باید با معیار امامت بسنجیم.
امامت چیست و چکار می‌کند؟
امامت در وجود شما انقیاد (اطاعت) درست می‌کند و این انقیاد مهم است.
من باید منقاد (مطیع) باشم، اما نیستم و سرکش هستم و زیر بار حرف نمی‌روم.
مثلا شخصی صد دفعه کربلا رفته، مشهد رفته ولی چیزی دست او را نگرفته، چرا؟ چون انقیاد ندارد، از ما انقیاد می‌خواهند. مثلا همین جایی که من آمدم باید فوری بفهمم مسئول این حسینیه چه کسی هست، خب او می‌گوید یا اشاره می‌کند که من کجا بنشینم، اگر من رفتم نشستم منقاد (مطیع) هستم. مهم هم نیست این آقا چه کسی هست، همین که مسئول این‌جاست من باید نسبت به او منقاد باشم.
یا اگر شما به منزل کسی بروید و او بگوید شما امشب می‌توانید این‌جا بمانید و ما هم در خانه نیستیم، هم در روایت دارد و هم احکام شرعی آن این است که شما اذن فحوی دارید که هر کاری بکنید؛ در یخچال را باز کنید و هر چه خواستید بخورید، می‌توانید رختخواب پهن کنید و بخوابید، می‌توانید کولر یا بخاری هم روشن کنید، چرا می‌توانید؟ چون اذن دارید، ولی اگر این اذن داده نشد شما حق ورود ندارید و هر کاری آن‌جا انجام بدهید حرام است.
آقا می‌خواهد تخمه بخرد همان اول چند تا تخمه بر‌می‌دارد و در دهانش می‌گذارد یا چند تا نخود بر‌می‌دارد، این درست نیست و این شخص آدم اهل بیت-علیهم‌السلام- نیست، به او گوسفند هم نمی‌دهند که بچراند ولو پیش همه کسی باشد.
ببینید مقام معظم رهبری وقتی برای شست‌و‌شوی قبر به حرم امام رضا-علیه‌السلام- رفت با یک دستمال سفید مشغول تمییز کردن هست، وقتی ایشان می‌خواهد برود از آقای طبسی اجازه می‌گیرد که این دستمال را به عنوان تبرکی با خودش ببرد. مگر خودِ مقام معظم رهبری آقای طبسی را متولی آن‌جا قرار نداده؟ بله، اما حالا باید از آقای طبسی اجازه بگیرد چون ایشان متولی آن‌جا هست.
یا فرد شصت سال سن دارد، اما هنوز اخلاقش شکل نگرفته و مثل بچه زود قهر می‌کند! این زود قهر کردن، زود به‌هم ریختن و حرف هیچ کس را قبول نداشتن علامت است.
یا چرا بین این همه اصحاب، مالک اشتر مهم است؟
حضرت-علیه‌السلام- فرمود: مالک اشتر بدون اجازه‌ی من آب نمی‌خورد. با این‌که تشنه بود اما می‌دانست باید از من اجازه بگیرد. بعد حضرت-علیه‌السلام- فرمود: مالک کوه را جابه‌جا می‌کند!
از همه‌ی این اصحاب عجیب‌تر مقداد است، غوغایی هست مقداد! ائمه-علیهم‌السلام- اصلا یک مقداد می‌گفتند صد تا مقداد می‌شنیدند. می‌گوید به خانه‌ی مقداد رفتم و دیدم که یک قابلمه روی اجاق دارد قل قل می‌کند، نگاه کردم دیدم که زیر اجاق نه هیزم است نه آتش و نه هیچ چیز دیگری! بعد مقداد به من گفت برو و قابلمه را بردار و بیا. می‌گفت من رفتم و دیدم از فاصله‌ی یکی دو متری از شدت حرارت نتوانستم نزدیک قابلمه بشوم! مقداد گفت مگر نمی‌گویم قابلمه را بیاور؟ گفتم نمی‌شود، خود مقداد رفت قابلمه را با دستش برداشت آورد. بعد او می‌رود خدمت رسول خدا-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- و جریان را برای ایشان بازگو می‌کند.
حضرت-علیه‌السلام- فرمود: مقداد مقداد مقداد، او حرف خدا و من‌ِ پیغمبر را گوش داده و با علی-علیه‌السلام- هم تا حالا مخالفت نکرده، برای همین همه‌ی اشیای عالم تحت اختیار مقداد است. شما ببینید قاسم سلیمانی یک فرمانده بود،
محسن رضایی هم فرمانده هست، چرا شما می‌گویید قاسم سلیمانی؟ مگر چکار کرده؟ سابقه‌ی آقای رضایی در جنگ کم نیست، اما چرا شما قاسم سلیمانی می‌گویید؟ قاسم سلیمانی از خودش چیزی نداشته و بدون اجازه کاری نکرده است. او وقتی از جبهه آمد اجازه گرفت و برای فلان کار رفت، با این‌که می‌توانسته اجازه نگیرد، این را باید درست کرد.
اگر در یک‌سری امور بچه‌ها را به عنوان مسئول گذاشتند، من باید بروم و از همین بچه‌ها اجازه بگیرم که آقا شما اجازه می‌دهید؟
(خانم‌ها این مطلب را دقت کنند) دختر یکی از مراجع تقلید که در قم زندگی می‌کرد و الان هم به رحمت خدا رفته، علمای بزرگ اجازه می‌گرفتند تا به خدمت او بروند و سوال بپرسند. شوهر این خانم یک حمال بود،
حالا چطور این آقا را انتخاب کرد با این‌که ایشان دختر مرجع تقلید بوده و به لحاظ کمالات همه چیز داشته و مجتهدین خواستگار او بودند، اما وقتی خواستگارها می‌آمدند و می‌رفتند این دختر به پدرش می‌گوید نظر شما چیست؟
پدر او که آیت الله هست می‌گوید: به نظر من اگر این آبدارچی که خانه را تمیز می‌کند، شوهر تو بشود خوب است. ایشان می‌گوید من هم همین که شما می‌گویید خوب است را می‌خواهم و با هم ازدواج می‌کنند. بعد خدا چیزهایی به این خانوم می‌دهد که چشمش باز می‌شود؛ مسائلی را می‌بیند و می‌فهمد. من رفتم به منزل این خانوم و از ایشان چند سوال داشتم، گفتم سادات خانوم چند سوال می‌خواستم بپرسیم، اجازه می‌دهید خدمت برسیم؟ ایشان گفت از آقا اجازه بگیرید، پرسیدم آقا کیست؟ گفت مشت اسماعیل، از او اجازه بگیرید. حالا مشت اسماعیل کیست؟ همین حمال‌!
من رفتم و به مشت اسماعیل گفتم فردا ساعت سه می‌خواهیم به خدمت سادات خانوم برویم ایشان گفتند از شما اجازه بگیریم، این آقا گفت اگر سادات خانوم اجازه داد من هم اجازه می‌دهم. ببینید یک زنی که در حد اجتهاد است این را می‌گوید و نسبت به شوهرش که یک حمال بی‌سواد است این چنین رفتار می‌کند، حالا چیزی از این سادات خانوم کم شد؟ نه.
خانو‌ها، خدا کار شما را آسان کرده، به جای این‌که این‌قدر مفاتیح را ورق بزنید و نمازها و دعاهایش را بخوانید تا ثواب جمع کنید، اگر یک لیوان آب به فرزندتان بدهید برایتان ثواب حج را می‌نویسند. وقتی برای اهل خانه سفره پهن می‌کنید برایتان اطعام انبیا-علیهم‌السلام- حساب می‌کنند. زمانی که خانه را تمیز می‌کنید ثواب خانه‌ی خدا به شما می‌دهند. شما در ثواب بردن کسری ندارید پس چرا رشد نمی‌کنید و می‌بینید عقب هستید؟ انگار روی تردمیل یک ساعت راه رفتی و عرق ریختی، اما هنوز سر جایت هستی!
چرا این‌جوری می‌شود و با انجام این عبادات رشد نمی‌کنید؟ چون از آن کسی که باید اطاعت کنید اطاعت نمی‌کنید.
الان شما جامعه‌ی ما را ببینید، اگر یک مقدار قدرت گرفته و زورش زیاد شده و می‌تواند قشنگ حرف بزند و به دشمن جواب بدهد، برای همین دو مثقال اطاعت است. اطاعت مردم زیاد نیست دو مثقال است و اگر این دو مثقال اطاعت یک کیلو شد، دیگر موقع آمدن امام زمان-عجل‌الله‌تعالی- هست.
این هم بگویم که آمدن امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌- به هیچ چیزی ارتباط ندارد؛ شما بگویید صیحه‌ی آسمانی باید باشد، سوفیانی بیاید، باید فلان اتفاق بیفتد، نخیر اصلا این‌ها نیست. امام باقر-علیه‌السلام فرمود: اصلا هیچ کدام این‌ها نیست، اگر خدا اراده کند یک شب یا صبح امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌- خواهد آمد.
امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌- تشریف می‌آورند که حرفش را گوش بدهند. حالا خوب دقت کنید حرف امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌- چیست؟ امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌- می‌خواهد واجبات و محرمات را بگوید. بگوید که واجب است شما واجبات را انجام بدهید، حضرت-علیه‌السلام- مستحبات و مکروهات را که نمی‌خواهد بگوید. ایشان می‌خواهد به من بگوید دروغ نگو! من می‌دانم دروغ نباید بگویم‌، اما اگر من الان دارم دروغ می‌گویم، فردا هم که امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌- بیاید دروغ خواهم گفت. اگر الان دارم تهمت می‌زنم فردا هم تهمت می‌زنم. خدا نکند اگر یک نفر به من چیزی بگوید، او را بیچاره می‌کنم، اگر پشت سر من حرف بزند من هم ده ها حرف پشت سرش می‌زنم، خب با این شرایط آیا من به درد امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌- می‌خورم؟!
همان چاقو کشی که بوده هست، همان لاتی که بوده هست و خدا نکند با زنش دعوا کند، یک لات به تمام معناست، خدا نکند با رفیقش دعوایش بشود همان آدمی که بوده هست. خب این آدم به درد امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌- می‌خورد؟!
خب گفتیم که حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- قطار را روی ریل آورد، ریل یعنی چه؟ یعنی حرف امامت را گوش کن.
آقا، باید از یک نفر حرف شنوی داشته باشی! مثلا الان در اداره هستید و این آقا رئیس اداره است و می‌گوید شما این ماشین را می‌توانید بردارید و استفاده کنید. یا می‌گوید شما اجازه ندارید این ماشین را ببرید، شما اجازه‌ی شرعی ندارید و این ماشین را جا‌به‌جا کنید، اگر جابه‌جا کردید حرام است و نمی‌پذیرند.
پس من تا به این نقطه نرسم که نباید حرف خودم باشد، با امام زمان-عجل‌الله‌تعالی‌- و ائمه-علیهم‌السلام- کاری ندارم. قلدر بازی و مسخره بازی فایده ندارد.
حالا چرا گفته شده قرآن بخوانید؟ چون قرآن خواندن شما را مطیع بار می‌آورد و آدرس خدا را می‌دهد، قرآن چیز دیگری نمی‌گوید، «اطیعوالله و اطیعوا الرسول» قرآن داستان موسی-علیه‌السلام- را می‌گوید؛ بحث حضرت موسی-علیه‌السلام- چیست؟ بحث موسی-علیه‌السلام- داستان اطاعت است. این‌ها رفتند و گوساله پرست شدند و موسی-علیه‌السلام- هم به دردشون نخورد. داستان ناقه‌ی صالح چیست؟ خوب دقت کنید قرار شد مردم به شتر کاری نداشته باشند، شتر که پیغمبر نیست، ولی خدا الان می‌خواهد که این‌ها از شتر اطاعت کنند، وقتی شتر دارد آب می‌خورد به او کار نداشته باشند، اما آن‌ها باز تربیت نشدند و حرف پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- را گوش نکردند.
پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- وقتی وارد مدینه شد همه گفتند یا رسول‌الله به خانه‌ی ما بیایید، حضرت-علیه‌السلام- فرمود: هر جا شتر رفت من همان‌جا می‌روم، شتر به خانه‌ی ابو ایوب انصاری رفت. چرا پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- فرمود: شتر هرجا رفت همان‌جا می‌روم؟ چون آن‌ها حرف شتر را گوش می‌کردند، اما حرف پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- را گوش نمی‌دادند.
اگر پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- می‌گفت من به خانه‌ی ابو ایوب می‌روم همه ناراحت می‌شدند، اما وقتی فرمود: هر جا شتر رفت دیگر چیزی پیش نمی‌آید. شتر هم که بدون اجازه‌ی پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- جایی نمی‌رفت!
حرف علی-علیه‌السلام- گوش داده نشد و حضرت-علیه‌السلام- خانه‌نشین شد، در عوض مردم حرف چه کسی را گوش دادند؟ حرف یک گوساله! همان گوساله‌ای که رفت در خانه‌ی فاطمه‌ی زهرا-سلام‌الله‌علیها- را آتش زد و مردم باز هم گوساله پرست شدند.
از امام صادق-علیه‌السلام پرسیدند صدای گوساله‌ی سامری از کجا آمد؟ حضرت-علیه‌السلام-فرمود: صدای گوساله را خدا در آورد!
تعجب کردند و گفتند خدا که به این‌ها کمک کرد که گوساله پرست شوند! حضرت-علیه‌السلام- فرمود: نه، چون این‌ها دل‌شان می‌خواست گوساله پرست بشوند خدا هم صدایی به گوساله داد.
حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- چه کاری انجام داد؟ حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- علی-علیه‌السلام- را نشان داد؛ یعنی ولایت، اطاعت.
ما باید بحث اطاعت را یاد بگیریم .ببینید منظور اطاعت از امام خمینی که نیست؛ اطاعت از ولیّ فقیه است، اشتباه همه این هست! اطاعت از شخص خامنه‌ای نیست، اطاعت از ولیّ فقیه است؛ یعنی الان یک نفر لباس ولایت می‌پوشد. الان ولیّ فقیه در خانه پدر است، حالا ممکن هست این پدر نباشد به‌جای او زن ولیّ فقیه خانه می‌شود و این لباس را می‌پوشد.
حتی اگر یک فرد بازنشسته‌ی آموزش و پرورش یک روزی آمد و ولی فقیه شد، باید مردم از او اطاعت کنند، مهم نیست این فرد در آموزش و پرورش بوده، مهم این هست که لباس ولایت فقیه را خبرگان به تن او کردند.
لذا باید ببینیم از چه کسی باید حرف‌شنوی داشته باشیم. الان من بدون اجازه‌ی مسئول پارک نمی‌توانم آن‌جا کاری بکنم، یا بدون اجازه‌ی مدیر کاروان نمی‌توانم کاری انجام بدهم. یا در حرم امام حسین-علیه‌السلام- بدون اجازه‌ی متولی حرم نمی‌توانم یک مهر نماز را جا‌به‌جا کنم و بیرون ببرم. اگر ما در قالب شرعیات واجبات را انجام دادیم و محرمات را ترک کردیم، تحت فرمان ولیّ فقیه قرار می‌گیریم.
خب قلب‌مان چه‌طور درست می‌شود؟
با السلام علیک یا اباعبدلله، با مفاتیح ، با خواندن زیارت عاشورا و زیارت جامعه قلب‌مان را نسبت به ولیّ فقیه درست کنیم.
مغزمان را چگونه با ولیّ فقیه منطبق کنیم؟ با قرآن، قرآن را زیاد بخوانید. اگر ما قرآن خواندیم و به رساله عمل کردیم و با مفاتیح گریه کردیم تابع ولایت می‌شویم.
ولی اگر خوب گریه کنیم ولی به رساله کاری نداشته باشیم و نسبت به احکام ضعیف باشیم، کارمان درست نمی‌شود.
مثل ماشینی که سه تا چرخش درست هست ولی یک چرخش خراب است، این ماشین دیگر حرکت نمی‌کند.
الان اگر در امور حسینیه یکی از مسئولین مثلا مسئول برق هماهنگ نباشد کار پیش نمی‌رود.
چرا باطل به ما حریف است؟ حضرت-علیه‌السلام- فرمود: به خاطر این‌که آن‌ها در باطل خودشان با هم محکم هستند. الان دیدید که یک خبر از پایگاه عین‌الاسد درج نشد، چون این‌ها فهمیدند این خبر نباید درج پیدا کند. اولین خبر‌گذاری اگر خبر را پخش کند بقیه می‌فهمند که باید شروع کنند، اما این‌ها فهمیدند این خبر باید مسکوت باشد. ولی ما این‌طور نیستیم و آقا رفته در محل فرود هواپیما و می‌گوید جناره‌ها را ببینید که چطور شدند! آقا تو چه کاره‌ای که این‌ها را پخش می‌کنی؟ خودم خودم می‌کند!
در نماز جماعت اگر یک نفر جلوتر از امام جماعت رکوع و سجودش را انجام بدهد، حتی اگر عالم‌تر از امام جماعت هم باشد نمازش باطل هست و باید فرادی بخواند. در فرادی هم چیزی نیست و خدا همه‌ی ثواب را در نماز جماعت قرار داده است.
ببینید من دارم قیمت آن چیز با ارزشی که دارید را به شما می‌گویم. اگر نتوانستید نماز شب و زیارت عاشورا بخوانید و نتوانستید به زیارت امام رضا بروید، در عوض گوش به فرمان باشید و دل‌هایتان را به امام زمان بسپارید و یک‌جوری به حضرت-علیه‌السلام- حالی کنید و بگویید آقا من همه جوره آماده هستم؛ اگر جوان هستید از پدرتان اطاعت کنید، اگر خانوم هستید از شوهرتان اطاعت کنید، اگر در اداره‌ای مشغول هستید از مسئول اداره اطاعت کنید، اگر در جاده هستید از مسئول راهنمایی و رانندگی اطاعت کنید، اگر در نماز جماعت هستید پیرو امام جماعت باشید.
شما هزار هم خوش فهم باشید، باید در جاهایی فهم‌تان را تعطیل کنید و الا چیزی نمی‌ماند.
امیرالمومنین-علیه‌السلام- فرمود: پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- برای هزار نفر بلند شد، ولی یک‌بار هم به‌خاطر من بلند نشد. الان علی-علیه‌السلام- ناراحت شده؟ نه. حضرت-علیه‌السلام- می‌فرماید: پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- با این کارش من را حفظ کرد، چون اگر برای من بلند می‌شد دیگران حسودی می‌کردند.
حالا اگر یک استادی یا کسی که بالاخره پیر غلام هست به این آقا بگوید بلند شو برو، این را برای چه به او گفته؟ می‌خواهد او را حفظ کند، ولی این آقا نمی‌فهمد و می‌گوید او چرا این‌جوری با من حرف زد! باید فهم داشت، تا کی باید داد زد. زراره شاگرد اول امام صادق-علیه‌السلام- است، حضرت-علیه‌السلام- او را به اصطلاح شست و کنار گذاشت و فرمود: این زراره به درد ما نمی‌خورد، اصلا من نمی‌دانم برای چه زنده است و به زراره بد و بیراه گفت. بقیه بلند شدند رفتند و پسر زراره هم در قلبش ناراحت شده بود و بلند شد رفت، در وسط راه حضرت-علیه‌السلام- او را برگرداند و به او فرمود: ناراحت شدی راجع به پدرت این‌جوری حرف زدم؟ گفت بله آقا، حضرت-علیه‌السلام- فرمود: چرا ناراحت شدی! من جلوی آن‌ها این حرف‌ها را گفتم که زراره را اذیت نکنند.
داستان حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها-
اطاعت از ولی است، حضرت از خودش حرفی نزد و اگر حضرت زهرا-سلام‌الله‌علیها- می‌خواست در مقابل علی-علیه‌السلام- حرف بزند حرف داشت، علی-علیه‌السلام- اگر می‌خواست در مقابل پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- حرف بزند حرف داشت، اما یک کلمه حرف نزد. نهج البلاغه مال بعد از پیغمبر-صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم- است.
مدام حرف نزنید و نگویید من می‌فهمم و علم‌تان را به رخ نکشید. علم‌تان را در پَستو نگه دارید یک موقع به دردتان می‌خورد. منم منم و می‌فهمم می‌فهمم را کنار بگذارید. الان زمانی هست که باید گوش به فرمان باشید، گوش به فرمان چه کسی باشید؟ اگر در اتوبوس بودید باید گوش به فرمان راننده باشید. اگر می‌خواهید تذکر بدهید بگویید و بروید، بگویید نظر من این هست عیب هم ندارد، ولی قرار نیست او حرف شما را گوش بدهد، او باید راه خودش را برود. لذا این همان چیزی هست که اگر به دست بیاورید مطمئن باشید راه را همین جوری که دارید می‌روید پیدا می‌کنید و راه عمیق‌تر می‌شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فاطمیه؛ شب‌پنجم؛ ۲۷ دی‌ماه ۱۳۹۸