بسم الله الرحمن الرحیمامیرالمؤمنین (علیه السلام) :أَصْلُ زَيْدٍ اَلزَّرَّادِ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : يَا بُنَيَّ اِعْرِفْ مَنَازِلَ شِيعَةِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى قَدْرِ رِوَايَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ إِلَى أَنْ قَالَ إِنِّي نَظَرْتُ فِي كِتَابٍ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَوَجَدْتُ فِيهِ أَنَّ زِنَةَ كُلِّ اِمْرِئٍ وَ قَدْرَهُ مَعْرِفَتُهُ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحَاسِبُ اَلْعِبَادَ عَلَى قَدْرِ مَا آتَاهُمْ مِنَ اَلْعُقُولِ فِي دَارِ اَلدُّنْيَا.مستدرك الوسائل , جلد 1 , صفحه 84اینکه مقام شیعیانِ ما به مقدار روایتی است که پیش اینها هست، دلیل روشنی دارد، به خاطر اینکه خط مَشیِ اهل بیت، افکار اهل بیت، علم اهل بیت، در روایتشان هست. لذا وقتی کسی با روایات زیاد سر و کار پیدا میکند، خود بخود با مبانی اهلبیت آشناتر و به آنها نزدیکتر است. مگر اینکه استثناءاً، فردی به دلائلی این طور نباشد، این عیب ندارد. ولی به صورت طبیعی این اتفاق میافتد. کسی که وقت گذاشته و مدام شعر مولوی را حفظ کرده، به افکار مولوی نزدیکتر از بقیه است. کسی که مبانیِ غرب را مدام مطالعه کرده، کتابهای مربوط به آن را مطالعه کرده با آن طور افراد سر و کار دارد، قطعا به مبانیِ غرب نزدیکتر است، تا کسی که اصلا اینها را نشنیده است. بعد حضرت فرمود: اینها به مقدار روایات و معرفتشان نسبت به ما، تقرب دارند، شیعه هستند و به ما نزدیکند. پس لازمهاش این است که مدام با کلام اهلبیت سر و کار داشته باشیم، هی رفت و آمد کنیم تا مبانی آنها را از نقلِ قولشان بفهمیم. با یک جلسه، با یک نقل، با دو حرف چیزی فهمیده نمیشود. با این قواعد اصولی هم چیزی دستگیر آدم نمیشود که یک نفر طبق قواعد اصولی دو سال، سه سال بگوید من با این قواعد میتوانم مطلق و مقید و عام و خاص و استصحاب و بقبه چیزها را بفهمم، یا بگوید که من مبانی چیزی را در میآورم، این هم نیست. این اتفاق هم نمیافتد، این در کورانِ بحث و دقت و دنبال کردنِ مِذاق اهلبیت حاصل میشود و این هم طبیعی است.