بندگی در تمام زوایای زندگی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الْرَّجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ»
«الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمین الصَّلوةُ وَالسَّلامُ علیٰ سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا وحَبیبِ قُلوبِنا وَطَبیبِ نُفوسِنَا وَشَفِیعِ ذَنوبِنا اباالقاسِمِ المُصْطَفیٰ مُحَمَّد و آلِهِ الطّاهَرین الْمِعْصومینَ المُکَرَّمین؛
اللّهُمَّ الْعَنْ أبَاالشُّرُورِ وَ أتْباعَهُ فِی کُلِّ لَحْظَهٍ مِنَ الأزَلِ إلَی الأبَدِ، بِعَدَدِ ما أحاطَ بِهِ عِلمُک؛
اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ»
صلواتی برای امام عصر-علیهالسلام- مرحمت کنید.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رِضًى بِحُكْمِ اللَّهِ، شَهِدْتُ أَنَّ اللَّهَ قَسَمَ مَعَايِشَ عِبَادِهِ بِالْعَدْلِ، وَ أَخَذَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ بِالْفَضْلِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَفْتِنِّي بِمَا أَعْطَيْتَهُمْ، وَ لَا تَفْتِنْهُمْ بِمَا مَنَعْتَنِي فَأَحْسُدَ خَلْقَكَ، وَ أَغْمَطَ حُكْمَكَ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ طَيِّبْ بِقَضَائِكَ نَفْسِي، وَ وَسِّعْ بِمَوَاقِعِ حُكْمِكَ صَدْرِي، وَ هَبْ لِيَ الثِّقَةَ لِأُقِرَّ مَعَهَا بِأَنَّ قَضَاءَكَ لَمْ يَجْرِ إِلَّا بِالْخِيَرَةِ ، وَ اجْعَلْ شُكْرِي لَكَ عَلَى مَا زَوَيْتَ عَنِّي أَوْفَرَ مِنْ شُكْرِي إِيَّاكَ عَلَى مَا خَوَّلْتَنِي »
(صحیفه سجادیه،دعای۳۵،فراز۱و۲و۳)
رفتارهایی در دایرهی بندگی وجود دارد که اگر آن رفتارها تغییر نکند زندگی تنها با نماز و روزه و حج به وجود نمیآید؛ بندگی یک ارتباط مستقیم با تمام زوایای مومن دارد از تصمیمها، فکرها، ارادهها، رفتارها، تماسها، قرارها، معاملات، مکاسب و تصمیمهایی که میگیرد. همهی اینها عبودیت و بندگی است. مثلا رانندگی فقط دنده عوض کردن نیست، اینکه آدم فرمان را در دست بگیرد که رانندگی نیست، گاهی یک راننده اوضاع و احوال هوا را باید بفهمد و اصلا رانندگی نکند، کنار جاده بایستد، این رانندگی است. بررسی ماشین جزو وظایف راننده است، اینکه فقط هر کسی فکر کند که رانندگی این است که ترمز بگیرد، کلاج بگیرد و دنده عوض کند این اشتباه کرده. قضا و قدر خدا را هم در بندگی باید بپذیرد، حتی در فکرش؛ در فکرش هم از اراده خدا جلوتر نباشد، در تصمیم و خواستش عقبتر نباشد.
دایره بندگی را باید پوشش بدهد. یک مادر نمیتواند بگوید: “من مادر هستم فقط غذا میپزم” نه! مادر بودن شعب مختلف دارد. باید حضور مادرانهاش را ثابت کند. یک مرد هم در خانه همین است؛ نباید بگوید: “من مردِ این خانه هستم و فقط پول میآورم” این نفهمیده، باید تمام جوانب در این امر و وظیفه سنجیده بشود. چرا گفت همیشه ارادهات را ارادهی خدا قرار بده؟ چرا ما ائمه-علیهمالسلام- را اینگونه توصیف میکنیم که «ما یشائون الا ان یشا الله»؟ چون شما ممکن است تصمیم خودت درست باشد ولی در مقایسه با اراده خالق نقص دارد. ممکن است شما عقلاً درست حرف بزنی ولی طبق اراده پروردگار نباشد. درست و غلط را ما درست نمیکنیم. یک جایی است شما وقتی دروغ بگویید درست است اصلاح بین دو نفر است، اینجا اگر راست بگویید غلط است. کسانی که اهل غیبت هستند به زودی اهل تهمت میشوند، به زودی نمّام میشوند، به زودی فحاش میشوند، به زودی مغرض اهلبیت-علیهمالسلام- میشوند. به زودی از قم بدشان میآید. از جلسات بدشان میآید. لذا آدم نباید در وجود خودش یک قسمتی از دین را «نومن»و یک قسمت دیگر را«نکفر» باشد، نه! دین را وقتی قبول کرد الحمدالله گفت و در نمازش در همهی حالاتش «الحمدلله رضی بحکم الله» خدا را شکر که ما راضی و خشنود به حکم خدا هستیم.
«شهدت ان الله قسم معایش عباده بالعدل» یک خبری هست، باید پیش خودم اعتراف کنم و شهادت بدهم که پروردگار عالم معیشت را بین مردم به عدل تقسیم کرده، مایحتاج هر کس را به او داده.
یک مایحتاج تکوینی است. یک چشمی داده که شما قشنگ اطراف را میبینید، این عدل است؛ یک گوش که شما بشنوید؛ زمانیکه به دنیا آمدید تعاملتان با شنیدن است؛ یک نطق رسا به شما داده که حرف بزنی، پس به عدل تقسیم کرده.
خدا که اشتباه نمیکند، پشه مگر چقدر است؟ خوراکش تامین است؛ خوراک یک مورچه تامین است، یک نهنگ چه مقدار غذا در روز میخورد؟! آن را هم خدا تامین کرده و الا خلقش نمیکرد
«و اخذ علی جمیع خلقه بالفضل» دیگر چه کار کرد، نه تنها بالعدل بلکه اضافه هم داد، یک دفعه باران میفرستد« من حیث لایحتسب». یک جایی مثل اردبیل را قرار میدهد تا یخچال برای کل کشور بشود، حفرهها را پر میکند، آب نیست ولی شما میبینید میوه فراوان است! از فضلش این کار را میکند، تفضل دارد.
«اللهم صل علی محمد و آله» این قسمت دوم مهم است
«و لاتفتنی بما اعطیتهم» حالا ما اینجا در آن قضا و قدر قرار میگیریم، در آن دایرهی رفتاری قرار میگیریم که آیا درست میبینییم یا غلط میبینیم…
وقتی من دیدم که خدا به یک نفر چیزی بخشیده، مثلا یک ماشین خوب، یک موقعیت خوب، شرایط خوب برایش درست شده، اگر من قبول کردم که:
«شهدت ان الله قسم معایش عباده بالعدل» اینجا حسادت نمیکنم، نمیگویم به من هم باید بدهد. نه! به چه حساب باید به تو بدهد
« و لاتفتنی بما اعطیتهم» من را مورد آزمایش و فتنه قرار نده به او چه که به دیگران دادی. من از توی خدا ناراضی بشوم و بگویم چرا خدا به این داده به من نداده. نه! همین چیزی هم که داده از سرم زیاد است.
« و لا تفتنهم بما منعتنی فاحسد خلقک» به آن چیزی که خدا از من بازداشته. یک قسم از حسادت به این است، حسادت در وجود من قلیان پیدا کند.
« و اغمط حکمک» حُکمت را نبینم و معاذالله بگویم خدا من را ندیده. نه خدا شما را هم دیده مایحتاجت را هم بهت داده؛ حالا شما با آن چه کار کردی بحث دیگری است.
« اللهم صل علی محمد و آله طیب بقضائک نفسی» خدایا طوری بشود که من مطمئن شوم، طیب نفس پیدا کنم، به آنچه که تو میگیری و میدهی. من شکایت نداشته باشم. بگویم همان که دادی درست است، همان که گرفتی درست است. این خیلی مقام است، نماز خواندن مقام نیست. اگر نمازخوان راجع به خدا اینجور فکر کرد خوب است.
میگویند چرا الان باران فرستاد؟ چرا الان برف فرستاد؟ چرا این دختر شد؟ چرا پسر شد؟
«و وسع بمواقع حکمک صدری» خدایا سینهی من را طوری گشاده قرار بده که همهی اینها در آن جا بگیرد. فهم دیگری به من بده وقتی فهمم بالا رفت اینها در آن جا میگیرد، قشنگ میفهمم؛ ولی اگر قرار نگرفت نمیفهمم، تنگ میشود.
« و هب لی الثقه» اطمینان به من بده.
« لاقر معها» تا اقرار کنم به این اتفاقاتی که میافتد.
« بان قضائک لم یجر الا بالخیره» بگویم که قضای تو خیرِ محض است. یکی قدش کوتاه است، اما خدا چیز دیگری به او داده، فهم به او داده. صدایش خوب نیست ولی قیافهاش خوب است. یکی قیافهاش خوب نیست صدایش خوب است. وقتی که حضرت آدم -علیهالسلام- ذریهی خودش را دید، متوجه شد که چقدر متفاوت هستند. به ظاهر این تفاوت را ظلم دید، گفت: خدایا چرا اینقدر بندههایت با هم تفاوت دارند؟! یکی سیاه، یکی سفید، یکی آنقدر قشنگ یکی آنقدر زشت، یکی مریض یکی سالم، یکی پولدار یکی بی پول.
در این مورد از خدا سوال کرد و جواب شنید که، یا آدم! تو به خاطر همین که بشر هستی« قد جبلّت » این حرف را زدی و الا اگر خدایی را میفهمیدی این را نمیگفتی، بعد خداوند برایش توضیح داد، به بعضی از آنها مثلاً مریضی و به بعضی سلامت دادم، تا مریض سالم را ببیند و بگوید خدایا به من سلامتی بده. سالم هم مریض را ببیند و خدا را شکر کند. پولدار، بی پول را ببیند و خدا را شکر کند و بی پول، پولدار را ببیند و تقاضا کند.
امام باقر -علیهالسلام- فرمود: ما از خدا خواستیم یک روز به ما روزی بدهد یک روز ندهد، یک روز شکر کنیم یک روز سوال کنیم. ببینید این میزان است این ملاک است! اگر همیشه وضع من جور باشد، همیشه رو فرم باشم طغیان میکنم« ان الانسان لیطغی» نه، یک روز «الحمدالله رب العالمین»
شما اگر پشت سرهم برنج بخورید مزه ندارد؛ ولی هفتهای یک بار پلو بخورید مزه دارد، سالی یک بار اگر بخوری دیگر مزهاش خیلی زیاد است. اگر همیشه سالم باشید آدم نمیفهمد زندگی چیست؛ ولی وقتی مریض شد سلامتی را میفهمد« و اجعل شکری لک علی ما زویت عنی اوفر من شکری ایاک علی ما خولتنی» خدایا شکر من در آنچه که از من میگیری بیشتر باشد تا آنجایی که به من چیزی میدهی. حضرت فرمود: موقعی که من مریض میشوم خدایا به اینکه سالم هستم شکر کنم یا مریض هستم؟
شکر در مریضی چیست!؟
حضرت فرمودند: به خاطر این که گناهها از من برداشته میشود و عافیت به من داده میشود امتحان از من برداشته میشود.
پس بحث این شد که بندگی یک چیز وسیعی است، تنها یک امر نیست که من بگویم: نماز خواندم، پس بنده هستم نه! در تعاملات، در امور روزمره، در رفاقتها، در همنشینیها، در حرفزدنها ، در تماسهای تلفنی، در پیامکها، در شبکههای مجازی، همه جا باید ملائکه بندگیات را ببینند. ملائکه فقط به نماز کار ندارند وقتی همه جا بندگی را دیدهاند، شما را به عنوان بنده میبینند، اون چه که خدا برای بندهها در نظر میگیرد به شما هم میرسد.
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.